دستور زبان نگاری خاص قرآن یا با مثال های قرآنی از قرون اولیه آغاز شده است. تقریباً همه دستور نامه های قدیم و جدید و حتی قرهنگ های نحوی معجم اعراب القرآن، آکنده از این شواهد هستند و یکی از قابل توجه ترین آنها مغنی اللبیب ابن هشام است. فرهنگ نگاری قرآنی نیز که گفتیم تدوین آن در نیمه اول هجری است، همان 250 واژه ابن عباس به نام مسائل نافع بن ازرق است که هر مورد یک یا دو شاهد از شعر عصر جاهلی برای روشن سازی واژه های قرآنی در بردارد و خوشبختانه کراراً به چاپ رسیده است یا فی المثل مفردات الفاظ القرآن از راغب اصفهانی ( در گذشته حدود 425 ق) از بهترین آنهاست و کهن تر ولی نه جامع تر از آن هم داریم و به تصحیح و طبع رسیده است.(1) یا فرهنگ های عام که به اصطلاحات و لغات قرآنی توجه خاص دارد که از این نظر لسان العرب ابن منظور افریقی (630-711 ق) اثری بی همتاست و شایان توجه است که اگر صاحب نظر قرآن پژوهی بحث های لغوی، زبان شناختی، بلاغی، تفسیری و در یک کلام، قرآن پژوهانه این فرهنگ عظیم را از دل آن بیرون بکشد و جداگانه- که بی شک نیاز به تدوین و افزایش انواع فهارس دارد- به طبع برساند، کار مهم و مفیدی در این زمینه به ثمر رسانده است. حاصل آنکه، دستور زبان نویسی و فرهنگ نگاری فقط دو رشته از علوم زبانی است که بر مدار و محور قرآن کریم و با نقل شواهد بسیار از آن پدید آمده است و دو نوع عام، و خاص دارد. دستور زبان عربی عام از الکتاب سیبویه ( قرن دوم هجری) ایرانی آغاز می شود و تا فی المثل معجم النحو عبدالغنی دقر ادامه دارد و چنانکه اشاره شد در آنها هم اهم و چه بسا اقدم شواهد، شواهد قرآنی است تا برسد به دستور زبان و نحو خاص قرآن، از اعراب القرآن ابوجعفر النحاس ( در گذشته 338 ق) تا اعراب القرآن الکریم و بیانه اثر محیی الدین درویش معاصر و ده ها نظیر آن.
فرهنگ ها هم به عام و خاص تقسیم می شود که درباره آنها پیشتر سخن گفتیم. اما یک شاخه مهم، بارور و کهن از علوم زبانی در فرهنگ اسلامی، علوم بلاغی است که شامل فن خطابه ارسطویی= ریطورقا (Rhetoric) و بسی فراتر از آن است. آنچه بلاغت شناسان مسلمان نوشته اند بر محور بلاغت قرآنی و غالباً در جهت اثبات اعجاز زبانی و ادبی آن بوده است. می توان علوم بلاغی را به معنای موسع آن، یعنی علم ادب یا ادب شناسی و سخن سنجی گرفت شامل لغت، صرف نحو، اشتقاق، معانی، بیان، بدیع، عروض، قافیه، خط، قرض الشعر ( = نقد الشعر)، انشا ( ترسل، دبیری به معنای قدیم این کلمه) و تاریخ.
اما معنای خاص تر و اصلی تر علوم بلاغی سه علم معانی، بیان و بدیع است معروف است که عبدالقاهر جرجانی ( در گذشته 471 ق) کتاب دلائل الاعجاز (2) را در علم معانی و طرح و شرح نظریه نظم اعجازین قرآن و کتاب اسرار البلاغه(3) را در علم بیان برای شرح و بسط علمی و تحقیقی چون و چند اعجاز زبانی- ادبی قرآن کریم تألیف کرده است. علم معانی، به بحث و فحص در ساختار جملات، عبارات، سبک شناسی، روان شناسی زبان، و بیان ظرایف زبان شناسانه و سبک شناسانه قرآن کریم می پردازد و به قول معروف « به اینکه یک معنای واحد را چند گونه می توان بیان کرد». علم بیان با شرح و بسط ظرایف هنری و انواع تعبیرات مجازی ( تشبیه، کنایه، استعاره، تمثیل، مثال، ضرب المثل و نظایر آن) سروکار دارد.
معروف است که دستور زبان عربی، معیار سنجش صرف و نحو قرآن نیست، بلکه بر عکس عمدتاً بر مبنای قرآن است که کابردهای صرفی و نحوی اعم از قاصده ها، استثناها، هنجارها، و هنجارگریزی ها شناخته و ارزیابی می شود. حال درباره علوم بلاغی، ادب پژوهی هنری ( نه لفظی که آن به علم قرائت و اختلاف قراآت مربوط می شود) نیز همین را باید گفت. از آنجا که قرآن حتی از نظرگاه کسانی که آن را وحی و وحیانی نمی دانند، نمونه ای از اوج فصاحت، بلاغت، شیوایی، و زیبایی کلام ( عربی) است. لذا افرادی مثل جاحظ، عبدالقاهر جرجانی، زمخشری، و سایر بزرگان در عین ایمان به وحیانیت قرآن، به اعجاز زبانی- ادبی آن قائل بوده اند. خواجه شمس الدین حافظ شیرازی هم از این زمره است که علاوه بر حافظ قرآن و قاری خوشخوان و مقری ( استاد قرائت پژوه) و دانای چارده روایت بودن- که در بیت معروف عشقت رسد به فریاد... بیان شده،(4) محبوب ترین تفسیر قرآن برایش کشاف زمخشری و شروح و حواشی آن است:
بخواه دفتر اشعار و راه صحرا گیر
چه جای مدرسه و بحث کشف [و] کشاف است
یا خود اشارات و تلمیحات بسیاری به آیات قرآنی دارد که در این باره کتاب ها نوشته اند. همین است که بدون انس کامل با قرآن، کمال انس با حافظ میسر نمی شود. آری هموست که به حق می گوید:
ز حافظان جهان کس چو بنده جمع نکرد
لطایف حکمی با کلام قرآنی(5)
باری، قطع نظر از جنبه وحیانی، از دید عرفی (سکولار) محض هم که بنگرند، قرآن از برجسته ترین آثار ادبی جهان و مهمترین، ژرف ترین، شگرف ترین متن عربی است. از رهگذر هر دو وجه است که قرآن در زبان و ادبیات کهن فارسی مؤثر و نافذ بوده است؛(6) در ادب عربی که به طریق اولی. (7) در ادب و داستان و شعر به ویژه شعر امروز (نو) فارسی نیز تأثیر گذار بوده است.(8) در زبان ها و « ادبیات» های دیگر رایج در جهان اسلام به ویژه زبان و ادب ترکی و زبان و ادب اردو نیز در گذشته بیشتر و امروزه شاید کمتر اثر گذاشته و می گذارد. ( پرداختن به تأثیر قرآن کریم و نیز زبان عربی بر زبان های دیگر مانند زبان « سواحلی» و ده ها زبان دیگر، از حدود وظایف این مقاله خارج است».
