نویسنده: مارتین گریفیتس
مترجم: علیرضا طیب
مترجم: علیرضا طیب
رویکردی که با سمت گیری های دولت محور و اساساً نظامی سایه انداخته بر بررسی امنیت به معارضه برمی خیزد. مکتب بررسی های انتقادی امنیت که از دهه 1980 به منزله بخشی از جنبش دامنه دارتر فرایافت باوری پاگرفت مدعی است که رویکردهای سنتی به امنیت اغلب از نظر تحلیلی، سیاسی و اخلاقی به منزله مبانی شناخت یا حل چالش ها و پویش های امنیتی دوران حاضر نارسان هستند. ادعای اساسی بررسی های انتقادی امنیت این است که امنیت شرایطی عینی نیست، ارزیابی تهدیدهای مطرح برای امنیت صرفاً در گرو شناخت صحیح آرایش نیروهای مادی نیست، و موضوع امنیت ثابت و پایدار نیست. در عوض، این مسئله که موضوعی که باید امنیتش حفظ شود (ملت، دولت، یا گروهی دیگر) چگونه سازه بندی شده است و چگونه مسائل خاص (رفاه اقتصادی، خطر خشونت، زوال محیط زیست) به عنوان تهدید تصویر و پذیرفته می شوند کانون تحلیل را تشکیل می دهد. امنیت، به ویژه شکل های غالب آن که تحت عنوان «امنیت ملی» سازه بندی می شوند به منزله مجموعه خاصی از گفتمان ها و رویّه های تاریخی شناخته می شود که بر دریافت های مشترک نهادینه مبتنی هستند.
از لحاظ نظری، این بازاندیشی هم مستلزم ساخت گشایی است و هم متضمن بازسازی. در وجه ساخت گشایی، مکتب بررسی های انتقادی امنیت فرض ها و ادعاهای معرفتی بررسی های سنتی راهبردی را به نقادی می گذارد و می کوشد نشان دهد که این فرض ها و ادعاها بر یک رشته فرض های روش شناختی و سیاسی چند و چون پذیر مبتنی هستند نه این که مطابق ادعاهای بسیاری از واقع گرایان (ـــ واقع گرایی) بازتاب مستقیم واقعیت باشند. در وجه بازسازی، این مکتب می گوید برای شناخت صحیح هر دو دسته روابط امنیتی ستیزآلود و همیارانه و نیز روندهای دگرگونی و تبدیل آن ها به هم باید به ساخت و پرداخت اجتماعی نظم و کنش اجتماعی و نیز روابط میان هویت ها و منافع نیز توجه داشته باشیم. بدین ترتیب وظیفه اصلی تحلیل انتقادی امنیت، تعیین این مسئله می شود که چگونه مسائل امنیتی و آستانه های تحدید ساخته و پرداخته و تعریف می شوند و چگونه در نتیجه سیاست ها و رویّه های سیاسی گوناگون تغییر می یابند.
مکتب بررسی های انتقادی امنیت، فراخ تر و در عین حال ژرف تر ساختن دستور کار بررسی هی امنیت را یک ضرورت می داند. منظور از فراخ تر ساختن، لزوم در نظر گرفتن طیفی از تهدیدها و چالش هاست که در دایره تنگ مناسبات نظامی میان دولت های سرزمینی نمی گنجد. برای نمونه، اغلب گفته می شود پویش های اقتصادی یا زیست محیطی، تهدیدهای مستقیم و نیرومندی را برای امنیت مطرح می سازند که در نگرش سنتی تر نمی توان بدان ها پرداخت. ژرف تر ساختن نیز متضمن به چالش کشیدن غلبه دولت به منزله اصلی ترین یا یگانه موضوع امنیت، و پرداختن به امنیت هم در سطوح بالاتر از دولت و هم در سطوح پایین تر از آن است. در بالاترین سطح، کل زندگی انسان بستگی به وجود زیست سپهری دارد که عاملی فراتر از کنترل هر دولت واحد و مستلزم آن است که خود محیط زیست را چیزی بدانیم که باید امنیتش حفظ شود. در انتهای دیگر، تکیه روی امنیت فرد (که گاه به اندیشه امنیت انسانی گره می خورد) می توان آشکار شود که چگونه برای بسیاری از کسان دولت نه کارگزار امنیت بلکه خود یکی از قوی ترین تهدیدها برای امنیت است یا (همان گونه که زن باوران مدعی اند) چگونه مناسبات جنسیت، اهمیتی محوری در شناخت وضعیت امنیتی زنان و نقش هویت های جنسیت زده در مناسبات امنیتی دارد. سرانجام، بدین ترتیب امکان تکیه روی گروه های فروملی یا غیرملی هم که در کانون ستیزهای قومی دهه گذشته بوده اند و نیز امکان منظور ساختن مسائل امنیتی تازه ای چون مهاجرت فراهم می آید که در آن مشغله اصلی، برداشت ما از تهدیداتی است که جریان های مهاجرت برای هویت جمعی پدید می آورند.
در دل مکتب بررسی های انتقادی امنیت می توان دو سمت گیری تحلیلی کلی را تشخیص داد که در زبان انگلیسی گاه با بزرگ یا کوچک نوشتن حرف c در واژه critical (=انتقادی) آن ها را مشخص می سازند. بررسی های انتقادی عام امنیت (c کوچک) بخشی از جنبش گسترده تری در بررسی های امنیت است که تحلیل های پیروان مکتب برسازی و پساساختارگرایی را هم در برمی گیرد و روی موضوعاتی چون ساخت و پرداخت اجتماعی تهدیدها، رابطه میان هویت ها و سیاست های دولت ها، و نقش فناوری های اطلاع رسانی در سیاست امنیت تکیه دارد. پژوهش هایی که در این مسیر صورت گرفته اغلب به موضوعات محوری بررسی های سنتی امنیت پرداخته و این مسئله را بررسی کرده اند که چگونه در سیاست گذاری های امنیتی، پاسخ های مناسب به تهدیدها ساخته و پرداخته می شوند. این تحلیل ها بر ناگزیر یا گریزناپذیر نبودن معمای امنیت تأکید کرده و تکوین سیاست های امنیتی همکارانه و دگرگونی هایی از آن دست را که در پایان جنگ سرد در سازمان پیمان آتلانتیک شمالی و سازمان امنیت و همکاری اروپا رخ داد به بررسی گذاشته اند. به همین سان، تحلیل های برسازانه و پساساختارگرا نیز کوشیده اند نشان دهند که چگونه ساخت و پرداخت سیاست های امنیتی صرفاً متضمن حفظ امنیت یک موجود سیاسی باثبات در برابر تهدیدهای خارجی نیست بلکه عملاً در تولید و بازآفرینی دولت و هویت های ملی از طریق قراردادن آن ها در مقابل دیگران و در موارد افراطی، دشمن جلوه دادن آن ها دست دارد.
بررسی های انتقادی خاص امنیت (با c بزرگ)با نظریه انتقادی که خود آن با مکتب فرانکفورت در نظریه اجتماعی ملازمه دارد و گاه نیز با رویکردهای الهام گرفته از گرامشی در روابط بین الملل در پیوند است. این دسته از بررسی ها اندیشه رهایی را کانون و محور امنیت می دانند. رهایی هم تعریفی عام و جهان روا برای امنیت است-آزاد بودن از محدودیت ها همان امنیت داشتن است-و هم شیوه ای برای برقراری امنیت چرا که ستیز پیامد همین محدودیت هاست. در این نگرش، «امنیت» هم به منزله مفهومی تحلیلی و هم به مثابه خطابه سیاسی برانگیزنده ای که به کمک آن می توان تغییراتی به وجود آورد از قدرت برخوردار است. سرانجام هواداران رهایی در بررسی های انتقادی امنیت می گویند که اگر قرار است دستور کار تعمیمی یافته امنیت که برای نمونه برداشت های ناظر بر مهاجرت را به عنوان موضوعی امنیتی در بر می گیرد درباره این گونه برداشت ها داوری اخلاقی و سیاسی کند توجه صریح و بی پرده به اخلاقیات اهمیت اساسی دارد.
دو انتقاد عمده بر مکتب بررسی های انتقادی امنیت وارد شده است. انتقاد نخست که به طور کلی از جانب دیدگاه سنتی در زمینه بررسی های انتقادی امنیت فاقد شناخت عینی از چیستی امنیت و تهدیدهاست با این خطر همراه است که امنیت را به واژه ای مترادف برای هر آنچه تحلیلگر قابل ایراد یا ناراحت کننده می داند تقلیل می دهد که این خود، منجر به از دست رفتن تمرکز تحلیل می شود. انتقاد دوم، موضعی دقیقاً برخلاف اولی دارد و مدعی است که بررسی های انتقادی امنیت-به ویژه آن ها بر رهایی تأکید دارند-امنیت را شرایطی واقعی می دانند که باید حاصل شود و معیاری می پندارند که می توان به کمک آن درباره ساختارهای سیاسی به داوری نشست. از دید برخی منتقدان، این نشانه بازگشت به نگرش ماهیت باورانه در خصوص امنیت است که با تکیه بررسی های انتقادی امنیت بر ساخته و پرداخته و عارضی بودن امنیت تزاحم (اگر نگوییم تضاد) دارد. نمونه دیگر همین انتقاد که اغلب از سوی تحلیلگران تأثیر پذیرفته از پساساختارگرایی مطرح می شود این است که بررسی های انتقادی امنیت با این خطر همراه است که امنیت امری بیش از حد ممتاز شود. امنیت چیز خوبی شناخته می شود و هر چه امنیت بیش تر باشد بهتر. به گفته منتقدان بدین ترتیب این خطر پیش می آید که از ارتباط عملی امنیت با ادعاهای وجود تهدید که ممکن است به جای ترویج رهایی آن را تضعیف کند غافل بمانیم. با وجود همه این انتقادات، تقریباً همگان اذعان دارند که بررسی های انتقادی امنیت در جان گرفتن دوباره بررسی های امنیتی در دوران پس از جنگ سرد نقشی کلیدی داشته است و در بحث های جاری پیرامون چالش های امنیتی روزگار ما نیز همچنان نقش مهم و چالشگرانه دارد.
ـــ امنیت؛ فرایافت باوری، نظریه انتقادی
-1997 Buzan,B.Waever,O.and De Witt,J.Security:A New Framework For Analysis,Boulder,Co:Lynne Rienner.
-2003 Dalby,S.Environmental Security Minneapolis,MN:University of Minnesota Press.
-1997 Krause,K. and Williams,M.Critical Security Studeis:Concepts and Cases,Minneapolis MN:University of Minnesota Press.
-1999 Wyn Jones R.Security,Stategy,and Critical Theory,Boulder,Co:Lynne Rienner Press.
مایکل ویلیامز
منبع مقاله: گریفیتس، مارتین؛ (1388)، دانشنامه روابط بین الملل و سیاست جهان، ترجمه ی علیرضا طیب، تهران: نشر نی، چاپ دوم1390.
از لحاظ نظری، این بازاندیشی هم مستلزم ساخت گشایی است و هم متضمن بازسازی. در وجه ساخت گشایی، مکتب بررسی های انتقادی امنیت فرض ها و ادعاهای معرفتی بررسی های سنتی راهبردی را به نقادی می گذارد و می کوشد نشان دهد که این فرض ها و ادعاها بر یک رشته فرض های روش شناختی و سیاسی چند و چون پذیر مبتنی هستند نه این که مطابق ادعاهای بسیاری از واقع گرایان (ـــ واقع گرایی) بازتاب مستقیم واقعیت باشند. در وجه بازسازی، این مکتب می گوید برای شناخت صحیح هر دو دسته روابط امنیتی ستیزآلود و همیارانه و نیز روندهای دگرگونی و تبدیل آن ها به هم باید به ساخت و پرداخت اجتماعی نظم و کنش اجتماعی و نیز روابط میان هویت ها و منافع نیز توجه داشته باشیم. بدین ترتیب وظیفه اصلی تحلیل انتقادی امنیت، تعیین این مسئله می شود که چگونه مسائل امنیتی و آستانه های تحدید ساخته و پرداخته و تعریف می شوند و چگونه در نتیجه سیاست ها و رویّه های سیاسی گوناگون تغییر می یابند.
مکتب بررسی های انتقادی امنیت، فراخ تر و در عین حال ژرف تر ساختن دستور کار بررسی هی امنیت را یک ضرورت می داند. منظور از فراخ تر ساختن، لزوم در نظر گرفتن طیفی از تهدیدها و چالش هاست که در دایره تنگ مناسبات نظامی میان دولت های سرزمینی نمی گنجد. برای نمونه، اغلب گفته می شود پویش های اقتصادی یا زیست محیطی، تهدیدهای مستقیم و نیرومندی را برای امنیت مطرح می سازند که در نگرش سنتی تر نمی توان بدان ها پرداخت. ژرف تر ساختن نیز متضمن به چالش کشیدن غلبه دولت به منزله اصلی ترین یا یگانه موضوع امنیت، و پرداختن به امنیت هم در سطوح بالاتر از دولت و هم در سطوح پایین تر از آن است. در بالاترین سطح، کل زندگی انسان بستگی به وجود زیست سپهری دارد که عاملی فراتر از کنترل هر دولت واحد و مستلزم آن است که خود محیط زیست را چیزی بدانیم که باید امنیتش حفظ شود. در انتهای دیگر، تکیه روی امنیت فرد (که گاه به اندیشه امنیت انسانی گره می خورد) می توان آشکار شود که چگونه برای بسیاری از کسان دولت نه کارگزار امنیت بلکه خود یکی از قوی ترین تهدیدها برای امنیت است یا (همان گونه که زن باوران مدعی اند) چگونه مناسبات جنسیت، اهمیتی محوری در شناخت وضعیت امنیتی زنان و نقش هویت های جنسیت زده در مناسبات امنیتی دارد. سرانجام، بدین ترتیب امکان تکیه روی گروه های فروملی یا غیرملی هم که در کانون ستیزهای قومی دهه گذشته بوده اند و نیز امکان منظور ساختن مسائل امنیتی تازه ای چون مهاجرت فراهم می آید که در آن مشغله اصلی، برداشت ما از تهدیداتی است که جریان های مهاجرت برای هویت جمعی پدید می آورند.
در دل مکتب بررسی های انتقادی امنیت می توان دو سمت گیری تحلیلی کلی را تشخیص داد که در زبان انگلیسی گاه با بزرگ یا کوچک نوشتن حرف c در واژه critical (=انتقادی) آن ها را مشخص می سازند. بررسی های انتقادی عام امنیت (c کوچک) بخشی از جنبش گسترده تری در بررسی های امنیت است که تحلیل های پیروان مکتب برسازی و پساساختارگرایی را هم در برمی گیرد و روی موضوعاتی چون ساخت و پرداخت اجتماعی تهدیدها، رابطه میان هویت ها و سیاست های دولت ها، و نقش فناوری های اطلاع رسانی در سیاست امنیت تکیه دارد. پژوهش هایی که در این مسیر صورت گرفته اغلب به موضوعات محوری بررسی های سنتی امنیت پرداخته و این مسئله را بررسی کرده اند که چگونه در سیاست گذاری های امنیتی، پاسخ های مناسب به تهدیدها ساخته و پرداخته می شوند. این تحلیل ها بر ناگزیر یا گریزناپذیر نبودن معمای امنیت تأکید کرده و تکوین سیاست های امنیتی همکارانه و دگرگونی هایی از آن دست را که در پایان جنگ سرد در سازمان پیمان آتلانتیک شمالی و سازمان امنیت و همکاری اروپا رخ داد به بررسی گذاشته اند. به همین سان، تحلیل های برسازانه و پساساختارگرا نیز کوشیده اند نشان دهند که چگونه ساخت و پرداخت سیاست های امنیتی صرفاً متضمن حفظ امنیت یک موجود سیاسی باثبات در برابر تهدیدهای خارجی نیست بلکه عملاً در تولید و بازآفرینی دولت و هویت های ملی از طریق قراردادن آن ها در مقابل دیگران و در موارد افراطی، دشمن جلوه دادن آن ها دست دارد.
بررسی های انتقادی خاص امنیت (با c بزرگ)با نظریه انتقادی که خود آن با مکتب فرانکفورت در نظریه اجتماعی ملازمه دارد و گاه نیز با رویکردهای الهام گرفته از گرامشی در روابط بین الملل در پیوند است. این دسته از بررسی ها اندیشه رهایی را کانون و محور امنیت می دانند. رهایی هم تعریفی عام و جهان روا برای امنیت است-آزاد بودن از محدودیت ها همان امنیت داشتن است-و هم شیوه ای برای برقراری امنیت چرا که ستیز پیامد همین محدودیت هاست. در این نگرش، «امنیت» هم به منزله مفهومی تحلیلی و هم به مثابه خطابه سیاسی برانگیزنده ای که به کمک آن می توان تغییراتی به وجود آورد از قدرت برخوردار است. سرانجام هواداران رهایی در بررسی های انتقادی امنیت می گویند که اگر قرار است دستور کار تعمیمی یافته امنیت که برای نمونه برداشت های ناظر بر مهاجرت را به عنوان موضوعی امنیتی در بر می گیرد درباره این گونه برداشت ها داوری اخلاقی و سیاسی کند توجه صریح و بی پرده به اخلاقیات اهمیت اساسی دارد.
دو انتقاد عمده بر مکتب بررسی های انتقادی امنیت وارد شده است. انتقاد نخست که به طور کلی از جانب دیدگاه سنتی در زمینه بررسی های انتقادی امنیت فاقد شناخت عینی از چیستی امنیت و تهدیدهاست با این خطر همراه است که امنیت را به واژه ای مترادف برای هر آنچه تحلیلگر قابل ایراد یا ناراحت کننده می داند تقلیل می دهد که این خود، منجر به از دست رفتن تمرکز تحلیل می شود. انتقاد دوم، موضعی دقیقاً برخلاف اولی دارد و مدعی است که بررسی های انتقادی امنیت-به ویژه آن ها بر رهایی تأکید دارند-امنیت را شرایطی واقعی می دانند که باید حاصل شود و معیاری می پندارند که می توان به کمک آن درباره ساختارهای سیاسی به داوری نشست. از دید برخی منتقدان، این نشانه بازگشت به نگرش ماهیت باورانه در خصوص امنیت است که با تکیه بررسی های انتقادی امنیت بر ساخته و پرداخته و عارضی بودن امنیت تزاحم (اگر نگوییم تضاد) دارد. نمونه دیگر همین انتقاد که اغلب از سوی تحلیلگران تأثیر پذیرفته از پساساختارگرایی مطرح می شود این است که بررسی های انتقادی امنیت با این خطر همراه است که امنیت امری بیش از حد ممتاز شود. امنیت چیز خوبی شناخته می شود و هر چه امنیت بیش تر باشد بهتر. به گفته منتقدان بدین ترتیب این خطر پیش می آید که از ارتباط عملی امنیت با ادعاهای وجود تهدید که ممکن است به جای ترویج رهایی آن را تضعیف کند غافل بمانیم. با وجود همه این انتقادات، تقریباً همگان اذعان دارند که بررسی های انتقادی امنیت در جان گرفتن دوباره بررسی های امنیتی در دوران پس از جنگ سرد نقشی کلیدی داشته است و در بحث های جاری پیرامون چالش های امنیتی روزگار ما نیز همچنان نقش مهم و چالشگرانه دارد.
ـــ امنیت؛ فرایافت باوری، نظریه انتقادی
خواندنی های پیشنهادی
-1991 Booth,K.Security And Emancipation, Reviwe of International Studies 17,4:313-26.-1997 Buzan,B.Waever,O.and De Witt,J.Security:A New Framework For Analysis,Boulder,Co:Lynne Rienner.
-2003 Dalby,S.Environmental Security Minneapolis,MN:University of Minnesota Press.
-1997 Krause,K. and Williams,M.Critical Security Studeis:Concepts and Cases,Minneapolis MN:University of Minnesota Press.
-1999 Wyn Jones R.Security,Stategy,and Critical Theory,Boulder,Co:Lynne Rienner Press.
مایکل ویلیامز
منبع مقاله: گریفیتس، مارتین؛ (1388)، دانشنامه روابط بین الملل و سیاست جهان، ترجمه ی علیرضا طیب، تهران: نشر نی، چاپ دوم1390.
/م