تدابیر اعتمادزا و امنیت آفرین Confidence and security building measures

تدابیر اعتمادزا و امنیت آفرین معمولاً توافقات دو یا چند دولت در خصوص مبادله اطلاعات و انجام فعالیت های مشترکی در زمینه اندازه، ترکیب بندی، جابه جایی ها و کاربرد نیروهای نظامی و تسلیحات شان است. هدف از این تدابیر،
جمعه، 23 خرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تدابیر اعتمادزا و امنیت آفرین Confidence and security building measures
 تدابیر اعتمادزا و امنیت آفرین Confidence and security building measures

 

نویسنده: مارتین گریفیتس
مترجم: علیرضا طیب



 
تدابیر اعتمادزا و امنیت آفرین معمولاً توافقات دو یا چند دولت در خصوص مبادله اطلاعات و انجام فعالیت های مشترکی در زمینه اندازه، ترکیب بندی، جابه جایی ها و کاربرد نیروهای نظامی و تسلیحات شان است. هدف از این تدابیر، کاهش تنش ها از راه شفاف تر کردن توانایی ها و روشن ساختن نیات موجود در پس فعالیت های نظامی و سیاسی است. تدابیر اعتمادزا و امنیت آفرین راهی است برای پرهیز از سوء تفاهماتی که ممکن است درباره رویدادها و سیاست های مبهم بروز کند یا جلوگیری از تهدیدهایی تصوری که در غیر این صورت می توانند به رویارویی و تشدید درگیری منجر شوند. هر رشته تدابیر اعتمادزا و امنیت آفرین مجموعه مستمری از مبادلات سیاسی و عمل به مثل ها را به جریان می اندازد که منجر به کاهش تدریجی تنش ها میان طرف های رقیب می شود.
تدابیر اعتمادزا و امنیت آفرین با ایجاد نقاط تماس و تعامل بین طرف ها که مستلزم تبادل اطلاعات قابل اطمینان است می تواند به افزایش شفافیت و کاهش خطر بروز جنگ بر اثر اشتباه محاسبه، سوء تفاهم درباره نیات، و ارتباطات مخدوش منجر شود. این گونه تدابیر می تواند با اصلاح برداشت های نادرستی درباره انگیزه ها وجود دارد جلوی داوری نادرست در خصوص اقدامات نظامی را که خود می تواند محرک رویارویی خشونت بار شود بگیرد. تدابیر اعتمادزا و امنیت آفرین بیش از همه در صورتی احتمال دارد به عادی شدن روابط کمک کند که شرایط توافقات روشن و مورد قبول هر دو طرف باشد و جامع بین المللی نیز از این ابتکارات پشتیبانی کند.
تدابیر مورد بحث به فناوری هایی برای حفظ ارتباط مستقیم، منظم و سریع و نظارت میان حکومت ها و ارتش ها نیاز دارد. ممکن است در این تدابیر از وجود دولت یا سازمان ثالثی برای کمک به نظارت بر تبادل اطلاعات و تأمین نهادها و رژیم های لازم برای مبادله اطلاعات استفاده شود. برای نمونه در 1963 در جریان گفت و گوهای ایالات متحده و اتحاد شوروی که پس از بحران موشکی کوبا آغاز شد خطوط آزاد ارتباطی به حصول توافق درباره پیمان ممنوعیت نسبی آزمایش های هسته ای و در نهایت پاگرفتن تنش زدایی کمک کرد. در دوره میان سالهای 1969 و 1972 هم که ایالات متحده و اتحاد شوروی سرگرم گفت و گو درباره نخستین پیمان محدودسازی جنگ افزارهای راهبردی و پیمان موشک های ضدبالستیک بودند حصول یک رشته توافقات در زمینه تبادل فرهنگی و غیر آن کمک کرد تا برداشت های مردم از طرف مقابل بهبود یابد.
تدابیر اعتمادزا و امنیت آفرین از دیرباز در مناسبات میان دولت ها به کار گرفته شده است ولی در موقعیت هایی هم که ستیزهای هویتی پیچیده ای در درون دولت ها جریان دارد می توان از آن ها بهره جست. تقویت جلوگیری از ستیز و گذار به مناسبات همکارانه با حاصل جمع مثبت بستگی شدیدی به توسعه تدابیر اعتمادزا و امنیت آفرین دارد.
در محیطی که بین گروه های قومی ستیزی طولانی جریان داشته باشد گذار اساسی به مناسبات مسالمت آمیز عادی در کوتاه مدت امر بعیدی است. توسعه ساختارهای دولتی در داخل کشورهای چند قومی می تواند منجر به احساس حذف شدن و ناکامی در فضای اجتماعی و سیاسی شود که خود به انکار اصولی چشمداشت های اقلیت های قومی خاص راه می برد. ستیز قومی از همین احساس حذف شدن برمی خیزد. در این وضعیت ها به کار بستن تدابیر اعتماد زا و امنیت آفرین دشوار است. این دشواری دو علت دارد. نخست، برخلاف دولت ها گروه های قومی نه دیپلمات دارند و نه ارتش و بنابراین با توسل به خشونت به تدریج ستیزهای خودشان را شدیدتر می کنند. دوم، کشمکش های مسلحانه نتیجه تقلای یک گروه قومی برای کسب هویت، تشخص ایجابی گروهی و انسجام درونی است. نبرد مسلحانه راهی است برای به چالش کشیدن نظم موجود. برای جوامع قومی شورشی، خشونت تحریک کننده که هدفش تخصیص استحقاقات تازه است ابزار محتملی برای بسیج افراد به شمار می آید.
مسئله مهم این است که آیا تنوع قومی چشم انداز راه حل های غیرخشونت بار و کاربست تدابیر اعتمادزا و امنیت آفرین را فرو می بندد یا بازتر می کند. اندازه و تعداد گروه ها را مانعی بالقوه در نظر بگیرید. این فرضی غیرواقع بینانه نیست که در هر زمان مشخصی در یک جنگ داخلی پنج «حاکمیت چندگانه» یا بیشتر درگیر باشند. در برخی موارد ممکن است این گروه ها جنبش های شورشی، نمایندگان احزاب سیاسی مشروع، و دارو دسته های درونی گروه های قومی باشند که در برخی مسائل متحد هم و در برخی دیگر دچار چند دستگی باشند. مسئله اساسی، اقتدارگریزی بالنده در جایی است که گروه هایی که فاقد بسیاری از ویژگی های دولت هستند باید به معضل اصلی تأمین امنیت خودشان بپردازند. معمای امنیت در وضعیت هایی بروز می کند که امنیت جویی یک گروه باعث دشمنی گروه دیگر می شود. بی اعتمادی کلی به نیات طرف مقابل، متخاصمان را به پیگیری ستیز از طریق تشدید تدریجی آن وا می دارد. رفتار هر یک از متخاصمان آن ها را از واگذاری امتیازات سازش جویانه بازمی دارد زیرا هر یک انتظار دارد که دیگری از هرگونه حرکت سازش جویانه او بهره برداری کند.
در مواردی که بین گروه های در حال جنگ اوج دشمنی وجود دارد و در نبود روند متقابلاً شناخته شده ای برای بحث، وجود طرف ثالث بی طرفی برای به جریان افتادن تدابیر اعتمادزا و امنیت آفرین ضرورتی چشم ناپوشیدنی دارد. گروه های قومی که بین شان تاریخی از خصومت و خشونت وجود دارد نمی توانند بدون نوعی تفاهم و ارتباط متقابل که معمولاً از طریق مشارکت فعال طرف ثالث حاصل می شود، اختلافات شان را حل یا مهار کنند. بیش از آن که هر طرف بپذیرد امتیازاتی بدهد و داشته هایش (چه ملموس مانند زمین و چه ناملموس مانند شناسایی مشروعیت) را به این امید واگذار کند که طرف های دیگر نیز به ماعوضی به او بدهند باید مبنایی سیاسی برای خطرپذیری متقابل ایجاد شود. در چنین چارچوبی طرف ثالث می تواند مزایای متقابل همکاری را برای هر دو طرف روشن سازد.
طرف های ثالث از طریق مداخله در مراحل آغازین، به کاهش دشمنی های آشکار کمک می کنند و راه را برای حرکت در جهت مذاکرات مستقیم و توافق رسمی میان جناح های در حال جنگ همواره می سازند. روش های مورد استفاده شامل تلاش برای تعیین سرچشمه های اختلاف به شیوه ای با حاصل جمع غیرصفر و مشخص ساختن منافع و ارزش های متقابل می شود. گفت و گویی که طرف ثالث بانی آن می شود حول ساز و کارها و روندهای گفت و گو و طرح و دامنه تدابیر مشخص برای کاستن از شدت خشونت ها مانند آتش بس، توافقات صلح و عقب نشینی نیروها دور می زند. در این مرحله، ویژگی های اصلی فرایند شامل پشتیبانی مستمر جامعه بین المللی و پایبندی دو طرف به اجرای هرگونه روند آشتی می شود.
وقتی طرف های درگیر خود را به تدابیر اعتمادزا و امنیت آفرین متعهد ساخته باشند طرف های ثالث می توانند به متخاصمان کمک کنند تا امتیازاتی را که متضمن مخاطرات چشمگیر است واگذار کنند. مسائل غیرقابل مذاکره را کنار بگذارند و توجه خودشان را روی زمینه هایی متمرکز سازند که نفع متقابلی در آن ها دارند. گاه مذاکرات چند جانبه فشرده می تواند از طریق فشار مستمری کامیاب شود که طرف ثالث در جهت امتیازات و روندهای یک جانبه ایجابی وارد می سازد. امتیازاتی که یک طرف می دهد می تواند در گذر زمان جای خودش را به تدبیر اعتمادزا و امنیت آفرین بدهد.
از این گذشته، تدابیر اعتمادزا و امنیت آفرین می تواند در مواردی که خشونت قریب الوقوع نیست و مناسبات میان طرف ها پایدار است شکل همکاری فنی پیدا کند. این همکاری ها می تواند شامل ابتکارات اقتصادی و زیست محیطی مشترک در مواردی باشد که سرایت آن ها به دیگر حوزه ها پیش بینی شود و می توان انتظار حصول دستاوردهای متقابل را داشت. همچنین تدابیر اعتمادزا و امنیت آفرین می تواند به صورت همکاری طرف ها برای رویارویی با تهدیدی مشترک باشد مانند برنامه ریزی برای نشان دادن واکنش مشترک در برابر بلایای طبیعی چون زلزله و خشکسالی. این گونه تدابیر اعتمادزا مبنایی برای همگرایی و همکاری در بلندمدت و شناسایی عمیق تر منافع مشترک به وجود می آورد. برای نمونه، تدابیراعتمادزاد و امنیت آفرین در گذاری که بین سالهای 1974 و 1990 در اروپا از طریق کنفرانس امنیت و همکاری اروپا صورت گرفت نقش داشت.
ـــ بررسی های صلح؛ صلح پروری

خواندنی های پیشنهادی

-1987 Axelrod,R.The Evolution of Cooperation,New York:Basic Books.
-1994 Ben-Dor,G.and Dewitt D.B.(eds)
Confidence,Building Measures in the Middle East,Boulder,CO:Westview.
-1999 Hampsom,F.O.Multilateral Negotiations-Lessons from Arms Control,Trade and the Environment,Baltimore,NJ:Johns Hopkins University Press.
-1987 Mahiga,A.p.and Nji,F.M.Confidence Building Measures in Africa,New York:United Nations.
-1992 platt,A.(ed).Arms Control and Confidence Building in the Middle East,Washington,DC:US Institute of Peace
دیوید کارمنت
منبع مقاله :
گریفیتس، مارتین؛ (1388)، دانشنامه روابط بین الملل و سیاست جهان، ترجمه ی علیرضا طیب، تهران: نشر نی، چاپ دوم1390



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.