از تأثیر قرآن در ادب قدیم فارسی دو سه نمونه، به شیوه ای موجز و گذرا یاد می کنیم. شادروان استاد بدیع الزمان فروزانفر با شناخت عمیقی که هم از قرآن و هم از مثنوی معنوی داشته اند، به درستی به این واقعیت راه برده اند که ساختار سوره های قرآن کریم که ساختار و نوعی منحصر به فرد است و حدوداً و به نحو میانگین هر دو- سه تا پنج- شش آیه ای مضمون و معنایی مستقل و مخصوص به خود دارد و سپس با شیوه و شگردی اعجازین، پرده گردانی کرده و به گروه لفظی- معنایی دیگر و از آنجا هم به آن دیگر ( جز در سوره های بسیار کوتاه و جز در سوره یوسف) راه می برد و پیوسته- گسسته و حجمی و حلقوی، نه سطحی و خطی پیش می رود. این شکل و شیوه و سبک و ساختار، از نظر نامأنوسان، یا خوانندگانی که در فرهنگ دیگر از جمله مثلاً فرهنگ غرب، آموزش و پرورش یافته اند، گسسته پیوند یا incoherent می نماید. باید گفت علاوه بر واکنش ذهن امروزین غربی، از قدیم چنین واکنشی برای بعضی مخاطبان و معاصران وحی هم پیش آمده و سیوطی در یکی از اثارش به آن اشاره کرده است که یکی از صحابه یا یهودیان تازه اسلام آورده خدمت حضرت ختمی مرتبت عرض و پرسش می کرد که چرا بافت و ساخت آیات و سوره های قرآنی مانند تورات « متناسق» نیست.(9)
از معاصران و ادب پژوهان بزرگ امروز جهان عرب، طه حسین که حافظ قرآن کریم هم بوده است در کتاب آیینه اسلام ( ترجمه شادروان محمد ابراهیم آیتی) همین سخن را تأیید می کند و برای نمایاندن این خصیصه تعدد و تنوع بیش از حد مضامین و معانی و از معنایی به معنایی دیگر منصرف شدن پیاپی قرآن کریم، سوره بقره را به عنوان نمونه، مطرح می سازد.(10)
باری استاد فراوازنفر سبک داستان رد داستان مثنوی را متأثر از سبک و ساختار قرآن مجید می داند.(11) آرتور آربری (1905-1969) اسلام شناس، قرآن شناس و ایران شناس معروف معاصر که در شناخت زبان و ادبیات عرب و فارسی استاد بود، همین سخن را هم در مقدمه ترجمه قرآنش درباره قرآن می زند و می گوید: « ... خواننده ی قرآن، به ویژه اگر ناچار باشد که به ترجمه اکتفا کند، هر چند که آن ترجمه از نظر زبان شناختی دقیق باشد، بی شک از نسج جسته- جسته و ناپیوسته بسیاری از سوره های قرآن حیران و هراسان خواهد شد. این ناپیوستگی مشهود را غالباً به اشتباه کاری در نسخه برداری کاتبان اولیه نسبت داده اند. من برآنم که این بافت طبیعی خود قرآن است... نوسانات ناگهانی محتوا و فحوا اگر با دید و درکی فراگیر نگریسته شود، مشکلاتی که بعضی از منتقدان را سرگشته ساخته به بار نمی آورد. این منتقدان دلخوش به این اند که اقیانوس فصاحت پیامبرانه را با انگشتان تحلیل و تتبع متفاضلانه خود بپیمایند. هر سوره ای وحدتی در خود دارد و تمامی قرآن یک وحی است، و تا والاترین سطحی سازوار است.»(12)
درباره حافظ هم معتقد است که این محصول و معلول « انقلاب حافظ در غزل» است، و نگارنده این سطور خود انقلاب حافظ را در غزل، که ساختار و شکل و شاکله غزلش به کلی با پانصد- ششصد سال غزل پیش از او، از جمله غزل مولانا و استادان مسلم و اثر
ذار حافظ، یعنی سعدی و خواجه، اتحاد معنایی و وحدت مضمونی دارد و غالباً سخن از عشق، هجران، مهر، وفا، آرزوی وصال، شکوه از فراق است، فرق دارد و مهمترین مشخصه آن، استقلال معنایی هر بیت ( و ندرتاً گاهی هر دو بیت) است که ساز و سرودی دیگر سر می کند، محصول تأثر عمیق حافظ از سبک و ساختار سوره های قرآن می داند که با آن بیش از هر اثر دیگر انس عظیم 40-50 ساله ( از جوانی تا اوج پختگی فرهنگی و هنری اش) دارد.
آری غزل حافظ صورتاً « پاشان» است ( اصطلاح فارسی دانان پاکستان، از ریشه پاش/ پاشیدن). و درباره هر دو کتاب: نخست قرآن کریم که اعجازین و وحیانی است و ضمناً هنری و در اوج توانایی زبان، و دیگر دیوان حافظ که معجزه آساست و کمال کلام فارسی، با عرضه داشتن این نظریه ( اثرگذاری ساختار سوره قرآان به صورت غزل حافظ) آن را چنین توضیح داده ام که بدین سان از تنگنای زنجیره خطی زبان رها می شوند و شکل حجمی- حلقوی به خود می گیرند و به قول آربری با وام گیری دو اصطلاح از موسیقی: چند صدایی/ نوایی polyphony/ ic یا « کنترپوآن» (Counter- point)ی می شوند تا بتوانند سمفونی وار، تک نوایی نباشند و ساختارینه architechtonic دیگرگون داشته باشند و همواره خوشه ای سخن بگویند، نه خطی.
آنچه درباره اثرگذاری قرآن کریم قرآن کریم بر مثنوی و غزل حافظ گفته شد بیشتر از حیث ساختار، صورت، سبک، سیاق، و معماری سخن بود و کمتر از نظر محتوا و پیام. از نظر تأثیر محتوایی هیچ اثری در قلمرو زبان فارسی، بلکه سایر زبان های جهان اسلام هم نیست که بیش از مثنوی از قرآن کریم به صورت پیدا و پنهان اثر برده و از آن اقتباس، اشاره، تلمیح، و تضمین کرده باشد و این سخنی از سر حدس نیست، بلکه نتیجه حاصل از تحقیق و همکاری در تدوین کتابی حجیم در این زمینه است.(13) و پس از نوبت به دیوان حافظ می رسد که پیشتر به منابعی که به استقصای ناقص یا نسبتاً کامل به این تأثیر و تأثر پرداخته اند اشاره کردیم.(14)
در ادب جدید اقتباس های بسیاری از داستان های قرآن صورت گرفته است.(15) و درباره اثرپذیری شعر نوی فارسی از قرآن، پیشتر اشاره کردیم.(16)
علاوه بر اینها ضرب المثل ها و « کلمات سائر» قرآنی، هم در گذشته هم در زمان حال در میان فارسی زبانان بسیار متداول بوده است(17) و استشهادهای ظریف به ایات قرآنی در گذشته و حال رایج بوده و هست.(18) و در زبان محاوره فارسی نیز اشارات و اقتباس های گاه تحریف شده به اصطلاحات و تعبیرات و حتی کلمات قرآنی فراوان است.(19)
پی نوشت ها :
1. ر. ک: « ادب، علم»، در دایرة المعارف فارسی، به سرپرستی غلامحسین مصاحب ج1، تهران، انتشارات فرانکلین، 1345.
2. دلائل الاعجاز فی علم المعانی، تألیف الامان عبدالقاهر الجرجانی، وقف علی تصحیح طبعه و علق حواشیه السید محمد رشید رضا، بیروت، دار المعرفه، 1398 هـ / 1978 م.
3. اسرار البلاغه فی علم البیان، تألیف الامان عبدالقاهر الجرجانی، صححها .... و علق حواشیه السید محمد رشید رضا، بیروت، دار المعرفه، 1398 هـ / 1978 م.
4. برای شرح مبسوط این بیت و اصطلاح ر. ک. حافظ نامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ. نوشته بهاء الدین خرمشاهی، چاپ 12، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی [و] سروش، 1380، 2ج، ذیل بیت و غزل « زان یار دلنوازم شکریست یا شکایت».
