Desertification

فروسایی زمین های سابقاً حاصل خیز در نواحی کم باران، نیمه کم باران و خشک نیمه مرطوب به دلیل تغییرات آب و هوایی (برای نمونه، خشکسالی یا سیل طولانی مدت)و /یا فعالیت غیرپایدار انسان که اساساً با تولید مواد خوراکی در
پنجشنبه، 22 خرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
Desertification
Desertification

 

نویسنده: مارتین گریفیتس
مترجم: علیرضا طیب




 
فروسایی زمین های سابقاً حاصل خیز در نواحی کم باران، نیمه کم باران و خشک نیمه مرطوب به دلیل تغییرات آب و هوایی (برای نمونه، خشکسالی یا سیل طولانی مدت)و /یا فعالیت غیرپایدار انسان که اساساً با تولید مواد خوراکی در ارتباط است. گرچه دیدگاه جاافتاده درباره بیان فزایی، تصویر پیشروی تپه های شنی بیابان را پیش چشم می آورد ولی بیابان فزایی واقعیتی پیچیده و پراکنده دارد. در نتیجه، بیابان فزایی محدود به نواحی حاشیه ای بیابان ها مانند منطقه ساحل در آفریقا و راجستان غربی در هند نمی شود. تا امروز فروسایی قابل ملاحظه زمین ها در ایالات متحده (30 درصد زمین ها)، امریکای لاتین و منطقه کاراییب (که در زمان حاضر یک چهارم زمین های آن بیابانی یا خشک است)، چین (از دست رفتن 700،000 هکتار زمین های قابل کشت) و اروپا (برای نمونه در معرض تهدیدبودن یک پنجم زمین های اسپانیا) هم رخ داده است. طبق برآوردهای جاری، این معضل تقریباً یک سوم سطح اراضی زمین (چهارمیلیارد هکتار) را تحت تأثیر قرار می دهد و بر زندگی نزدیک به 250 میلیون نفر اثر می گذارد و هر ساله منجر به از دست رفتن حدود 42 میلیارد دلار می شود.
بیابان فزایی می تواند به طور طبیعی در نتیجه نوساناتی رخ دهد که در شرایط اقلیمی پیش می آید. برای نمونه، در جنوب صحرای‌ آفریقا وقتی پس از یک ترسالی خشکسالی رخ می دهد و برعکس، پوشش گیاهی می تواند تا 200 کیلیومتر جابه جا شود. اما زیست سامان های صحرای افریقا و دیگر مناطقی که در برابر بیافان فزایی آسیب پذیرند تا حد زیادی با این نوسان ها سازگار شده اند. مشکل وقتی بروز می کند که فعالیت های غیرپایدار انسان فشارهای بیش تری بر این زیست سامان های شکننده وارد می سازد. نمونه فعالیت هایی که می تواند به فروسایی زمین ها و در نتیجه به بیابان فزایی شتاب بخشد شامل این هاست: چرایی بی رویّه دام ها، کشت تک محصولی گسترده (روشی رایج برای تولید محصول فروشی)، و استفاده بیش از حد از حشره کش ها یا سموم علف کش، این روش ها موجب از دست رفتن پوشش گیاهی، و پس از آن فرسایش لایه رویی حاصل خیز و پرارزش خاک و شور شدن بالقوه آن (بالارفتن نمک موجد در خاک)همراه با کاهش بالقوه آن (بالارفتن نمک موجود در خاک) همراه با کاهش بالقوه باردهی به واسطه کاهش سطوح مواد غذایی یا افزایش مواد سمی موجود در خاک می شود. نتایج زیست محیطی در مناطق یا جوامع گسترده تر می تواند شامل پرشدن رودخانه ها یا دریاچه ها از گل و لای، آلودگی منابع آب و افزایش وقوع توفان های گرد و غبار باشد که منجر به افزایش آلودگی هوا یا عواقبی برای بهداشت عمومی و وارد شدن آسیب بالقوه به ماشین آلات، ساختمان ها و احشام شود.
بهره کشی بیش از حد از زمین ها و فروسایی اراضی در نتیجه آن، به ویژه در مناطق فقرزده ای شایع است که در آن ها محدود بودن منابع مواد خوراکی، بهره برداری بیش از حد از زمین ها یا کشت در اراضی حاشیه ای را ضروری می سازد. در این نواحی، افزایش جمعیت محلی در نتیجه تغییرات پدید آمده در روش کشت و کار از جوامع کوچ رو به جوامع ساکن یا آوارگی جوامع محلی در نتیجه ستیز یا بلایای طبیعی می تواند موجب بهره کشی فزون تر اراضی شود. روش های غیرپایدار کشت در کشورهایی هم که دچار کمبود مواد غذایی نیستند و اغلب تولید مواد غذایی آن ها با به کارگیری روش های ماشینی یا پیشرفته زراعی برای سودجویی بیشتر در حال افزایش نیز هست می تواند به اجرا گذاشته شود. در این موارد، مسئله اصلی ضعف آموزشی وغفلت از اهمیت شرایط زیست محیطی محلی است.
یکی از این گونه موارد، نمونه شرم آور مشهور به زمین بی آب و علف آمریکا در دهه 1930 است که طی آن در جریان خشکسالی که پیش آمده بود کشاورزان از روش های شخم زنی که بیش تر مناسب شرایط معتدل اروپایی غربی بود استفاده کردند و موجب از دست رفتن لایه رویی حاصل خیز خاک در نزدیک به 100 میلیون جریب از زمینها شدند. در این دو سناریوی مربوط به نواحی فقیر و غنی، ممکن است نتایج زیست محیطی مشابه باشد ولی کنترل یا کاهش مؤثر بیابان فزایی مستلزم انواع متفاوتی از مداخلات سیاسی، اقتصادی و آموزشی خواهد بود.
لزوم دادن پاسخی جهانی به موضوع بیابان فزایی نخستین بار رسماً در 1977 در کنفرانس سازمان ملل متحد درباره بیابان فزایی مطرح شد که مقام های رسمی نود و پنج کشور، پنجاه دفتر از دفاتر ملل متحد، و تعدادی از سازمان های غیردولتی در آن شرکت داشتند. نتیجه کنفرانس یاد شده تنظیم «برنامه عمل مبارزه با بیابان فزایی» بود که به شکل متمرکز توسط «مرکز فعالیت برنامه کنترل بیابان فزایی» به اجرا درمی آمد. مرکز نام برده در 1985 تحت ریاست رئیس وقت برنامه محیط زیست ملل متحد فعالیت خود را آغاز کرد. این برنامه موفقیت محدودی داشت زیرا فاقد چارچوب اجرایی رسمی بود. از همین رو، این مسئله بار دیگر در 1992 در کنفرانس محیط زیست و توسعه ملل متحد یا همان نشست سران درباره زمین مطرح شد. مذاکرات این کنفرانس منجر به توصیه تنظیم مقاوله نامه ملل متحد برای مبارزه با بیابان فزایی شد که در ژوئن 1994 نهایی گردید، در 1995 به تصویب کشورها رسید و در دسامبر 1996 به صورت یک موافقت نامه حقوقی الزام آور به اجرا گذاشته شد. در زمان حاضر 190 کشور این مقاوله نامه را به تصویب رسانده اند.
هدف اصلی این مقاوله نامه، ترویج همکاری بین المللی برای مقابله با بیابان فزایی است. این هدف از طریق گردآوری، تحلیل و مبادله اطلاعات، پژوهش، انتقال فن آوری، ظرفیت سازی و ایجاد آگاهی توسط کشورهای عضو، همراه با کمک به تضمین وجود حمایت مالی کافی برای مبارزه با بیابان فزایی و تخفیف اثرات خشکسالی به دست می آید. طبق برآوردهای جاری، تلاشی مؤثر جهانی به سالانه 10 تا 20 میلیارد دلار اعتبار نیاز خواهد داشت. بودجه برنامه های کشورهای توسعه یافته عضو مقاوله نامه، وام های بانکی چند جانبه، سرمایه گذاری خصوصی خارجی، بانک جهانی، صندوق بین المللی توسعه کشاورزی، سازمان های غیردولتی و خود کشورهای لطمه دیده تأمین می شود.
این مقاوله نامه از طریق برنامه های عمل ملی به اجرا در می آید که هدف شان مبارزه با علل بیابان فزایی در دولت های لطمه دیده عضو است و تدابیری را برای جلوگیری و از بین بردن نتایج زیان بار مشخص می سازند. با توجه به این واقعیت که شرایط منطقه ای تفاوت می کند برنامه های عمل ملی در چارچوب پنج پیوست اجرایی منطقه ای مقاوله نامه تدوین می شود که برای افریقا، آسیا، امریکای لاتین و منطقه کاراییب شمال مدتیرانه، و اروپای مرکزی و شرقی تنظیم شده است.
دو مؤلفه کلیدی که برای موفقیت برنامه های عمل ملی اهمیت محوری دارد آموزش و فناوری است که باید با شرایط محلی تطبیق داده شود. نمونه فناوی هایی که می تواند به مقابله با بیابان فزایی کمک کند شامل ارتباطات نو، تصویربرداری ماهواره ای (برای بهبود پیش بینی آب و هوا) و مهندسی ژنتیک (برای نمونه، تولید گیاهان مقاومت در برابرخشکسالی و شوری خاک) می شود.
با توجه به لزوم اتخاذ رویکردی محلی در قبال شکل بیابان فزایی، مقاوله نامه مورد بحث از رویکردی «ذیل به صدری» پیروی می کند که با رویکرد«صدر به ذیلی» برنامه های پیشین ملل متحد تفاوتی ریشه ای دارد. این رویکرد با نامتمرکز ساختن تصمیم گیری ها، در سطح محلی و با مشورت مستقیم با جوامع محلی، سهم داران، سازمان های غیردولتی و سازمان های جوامع محلی، سازمان های زنان و جوانان به اجرا در می آید. این روند مشارکتی، وقت گیر و کاربر است ولی مناسب بودن فعالیت پیشنهادی برای محل، و مهم تر از آن، پایداری برنامه پس از رفتن کارشناسان خارجی را تضمین می کند.
این رویکرد مقاوله نامه، چارچوبی برای در نظر گرفتن جنبه های متعدد مسئله بیابان فزایی در اختیار می گذارد و بدین ترتیب این معضل زیست محیطی را مشکلی در زمینه توسعه پایدار می شناسد. از همین رو، راه حل های بالقوه باید مدیریت زیست محیطی را با استناد به موضوعات فقر، ثبات اجتماعی و سیاسی، مهاجرت، در دسترس بودن مواد غذایی، بهبود جامعه مدنی، و اداره امور محلی و منطقه ای در نظر گیرند. از این گذشته، واکنش هایی که در برابر بیابان فزایی صورت می گیرد باید با مراجعه به راهبردهایی مدنظر قرار گیرند که از تنوع زیستی غافل نباشند و با گرم شدن هوای زمین مقابله کنند. پیش بینی می شود که تعامل میان بیابان فزایی، تأمین غذا و گرم تر شدن هوای زمین اهمیت خاصی پیدا کنند.
ـــ رشد جمعیت؛ گرم شدن هوای زمین

خواندنی های پیشنهادی

-1997 Middleton,N.and Thomas,D.(eds),world Atlas of Desertification,2nd edition,London:Arnold
-1996 Secretariat of the united Nations Convention to Combat Desertification (UNCCD) Down to Earth:A Simplified Guide to the Convention to Combat Desertification,Bonn:UNCCD.
-1994 Thomas,D.S.G.and Middleton,N.J.Desertification:Exploding the Myth,Chichester:John Wiley & Sons.
ریچل واترز
منبع مقاله: گریفیتس، مارتین؛ (1388)، دانشنامه روابط بین الملل و سیاست جهان، ترجمه ی علیرضا طیب، تهران: نشر نی، چاپ دوم1390.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.