نویسنده: علی خالقی
فیض کاشانی به تَبَع دیگر حکمای اسلامی، انسان را به زندگی اجتماعی و تعاون و تمدن محتاج دانسته و معتقد است که به صورت فردی قادر به ادامه حیات خود نیست. به عبارتی دیگر، نمی تواند بسیاری از حاجات خود را بدون معاونت و هم کاری هم نوعانش بر طرف سازد. علاوه بر این، انسان برای بر طرف ساختن نیازهای مادی خود که فیض آن ها را نیازهای « عارضه نفع عاجل و لذت زایل» می خواند، به زندگی اجتماعی نیاز دارد. هم چنین برای بر طرف ساختن نیازهای معنوی خود که فیض از آن ها به « ارتباط روحانی و اتحاد جانی» یاد می کند، به زندگی جمعی علاقمند، بلکه نیازمند می باشد.(1)
آن چنان که فیض بیان داشته در حقیقت، کمال انسان در زندگی اجتماعی وی نهفته است، چرا که به تعبیر ایشان کمال هر چیزی در ظهور خاصیت آن است و چون انس طبیعی از خواص انسان است، پس کمال او نیز در اظهار این خاصیت با ابنای نوع خود می باشد. این خاصیت در انسان به مقتضای تألف و تمدنی که در نزد عقل و شرع مستحس اند، مبدأ نوعی محبت است.(2)
به طور مسلم، منشأ ضرورت حیات اجتماعی انسان – چه بر حسب جبلّی ذات او باشد و چه به سبب برطرف ساختن نیازهای مادی زودگذر دنیوی – این است که وی همواره به زندگی در اجتماع نیاز دارد. اما زندگی اجتماعی انسان ها بدون قانون و تشکیلات اجرایی میّسر نمی گردد، زیرا هر کس ذاتاً به دنبال منافع شخصی خود است و با هر کسی که مزاحم پنداشته شود، مقابله و منازعه می کند؛ بنابراین، قانونی در اجتماع لازم است که محل رجوع همه ی افراد باشد و به سبب آن عدالت در میان افراد برقرار گردد. این قانون از نظر فیض، همان« شرع» و قوانین الهی است.(3)
ناگفته نماند که تنها وجود قانون حتی اگر قانون شرع و الهی باشد، نمی تواند زندگی اجتماعی انسان ها را از هرج و مرج نجات دهد، مگر این که کسی آن را به اجرا بگذارد و به تعبیر امروزین، ضمانت اجرا داشته باشد؛ لذا فیض با توجه به این واقعیت ، تأکید می نماید که چاره ای از وجود شارع نیست تا قانون و شرع الهی را برای مردم تعیین کرده و با اجرای آن، معیشت آنان را در دنیا انتظام بخشد و آن ها را در رسیدن به کمال مطلوب یاری کند و امور دنیوی آنان را که مقدّمه ای برای زند گی معنوی و اخروی آن ها است، تدبیر نموده و آن ها را به سوی خیر و سعادت هر دو جهان رهنمون سازد. (4)تعیین چنین قانون و مجریانی به مقتضای لطف الهی است، زیرا خداوند متعال همان طور که در نظام عالَم باران و رحمت خود را برای رفع نیازهای انسان قرار داده، قانون شرع و مجریان آن را نیز معین کرده تا به واسطه آن ها، انسان ها صلاح دنیا و آخرت خود را دریابند.
به تعبیر فیض، خداوندی که از رویاندن ابروان زینت صورت انسان غافل نمانده است، پس چگونه جامعه انسانی را بدون قانون و رئیس رها می کند. در حالی که نفع چنین قانون و مجریانی در زندگی اجتماعی انسان ها عاجل است و خیر دنیا و آخرت آنان را در بر دارد. چگونه خداوند انسان ها را بدون رهبر و رئیس رها می سازد. در حالی که هیچ کدام از جوارح و حواس وجودی انسان را بدون رئیس قرار نداده است؛(5) بنابراین، فیض کاشانی برای اقامه امر و دوام بخشیدن به نظام نوع بشر و حفظ بلاد و هدایت و ترتیب بندگان در جهت صلاحیت کمالی آنان، شرع و قانون و حکومت و مجریان آن را ضرورتی اجتناب ناپذیر دانسته و بر آن است که بدون چنین امری همه امور هستی عَبَث و هباءً منثورا خواهد بود، زیرا انسان به غایتی که باید بدان برسد، دست نخواهد یافت.(6)
اگر غایت اصلی از آفرینش آن چنان که فیض بیان کرده است که نفس ناطقه ی انسان به تدریج ترقی کرده و به کمالی برسد که لایق او باشد، این مقصود جز در حیات دنیوی وی حاصل نمی شود، پس باید دنیای او که شامل حفظ نفوس و اموال انسان است، در کنار حفظ حیات معنوی او تأمین شود؛(7) از این رو به تعبیر فیض، خداوند متعال، دو نوع رسالت برای انبیا و فرستادگان خود قرار داده؛ بدین معنا که غرض اصلی از بعثت آن ها را تقویت جنبه عالی انسان و استخدام عالم مُلک به منظور خدمت به عالم ملکوت قرار داده، لیکم حفظ اجتماع ضروری انسان ها را نیز در حیات دنیوی بر عهده آنان نهاده است؛ بنابراین، آن ها متصدی سیاست حفظ اجتماع ضروری انسان ها هستند.(8)
پس از انبیا این دو رسالت بر عهده جانشینان آن ها است، چنان که فیض می گوید:
وجوب امامت همواره مرکوز در فطرت عالم است، زیرا دواعی خلایق در هر شهر و روستا و اجتماعی متعدد و متعارض است؛ پس باید رئیسی در میان آنان باشد تا بدو مراجعه نمایند و همه تحت امر او باشند.(9)
در عصر غیبت امامان معصوم(علیهم السّلام) که خلیفه منصوب از سوی خدا و رسول بودند. حفظ اجتماع ضروری انسان ها و تقویت جنبه عالی زندگی آنان هم چنان باقی و ضروری است؛ از این رو وجود چنین حاکمان و حکومتی در این عصر نیز ضروری می نماید و چاره ای جز این نیست؛، اگر چه آن حکومت و سلطنت به تغلب و زور و اجبار و نحو آن بر سر کار آمده باشد. (10) ناگفته نماند که فیض تلاش می کرد تا آن جا که ممکن است این حکومت را نیز به رعایت شرع و قوانین الهی تشویق کند تا جنبه عالی زندگی انسان ها تأمین گردد.
پی نوشت ها :
1. علم الیقین، ج2، صص 338 و 339.
2. رساله ی الفت نامه، ده رساله از فیض، صص 207 و 208. گزیده این رساله در ضمیمه شماره 4 آورده شده است.
3. علم الیقین، ج1، صص338 و 339.
4. الوافی، ج3، ص 657.
5. علم الیقین، ج1، ص 340.
6. همان، صص 378-386.
7. همان، صص 346 و 347.
8. همان، ص 378؛ و ضیاء القلب، چاپ سنگی، ص 178.
9. کلمات مکنونة، ص 99.
10. رساله ی ضیاء القلب، ص 176.
خالقی؛ علی، (1387)، اندیشه سیاسی فیض کاشانی، قم: مؤسسه بوستان کتاب( مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه ی علمیه ی قم)، چاپ دوم