5. بیتی است از یکی از قصاید معدود (سه- چهارگانه) حافظ به مطلع: ز دلبری نتوان لاف زد به اسانی/ هزار نکته در این کار هست تا دانی. نیز برای ملاحظه شمه ای از نفوذ عظیم و عمیق فرهنگ قرآن در روساخت و ژرف ساخت شعر حافظ ر.ک: « قرآن پژوهی واجب ترین مقدمه برای حافظ پژوهی» و « حافظ و علوم قرآنی»، « قرآن و اسلوب هنری حافظ» و « قرآن و دیوان حافظ» در کتاب حافظ حافظه ماست. نوشته بهاء الدین خرمشاهی، تهران، نشر قطره، 1382.
6. ر. ک: « قرآن و ادب فارسی» نوشته سامیه بشیر مژدهی. فرهنگ نامه ادبی فارسی، جلد دوم دانشنامه ادب فارسی. به سرپرستی حسن انوشه. تهران، سازمان چاپ و انتشارات، 1376، ص 1080-1119؛ گزیده ای از تأثیر قرآن بر نظم فارسی. تألیف سید عبدالحمید حیرت سجادی، تهران، امیرکبیر، 1371. تجلی قرآن و حدیث در شعر فارسی، تألیف سید محمد راستگو، تهران، سمت، 1376؛ تأثیر قرآن و حدیث در ادبیات فارسی، نوشته دکتر علی اصغر حلبی، چاپ چهارم، تهران، اساطیر، 1375. قرآن و مثنوی، فرهنگ واره تأثیر آیات قرآن در ادبیات مثنوی. تدوین بهاء الدین خرمشاهی [و] سیامک مختاری، تهران، نشر قطره، 1382.
7. ر.ک: « قرآن و ادب عرب»، نوشته سید محمد حسینی [و] « قرآن و بلاغت عربی»، نوشته مسعود انصاری، در د. ق. ق. همچنین:
"Arabic Language" by Herbjorn Jensen. EQ.
8. ر.ک: « شعر معاصر فارسی و قرآن»، نوشته سامیه بصیر مژدهی. د. ق. ق.
9. « قرآن و اسلوب هنری حافظ»، در حافظ حافظه ماست، پیشگفته، یادداشت شماره 67 در همین سلسله یادداشت ها.
10. پیشین.
11. ر. ک: قرآن و مثنوی پیشگفته در یادداشت شماره 68 (مقدمه).
12. The Quran Interpreted. By Arthur J. Arberry. Qum. Center of Islamic Studies, "Introduction"
13. ر.ک: قرآن و مثنوی پیشگفته در پی نوشت شماره 68 در همین سلسله یادداشت ها.
14. ر.ک: پی نوشت شماره 67 در همین سلسله یادداشت ها.
15. از جمله در آثار مهدی آذر یزدی، بویژه داستان های قرآن، نیز داستان پیامبران. نوشته دکتر سید علی موسوی گرمارودی، تهران، قدیانی، 1373، 2 ج، امروزه این اثر بیشتر از ده بار و هر بار در تیراژی وسیع تجدید چاپ شده است. نیز در آثار علمی مؤذنی و مصطفی رحماندوست.
16. ر.ک: پی نوشت شماره 70 در سلسله همین یادداشت ها.
17. شمه ای از ضرب المثل ها در همین مقاله خواهد آمد.
18. ر.ک: « استشهادهای ظریف به آیات قرآن» نوشته بهائ الدین خرمشاهی. در کتاب قرآن پژوهی، چاپ سوم، تهران، ناهید، 1376.
19. شمه ای از اصطلاحات قرآنی رایج در محاوره فارسی نقل و به منابعی اشاره خواهد شد.
خرمشاهی، بهاء الدین؛ ( 1390)،قرآن در زندگی و فرهنگ عامه، تهران، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول