نویسنده: بهاء الدین خرمشاهی
حدیث را تحت عنوان سنت، پیشتر تعریف کردیم، در اعتبار و تأیید کلی حدیث ( صحیح الصدور: قابل اطمینان در اینکه راویان ثقه و صادق آن را از حضرت رسول (ص) یا سایر معصومان، و از نظر اهل سنت از صحابیان صادق القول، و در نهایت از رسول الله نقل کرده باشند) آیات جداگانه ای از قرآن کریم آمده است.(1) حدیث جزو نخستین علوم شرعی اسلامی است و فقط علم قرائت قرآن از آن کهن تر است. این علم با فقه هم عصر و هم قدمت است و تاریخ تکوین آن از نظر گاه تشیع از صدور اول اسلام و زمان حیات رسول الله و یکایک چهارده معصوم (ع) است یعنی بلا انقطاع از آنان به ما رسیده است. اما از نظر اهل سنت میان خود حدیث و کتابت و نقل مکتوب آن، یک قرن گسست وجود دارد. یعنی تا پایان قرن اول هجری؛ تا زمان عمر بن عبدالعزیز در حدود سال 100 هجری. در میان اهل سنت، به سبب این توهم که مبادا با قرآن مشتبه شود، یا همان گونه وحیانی و قطعی الصدور نگاشته شود، منع از کتابت حدیث وجود داشته است.
برای بررسی صحت حدیث در میان فرقین از همان آغاز، قرون اولیه، دو علم روایت الحدیث ( و راوی شناسی که به علم الرجال معروف است و شناخت سلسله اسناد و نقل هر حدیث موکول به نقادی آن از این منظر و بر اساس اصول و موازین خاص این علم است) و درایت الحدیث ( که سنجش معنا و متن پژوهی حدیث است) پدیده آورده اند. در اینجاست که قرآن مهمترین محک ارزیابی صحت یا عدم صحت حدیث قرار می گیرد؛ چرا که فریقین قبول دارند که هیچ حدیثی را که با قرآن کریم تعارض لفظی و معنوی دارد، نمی توان صحیح انگاشت و آن را منشأ اثر و مبنای عمل قرار داد. نقل شده است که اهل سنت نه فقط نسخ سنت/ حدیث را به قرآن روا می دارند، که رواست و شیعه هم با آنان موافق است، اما عکس آن یعنی نسخ حکم قرآنی به حدیث را آنان روا دانسته اما شیعه علی الاصول روا نمی دانند.(2)
پی نوشت ها :
1. نساء، 59، 80؛ نجم، 3؛ حشر، 7.
2. به نظر نگارنده این سطور در آیه حد زنا (نور، 3) که فقهای ما اطلاق آیه را در نظر نگرفته اند، و آن را فقط راجع به مجردان دانسته اند، آیا به نوعی حکم سنت را بر حکم آیه، غلبه نداده اند؟ درباره حدیث و قرآن.
"Hadith and the Quran" by G. H. A. Juynboll. In EQ.
خرمشاهی، بهاء الدین؛ ( 1390)،قرآن در زندگی و فرهنگ عامه، تهران، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول