ای دل مباش یکدم خالی ز عشق و مستی

ای دل، لحظه ای از عشق ورزی و مستی غافل مشو و آن را ترک مکن و سپس آسوده خاطر به راه معرفت قدم بگذار که بی شک از قید و بند وجود و عدم رها شده ای؛ یعنی به آن مرتبه از کمال خواهی رسید که غم بودن یا نبودن نداشته باشی.
جمعه، 19 ارديبهشت 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ای دل مباش یکدم خالی ز عشق و مستی
ای دل مباش یکدم خالی ز عشق و مستی

 

به کوشش: رضا باقریان موحد




 

ای دل مباش یکدم خالی ز عشق و مستی *** و آنگه برو که رستی از نیستی و هستی
گر جان به تن ببینی مشغول کار او شو *** هر قبله ای که بینی بهتر ز خود پرستی
با ضعف و ناتوانی همچون نسیم خوش باش *** بیماری اندرین ره بهتر ز تندرستی
در مذهب طریقت خامی نشان کفر است *** آری طریق دولت چالاکی است و چستی
تا فضل و عقل بینی بی معرفت نشینی *** یک نکته ات بگویم خود را مبین که رستی
در آستان جانان از آسمان میندیش *** کز اوج سربلندی افتی به خاک پستی
خارار چه جان بکاهد گل عذر آن بخواهد *** سهل است تلخی مِیْ در جنب ذوق مستی
صوفی پیاله پیما حافظ قَرار به پرهیز *** ای کوته آستینان تا کی دراز دستی

تفسیر عرفانی
1. ای دل، لحظه ای از عشق ورزی و مستی غافل مشو و آن را ترک مکن و سپس آسوده خاطر به راه معرفت قدم بگذار که بی شک از قید و بند وجود و عدم رها شده ای؛ یعنی به آن مرتبه از کمال خواهی رسید که غم بودن یا نبودن نداشته باشی.
2. تا جان در بدن داری و زنده ای، به کار معشوق بپرداز و به او عشق بورز و هر قبله ای را که می بینی، بدان سو روی کن که یقیناً از خودپرستی بهتر و نیکوتر است؛ در تعالی معنوی روح خود بکوش و زندگی جسمانی را از نظر دور کن.
3. ای عاشق! با وجود رنجوری و ناتوانی، همانند باد صبا شاد و مسرور باش؛ زیرا که بیمار بودن در راه عشق بسیار بهتر از عافیت و سلامتی است؛ در راه کسب معرفت، آرام و با تحمل باش.
4. در آیین و روش سیر و سلوک، ناپختگی در عشق، نشانه کفر و ناسپاسی است. آری راه رسیدن به اقبال و سعادت همانا کوشش و چالاکی است؛ در راه سیر و سلوک از تمام لحظه های عمر خود بهره بگیر.
5. تا زمانی که به دانش و خرد خود توجه می کنی و به آن می نازی، به معرفت و شناخت دست نخواهی یافت. یک نکته به تو بگویم و آن اینکه خودپرستی را رها کن تا به رستگاری و سعادت برسی؛ خودبین و خودپسند نباش.
6. در پیشگاه بلند معشوق از مقام خود سخن مگو و به آسمان بلند پایه میندیش؛ زیرا که از اوج سربلندی به خاک مذلت و پستی خواهی افتاد.
7. اگر چه خار سبب آزار و کاهش جان است، ولی گل عذر اذیت آن را می خواهد. آری، تحمل تلخی شراب در کنار لذت مستی و عیش بسیار آسان است؛ رسیدن به سر منزل کمال، سختی ریاضت را از یاد می برد.
8. صوفی پیاله شراب می نوشد، ولی حافظ از شیشه شراب دوری می کند. ای صوفیان ریاکار کوته آستین! تا کی می خواهید دراز دستی و تجاوز را از حد خود بگذرانید و به اموال مردم چشم بدوزید؟

منبع مقاله :
باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.