بازتافتگی Reflexivity

بازتافتگی یعنی بازگشتن به خود، تأثیرگذاردن بر خود یا درخودنگری. بازتافتگی مفهومی است که عملاً در تمامی حوزه های علم به کار می روند. در فرهنگ لغات انگلیسی آکسفورد بازیافتگی تنها با اشاره به معنای آن در...
شنبه، 17 خرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بازتافتگی Reflexivity
 بازتافتگی Reflexivity

 

نویسنده: مارتین گریفیتس
مترجم: علیرضا طیب




 
بازتافتگی یعنی بازگشتن به خود، تأثیرگذاردن بر خود یا درخودنگری. بازتافتگی مفهومی است که عملاً در تمامی حوزه های علم به کار می روند. در فرهنگ لغات انگلیسی آکسفورد بازیافتگی تنها با اشاره به معنای آن در دستورزبان تعریف شده است ولی ریاضی دانان هم از بازتابی بودن گروه های آبل و فضاهای باناخ سخن می گویند و در مباحث گوناگونی چون زیست شناسی و نظریه اقتصاد سازمانی، فلسفه علم و انسان شناسی، بازتافتگی از مفاهیم محوری است. همان گونه که از این کاربردهای گوناگون پیداست معنا و مضمون دقیق بازتافتگی به اندازه چارچوب هایی که در آن ها به کار می رود گوناگون و مورد مناقشه است. در مدحل حاضر تکیه بر بازتافتگی در روابط بین الملل و اقتصاد سیاسی بین الملل است. بازتافتگی در روابط بین الملل و اقتصاد سیاسی بین الملل مانند کل علوم اجتماعی عمدتاً با مشکله انگاری مشاهده گر در روابط با مشاهده شونده یعنی با فعالیت های به خود بازبُردی پژوهشگران ارتباط دارد. این نوع بازتافتگی اهمیت هرچه محوری تری دارد و دارای ارزش مثبت فزاینده ای شناخته می شود. اما از آن جا که بازتافتگی به دلایل مختلفی ارزشمند شناخته می شود معنای عملی و نظری آن ثابت نیست.
افزایش اهمیت بازتافتگی در بررسی روابط بین الملل سه دلیل عمده دارد. نخست، حوزه روابط بین الملل طی دهه گذشته به مراتب بیش تر پذیرای رویکردهای نظری گوناگون شده است. در روابط بین الملل و اقتصاد سیاسی بین الملل از این مسئله تحت عنوان چرخش معرفت شناختی یا «بازتابی» در پی ورود پژوهندگان جنسیت، پیروان مکتب برسازی و پساساختارگرایان (-پساساختارگرایی) به این حوزه یاد می شود. وجه مشترک همه این رویکردها، بازشناسی آشکار رابطه پیچیده ای است که بین نظریه و عمل، یا فاعل و موضوع تحلیل وجود دارد. آیا مشاهده گر می تواند معنای فعالیت مورد مشاهده اش را به شایستگی بفهمد و آن را به شکلی در خور به چارچوب و زبان خودش درآورد؟ آیا اصولاً ترجمان نظام های معنایی به هم امکان پذیر است؟ بستر اجتماعی مشاهده گر چه تأثیری برآن چه وی می تواند ببیند، آن چه برای دیدن انتخاب می کند و آن چه مشاهده شونده عملاً آشکار می سازد می گذارد؟ آیا شناخت، فرایندی مفهومی (معناشناختی) است یا فرایندی زیباشناختی (شبیه سازانه)؟
دومین دلیل ارزشمند دانستن بازتافتگی، نقشی است که در ارزیابی چگونگی تأثیرگذاری مشاهده بر مشاهده شونده دارد. ممکن است نظام های معنایی مشاهده گران از طریق تأثیری که بر سیاست ها و نهادهای ساختاردهنده جهان اجتماعی می گذارند نتایجی واقعی به بار می آورند. سرانجام، ممکن است نظام های معنایی که مشاهده گران به وجود می آورند با تأثیرگذاری بر مقوله های اساسی و نظام های معنایی مشاهده شوندگان و تغییر آرایش آن ها، بر مشاهده شوندگان تأثیر بگذارند. این مسئله به شدت محل اختلاف است که آیا تأثیر بازخوردی مشاهده (به طور کلی یا مشاهده های مشخص) بر مشاهده شونده تأثیری رهایی بخش است، باید باشد یا می تواند باشد یا صرفاً در شیوه های بالنده کنترل اجتماعی و مجموعه های قدرت/دانش بازخوران می شود(sparti 2001). در هر حال، بازتافتگی به دلایل سیاسی و اخلاقی اهمیت اساسی پیدا می کند. آگاهی از اهمیت مشاهده برای مشاهده شونده دلیل نیرومندی به نفع ارزیابی بازتابی تأثیر فعالیت های علمی بر واقعیت اجتماعی است.
سومین توضیحی که برای علت افزایش اهمیت بازتافتگی ارائه شده است توضیحی زمان مند است و با محوریت دانش و مشاهد هگران در بیش تر تبیین های پرنفوذ درباره جهان اجتماعی معاصر در پیوند است. چه در «جامعه دانش بنیاد» به سر می بریم یا در «جامعه مخاطره بنیاد»،‌«جامعه شبکه دار»، «نوگرایی ثانویه/متأخر» یا در «پسانوگرایی»، در جهانی زندگی می کنیم که «کارشناسان» اهمیت هرچه محوری تر در آن دارند.
اتفاق نظر گسترده ای که درباره اهمیت بازتافتگی وجود دارد با اتفاق نظر مشابهی درباره معنای بازتافتگی یا نحوه کاربست آن همراه نیست. برعکس، اختلاف نظرهایی متعدد موجود میان آنان که به اهمیت اساسی بازتافتگی رسیده اند به صورت گوناگونی رویکردهای موجود در قبال بازتافتگی جلوه گر شده است. یکی از راه های ساده ساختن این گوناگونی، فرق گذاشتن میان سه «خانواده» از بازتافتگی است: شناختی، زیباشناختی و تأویل شناختی (Lash 1994)(ـــ تأویل شناسی).
بازتافتگی شناختی رویکردی است که به موجب آن، معنا در جهان اجتماعی واحد اهمیت است ولی کم ترین نتیجه را برای علم دارد. این بدان معنی است که مشاهده گر می تواند جهان اجتماعی را به شکلی واقع بینانه از طریق تحلیل گفتمان های رایج، گسترش هنجارها یا تشکیل هویت تشریح کند و بشناسد. این موضع گیری با اخلاق جهان روا سازگار است و اندیشیدن به نتایج رهایی بخش پژوهش را واجد اهمیت می سازد. مطابق این تفسیر، لزوماً بازتافتگی نباید در تمامی متون و پژوهش ها وجود داشته و مشهود باشد.
بازتافتگی زیباشناختی رویکردی است که تمامی ادعاهای موجود درباره عینیت علمی را متزلزل می سازد. برعکس، جایگاه اجتماعی مشاهده گر برای ارزیابی ادعاها و استدلال ها اهمیت اساسی دارد. مطابق این تفسیر، معنا و دانش (هرچه بیش تر) بشبیه سازانه و شهودی هستند و نه معناشناختی و مفهومی. موضع گیری دیگری که با این نظر همبستگی دارد این است که اخلاق جهان روا امکان پذیر نیست بلکه تنها اخلاق «نایکسانی»، اخلاق «دیگری» یا اخلاق «تفاوت» می تواند وجود داشته باشد. این موضع گیری به شکل بسیار متفاوتی از بازتافتگی راه می برد. بدین ترتیب یکی از تلاش های اصلی فعالیت غیرعلمی، پذیرش ابهام ریشه ای تمامی تفسیرهای صورت گرفته از جهان، ساخت گشایی، متزلزل سازی و برملاساختن رابطه قدرت/دانش موجود در ذات مقوله های جهان مشهود و نیز در متن مشاهده گر می شود.
بازتافتگی تأویل شناختی هم قائل به شناخت زیباشناختی معنا به منزله چیزی که نه تنها برای عمل بلکه همچنین برای نظریه اهمیت اساسی دارد و هم دانش به منزله امری عمدتاً شبیه سازانه است که در رویّه های قدرت/دانش نمود می یابد. اما نسبی گرایی بازتافتگی زیباشناختی را مردود می شمارد و در عوض می کوشد تا علم را بر پایه های محکمی استوار کند. اما بدین منظور، بازتافتگی خودپسندانه بازشناسی مشاهده گر در متن، چاره کار را نمی کند. برای نمونه روشن نیست که چگونه سفرنامه ها، پاره هایی از زندگی نامه های خودنوشت یا «نداهای ثانویه» تصوری، عملاً رابطه مشاهده گر-مشاهده شونده را روشن می سازند. به جای این، بازتافتگی تأویل شناختی می کوشد تا نتایجی را که جایگاه مند بودن اجتماعی ما برای تحقیق به بار می آورد صریحاً روشن سازد. بر پایه این تفسیر، بازتافتگی جزء لاینفک هر فعالیت علمی است. بازتافتگی برای محدودساختن تأثیر جانبداری، و برای بازشناسی تأثیری(غالباً ناخواسته) که مشاهده گران بر مشاهده شوندگان و به طور کلی تر بر سازه بندی دانش مشروع می گذارند اهمیت اساسی دارد.
ــــ تأویل شناسی؛ فرایافت باوری

خواندنی های پیشنهادی

-2001 Der Derian,J.Virtuous War:Mapping the Military-Industrial-Media-Entertainment Network,Boulder Co:Westview Press.
-2004 Harrison,E.The International System:Startegies,Institutions And Reflexivity,London:Routledge,
-1194 Lash,S.Reflexivity And Its Doubles:Structure,Aesthetics,Community In Beck,U,Giddens,A.And Lash,S.(eds) Reflexive
Modernization,oxford:Polity Press,110-73.
-2000 Lynch M.Against Reflexivity As An Academic Virtue And Source of Privileged Knowledge,Theory,Culture $ Society 17(3),26-54.
-2000 Pels,D.Reflexivity,Theory,Culture&Society 17(3),1-25.
-2001 Sparti,D.Making up People,European Journal of Social Theory 4(3),331-49.
آنا لیندر
منبع مقاله: گریفیتس، مارتین؛ (1388)، دانشنامه روابط بین الملل و سیاست جهان، ترجمه ی علیرضا طیب، تهران: نشر نی، چاپ دوم1390.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط