عوامل و موانع تعلیم و تربیت اسلامی (3)

مگر برای کسانی که زمین را پس از ساکنان ]پیشین[ آن به ارث می برند باز ننموده است که اگر می خواستیم آنان را به ]کیفر[ گناهانشان می رساندیم و بر دل هایشان مهر می زدیم تا نشنوند؛
شنبه، 30 فروردين 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عوامل و موانع تعلیم و تربیت اسلامی (3)
عوامل و موانع تعلیم و تربیت اسلامی (3)

 

نویسنده: گروه نویسندگان




 

مهارت ها

6. موانع توانشی - رفتاری

شرک و کفر

قرآن کریم: وَ لَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْکَ وَ إِلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ: (1) و همانا به تو و پیامبران پیش از تو وحی شده است که اگر شرک بورزی قطعاً عملت نابود می شود و قطعاً از زیان کاران خواهی بود؛ ... کَذٰلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِ الْکَافِرِینَ‌: (2) این چنین خداوند بر دل های کافران مهر می نهد؛ إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ ‌خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَ عَلَى سَمْعِهِمْ وَ عَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ: (3) همانا کسانی که کفر ورزیدند برایشان یکسان است که آنها را اندرز دهی یا ندهی، ایمان نمی آورند. خداوند بر دل هایشان مهر زده و بر گوش ها و چشم هاشان پرده ای افکنده و عذاب بزرگی برای آنهاست؛ ... وَ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ فِی آذَانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَیْهِمْ عَمًى أُولٰئِکَ یُنَادَوْنَ مِنْ مَکَانٍ بَعِیدٍ: (4) و آنان که ایمان نمی آورند در گوش هایشان سنگینی است و قرآن برای آنان مایه ی کوری است ] گویی[ ایشان از مکانی دور صدا زده می شوند ]که سخن حق را نمی شنوند[؛ وَ إِنَّ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّرَاطِ لَنَاکِبُونَ‌: (5) و به درستی کسانی که به آخرت ایمان ندارند از راه ]درست[ برمی گردند؛ وَ إِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجَاباً مَسْتُوراً وَ جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فِی آذَانِهِمْ وَقْراً وَ إِذَا ذَکَرْتَ رَبَّکَ فِی الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلَى أَدْبَارِهِمْ نُفُوراً: (6) و هنگامی که قرآن می خوانی میان تو و کسانی که به آخرت ایمان ندارند حجابی ناپیدا قرار می دهیم و بر دل هایشان پوشش هایی می نهیم تا آن را نفهمند و در گوش هایشان سنگینی می افکنیم و هنگامی که در قرآن، پروردگارت را به تنهایی یاد می کنی با نفرت پشت می کنند؛ ... َأَعْرَضَ أَکْثَرُهُمْ فَهُمْ لاَ یَسْمَعُونَ ‌وَ قَالُوا قُلُوبُنَا فِی أَکِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَیْهِ وَ فِی آذَانِنَا وَقْرٌ وَ مِنْ بَیْنِنَا وَ بَیْنِکَ حِجَابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنَا عَامِلُونَ‌: (7) پس بیشتر آنها روی گرداندند و در نتیجه نمی شنوند و گفتند دل های ما از آنچه ما را به آن می خوانی در پوشش هایی قرار گرفته و در گوش هایمان سنگینی است و میان ما و تو پرده ای است، پس تو در پی کار خود باش که ما هم در پی کار خود هستیم.
عن أمیر المؤمنین (ع): لا نَجاهَ لِمَن لا إیمانَ لَه: (8) کسی که ایمان ندارد، نجات نمی یابد.

نفاق

قرآن کریم: ... وَ لٰکِنَّ الْمُنَافِقِینَ لاَ یَفْقَهُونَ‌: ولی منافقان نمی فهمند؛ (9) صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَرْجِعُونَ: (10) ]منافقان[ کر و لال و کور هستند، و به این سبب از گمراهی باز نمی گردند.

گناه

قرآن کریم: أَوَلَمْ یَهْدِ لِلَّذِینَ یَرِثُونَ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ أَهْلِهَا أَنْ لَوْ نَشَاءُ أَصَبْنَاهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَ نَطْبَعُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاَ یَسْمَعُونَ‌: (11) مگر برای کسانی که زمین را پس از ساکنان ]پیشین[ آن به ارث می برند باز ننموده است که اگر می خواستیم آنان را به ]کیفر[ گناهانشان می رساندیم و بر دل هایشان مهر می زدیم تا نشنوند؛ کَلاَّ بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا کَانُوا یَکْسِبُونَ کلاَّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ: (12) چنین نیست؛ بلکه آنچه مرتکب می شدند بر دل هایشان زنگار بسته ] و مانع درک حق[ است. چنین نیست؛ ایشان در آن روز از ] مقام قرب و رحمت[ پروردگارشان در حجاب هستند؛ ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوءَى أَنْ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَ کَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِءُونَ‌: (13) ] مطابق یک تفسیر، معنای آیه چنین است:[ سپس عاقبت کسانی که کارهای ناشایست انجام می دادند آن شد که آیات خداوند را تکذیب کردند و آنها را به سخره گرفتند.
عن الباقر (ع): مَا مِن شَیءٍ أفسَدَ لِلقَلبِ مِن خَطیئَهٍ. إنَّ القلبَ لَیُواقِعُ الخَطیئَهَ فَمَا تَزَالُ بِهِ حَتّی تَغلِبَ علیهِ فَیصیرُ أعلاهُ أسفَلَه: (14) هیچ چیز به اندازه ی گناه موجب تباهی دل نیست. وقتی گناهی بر دل وارد می شود همواره در آن می ماند تا آن که بر دل غلبه یابد، آن گاه دل زیر و رو می شود.
عن الصادق (ع): إنَّ الرَّجُلَ لیُذنِبُ فَیُحرَمُ صَلاهَ اللَّیل؛ وَ إنَّ العَمَلَ السَّیِّیء أسرَع فِی صاحِبِهِ مِنِ السِّکِّینِ فِی اللَّحم: (15) ]گاه[ کسی گناه می کند و در نتیجه از نماز شب محروم می شود؛ و کار بد در بدکار زودتر از کارد در گوشت اثر می کند؛ مَا أنعَمَ اللهُ علی عبدٍ نِعمَهً فَسَلَبَهَا إیَّاهُ حتی یَذنِبَ ذنباً یستَحِقُّ بذلکَ السَّلب: (16) خدا نعمتی به بنده]اش[ ندهد آن را بستاند، مگر این که او گناهی انجام دهد و در نتیجه مستحق ستاندن نعمت شود.

افکار و وساوس شیطانی

قرآن کریم: وَ قُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ‌: (17) و بگو پروردگارا از وسوسه های شیطان ها به تو پناه می برم.
عن أمیر المؤمنین (ع): مَن کَثُرَ فِکرُهُ فِی المَعاصی دَعَتهُ إلَیها: (18) کسی که زیاد درباره ی گناهان فکر کند، او را به سوی خود می کشانند.

قساوت و انحراف دل

قرآن کریم: أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلاَمِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَیْلٌ لِلْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ أُولٰئِکَ فِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ: (19) پس آیا کسی که خدا سینه اش را برای پذیرش اسلام گشاده قرار داده و در نتیجه بر نوری از جانب پروردگارش سوار است ] همچون سنگ دلان است؟[ پس وای بر سنگ دلان از این که یاد خدا در آنها تأثیری ندارد. ایشان در گمراهی آشکاری هستند؛ هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَ أُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ وَ مَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ...: (20) اوست خدایی که بر تو این کتاب را نازل کرد که برخی آیات آن محکم هستند و آنها اساس این کتاب اند و آیات دیگری که متشابه اند. پس کسانی که در دل هایشان انحراف است، برای فتنه جویی و تأویل قرآن، از آیات متشابه پیروی می کنند.
عن أمیر المؤمنین (ع): ما جَفَّتِ العُیُونُ إلا لِقَسوَهِ القُلُوبِ وَ ما قَسَتِ القُلُوبُ إلا لِکَثرَهِ الذُّنُوب: (21) چشم ها را تنها قساوت قلب خشک می کند و دل ها را تنها گناه زیاد سخت می کند.

غفلت و فراموشی

قرآن کریم: إِنَّ الَّذِینَ لاَ یَرْجُونَ لِقَاءَنَا وَ رَضُوا بِالْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ اطْمَأَنُّوا بِهَا وَ الَّذِینَ هُمْ عَنْ آیَاتِنَا غَافِلُونَ ‌أُولٰئِکَ مَأْوَاهُمُ النَّارُ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ‌: (22) آنان که به دیدار ما امید ندارند و به زندگی دنیا خشنود شدند و به آن آرامش یافتند و آنان که از نشانه های ما غافل اند جایگاه ایشان به جهت آنچه [ با کردار خود] به دست آوردند، آتش دوزخ ماست؛ اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَ هُمْ فِی غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ ‌مَا یَأْتِیهِمْ مِنْ ذِکْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلاَّ اسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ یَلْعَبُونَ‌: (23) برای مردم [ روز رسیدگی به] حسابشان نزدیک شد در حالی که در غفلت به سر می برند و [ از آن] روی گردان اند. هیچ پند تازه ای از جانب پروردگارشان نیامد، جز آنکه هنگام شنیدنش در [ لهو و] لعب بودند؛وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى: (24) و آن کس که از یاد من اعراض کند، زندگی تنگ و پر مشقتی دارد و روز قیامت او را کور محشور می کنیم.
عن أمیر المؤمنین (ع): سُکرُ الغَفلَهِ و الغُرُورِ أبعَدُ إفاقَهً مِن سُکرِ الخُمُور: (25) مستی غفلت و غرور، از مستی مست کننده ها به هوشیاری دورتر است؛ إن کُنتُم لِلنَّجاهِ طالِبینَ فَارفُضُوا الغَفلَهَ وَ الَّهوَ وَ الزِمُوا الجِهادَ و الجِدّ: (26) اگر نجات می خواهید، غفلت و بیهودگی را کنار بگذارید و تلاش و جدیت را پیشه سازید؛ وَیلٌ لِمَن غَلَبَت عَلَیهِ الغَفلَهُ فَنَسِیَ الرِّحلَهَ وَ لَم یَستَعِدّ: (27) وای بر آن کس که غفلت او را فراگرفته و در نتیجه، سفر آخرت را فراموش کرده و برای آن آماده نشده است؛ لِکُلِّ شَیءٍ آفَهٌ و آفَهُ العِلمِ النِّسیان ... : (28) هر چیز آفتی دارد و آفت علم، فراموشی است.
عن الباقر (ع): ... وَ إیّاکَ و الغَفلَهَ، فَفیها تَکُونُ قَساوَهُ القَلب ...: (29) از غفلت بپرهیز که موجب قساوت قلب است.

بدخلقی

قرآن کریم: فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ... : (30) پس به رحمت الهی با آنان نرم خو شدی و اگر تند خو و سخت دل بودی، از پیرامون تو پراکنده می شدند.
عن أمیر المؤمنین (ع): سُوءُ الخُلقِ یُوحِشُ القَریبَ وَ یُنفِرُ البَعید: (31) بد خلقی فرد نزدیک [ و خودی] را به وحشت می اندازد و شخص دور [ و بیگانه] را می رماند.

ضعف اراده، سستی و تنبلی

عن أمیر المؤمنین (ع): هَیهاتَ مِن نَیلِ السَّعادَهِ السُّکُونُ إلَی الهُوَینا وَ البِطالَه: (32) تن دادن به سستی و بیکاری، چه دور است از دست یابی به خوش بختی؛ آفَهُ النُّجح الکَسَل: (33) آفت کامیابی، سستی و تنبلی است؛ التَّوانی فِی الدُّنیا إضاعَهٌ وَ فِی الاخرهِ حَسرَه: (34) سستی موجب اتلاف عمر در دنیا و مایه ی حسرت در آخرت است؛ أبغَضُ الخَلقِ إلَی اللهِ جیفَهٌ بِاللیلِ بَطّالٌ بِالنَّهار: (35) مبغوض ترین مردم نزد خدا کسی است که در شب همچون مردار است [ و برای شب زنده داری بر نمی خیزد] و روز را به بطالت و بیهودگی می گذراند.
عن السجاد (ع): ... اللَّهُمَّ إنِّی أعُوذُ بِکَ مِنَ الکَسَلِ وَ الفَشَل ... : (36) بار خدایا از کسالت و سستی به تو پناه می برم.

اهمال کاری و تسویف

عن رسول الله (ص): ... یا أباذَرٍّ، إیَّاکَ وَ التَّسِویفَ بِأمَلِکَ فَإنَّکَ بِیَومَکَ وَ لَسَت بِمَا بَعدَه ... : (37) ای اباذر بپرهیز از این که با آرزویت کار را تأخیر اندازی، چرا که تو صا حب امروزت هستی نه صاحب بعد از آن.
عن أمیرالمؤمنین (ع): ... وَ عُد بِفَضلِکَ عَلَی عَبدٍ غَمَرَهُ جَهلُهُ وَ استَولَی عَلَیهِ التَّسوِیفُ حَتَّی سَالَمَ الأیَّام ...: (38) [ خدایا] و با فضل خود به سوی بنده ای باز گرد که ناداانی او را فراگرفته و تأخیرانداختن کار ( تسویف) بر او چیره گشته تا جایی که از در مسالمت با روزگار درآمده است [ و امروز و فردا می کند].
عن السجاد (ع): ... فَقَد أفنَیتُ بِالتّسوِیفِ وَ الآمَالِ عُمرِی .... : (39) پس به واسطه ی تأخیر انداختن کار و با آرزوها، عمر خود را تباه کردم.
عن الباقر (ع) فی وصیَّتِهِ لِجَابِرِ بنِ یَزیدِ الجُعفِیّ: ... و أیَّاکَ و التَّسوِیفَ فَإنَّهُ بَحرٌ یَغرَقُ فِیهِ ا لهَلکَی ... : (40) و از تأخیر انداختن کار ( تسویف) بپرهیز، زیرا تسویف دریایی است که کسانی که در آن بیافتند غرق می شوند و به هلاکت می رسند.
عن الصادق (ع): کَتَبَ أمیرالمؤمنین (ع) إلَی بَعضِ أصحَابِهِ: ... فَتَدَارَک مَا بَقِیَ مِن عُمُرِکَ وَ لا تَقُل: غَداً أو بَعدَ غدٍ، فَإنَّما هَلَکَ مَن کَانَ قَبلَکَ بِإقامتهم عَلَی الأمانِیَّ وَ التَّسویفِ حَتَّی أتَی أمرُ اللهِ بَغتَهً وَ هُم غَافِلُون ... : (41) أمیرالمؤمنین (ع) برای یکی از اصحاب خود نوشتند: پس باقی مانده ی عمر خود را دریاب و نگو فردا یا بعد از آن، چرا که آنان که پیش از تو بودند به آن سبب که بر آرزوها تکیه کردند و کار را به تأخیر انداختند هلاک شدند تا آن که امر خدا ( مرگ) در حالی که در غفلت بودند به ناگاه فرا رسید. تَأخِیرُ التَّوبَهِ اغتِرَارٌ وَ طُولُ التَّسویفِ حَیرَه ... : (42) تأخیر انداختن توبه فریفته شدن است، و تأخیر زیاد انداختن در کار، موجب سرگردانی.

عقب ماندگی ذهنی

بیش فعالی

ضعف قوای حسّی – حرکتی

آسیب های مغزی – نخاعی

عوامل و موانع بیرونی

هر یک از عوامل و موانع بیرونی به سه دستۀ الهی، طبیعی و انسانی قابل تقسیم اند. هر یک از عوامل و موانع انسانی نیز به سه دسته فرعیِ فرهنگی – اجتماعی، اقتصادی و سیاسی تقسیم می شوند و در نتیجه، مجموعاً ده دسته از عوامل و موانع بیرونی خواهیم داشت. در اینجا به ذکر نمونه هایی از عوامل و موانع بیرونی به تفکیک می پردازیم:

1.عوامل الهی

خداوند متعال

قرآن کریم: إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَى : (43) به درستی که هدایت بر عهدۀ ماست؛ اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ... : (44) خداوند سرپرست مؤمنان است. آنها را از تاریکی ها خارج و به سوی نور می برد.
عن رسول الله (ص): أدَّبنِی رَبِّی فَأحسَنَ تَأدِیبی: (45) پروردگارم به من ادب آموخت پس خوب ادب آموخت.
عن أمیر المؤمنین (ع): ... وَ کُلُّ عالِمٍ غَیرِهِ مُتَعَلِّم ...: (46) و هر دانایی به جز او [ خداوند] فراگیرنده است.

