برای رابطه ی بهتر با نوجوانان

صادقانه سعی کنید

شاید فکر کنید این مطلب ضروری نباشد. شاید با خواندن این عنوان گفته اید: «معلوم است که صداقت دارم، من همه ی عمرم، تلاشم و نیرویم را صرف زندگی ام می کنم که برای من مهم ترین اولویت است و برای افرادی انرژی می گذارم که
پنجشنبه، 4 ارديبهشت 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
صادقانه سعی کنید
 صادقانه سعی کنید

 

نویسنده: دکتر شکوفه موسوی




 

برای رابطه ی بهتر با نوجوانان

شاید فکر کنید این مطلب ضروری نباشد. شاید با خواندن این عنوان گفته اید: «معلوم است که صداقت دارم، من همه ی عمرم، تلاشم و نیرویم را صرف زندگی ام می کنم که برای من مهم ترین اولویت است و برای افرادی انرژی می گذارم که عزیزترین های من هستند. چه دلیلی برای عدم صداقت دارم؟»
ما بسیاری از اوقات می پذیریم که کاری را انجام دهیم اما ته ذهن مان آن را باور نداریم. مثلاً فرزندمان می خواهد در رشته ای درس بخواند که ما با آن مخالفیم، از سویی او ما را تحت فشار قرار می دهد، گاهی اطرافیان هم نظر می دهند که بهتر است او رشته ی مورد علاقه ی خود را ادامه دهد و ما می پذیریم که او به دلخواه خود انتخاب رشته کند، اما همیشه مترصد و گوش به زنگیم که نقص و عیب کار او را بیابیم و به او بگوییم که حرف ما درست بوده، یا اگر هم به او نگوییم پیش خودمان بگوییم: «بالاخره ثابت شد که حرف من درست بود!» انگار ثابت شدن این که فکر ما درست بوده، از موفقیت و رضایت فرزندمان مهم تر است.
گاهی ما به نقش هایی که در زندگی داریم عادت کرده ایم، عادت کرده ایم نقش قربانی را بازی کنیم، برای خودمان دلسوزی کنیم، خودمان را فدای زندگی و فرزندان مان کنیم، و بار سنگین سرزنش و گناه را بر دوش آن ها بگذاریم، یعنی خودمان هم نمی خواهیم راحت تر زندگی کنیم، آسوده تر باشیم، کارها را به دیگران واگذار کنیم و احساس کنیم که: «من راضی، خوشحال و آسوده ام.» گویی پذیرفتن این نقش برای مان سخت است.
گاهی هم به دلیل خصوصیات وسواسی و کمال گرایانه ای که داریم، دل مان نمی خواهد کسی در کارهای خانه مشارکت کند چون همه چیز باید به دلخواه و مطابق میل و استاندارد ما انجام شود، و اگر فرزندان ما نقشی در کارهایی مثل خرید کردن، ظرف شستن، اتو کردن، گردگیری، جابه جایی و ... داشته باشند، آن قدر به آن ها تذکر می دهیم و از آن ها ایراد می گیریم که خسته شان می کنیم، جوری که دیگر هیچ علاقه ای به مشارکت در آن ها باقی نمی ماند.
گاهی اوقات هم به هیچ یک از این تلاش ها باور نداریم و اساساً رابطه ی رضایت بخش با فرزندان را غیرممکن می دانیم و تلاش مان بر آن است که در نهایت ثابت کنیم حق با ماست و هر کسی که فکر می کند می تواند با تغییر دادن طرز فکر و رفتاری موفق شود، اشتباه می کند.
در واقع در همه ی این موارد ته ذهن مان چنین باوری وجود دارد که: «مهم ثابت شدن حرف من است، نه آن چه به صلاح من و خانواده ام است.»
منبع مقاله :
موسوی، شکوفه؛ (1387)، رابطه ی والدین و نوجوان (با نوجوان خود چگونه رفتار کنید؟)، تهران: نشر قطره، چاپ چهارم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط