گر چه ما بندگان پادشهیم

هر چند ما بندگان و مطیعان پادشاه این ملک و سرزمین هستیم، ولی در سرزمین صبح و به هنگام راز و نیاز سحرگاهی پادشاهیم، یعنی توفیق عبادت و سلامت نفس داریم که دعای ما هم مستجاب می شود.
پنجشنبه، 18 ارديبهشت 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گر چه ما بندگان پادشهیم
 گر چه ما بندگان پادشهیم

 

به کوشش: رضا باقریان موحد




 

گر چه ما بندگان پادشهیم *** پادشاهان ملک صبحگهیم
گنج در آستین و کیسه تهی *** جام گیتی نما و خاک رهیم
هوشیار حضور و مست غرور *** بحر توحید و غرقه ی گنهیم
شاهد بخت چون کرشمه کند *** ماش آیینه ی رخ چو مهیم
شاه بیدار بخت را هر شب *** ما نگهبان افسر و کُلهیم
گو غنیمت شمار صحبت ما *** که تو در خواب و ما به دیده گهیم
شاه منصور واقف است که ما *** روی همّت به هر کجا که نهیم
دشمنان را ز خون کفن سازیم *** دوستان را قبای فتح دهیم
رنگ تزویر پیش ما نبود *** شیر سرخیم و افعی سیهیم
وام حافظ بگو که باز دهند *** کرده ای اعتراف و ما گُوهِیم

تفسیر عرفانی
1. هر چند ما بندگان و مطیعان پادشاه این ملک و سرزمین هستیم، ولی در سرزمین صبح و به هنگام راز و نیاز سحرگاهی پادشاهیم، یعنی توفیق عبادت و سلامت نفس داریم که دعای ما هم مستجاب می شود.
2. هر چند درویش و تهیدستیم، ولی گنج معرفت و عشق و استغنا داریم. اگر چه خاکسار و فروتنیم، ولی دلی چون جام جهان نما داریم که از تمام اسرار الهی آگاه است؛ ما درویشان که رفاه و تجمّلی نداریم، راهی با خدا داریم و این قدرتی است که به آن می توان تکیه کرد.
3. ما مدّعی حضور در پیشگاه معشوق هستیم، اما با دلی آگاه و هوشیار که به خود می اندیشید. به جای آنکه مست تجلّی محبوب باشیم، سرمست غروریم و خود را مرد حق می بینیم. در دریای یگانه پرستی غوطه وریم و در همان حال، خود را غرق گناه می دانیم و بر درگاه حق ارجی نداریم؛ زیرا آنچه شایسته ی اوست، انجام ندادیم.
4. هنگامی که عروس زیبای سعادت و اقبال، شروع به ناز و غمزه کند و خود را جلوه گر سازد، ما همانند غلامی هستیم که صورت زیبا و ماه روی او را آیینه داری می کنیم.
5. ما هر شب نگهبان و محفاظ تاج و تخت شاه نیکبخت خود هستیم.
6. به شاه بگو که مصاحبت و همنشینی با ما را غنیمت بدان؛ زیرا زمانی که تو در خواب هستی، ما از منظر و برج مراقبت به نگهبانی و دیده بانی مشغولیم.
7. شاه منصور آگاه است که ما اگر روی عزم و اراده ی خود را به هر طرف که بگردانیم،
8. دشمنان را چنان می کشیم که در خون خود غرق شوند و خون، کفن آنان گردد و به دوستان، لباس فتح و پیروزی را هدیه می کنیم؛ غلبه ی شاه بر دشمنان از دعای ماست.
9. در کار ما نیرنگ و تزویر وجود ندارد و مانند شیر سرخ و افعی سیاه یک دست و یک رنگ و خالصیم؛ دشمن شاه از دست ما جان به در نمی برد.
10. ای شاه! دستور بده وامی را که تو به حافظ داری و به دادن آن وعده داده و اقرار کرده بودی، ما هم شاهد آن بودیم، به ما بازپس دهند.

منبع مقاله :
باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.