انبیا و اولیای الهی و کتب آسمانی

قرآن کریم: لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ ‌: (47) به راستی که خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از میان خودشان فرستاده ای در میانشان برانگیخت که آیات او را بر آنها می خواند و آنها را تزکیه می کند و به آنها کتاب و حکمت می آموزد، با این که پیش از این در گمراهی آشکار بودند؛ لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَ أَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَ الْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ... : (48) همانا پیامبران خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم به قسط قیام کنند؛ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْجَاءَکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثِیراً مِمَّا کُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتَابِ وَ یَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ قَدْ جَاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کِتَابٌ مُبِینٌ ‌یَهْدِی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ وَ یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ یَهْدِیهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ ‌: (49) ای اهل کتاب، فرستادۀ ما نزدتان آمد. او بسیاری از مطالب کتاب را که پنهان می کردید آشکار می کند و از بسیاری امور در می گذرد. از جانب خداوند نور و کتابی روشنگر آمد که خداوند به وسیلۀ آن هر کس را که طالب رضوان اوست به راه های سلامت هدایت می کند. آنها را به اذن او از گمراهی به سوی نور در می آورد و به راه مستقیم هدایت می کند؛ وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا.... : (50) و آنها را امامانی مقرار دادیم که به امر ما هدایت می کنند؛ إِنَّ هٰذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ... : (51) همانا این قرآن به آنچه استوارتر است هدایت می کند؛ هٰذَا بَیَانٌ لِلنَّاسِ وَ هُدًى وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِینَ : (52) این قرآن برای مردم، بیان و مایۀ هدایت و موعظه برای پرهیزگاران است.
عن رسول الله (ص): أنَا مدینَهُ العِلمِ وَ عَلِیٌّ بابُها، فَمَن أرادَ العِلمَ فَلیَأتِهِ مِن بابِه: (53) من شهر علمم و علی (ع) دروازۀ آن، پس هر کس طالب علم است باید از دروازه اش به آن دست یابد.
عن أمیر المؤمنین (ع): .... فَبَعَثَ فِیهِمُ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إلَیهِم أنبیَائهُ لِیَستَأدُوهُم میثاق فِطرَتِهِ وَ یُذَکِّرُوهُم مَنسِیَّ نِعمَتِهِ وَ یَحتَجُّوا عَلَیهِم بِالتَّبلیغِ وَ یُثِیرُوا لَهُم دَفَائِنَ العَقُولِ وَ یُرُوهُمُ الآیاتِ المُقَدَّرَهَ ...: (54) خداوند پیامبران خود را مبعوث فرمود و هر چندگاه، رسولان خود را پی در پی اعزام کرد تا وفاداری به پیمان فطرت را از آنان بازجویند و نعمت های فراموش شده را به یاد آورند و با ابلاغ احکام الهی، حجّت خدا را بر آنها تمام نمایند و توانمندی های پنهان شده عقل ها را آشکار سازند و نشانه های قدرت خدا را معرّفی کنند؛ یا کُمَیل، إنَّ رسول الله – صلی الله علیه و آله – أدَّبَهُ الله عَزَّ و جلَّ، وَ هُوَ أدَّبَنی، و أنَا أودِّبُ المومنینَ وَ اُوَرِّثُ الأدَبَ المُکرَمین: (55) ای کمیل، خداوند رسول خدا را ادب آموخت و او به من ادب آموخت و من به مؤمنان ادب آموختم و ادب را برای بزرگواران به ارث می گذارم.
عن الهادی (ع): ... وَ رَضِیَکُم خُلَفاءَ فی أرضِهِ وَ حُجَجاً عَلی بَرِیَّتِهِ و أنصاراً لدینِهِ وَ حَفَظَهً لِسِرَّهِ وَ خَزَنَهً لِعِلمِهِ وَ مُستَودَعاً لِحِکمَتِهِ وَ ترَاجِمَهً لِوَحیِهِ وَ أرکاناً لِتَوحِیدِهِ وَ شُهَداءَ عَلی خَلقِهِ وَ أعلاماً لِعِبادِهِ وَ مَناراً فی بِلادِهِ وَ أدِلّاءَ عَلی صِراطِهِ: (56) و خداوند خشنود شد که شما [ ائمه ی اطهار] جانشنیان او در زمین او باشید و حجت بر خلق او و یاوران دین او و رازداران او و خازنان علم او و امانتگاه حکمت او و تبیین گران وحی او و ارکان توحید او و شاهدان بر خلق او و نشانه هایی برای بندگان او و دیده بانانی در سرزمین های او و راهنمایانی به راه او باشید.

توبه و عفو الهی

قرآن کریم: ...ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ‌: (57) آن گاه خداوند [ با رحمت خود] به سوی ایشان بازگشت تا توبه کنند. به درستی که خداوند توبه پذیر و مهربان است؛ وَ هُوَ الَّذِی یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَ یَعْفُو عَنِ السَّیِّئَاتِ... : (58) و او کسی است که توبه ی بندگان را می پذیرد و از بدی های آنها می گذرد.
عن السجّاد (ع): ... وَ رَینُ قَلبِی لا یَجلُوهُ إلا عَفوُک .... : (59) و تیرگی دلم را جز عفو تو جلا نمی دهد.

توفیق الهی

قرآن کریم: ...وَ مَا تَوْفِیقِی إِلاَّ بِاللَّهِ... : (60) توفیق من تنها از جانب خداوند است.
عن أمیر المؤمنین (ع): التَّوفیقُ عِنایَهُ الرَّحمن: (61) توفیق عنایت خداوند است؛ مِنَ السَّعادَهِ التَّوفیقُ لِصالِحِ الأعمال: (62) توفیق برای انجام کارهای شایسته از اسباب سعادت است؛ مَن أمَدَّهُ التَّوفیقُ أحسَنَ العَمَل: (63) کسی که توفیق یارش باشد کار را نیکو انجام دهد.

2. موانع الهی

بی توفیقی

قرآن کریم: أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلٰهَهُ هَوَاهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِاللَّهِ أَفَلاَ تَذَکَّرُونَ ‌: (64) آیا دیدی آن کس را که معبود خود هوای نفس قرار داد و خداوند او را، با وجود داشتن آگاهی، به گمراهی کشاند و بر گوش و دلش مهر نهاد و بر چشمش پرده افکند؟ پس از خدا چه کسی او را هدایت می کند؟ پس آیا متذکر نمی شوید؟؛ ...فَمَنْ یَهْدِی مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ... : (65) پس آن کس را که خدا گمراه کند چه کسی هدایت می کند؟
عن أمیر المؤمنین (ع): لا یَنفَعُ عِلمٌ بِغَیرِ تَوفیق: (66) علم بدون توفیق سودی ندارد؛ کَیفَ یَتَمَتَّعُ بِالعِبادَهِ مَن لَم یُعِنهُ التَّوفیق: (67) کسی که توفیق یاری اش نکند، چگونه از عبادت بهره مند می شود؟

لعنت الهی

قرآن کریم: وَ قَالُوا قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ فَقَلِیلاً مَا یُؤْمِنُونَ : (68) و گفتند دل های ما در غلاف و پوشش است. بلکه خداوند آنها را به سزای کفرشان لعنت کرده است. در نتیجه تعداد اندکی [ از ایشان] ایمان می آورند؛ أُولٰئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمَى أَبْصَارَهُمْ : (69) آنها کسانی هستند که خداوند آنها را لعنت کرده و در نتیجه آنها را کر و چشمانشان را کور کرده است.

شیطان

قرآن کریم: .... وَ لاَ تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ ‌: (70) و به دنبال گام های شیطان نروید که او برای شما دشمنی آشکار است؛ قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ ‌‌: (71) شیطان گفت: پس چون مرا گمراه کردی، بر سر راه راست آنها می نشینم؛ قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ ‌إِلاَّ عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ ‌: (72) شیطان گفت: پس به عزت خودت قسم که همه ی آنها به جز بندگان خالصت را گمراه می کنم؛ وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَ مَنْ یَتَّخِذِالشَّیْطَانَ وَلِیّاً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَاناً مُبِیناً یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ وَ مَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلاَّ غُرُوراً : (73) [ شیطان گفت:] و قطعاً آنها را به گمراهی می کشانم و دچار آرزوهای دور و دراز می کنم و وادارشان می سازم گوش دام ها را شکاف دهند تا آفریدۀ خدا را دگرگون کنند. و هر کس به جای خدا، شیطان را دوست و سرپرست خود بگیرد زیانی آشکار کرده است، شیطان به آنها وعده می دهد و ایشان را در آرزوها می افکند و جز فریب به آنها وعده ای نمی دهد.

3. عوامل فرهنگی – اجتماعی

معلم و مربی، متعلم و متربی

عن المجتبی (ع): عَلِّم النّاسَ عِلمَکَ وَ تَعَلَّم عِلمَ غَیرِکَ فَتَکُونَ قَد أتقَنتَ عِلمَکَ وَ عَلِمتَ ما لَم تَعلَم: (74) دانش خود را به مردم بیاموز و دانش دیگران را فراگیر تا دانش خود را محکم کنی و آنچه نمی دانستی فراگیری.

شاخه های دانش

عن أمیرالمؤمنین (ع): العِلمُ أکثَرُ مِن أن یُحَاطَ بِهِ، فَخُذُوا مِن کُلِّ عِلمٍ أحسَنَه: (75) دانش بیش از آن است که به همه ی آن احاطه یابید. پس از هر دانشی برترین آن را برگیرید؛ خُذُوا مِن کُلِّ عِلمٍ أحسَنَهُ، فَإنَّ النَّحلَ یَأکُلُ مِن کُلِّ زَهرٍ أزیَنَهُ، فَیَتَوَلَّدُ مِنهُ جَوهَرَانِ نَفِیسَانِ، أحَدُهُمَا فِیهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ، وَ الآخَرُ یُستَضَاءُ بِه: (76) از هر دانشی برترین آن را برگیرید. زنبور از هر گلی زیباترینش را می خورد و از آن، دو شیء گران بها تولید می شود، یکی [ عسل] که در آن برای مردم شفاست و دیگری [ موم] که برای روشنایی به کار می رود.

وراثت

عن رسول الله (ص): تَزَوَّجُوا فِی الحِجرِ الصّالِحِ فَإنَّ العِرقَ دَسّاس: (77) با خانوادۀ شایسته ازدواج کنید؛ چرا که رگ و ریشه تأثیرگذار است.
عن أمیرالمؤمنین (ع): حُسنُ الخُلقِ بُرهانُ کَرَمِ الأعراق: (78) خوش اخلاقی دلیل کرامت ریشه هاست.

پاکی مَولد

علی أمیر المؤمنین (ع): جَمیلُ المَقصَدِ یَدُلُّ عَلی طَهارَهِ المَولِد: (79) خوش نیّت بودن نشانۀ پاکی ولادت است.

خانواده

عن رسول الله (ص): أکرمُوا أولادَکم وَ أحسِنُوا آدابَهُم: (80) فرزندانتان را گرامی بدارید و خوب ادب بیاموزید؛ وَیلٌ لِأطفالِ آخِرِ الزَّمانِ مِن آبائِهِم. فَقیلَ: یا رَسولَ اللهِ، مِن آبائِهِمُ المُشرِکینَ؟ فَقالَ: لا، من آبائِهِمُ المومنینَ، لا یُعَلِّمُونَهُم شَیئاً مِنَ الفرائِضِ، وَ إذا تَعَلَّمُوا أولادُهُم مَنَعُوهُم، وَ رَضُوا عَنهُم بِعَرَضٍ یَسیرٍ مِنِ الدُّنیا، فَأنَا مِنهُم بَریءٌ وَ هُم مِنِّی بُراء: (81) وای بر کودکان آخر الزمان از پدرانشان، گفته شد: ای رسول خدا، از پدران مشرکشان؟ فرمود: نه، از پدران مؤمنشان که چیزی از واجبات به آنها نمی آموزند و وقتی فرزندانشان بیاموزند، مانع آنها می شوند [ که وظایف خود را انجام دهند] و در مقابل امری گذرا و اندک از دنیا از آنها خشنود می شوند؛ پس من از ایشان بری هستم و آنها هم از من بیزار هستند.
عن الصادق (ع): ... وَ تَجِبُ لِلوَلَدِ عَلی والِدِهِ ثَلاثُ خِصالِ: اختیارُهُ لِوالِدَتِهِ: وَ تَحسینُ اسمِهِ و المُبالَغَهُ فی تَأدیبِه: (82) سه چیز برای فرزند بر عهده پدر است: دایۀ خوب برای او برگزیدن، نام نیک بر او نهادن، و تلاش فراوان در تربیت او نمودن؛ لا یزالُ العَبدُ المُومِنُ یُوَرِّثُ أهلَ بَیتِهِ العِلمَ وَ الأدَبَ االصّالِحَ حَتّی یُدخِلَهُمُ الجَنَّهَ [ جَمعیاً] حَتّی لا یَفقِدَ فیها مُنهُم صَغیراً و لا کبیراً و لا خادِماً و لا جاراً و لا یَزالُ العَبدُ العاصِیٍ یُوَرِّثُ أهلَ بَیتِهِ الادبَ السَّیِّءَ حَتّی یُدخِلَهُمُ النّارَ جَمیعاً حَتّی لا یفقِدَ فیها مِنهُم صَغیراً و لا کبیراً و لا خادِماً وَ لا جَاراً: (83) بندۀ مؤمن همواره برای اهل بیت خود علم و ادب نیکو به ارمغان می آورد تا همۀ آنها را وارد بهشت کند، تا جایی که از ایشان کوچک و بزرگ و خدمتکار و همسایه ای از این امر برکنار نمی ماند و بندۀ گنهکار همواره برای اهل بیت خود ادب ناشایست بر جای می گذارد تا آن که همۀ آنها را وارد دوزخ کند، به طوری که از ایشان کوچک و بزرگ و خدمتکار و همسایه ای از این امر برکنار نمی ماند.

بزرگان و دانشمندان

عن أمیر المؤمنین (ع): جالِسِ العُلَماءَ، یَزدَد عِلمُکَ وَ یَحسُن أدَبُک: (84) با دانشمندان هم نشینی کن تا هم دانشت افزون گردد و هم ادبت نیکو شود.

سخن وران و هنرمندان

عن الباقر (ع): مَن أصغی إلی ناطِقٍ فَقَد عَبَدَهُ، فَإن کانَ النّاطِقُ یُوَدِّی عَنِ اللهِ عَزَّ و جَلَّ فَقَد عَبدَ الله، وَ إن کانَ النّاطِقُ یُودِّی عَنِ الشَّیطانِ، فَقَد عَبَدَ الشَّیطان: (85) هر کس به سخن گوینده ای گوش بسپارد، بندۀ او شده است. پس اگر گوینده از جانب خدا سخن بگوید، بندۀ خدا شده و اگر از جانب شیطان سخن بگوید، شیطان را بندگی کرده است.

دوستان، هم نشینان و هم سالان

عن رسول الله (ص) – لَمّا قیلَ لَهُ: یا رسول الله، أیُّ الجُلَساءِ خَیر؟ -: مَن ذَکَّرکُم بِاللهِ رُویَتُهُ، و زادَکُم فی عِلمِکُم مَنطِقُهُ، وَ ذَکَّرکُم بِالآخرَهِ عَمَلُه: (86) هنگامی که از پیامبر (ص) پرسیده شد، کدام هم نشینان بهترند؟، فرمود: آن که دیدنش شما را به یاد خدا بیندازد، سخنش بر دانش شما بیفزاید، و رفتارش شما را به یاد قیامت وا دارد.
عن أمیرالمؤمنین (ع): ... قارِن أهلَ الخَیرِ تَکُن مِنهُم وَ بایِن أهلَ الشَّرِّ تَبِن عَنهُم ... : (87) با اهل نیکی هم نشینی کن تا از آنان باشی و از اهل بدی دوری گزین تا از آنان نباشی.
عن الصادق (ع): أحَبُّ إخوانی إلَیَّ مَن أهدی إلَیَّ عُیُوبی: (88) محبوب ترین برادرانم نزد من کسی است که عیب های مرا به من هدیه دهد.

مساجد و مکان های مقدس

قرآن کریم: فِیهِ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِیمَ... : (89) در آن [ خانه] نشانه های روشنی وجود دارد؛ مقام ( جای ایستادن) ابراهیم [ در آنجا است].
عن أمیر المؤمنین(ع): مَنِ اختَلَفَ إلَی المَسجِدِ أصابَ إحَدی الثَّمان: أخاً مُستَفاداً فی اللهِ، أو عِلماً مُستَطرَفاً، أو آیَهً مُحکَمَهً، أو رَحمَهً مَنتَظَرَهً، أو کَلِمَهً تَرُدُّهُ عَن رَدًی، أو یَسمَعُ کَلِمَهً تَدُلُّهُ علی هُدًی، أو یَترُکُ ذَنباً خَشیَهً أو حَیاءً: (90) هر کس به مسجد رفت و آمد داشته باشد، به یکی از این هشت ویژگی دست می یابد: برادری که در راه خدا از او سود برد، دانشی تازه، نشانه ای محکم، رحمتی که مورد انتظار است، سخنی که او را از هلاکت باز دارد، سخنی را بشنود که او را به هدایت راهنمایی کند، گناهی را از روی ترس یا از روی شرم ترک کند.

مؤسسات فرهنگی – اجتماعی و نهادهای آموزشی و پژوهشی

انواع رسانه ها، و ابزارهای آموزشی و پژوهشی

قرآن کریم: ن وَ الْقَلَمِ وَ مَا یَسْطُرُونَ‌: (91) نون، سوگند به قلم و آنچه می نویسند.
عن رسول الله (ص): قَیِّدُوا العِلمَ بِالکِتاب: (92) دانش را با نوشته در بند کشید [ و آن را حفظ کنید].
عن أمیرالمؤمنین (ع): الکُتُبُ بَساتینُ العُلَماء: (93) کتاب ها باغ و بوستان های دانشمندان است؛ نِعمَ المُحَدِّثُ الکِتاب: (94) کتاب خوب سخن گویی است.

نهادهای خیریه و عام المنفعه

سنّت های اجتماعی

قرآن کریم: یُرِیدُ اللَّهُ لِیُبَیِّنَ لَکُمْ وَ یَهْدِیَکُمْ سُنَنَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ یَتُوبَ عَلَیْکُمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ‌ : (95) خداوند می خواهد سنّت های کسانی را که پیش از شما بودند برای شما بیان کند و شما را به آنها راهنمایی کند و بر شما ببخشاید و خداوند دانا و حکیم است.

سرگذشت پیشینیان

قرآن کریم: لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْبَابِ... : (96) همانا در سرگذشت های ایشان برای خردمندان عبرتی است؛ ...فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ‌: (97) پس این داستان ها را [ برای آنها] نقل کن باشد که اندیشه کنند؛ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُروا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ ‌: (98) قطعاً پیش از شما سنت هایی گذشته است، پس در زمین گردش کنید پس بنگرید سرنوشت تکذیب کنندگان چگونه بود؛ أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ دَمَّرَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ لِلْکَافِرِینَ أَمْثَالُهَا : (99) مگر در زمین سیر نکرده اند تا ببینند سرنوشت کسانی که پیش از این ها بودند چگونه بود؟ خداوند همه چیز را بر سرشان خراب کرد و سرنوشت کافران همین گونه است؛ فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً وَ إِنَّ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ عَنْ آیَاتِنَا لَغَافِلُونَ ‌: (100) پس امروز بدن تو [ فرعون] را [ از آب] نجات می دهیم تا برای آیندگان نشانه ای باشد و به درستی که بسیاری از مردم از نشانه های ما غافل اند.
نیز ر.ک. بقره، 65-66؛ انعام، 11؛ اعراف، 84، 86 و 103؛ یونس، 39 و 73؛ یوسف، 109؛ نحل، 36؛ نمل، 14، 51 و 69؛ قصص، 40؛ روم، 9 و 42؛ فاطر، 43-44؛ صافّات، 73؛ غافر، 21 و 82؛ زخرف، 25؛ طلاق، 8-9.

4. موانع فرهنگی – اجتماعی

دانشمندان فاسد

عن الکاظم (ع) فی وَصِیَّتِهِ لِهِشامِ بنِ الحَکَم: ... یا هِشامُ، أوحَی اللهِ إلی داوُدَ: قُل لِعِبادِی لا یَجعَلُوا بَینی و بَینَهُم عالَماً مَفتُوناً بِالدُّنیا فَیَصُدَّهُم عَن ذِکرِی، وَ عَن طَریقِ مَحَبَّتی و مُناجاتی، اُولئِکَ قُطّاعُ الَّطرِیقِ مِن عِبادِی ... : (101) ای هشام، خداوند به داود وحی کرد: به بندگانم بگو میان من و خودشان عالم و دانشمندی که فریفتۀ دنیاست واسطه قرار ندهند که ایشان را از یاد من و از راه محبت و مناجات من باز می دارد. ایشان راهزنان بندگان من هستند.
عن العسکری (ع) فی صِفَهِ عُلَمَاءِ السُّوء: وَ هُم أضَرُّ عَلَیِ ضُعَفَاءِ شِیعَتِنَا مِن جِیشِ یَزِید عَلَی الحُسَینِ بن عَلِیٍّ علیهما السلام وَ أصحَابِهِ، فَإنَّهُم یَسلُبُونَهُمُ الأروَاحَ وَ الأموالَ، وَ هولاءِ عُلَمَاءُ السُّوءِ ... وَ یَدخُلُونَ الشَّکَّ و الشُّبهَهَ عَلَی ضُعَفَاءِ شِیعَتِنَا فَیُضِلُّونَهُم: (102) دربارۀ دانشمندان ناشایست فرمود: زیان ایشان بر شیعیان ضعیف ما از زیان لشکر یزید بر امام حسین (ع) و اصحاب او بیشتر است، چرا که لشکر یزید از آنها جان و مالشان را می ستاندند و آنان دانشمندان ناشایست اند و بین شیعیان ضعیف ما شک و شبهه وارد می کنند و آنها را گمراه می سازند.

مراکز فحشا و ابزارهای مفاسد فرهنگی – اجتماعی

قرآن کریم: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الْأَنْصَابُ وَ الْأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ‌إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةَ وَ الْبَغْضَاءَ فِی الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ وَ یَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاَةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ: (103) ای مؤمنان! به درستی که شراب و قمار و بت ها و چوبه های قمار، پلید و از کار شیطان هستند؛ پس از آن ها اجتناب کنید تا شاید رستگار گردید. قطعاً شیطان می خواهد در اثر شراب و قمار میان شما دشمنی و کینه افکند و شما را از یاد خدا و از نماز باز دارد. پس آیا [ از این امور] دست بر می دارید؟
عن رسول الله (ص): الخَمرُ اُمُّ الفَواحِشِ وَ الکَبائِر: (104) شراب ریشه زشتی ها و گناهان بزرگ است؛ ألا إنَّ کُلَّ مُسکِرٍ حَرامٌ، وَ کُلَّ مَخَدِّرٍ حرامٌ، وَ ما أسکَرَ کَثیرُهُ حَرامٌ قَلِیلُهُ، وَ ما خَمَّرَ العَقلَ فَهُوَ حَرام: (105) بدانید هر مست کننده ای حرام است، هر مادۀ مخدّری حرام است و آنچه بسیارش مست می کند، اندک آن نیز حرام است، و آنچه عقل را زایل می کند حرام است.
عن أمیر المؤمنین (ع): فَرَضَ اللهُ ... تَرکَ شُربِ الخَمرِ تَحصِیناً لِلعَقل: (106) خداوند ترک می گساری را برای حفظ عقل واجب کرد.

کمبود مراکز آموزشی و پژوهشی

فساد محیط اجتماعی

عن أمیر المؤمنین (ع): إذا خَبُثَ الزَّمانُ کَسَدَتِ الفَضائِلُ وَ ضَرَّت وَ نَفَقَتِ الرَّذائِلُ وَ نَفَعَت ... : (107) هرگاه زمانه پلید و نابه کار شود، فضیلت ها نایاب و زیان بار می شوند و رذیلت ها رواج می یابند و اثربخش می شوند.

دوستان و هم نشینان ناباب

قرآن کریم: یَا وَیْلَتَی لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاَناً خَلِیلاً لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِی... : (108) [ ستمکاران در روز قیامت می گویند:] ای وای، ای کاش فلانی را دوست خود نمی گرفتم، او بود که مرا گمراه کرد، پس از آن که قرآن به من رسید؛ وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آیَاتِ اللَّهِ یُکْفَرُ بِهَا وَ یُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلاَ تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِینَ وَ الْکَافِرِینَ فِی جَهَنَّمَ جَمِیعاً : (109) و در قرآن بر شما چنین نازل کرد که هرگاه شنیدند آیات الهی را انکار و مسخره می کنند با آنها منشینید تا در سخنی دیگر وارد شوند وگرنه مانند آنها خواهید بود. خداوند همۀ منافقان و کافران را در دوزخ گرد می آورد؛ وَ الَّذِینَ لاَ یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَاماً : (110) و [ بندگان خدا] کسانی هستند که در مجالس باطل حاضر نمی شوند [ یا شهادت ناحق نمی دهند] و هنگامی که به کاری لغو بر می خورند با بزرگواری و کرامت نفس از آن می گذرند.
عن أمیر المؤمنین (ع) فی وصِیَّتِهِ لِکُمَیل: .... وَ اهجُرِ الفاسِقِینَ وَ جانِبِ المُنافِقِینَ و لا تُصاحِبِ الخائِنِین: (111) و از گناهکاران دوری کن و از منافقین کناره بگیر و با خیانتکاران هم نشین مباش؛ صُحبَهُ الأشرارِ تَکسِبُ الشَّرَّ، کَالرِّیحِ إذا مَرَّت بِالنَّتینِ حَمَلَت نَتناً: (112) همنشینی با بدان، بدی به دنبال می آورد، همان گونه که باد چون بر چیز گندیده بوزد، حامل بوی گند می شود؛ ... مُجالَسَهُ أهلِ الهَوی مَنسَأهٌ لِلإیمانِ وَ مَحضَرَهٌ للشَّیطانِ ... : (113) هم نشینی با هواپرستان، موجب فراموشی ایمان و حضور یافتن شیطان است؛ شَرُّ إخوانِکَ مَن داهَنَکَ فی نَفسِکَ وَ ساتَرَکَ عَیبَک: (114) بدترین برادرانت، کسی است که با تو چاپلوسی کند و عیبت را از تو بپوشاند.
عن الصادق (ع): لا تَصحَبُوا أهلَ البِدَعِ وَ لا تُجالِسُوهُم، فَتَصیرُوا عِندَ الناسِ کَواحِدٍ مِنهُم: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: المَرءُ علی دینِ خلیلِهِ وَ قَرینِه: (115) با بدعت گذاران همراهی و هم نشینی نکنید که نزد مردم مانند یکی از آنان خواهید بود؛ رسول خدا، که درود خدا بر او و خاندانش باد، فرمودند: آدمی بر دین دوست و هم نشین خود است؛ قالَ لی أبی: یا بُنَیَّ، مَن یَصحَب صاحِبَ السَّوءِ لا یَسلَم ...: (116) پدرم به من فرمود: پسرم، کسی که با همنشین بد همنشینی کند سالم نمی ماند.

وسوسه گران

قرآن کریم:بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ ‌قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ‌ مَلِکِ النَّاسِ ‌إِلٰهِ النَّاسِ ‌مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ ‌الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ ‌مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ : (117) به نام خداوند بخشندۀ مهربان، بگو پناه می برم به خدای مردم، به حاکم بر مردم، به معبود مردم، از شرّ وسوسه گرپنهان کار، که درون سینۀ مردم وسوسه می کند، از جنّ باشد یا از انسان.

فریب کاران

قرآن کریم: ...فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَ عِصِیُّهُمْ یُخَیَّلُ إِلَیْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى : (118) پس ناگاه ریسمان ها و چوب دستی های ساحران در اثر سحر آنها چنین به نظر او می رسید که می خزند؛ ... فَکَذٰلِکَ أَلْقَى السَّامِرِیُ ‌فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هٰذَا إِلٰهُکُمْ وَ إِلٰهُ مُوسَى فَنَسِیَ : (119) پس سامری چنین القا کرد. او برای قوم موسی مجسمۀ گوساله ای که صدای گوساله داشت آورد. [ برخی از] آنها گفتند این معبود شما و نیز معبود موسی است، اما او [ این معبود را] فراموش کرده است! وَ کَذٰلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوّاً شَیَاطِینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً ... : (120) و به این ترتیب برای هر پیامبری دشمنی قرار دادیم، همان شیاطین انس و جن که برای فریب، سخنان آراسته به یکدیگر القا می کنند.

دنیا طلبان

عن أمیر المؤمنین (ع): یَنبَغی لِمَن إرادَ صَلاحَ نَفسِهِ وَ إحرازَ دینِهِ أن یَجتَنِبَ مُخالَطَهَ أبناءِ الدُّنیا: (121) کسی که صلاح خویش و حفظ دین خود را می خواهد، سزاوار است که از همنشینی با دنیا پرستان دوری کند.

بیکاری

عن أمیر المؤمنین (ع): إن یَکُنِ الشُّغلُ مَجهَدَهً، فَاتِّصَالُ الفَزَاغِ مَفسَدَه: (122) اگر کار مشقت بار است، بیکاری پیوسته مایۀ تباهی است؛ القَلبُ الفارِغُ یَبحَثُ عَنِ السُّوءِ وَ الیَدُ الفَارِغَهُ تُنَازعُ إلَی الإثم: (123) دل بیکار، بدی را جست و جو می کند و دست بیکار، به سوی گناه کشیده می شود؛ هَیهَاتَ مِن نَیلِ السَّعَادَهِ السُّکُونُ إلَی الهُوَینا وَ البِطالَه: (124) تن دادن به سستی و بیکاری، چه دور است از دست یابی به خوش بختی.

5. عوامل اقتصادی

درآمد مالی

عن رسول الله (ص): نِعمَ العونُ عَلَی تَقوَی اللهِ الغِنَی: (125) بی نیازی چه کمک خوبی برای تقوای الهی است.
عن أمیر المؤمنین (ع): ... خَیرُ مالِکَ ما أعَانَکَ عَلی حَاجَتِک ... : (126) بهترین مال تو، آن است که تو را برای رفع نیازت یاری کند؛ أفضَلُ الاموالِ أحسَنُها أثَراً عَلَیک: (127) بهترین اموال آن است که اثرش بر تو بهتر باشد؛ خَیرُ أموالِکَ ما کَفاک: (128) بهترین اموال تو آن است که برای رفع نیازت کافی باشد.

مؤسسات و نهادهای اقتصادی

6. موانع اقتصادی

فقر مالی

عن رسول الله (ص): کَادَ الفَقرُ أن یَکُونَ کُفراً ... : (129) فقر به کفر نزدیک است.
عن أمیر المؤمنین (ع) لابنِهِ محمّدِ بنِ الحَنَفِیَّه: یا بُنَیَّ إنِّی أخَافُ عَلَیکَ الفَقرَ فَاستَعِذ باللهِ مِنهُ فَإنَّ الفَقرَ مَنقَصَهٌ لّلدّینَ، مَدهَشَهٌ للعقلِ، داعِیهٌ لِلمَقت: (130) پسرم، من بر تو از فقر می ترسم، پس از فقر به خدا پناه ببر که فقر موجب کمبود در دین، به حیرت افتادن عقل و مایۀ دشمنی است.

مال حرام

عن الصادق (ع): کَسبُ الحَرَامِ یَبینُ فِی الذُّرِّیَّه: (131) [اثرِ] درآمد حرام در نسل انسان ظاهر می شود.

7. عوامل سیاسی

حکومت و دولت مردان

قرآن کریم: یَا دَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ ...: (132) ای داود، ما تو را در زمین خلیفه قرار دادیم، پس میان مردم به حق حکم کن؛ فَلاَ وَ رَبِّکَ لاَ یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لاَ یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً : (133) چنین نیست؛ به پروردگارت سوگند که ایشان ایمان ندارند، مگر آن که تو را در اختلافات خود حاکم کنند و آن گاه از حکم و داوری تو هیچ احساس دل تنگی نکنند و کاملاً تسلیم باشند.
عن أمیر المؤمنین (ع): النّاسُ بِاُمَرائِهِم أشبَهُ مِنهُم بِآبائِهِم: (134) مردم به فرمانروایانشان بیشتر شبیه اند تا به پدرانشان.

احزاب و گروه های سیاسی

8. موانع سیاسی

دولت مردان ناشایست و گمراه

قرآن کریم: وَ قَالُوا رَبَّنَا إِنَّ اأَطَعْنَا سَادَتَنَا وَ کُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلاَ : (135)و [ اهل دوزخ] می گویند: پروردگارا، ما از پیشوایان و بزرگانمان اطاعت کردیم؛ پس ما را به گمراهی کشاندند.
عن رسول الله: إذَا سَادَ القَومَ فَاسِقُهُم وَ کَانَ زَعِیمُ القَومِ أذَلَّهُم وَ ا ُکرِمَ الرِّجُلُ الفَاسِقُ، فَلیُنتَظَرِ البَلاء: (136) هنگامی که افراد فاسق در میان مردم سروری یابند و رئیس آنها پست ترین شان باشد و انسان فاسق گرامی داشته شود، باید منتظر بلا بود.
عن أمیر المؤمنین (ع): ... وَ لَکِنَّنِی آسَی أن یَلِیَ أمرَ هَذِهِ الأمَّهِ سُفَهَاوُهَا وَ فُجَّارُهَا فَیَتَّخِذُوا مَالَ اللهِ دُوَلاً وَ عِبادَهُ خَوَلاً وَ الصَّالحینَ حَرباً وَ الفَاسقینَ حِزباً ... : (137) ولی از این اندوهناکم که سرپرستی حکومت این امت به دست بی خردان و تبهکاران افتد، مال خدا را بین خود دست به دست کنند، بندگان خدا را بردۀ خویش سازند، با شایستگان نبرد کنند و فاسقان را همدستان خود قرار دهند.

استبداد و استکبار

قرآن کریم: ... یَقُولُ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا لَوْلاَ أَنْتُمْ لَکُنَّا مُؤْمِنِینَ ‌: (138) مستضعفان به مستکبران می گویند: اگر شما نبودید، ما مؤمن بودیم.

دشمنان حاکمیت دین

قرآن کریم: وَ کَذٰلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوّاً شَیَاطِینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً... : (139) و به این ترتیب برای هر پیامبری دشمنی قرار دادیم، همان شیاطین انس و جنس که برای فریب، سخنان آراسته به یکدیگر القا می کنند؛ وَ کَذٰلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوّاً مِنَ الْمُجْرِمِینَ.... : (140) و این چنین برای هر پیامبری دشمنی از بزهکاران قرار دادیم؛ ... هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ...: (141) آن [ منافقان] دشمن اند، پس از ایشان بپرهیز.

9. عوامل طبیعی

شرایط و امکانات زمانی و مکانی طبیعی، مانند آب و هوا، نور و بهداشت محیط

خوراک

در روایات متعدد با بیان تأثیر خوراک والدین در ویژگی های فرزند، توصیه هایی برای دوران پیش از بارداری و هنگام بارداری بیان شده است. نیز با توجه به تأثیر غذای کودک در رشد بدنی و تربیت روحی او، آداب تغذیۀ پس از زایمان، مانند برداشتن کام نوزاد با تربت سید الشهدا (ع) آب فرات، آب گرم، آب باران، خرما و عسل، توضیح داده شده و به تغذیۀ نوزاد از شیر مادر سفارش شده است. چنان که دربارۀ شیوۀ خوردن و نوشیدن نیز به طور کلی آدابی بیان شده که در تربیت روح و بدن مؤثر است. (142) در اینجا به برخی از این روایات اشاره می کنیم:
عن الصادق (ع): مَن أکَلَ سَفَرجَلَه عَلَی الرِّیقِ طَابَ مَاوُهُ وَ حَسُنَ وَلَدُه: (143) هر کس ناشتا یک [ میوۀ] به بخورد نطفه اش پاکیزه و فرزندش نیکو می گردد.
عن رسول الله (ص): أطعِمُوا المَرأهَ فِی شَهرِهَا الَّذی تَلِدُ فیهِ التَّمرَ، فَإنَّ وَلَدَهَا یَکُونُ حَلِیماً نَقِیّاً: (144) به زن در ماهی که زایمان می کند، خرما بخورانید تا فرزند او بردبار و پاکیزه شود؛ أطعِمُوا حُبالاکُمُ السَّفَرجَلَ، فَإنَّهُ یُحَسِّنُ أخلاقَ أولادِکُم: (145) به زنان باردارتان [ میوۀ] به بخورانید، که اخلاق فرزندانتان را نیکو می سازد؛ لَیسَ لِلصَّبِیِّ لَبَنٌ خَیرٌ مِن لَبَنِ اُمِّه: (146) برای کودک، هیچ شیری بهتر از شیر مادرش نیست.
عن أمیر المؤمنین (ع): خَیرُ تُمُورِکُم البَزنِیّ، فَأطعِمُوا النِّساءَ فِی نَفَاسِهِنَّ یَخرُج أولادُکُم زَکِیّاً حَلِیماً: (147) بهترین خرمای شما بَرنیک است، پس به زنان در دوران نفاسشان برنیک بدهید تا فرزندانتان پاکیزه و بردبار شوند؛ مَن أکَلَ الطَّعامَ عَلَی النَّقاءِ وَ أجَاد الطَّعامَ تَمَضُّغاً وَ تَرَکَ الطَّعَامَ وَ هُوَ یَشتَهِیهِ وَ لَم یَحبِسِ الغائِطَ إذَا أتَاهُ، لَم یَمرِض إلّا مَرَضَ المَوت: (148) کسی که غذای پاکیزه بخورد و غذا را خوب بجود و تا اشتها دارد دست از غذا بکشد و جلوی تخلیۀ روده را [ هنگام اجابت مزاج] نگیرد، به مرضی جز مرگ دچار نشود.
عن الکاظم (ع): لَو أنَّ النّاسَ قَصَدُوا فِی الطَّعمِ لاعتَدَلَت أبدانُهُم: (149) اگر مردم در غذا خوردن میانه روی می کردند، بدن هایشان متعادل بود.

موجودات و پدیده های طبیعی

قرآن کریم: وَ هُوَ الَّذِی مَدَّ الْأَرْضَ وَ جَعَلَ فِیهَا رَوَاسِیَ وَ أَنْهَاراً وَ مِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِیهَا زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهَارَ إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ‌ وَ فِی الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجَاوِرَاتٌ وَ جَنَّاتٌ مِنْ أَعْنَابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخِیلٌ صِنْوَانٌ وَ غَیْرُ صِنْوَانٍ یُسْقَى بِمَاءٍ وَاحِدٍ وَ نُفَضِّلُ بَعْضَهَا عَلَى بَعْضٍ فِی الْأُکُلِ إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ ‌: (150) و اوست که زمین را گسترانید و در آن کوه ها و رودها نهاد و از هر میوه ای در آن جفت جفت قرار داد. روز را به شب می پوشاند. به راستی که در این پدیده ها نشانه هایی برای آنان که تفکر می کنند وجود دارد. و در زمین قطعه هایی است کنار هم و باغ هایی از انگور و کشتزارها و درختان خرما از یک ریشه یا از غیر یک ریشه، که با یک آب سیراب می شوند و برخی از آنها را در میوه بر برخی دیگر برتری می دهیم، قطعاً در این امور برای کسانی که تعقل می کنند نشانه هایی است؛یُنْبِتُ لَکُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَ الزَّیْتُونَ وَ النَّخِیلَ وَ الْأَعْنَابَ وَ مِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ‌ وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهَارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ ‌وَ مَا ذَرَأَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُخْتَلِفاً أَلْوَانُهُ إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَذَّکَّرُونَ‌ : (151) خداوند با آن باران برای شما کشتزار و زیتون و درختان خرما و انگور و از هر میوه ای رویانید. همانا در این امور نشانه ای برای متفکران است. و شب و روز و خورشید و ماه را برای شما مسخّر کرد و ستارگان به فرمان او در تسخیرند. در این امور نشانه هایی برای کسانی است که تعقل می ورزند. و نیز آنچه در زمین برایتان به رنگ های گوناگون آفریده که در آنها نیز نشانه ای است برای گروهی که متذکر می شوند؛ أَفَلاَ یَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ‌ وَ إِلَى السَّمَاءِ کَیْفَ رُفِعَتْ‌ وَ إِلَى الْجِبَالِ کَیْفَ نُصِبَتْ ‌وَ إِلَى الْأَرْضِ کَیْفَ سُطِحَتْ‌: (152) آیا به شتر نمی نگرند که چگونه آفریده شده است، و به آسمان که چگونه برافراشته شده و به کوه ها که چگونه بر پا داشته شده و به زمین که چگونه گسترده شده؟؛ وَ إِنَّ لَکُمْ فِی الْأَنْعَامِ لَعِبْرَةً ... : (153) و به درستی که برای شما در چارپایان وسیله ی عبرتی است؛ یُقَلِّبُ اللَّهُ اللَّیْلَ وَ النَّهَارَ إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَعِبْرَةً لِأُولِی الْأَبْصَارِ : (154) خداوند روز و شب را دگرگون می کند. به درستی که در این پدیده برای اهل بصیرت عبرتی است.
عن أمیر المؤمنین (ع): ... وَ کَفی بِالمَوتِ وَاعِظاً: (155) و مرگ برای موعظه گری کافی است.

10. موانع طبیعی

شرایط و امکانات نامساعد زمانی و مکانی طبیعی

غذای نامناسب و حرام

امام حسین (ع) خطاب به لشکریان عمر بن سعد – لعنه الله علیه: ... وَ کُلُّهُم عَاصٍ لِأمرِی غَیرُ مُستَمِعٍ قَولِی فَقد مُلِئَت بُطُونُکُم مِنَ الحَرامِ و طُبِعَ عَلَی قُلُوبِکُم ... : (156) و شما همگی مرا نافرمانی می کنید و به سخنم گوش نمی دهید، چون شکم هایتان از حرام پر شده و بر دل هایتان مهر زده شده است.
عن رسول الله (ص): العِبَادَهُ مَعَ أکِل الحَرَامِ کَالبِنَاءِ عَلَی الرَّملِ وَ قیلَ: عَلَی المَاء: (157) عبادت با حرام خواری مانند ساختمان سازی بر روی شن ( یا آب) است.

پی‌نوشت‌ها:

1- زمر 65 .
2- اعراف 101.
3- بقره 6-7 .
4- فصلت 44.
5- مؤمنون 74.
6- اسراء 45-46 .
7- فصلت 4-5 .
8- عیون الحکم و المواعظ، ص 539 .
9- منافقون 7 .
10- بقره 18.
11- اعراف 100.
12- مطففین 14-15.
13- روم 10.
14- الکافی، ج 2، ص 268، ح 1.
15- الکافی، ج2، ص 272، ح 16.
16- الکافی، ج 2، ص 274، ح 24.
17- مؤمنون 97.
18- غررالحکم، ح 8561 .
19- زمر 22 .
20- آل عمران 7 .
21- بحارالأنوار، ج 70، ص 354، ح 60 .
22. یونس، 7-8.
23- انبیاء، 1-2.
24- طه، 124.
25- غرر الحکم، ح 5651.
26- غرر الحکم، ح 3741.
27- غرر الحکم، ح 10088.
28- کنز العمال، ح 44226.
29- بحارالأنوار، ج 75، ص 164، ح1.
30- آل عمران، 159.
31- غرر الحکم، ح 5593.
32- غرر الحکم، ح 10028.
33- عیون الحکم و المواعظ، ص 181.
34- غرر الحکم، ح 1786.
35- مستدرک الوسائل، ج6، ص 340، ح 6954.
36- مفاتیح الجنان، دعای ابوحمزه ثمالی.
37- وسائل الشیعه، ج 1، ص 114، ص 285.
38- بحار الأنوار، ج 87، ص 208.
39- مفاتیح الجنان، دعای ابوحمزه ثمالی.
40- بحار الأنوار، ج 75، ص 164.
41- الکافی، ج 2، ص 136، ح 23.
42- مستدرک الوسائل، ج 12، ص 124، ح 13694.
43- لیل، 12.
44- بقره، 257.
45- بحارالأنوار، ج 16، ص 210.
46- نهج البلاغه، خطبه 65.
47- آل عمران، 164.
48- حدید، 25.
49- مائده، 15-16.
50- انبیاء، 73.
51- اسراء، 9.
52- آل عمران، 138.
53- کنز العمال، ح 32979.
54- نهج البلاغه، خطبه 1.
55- بحار الأنوار، ج 74، ص 267.
56- من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 611.
57- توبه، 118.
58- شوری، 25.
59- بحار الأ نوار، ج 91، ص 150، ( مناجاه المفتقرین).
60- هود، 88.
61- غررالحکم، ح 952.
62- غررالحکم، ح 9296.
63- غررالحکم، ح 8470.
64- جاثیه، 23.
65- روم، 29.
66- غررالحکم، ح 10680.
67- غررالحکم، ح 7005.
68- بقره، 88.
69- محمد، 23.
70- بقره، 168 و 208.
71- اعراف، 16.
72- ص، 82.
73- نساء، 119 و 120.
74- بحارالأنوار، ج 75، ص 111، ح 6.
75- غررالحکم، ح 1819.
76- غررالحکم، ح 5082.
77- کنزالعمال، ح 44559.
78- غررالحکم، ح 4855.
79- غررالحکم، ح 4758.
80- کنزالعمال، ح 45410
81- مستدرک الوسائل، ج 15، ص 164، ح 17871.
82- بحارالأنوار، ج 75، ص 236، ح 67.
83- مستدرک الوسائل، ج 12، ص 201، ح 13881.
84- غررالحکم، ح 4786.
85- الکافی، ج 6، ص 434، ح 24.
86- محمدبن الحسن الطوسی، الأمالی، ص 157، ح 262.
87- نهج البلاغه، نامه 31.
88- الکافی، ج 2، ص 639، ح 5.
89- آل عمران، 97.
90- الصدوق، الأمالی، ص 318، ح 16.
91- قلم، 1.
92- کنزالعمال، ح 29332.
93- غررالحکم، ح 991.
94- غرر الحکم، ح 9984.
95- نساء، 26.
96- یوسف، 111.
97- اعراف، 176.
98- آل عمران، 137.
99- محمد، 10.
100- یونس، 92.
101- بحارالأنوار، ج 1، ص 154.
102- احمدبن علی الطبرسی، الاحتجاج، ج 2، ص 264.
103- مائده، 90-91.
104- کنزالعمال، ح 13181.
105- کنزالعمال، ح 13273.
106- نهج البلاغه، حکمت 252.
107- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 270، ح 125.
108- فرقان، 28-29.
109- نساء، 140.
110- فرقان، 72.
111- تحف العقول، ص 173.
112- غررالحکم، ح 5839.
113- نهج البلاغه، خطبه 85.
114- غررالحکم، ح 5725.
115- بحارالأنوار، ج 71، ص 201.
116- بحارالأنوار، ج 72، ص 90، ح 1.
117- ناس، 1-6.
118- طه، 66.
119- طه، 87-88.
120- انعام، 112.
121- غررالحکم، ح 10951.
122- المفید، الإرشاد، ج 1، ص 298.
123- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 303، ح 473.
124- غررالحکم، ح 10028.
125- الکافی، ج 5، ص 71، ح 1.
126- بحارالأنوار، ج 75، ص12، ح 70.
127- غررالحکم، ح 3145.
128- غررالحکم، ح 5034.
129- الکافی، ج 2، ص 307، ح 4.
130- نهج البلاغه، حکمت 319.
131- الکافی، ج 5، ص 124- 125، ح 4.
132- ص، 26.
133- نساء، 65.
134- بحارالأ نوار، ج 75، ص 46، ح 57.
135- احزاب، 67.
136- بحارالأنوار، ج 74، ص 139، ح 10.
137- نهج البلاغه، نامه 63.
138- سبأ، 31.
139- انعام، 112.
140- فرقان، 31.
141- منافقون، 4.
142- برای نمونه، ر.ک: وسائل الشیعه، ج 24 و 25 ( کتاب الأطعمه و الأشربه).
143- الکافی، ج 6، ص 357، ح 3.
144- بحارالأنوار، ج 63، ص 141، ح 58.
145- الفضل بن الحسن الطبرسی، مکارم الأخلاق، ج 1، ص 372، ح 1230.
146- الصدوق، عیون اخبار الرضا (ع)، ج 2، ص 34، ح 69.
147- الکافی، ج 6، ص 22، ح 3.
148- بحارالأنوار، ج 63، ص 422، ح 37.
149- وسائل الشیعه، ج 24، ص 241، ح 30437.
150- رعد، 3-4.
151- نحل، 11-13.
152- غاشیه، 17-20.
153- نحل، 66 و مؤمنون 21.
154- نور، 44.
155- الکافی، ج 2، ص 275، ح 28.
156- بحارالأنوار، ج 45، ص 8.
157- ابن فهد الحلّی، عدّه الداعی، ص 141.

منبع مقاله: گروه نویسندگان؛ زیر نظر محمد تقی مصباح یزدی؛ (1390)، فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی، تهران: مؤسسه فرهنگی مدرسه برهان (انتشارات مدرسه)، چاپ دوم



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط