نویسنده: ملا محسن فیض کاشانی
اهمیت وحدت و الفت
ربّنا ألّف بین قلوبنا و قلوب إخواننا بحبل طاعتک و طاعة الرسول و أعنّا و إیّاهم علی أداء الحقوق التی أوجبت علینا جمیعاً ثم تقبّل ذلک بحسن القبول و صلّ علی المصطفین من عبادک و خصوصاً محمّد و علی و أهل بیتهما من ذریة البتول. و بعد فیتولّ الساعی فی جمع شمل الإخوان فی اللّه تعالی و نظم سلسلة الألفة فی رضاء اللّه تعالی«محسن بن مرتضی»... که محقق است که جناب حق-سبحانه و تعالی- و حضرت خاتم النبیین و اهل بیت نبوت را- صلوات الله علیه و علیهم اجمعین- اهتمام تمام هست به جمعیت مؤمنان و حصول الفت و مودّت و اخوت میان انسان و ادای حقوق آن از تعاون و تناصح و مواساة و غیر آن و احترام از عقوق چون تباین و اختلاف و تفریق کلمه و مانند آن. قال اللّه تعالی فی معرض الامتنان: (لو أنفقت ما فی الارض جمیعاً ما ألفت بین قلوبهم و لکن اللّه الّف بینهم)، (1) و قال اللّه عزوجل: (فاصبحتم بنعمته اخواناً) (2) ای بالألفة ثم ذم التفرقه و زجر عنها فقال: (و اعتصموا بحبل اللّه جمعیاً و لا تفرّقوا) (3)، و قال سبحانه: ( و لا تکونوا کالذین تفرّقوا و اختلفوا) (4)، و قال النبی (صلی اللّه علیه و آله و سلم: «أقربکم منّی مجلساً یوم القیامة أحسنکم أخلاقاً، الموطّؤون أکنافاً، الذین یألفون و یؤلفون» (5)، و قال(علیه السّلام): «المؤمن ألف مألوف و لاخیر فیمن لایألف و لایؤلف» (6) و قال (صلی اللّه علیه و آله و سلم): فی الثناء علی الاخوة فی الدین: «من أراد به خیراً رزقه خلیلاً صالحاً ان نسی ذکّره و إن ذکر أعانه...» (7) و قال (صلی اللّه علیه و آله و سلم): «لا تباغضوا و لا تحاسدوا و لا تدابروا و کونوا عباداللّه إخوانا و لا یحلّ لمسلم أن یهجر أخاه فوق ثلاث» (8) و قال امیرالمؤمنین: «أعجز الناس من عجز عن اکتساب الإخوان و أعجز منه من ضیّع من ظفر به» (9).و حکما گفته اند: بعد از محبت الهی که ذروه مقامات واصلان و غایت مراتب کاملان است، محبت اهل خیر است با یکدیگر که منشأ آن ارتباط روحانی و اتحاد جانی است، نه عارضه نفع عاجل و لذت زایل. و لهذا از شایبه مخالفت و منازعت منزه و از عروض کلال و ملال مبّراست، چنان که کریمه که (الاخلّاءُ یومئذ بعضهم لبعض عدو الّا المتقین) (10). به آن ناطق است، و نیز گفته اند که کمال هر چیزی در ظهور خاصیت اوست و چون انس طبیعی از خواص انسان است، پس کمال انسان در اظهار این خاصیت باشد با ابنای نوع خود و این خاصیت مبدأ نوع محبتی است که به مقتضای تألف و تمدن است و این محبت با وجود آن که نزد عقل مستحسن و پسندیده است، شرع نیز در این باب مبالغه تمام دارد، چون غایت اکثر تکالیف شرعیه حصول این محبت و الفت است. و لهذا شارع امر فرموده که هر شبانه روزی پنج نماز جماعت گذارند تا به برکت آن اجتماع، میانه ی اهل محله، الفت و مؤانست پدید آید، و باز امر فرموده که در هر هفته یک نوبت همه اهل شهر، در یک موضع جمع شوند و نماز به جماعت ادا نمایند تا مؤالفت و مؤانست میان تمام اهل شهر حاصل گردد، (11) و باز فرموده که در هر سال دو نوبت اهل شهر و رساتیق تمام در صحرای وسیع مجتمع گردند و نماز عید به جماعت ادا کنند تا به واسطه ی آن اجتماع عام، میانه ی اهل شهر و رساتیق، انس و الفت پیدا شود و با یکدیگر آشنا شوند، و باز برای حصول این محبت و مودّت میانه اهل و ارباب بلاد بعیده و اقالیم مختلفه، حکم فرموده که همه مکلفین، ذکراً کان أو انثی، باید که در مدت عمر خود در وقتی معین یک بار در شریف ترین امکنه که عبارت از بقعه تواند بود که مولد و منشأ حضرت خاتم است، جمع شوند تا میان جمیع افراد امت مؤانست حاصل شود و تخصیص آن بقعه ی شریفه از برای حصول این غرض، بنابر آن است که از مشاهده آن موطن، افراد امت تذکر شارع و ازدیاد محبت و مودّت اهل آن سرور که فحوای کریمه (قل لا أسئلکم علیه أجراً إلّا المودّة فی القربی) (12) مزد رسالت تواند بود، حاصل شود و عظمت و احترام سید الانام نزد ملک علام ایشان را متیقن گردد.
و از این جا بر لبیب متقطن ظاهر می شود که غرض شارع در جمیع تکالیف شرعیه، تحصیل این نوع الفتی است که مستحفظ نظام کل عالم تواند بود و لهذا بعضی از حکما گفته اند که همچنان که دعوت جمعی انبیا از حیث علم، اثبات توحید پروردگار است و نفی شریک از او، از روی عمل نیز به حصول وحدت راجع می گردد.
آثار وحدت و الفت
و امر عظیم مهم، اعنی طریقه ی جمعیت و الفت و مرافقت و اخوت در دین، در زمان ما مندرس شده و قلوب اکثر اهل ایمان را با یگدیکر تنافری و تخالفی روی داده و نفاق و ریا در میان اکثر مردم شایع شده به حیثی که سه کس بلکه دو نیز نادر یافت می شود که میان ایشان مصادقتی بی ریا و نفاق باشد از برای خدا و به جهت امر دینی، و این باعث شده بر آن ها که اهل ایمان را بسیاری از خصال و ملکات پسندیده فوت می شود و در بسیاری از طاعات و عبادات تقصیر واقع می شود خصوصاً طاعتی که مشروط و موقوف باشد بر اجتماع، مثل جمعه و جماعات و صله و مواسات و مانند آن.و معلوم است که هر چند جمعیت و الفت بیشتر باشد، طاعت و عبادت بیشتر به ظهور می تواند آمد و بسا خیرات در جمعیت میسر است که در انفراد میسر نیست و آنچه به دست جماعت جاری می تواند شد عشر عشیر آن بر دست منفرد جاری نمی توان شد. قال بعض الحکماء: «اجتماع الجاعات فی بیوت العبادات بصدق النیّات و صنعاء الطوبات تحّل ما عقدته الأفلاک الدائرات». و تهذیب اخلاق که مدار نجات آخرت موقوف بر آن است، بی جمعیت صورت نمی توان بست و بساکار که به تذکیر و اعانت اخوان ساخته می توان شد و بسا راه کمال که به معاونت اعوان طی می تواند گردید و می بینیم که از منافست تنها که یکی از فروع اجتماعی است، حرارتی و شوق و وجدی طلب دست می دهد که سلوک راه بسی آسان و أعبای تکالیف گوارا می گردد.
طریق ایجاد وحدت و الفت
...تودد موجب الفت است و الفت اتفاق آرا است در معاونت بر تدبیر معشیت و انضمام ابدان جهت اتخاذ اهوا و مقاصد. و الفت مقتضی صداقت است و صداقت محبت حقیقی است که مبتنی بر تناسب ارواح و تشاهد قلوب باشد و آن موجب اخوت یا نفس اخوت است؛ پس اگر اسباب تودد بی تکلیف رو داد و الا به تکلف اندک اندک به فعل باید آورد تا شاید به تدریج طبیعی گردد؛ پس بیاید ای یاران دینی و ای طالبان رضای الهی، تا اسباب تودد را بر خود نبندیم و به حسن بشر و طلاقت وجه و اظهار ثرور به القا و تصافح و تواضع و خدمت و اغماض عین از عیوب و عثرات و قصور و تقصیرات، با یک دیگر معاشرت کنیم، شاید آهسته آهسته مودتی طبیعی به حصول پیوندد و به تدریج مستحکم شود...و باید که بعد از تعیین جماعت اخوان و ضبط عدد ایشان، قواعد و قوانینی چند در میان ایشان مقرر گردد بر وفق شریعت و طریقت که از آنها تجاوز نشمرند و بر تجاوز از آن ها یک دیگر را مؤاخذه نمایند و بر عدم مؤاخذه بر آن نیز مؤاخذه نمایند تا ایشان را اکتساب خیرات، عادت و اخلاق حسنه ملکه شود:
اولاً آن که راه غیبت بر خود ببندند و هیچ مسلمانی را غیبت جایز ندارند؛
و دیگر آن که با یکدیگر حسد نورزند؛
و سخن چینی نکند؛
و گمان بد به یکدیگر نبرند؛
و تجسس عیب یکدیگر نکنند. آنچه بر سبیل ضرورت معلوم شود در ابطال و مؤاخذه آن کوشند، و آنچه به منابت نباشد از پی آن نرود و به تزکیه نفس خود مشغول شوند. نهی منکر فرض است، اما تجسس منکر تا نهی کنند، فرض نیست. اگر بی تفحص و تکلف و تعمق بر منکری اطاع یابد، منع لازم است و ما سوی ذلک فامره الی اللّه، بلکه تا می تواند محملی صحیح از برای آن پیدا کند . حسن ظن به مسلمانان، اصلی است ثابت در دین و تکلّف تصرف فساد، منهی عنه است، بلکه متشابهات را نیز به یکدیگر محکم نگیرند، بلکه به اشاره تنبیه کند، اگر باز ایستد و الا بگذرانند مگر آن که از او فهمیده باشند که این مؤاخذه را می خواهند تا بر یکدیگر ثقیل نباشد.
و ترک جمعه و جماعت بی عذری واضح نکند.
و دیگر آن که دروغ ، مگر آن مصلحتی ضروری داعی آن باشد... تنطق ننمایند؛
و از یکدیگر به چیزهای سهل مضایقه نکنند.
دیگر آن که اصرار بر هیچ معصیتی ننمایند.
و تجاهر بر هیچ معصیتی نکنند.
و از احترام شرع، دقیقه فرو نگذارند.
و سخن بد در حق یکدیگر نشوند مگر آن که از او دفع کنند و در این امر تا می توانند مبالغه نمایند.
و یکدیگر را حرمت بدارند با کمال بی تکلفی و انبساط.
و به سببی از اسباب دنیا از یکدیگر متغیر نشود.
و بر مطیع و عاصی شفقت یکسان برند.
و کتمان اسرار یکدیگر نمایند.
و وفا به عهد و وعد یکدیگر واجب دانند.
و با یکدیگر به حسن خلق وسعت صدر معاشرت کنند.ففی الحدیث«إنّ اللّه یبغض المعبّس فی وجه اخوته...»؛ (13)
و دیکر که باید در راه حق از ملامت نترسند و به قول دیگران برنگردند بلکه«اشداء علی الکفار رحماء بینهم» (14)
دیگر باید که مراعات انفاس و اوقات کنند تا ضایع نشود که گفته اند«وقتک أعزّ الاشیاء فاشتغله بأعز الأشیاء»؛
دیگر باید کسی که ایشان را خواهد قبول کنند و کسی که ایشان را نخواهد و از ایشان تخلف ورزد نخواهند و مرید را به زلّات رد نکنند و اجنبی را به حسنات قبول ننمایند و باید که قدر هر کس را بدانند و با هر کس به قدر مقدار او سلوک نمایند؛
و مبادرت به قضای حاجت اخوان نمایند به قدر الطاقة؛
و بار یکدیگر بکشند و بر یکدیگر بار ننهند.
و هر چه به خود پسندند به برادر مؤمن پسندند و هر چه برای خود خواهند برای او نیز خواهند.
و یکدیگر را به اعتذار مضطر نگردانند.
و با یکدیگر مصابرت نمایند.
و استبدال جایز نشمرند.
مراتب وحدت و الفت
و چون عدد این سلسله بسیار شود، هر یک را احقاق همه حقوق دشوار گردد، باید که هر پنج و شش که با یکدیگر محشور می باشد ادای حقوق یکدیگر را لازم شمرند و با دیگران، بعضی حقوق که متعسر است اسقاط نمایند تا کار به حرج و ضیق نیانجامد، بلکه هر دو کس را با هم مناسبتی تام و اتحادی کامل باشد، ایفای جمیع حقوق لازم است و با بقیه پنج و شش آنچه مسیر شود، به فعل باید آورد. بنابراین مراتب الفت سه می شود:یکی الفت اخص و آن در میان دو کس متحقق می تواند شد و بس، و اشاره به این مرتبه است. آنچه حکما گفته اند: دوست تو آن نیست که در حقیقت عین تو باشد و در صورت غیر؛
دوم، الفت خاص و آن در میان پنج و شش می توان بود نه زیاد.
سوم، الفت عام و آن در میان مجموع سلسله تحقق می تواند یافت و هر چند عدد کمتر می شود. حقوق بیشتر شود و از حق اللّه بحث چیزی کم نمی تواند شد و حقوق دیگر را در مراتب ثلث اخوان خود تعیین خواهند فرمود و از جمله حقوقی که ما ذکر کردیم و اگر بر آن نیز چیزی افزایند مختارند... .
پی نوشت ها :
1. انفال (8)، آیه 63.
2.آل عمران (3)، آیه 103.
3. همان.
4. همان، (3)، آیه105 .
5. الکافی، ج2، ص102.
6. مجمع الزوائد: ج8، ص87.
7. المحجة البیضاء فی تهذیب الإحیاء، ج 3، ص285.
8. صدوق، الخصال، ص183.
9. نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره12.
10. زخرف (43)، آیه67.
11. ایشان با اعتقاد به همین فلسفه وجودی نماز جمعه به خاطر حصول تفرقه و تشتت در جامعه آن روز در عین اعتقاد او به وجوب عینی نماز جمعه، ترک آن را جایز بلکه لازم دانسته است. (الاعتذار، ص286).
12. شوری (42)، آیه23.
13. مستدرک الوسائل، ج2، ص61.
14. فتح (48)، آیه29.
خالقی؛ علی، (1387)، اندیشه سیاسی فیض کاشانی، قم: مؤسسه بوستان کتاب( مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه ی علمیه ی قم)، چاپ دوم