تنفیذ صلح Peace enforccement

تنفیذ صلح که پطرس پطرس غالی دبیر کل پیشین سازمان ملل متحد-در دستور کار صلح (1992)-آن را عملیاتی نظامی در حد فاصل صلح بانی و اعمال انضباط نظامی (یا امنیت دستجمعی) در برابر تجاوز می خواند آموزه بالنده ای...
جمعه، 23 خرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تنفیذ صلح Peace enforccement
 تنفیذ صلح Peace enforccement

 

نویسنده: مارتین گریفیتس
مترجم: علیرضا طیب



 
تنفیذ صلح که پطرس پطرس غالی دبیر کل پیشین سازمان ملل متحد-در دستور کار صلح (1992)-آن را عملیاتی نظامی در حد فاصل صلح بانی و اعمال انضباط نظامی (یا امنیت دستجمعی) در برابر تجاوز می خواند آموزه بالنده ای است که نظامی شدن صلح بانی را نشان می دهد. مجوزهای تنفیذ صلح که از سوی شورای امنیت صادر می شود مستقیاً به فصل هفتم منشور ملل متحد استناد دارند که تهدید یا کاربرد زور برای دفاع از خود و/یا تضمین اجرای مجوزها عملیاتی را مجاز اعلام می کند. کار ویژه اصلی تنفیذ صلح، حفظ و/اعاده صلح و نظم در مناطقی است که دچار ستیز مسلحانه یا بی ثباتی هستند. اندیشه این آموزه جدید به مثابه پاسخی برای مشکلات ناامنی بین المللی دوران پس از جنگ سرد مطرح شد: افزایش درگیری ها در داخل دولت ها، و خیزش ملت گرایی-با ابعاد قومی، مذهبی و فرهنگی.
در سالهای بلافاصله پس از جنگ سرد آشکار شد که نوع سنتی عملیات صلح بانی غیرقهری که در دوران جنگ سرد رایج بود و عمدتاً در مورد ستیز میان دولت ها اجرا می شد، پاسخ درخوی به ستیزهای داخلی در دولت های درمانده یا در حال درمانده شدن نیست. این عملیات به ویژه در مواردی نارسا بود که چنین ستیزهایی به واسطه مشتی عناصر فرامرزی-مداخله قدرت های منطقه ای، معاملات غیرقانونی اسلحه، و جابه جایی های عظیم پناهندگان از این سو به آن سوی مرزها-پیچیده تر می شد. در نتیجه، صلح بانی در دوران پس از جنگ سرد به عملیات چند بعدی پیچیده ای تبدیل شده بود که عناصری از صلح بانی سنتی، صلح پروری، امدادهای بشر دوستانه و نیز عناصری از تنفیذ صلح را در مواردی که عدم پای بندی به توافقات آتش بس رخ می داد یک جا در خود داشت.
مفهوم تنفیذ صلح نخستین بار در دستور کار صلح مطرح شده است که اشاره کوتاهی به استفاده از تنفیذکنندگان صلح-که نسبت به صلح بانان از جنگ افزارها و آموزش های بهتری برخوردارند-در وضعیت های کاملاً مشخص و با حیطه کار از پیش معین شده دارد. این اندیشه در متمم دستور کار صلح (1995) بیش تر شکافته شده است که به تفکیک آشکار مفاهیم صلح بانی و تنفیذ صلح برای پرهیز از تضعیف مأموریت های صلح بانی و به خطر افتادن صلح بانان اشاره دارد. این معضل در نتیجه کوتاهی از دادن پاسخی در چارچوب صلح بانی به وضعیت های اضطراری پیچیده-به ویژه تلاش ناکام سازمان ملل برای در هم آمیختن صلح بانی و تنفیذ صلح در سومالی و بوسنی هرزگوین-بروز کرد. تجربه های سومالی و بوسنی هرزگوین هم مانند تلاش اولیه سازمان ملل برای در هم آمیختن این دو مفهوم در کنگو در سالهای 2-1961-برای پایان بخشیدن به تلاش کاتانگا برای جداشدن از کنگو(ـــ جدایی طلبی)-مناقشه برانگیز و پرهزینه بود و به اعتبار عملیات صلح بانی سازمان ملل نیز لطمه ای جدی زد.
هم در سومالی و هم در بوسنی هرزگوین مانند بیش تر درگیری هایی که در داخل دولت ها بروز می کند به دلیل از هم فروپاشیده شدن اقتدار دولت، رضایت طرف های درگیری وجود نداشت و گروه های درگیر، توافقات مختلف آتش بس را محترم نمی شمردند. در نتیجه، شورای امنیت عملیات موجود صلح بانی را با صدور مجوز دیگری برای توسل به زور تقویت کرد. اما در عین حال، اختیارات اولیه صلح بانی هم مانند اصول صلح بانی یعنی رضایت طرف های درگیری، بی طرفی و عدم توسل به زور همچنان جزئی از عملیات بود و همین، معضل وجود نیروهای عملیات موجود صلح بانی موسوم به نیروی حمایتی ملل متحد(1995-1992) با این که مجاز به توسل به زور برای حفظ جان غیرنظامیان بودند سرگرم عملیات غیرقهری صلح بانی بودند و بنابراین بدون به خطر انداختن خودشان نمی توانستند مجوز توسل به زور را به اجرا گذارند. در سومالی، دومین عملیات ملل متحد در سومالی (1995-1993) اجازه «استفاده از تمامی ابزارها و شیوه های ضروری» برای خلع سلاح دارو دسته های درگیر و ایجاد محیطی امن برای امداد بشر دوستانه را داشت. نیروهای صلح بان با درگیر شدن در جنگ های طرفین، بی طرفی خود را از دست دادند. اهداف متعارض، سردرگمی و اقدامات نیمه تمام، و شکست نهایی عملیات در سومالی و در بوسنی هرزگوین منجر به مرگ صلح بانان و صدها غیرنظامی در سومالی و کشته شدن هزاران تن از مسلمانان بوسنی هرزگوین شدند. این برای سازمان ملل به معنی فلج شدن چندین ساله عملیات صلح بانی بود.
در هم آمیختن صلح بانی و تنفیذ صلح یعنی به کارگیری نیروی واحدی برای انجام پی در پی عملیات صلح بانی و تنفیذ صلح برای دولت هایی که نیروی های صلح بان را در اختیار سازمان ملل می گذارند چالش هایی سیاسی و نظامی به وجود می آورد. از نظر سیاسی، با این که حکومت ها آماده اند سربازان خود را وارد عملیات غیر قهری سازند ولی عموماً تمایلی به درگیر ساختن آن ها در موقعیت هایی ندارند که پای امنیت و منافع خودشان در میان نباشد و تعداد حکومت هایی که آماده اند سربازان خودشان را با درگیر عملیاتی تنفیذی سازند که شاید جان آن ها را به خطر اندازد اندک یا هیچ است.
از لحاظ نظامی، کمیت و کیفیت نیروها و تجهیزات این دو نوع عملیات با هم فرق بسیاری دارد. در نتیجه، مفهوم تنفیذ صلح نه تنها درباره جزئیاتی چون مبنای حقوقی، مجوزها، اصول، اختیارات واگذاری شده و اجرای عملیات بلکه همچنین درباره این که چگونه باید از این عملیات یاد کرد بحث های سیاسی و علمی فراوانی به پا می کند. برای نمونه از زمان انتشار گزارش اخضر براهیمی (2000) سازمان مل از تنفیذ صلح سخنی به میان نمی آورد بلکه به دو سطح از عملیات صلح بانی اشاره می کند-صلح بانی تحت هدایت و فرماندهی سازمان ملل، و عملیات نیروهای چند ملیتی با مجوز شورای امنیت که تحت هدایت سازمان ملل قرار ندارند ولی اختیارشان به دقت تعریف شده است. از سوی دیگر، انگلستان از «عملیات پشتیبان صلح» یاد می کند که در آن صلح بانی و تنفیذ صلح بخشی از مجموعه ای از عملیات نظامی را تشکیل می دهد.
اما بیش تر پژوهشگران درباره ویژگی های کلی که مفاهیم تنفیذ صلح، اعمال انضباط نظامی و صلح بانی را از هم متمایز می سازد هم نظرند: مبنای این هر سه نوع عملیات را مقررات منشور ملل متحد درباره حفظ صلح و امنیت بین المللی تشکیل می دهد. اجازه عملیات صلح بانی و عملیات تنفیذ صلح و نیز بیش تر اقدامات برای اعمال انضباط نظامی را شورای امنیت صادر و حدود اختیارات آن ها را تعیین می کند. عملیات صلح بانی ملل متحد ترکیبی چند ملیتی دارد و عمدتاً تحت فرماندهی و کنترل خود سازمان ملل صورت می گیرد. از سوی دیگر، پس از تجزیه سومالی و بوسنی هرزگوین، عملیات تنفیذ صلح را سازمان ملل کنترل نمی کند و مانند اقداماتی که برای اعمال انضباط نظامی صورت می گیرد یک کشور در ائتلاف با دیگر دولت ها هدایت آن را در دست دارد. بنابراین مثلاً در بوسنی هرزگوین، نیروی حمایتی ملل متحد، عملیاتی صلح بانی تحت هدایت و فرماندهی سازمان ملل بود که عناصری از تنفیذ صلح را هم در خود داشت حال آن که مجوز تشکیل جانشین های این نیرو، یعنی نیروی نظامی چند ملیتی اجرایی (1996-1995) و نیروی ثبات آفرین (2003-1996) را شورای امنیت صادر کرده است ولی هدایت و فرماندهی آن از طریق عملیات تنفیذ صلح ناتو صورت می گیرد (ـــ سازمان پیمان آتلانتیک شمالی). و عملیات توفان صحرای سال 1991 برای اعاده حاکمیت کویت از طریق پایان دادن به اشغالگری عراق با توسل به زور، اقدامی برای اعمال انضباط نظامی با اجازه سازمان ملل بود که ائتلافی از کشورها تحت هدایت آمریکا آن را صورت دادند. وانگهی، در حالی که همه اعضای سازمان ملل در تأمین هزینه های صلح بانی شریک اند هزینه عملیات تنفیذ صلح و اعمال انضباط نظامی را مستقیماً دولت های شرکت کننده در عملیات تأمین می کنند. هم صلح بانی و هم تنفیذ صلح وقتی با تلاش های سیاسی و دیپلماتیک در هم آمیزند به طرف های درگیری بختی برای اعاده صلح می بخشند.
اما مهم ترین تفاوت این سه مفهوم به اصول رضایت، بی طرفی، توسل به زور، و برقرار بودن آتش بس باز می گردد. نخست، در حالی که در عملیات صلح بانی یکی از ملاحظات اصلی، حاکمیت دولت و بنابراین شرط اساسی عملیات یاد شده وجود رضایت طرف ها درباره اعزام نیروهای صلح بان است و در اعمال انضباط نظامی رضایت، محلی از اعراب ندارد و در تنفیذ صلح وجود رضایت مطلوب است ولی در بیش تر موارد حاصل نمی شود. دوم، بی طرفی نسبت به طرف های درگیری نیز از اصول کلیدی صلح بانی شناخته می شود ولی اعمال انضباط نظامی همواره بر ضد تجاوزگری شناخته شده صورت می گیرد حال آن که در تنفیذ صلح، (بنابر توصیه های براهیمی و آموزه تنفیذ صلح چندین کشور) بی طرفی نه نسبت به طرف های درگیری بلکه نسبت به اجرای اختیارات باید رعایت شود. سوم، کاربرد زور در صلح بانی محدود به دفاع از خود و دفاع از مأموریت می شود حال آنکه برای اجرای مجوز تنفیذ صلح باید حداقل زور به کار رود. در اعمال انضباط نظامی تمامی انواع توسل به زور که برای بردن جنگ لازم باشد صورت می گیرد. سرانجام، وجود آتش بس، پیش شرط اساسی اعزام صلح بانان است حال آن که نه در اعمال انضباط نظامی و نه در تنفیذ صلح، برقرار بودن آتش بس شرط نیست.
گرچه در برخی عملیات، اختیارات تنفیذی گسترده ای وجود دارد که شالوده مجموعه وسیعی از وظایف نظامی و غیرنظامی را تشکیل می دهد، هدف اصلی از تنفیذ صلح، اعاده و/یا حفظ صلح به ویژه ولی نه منحصراً در محیط اقتدارگریز و هرج و مرج زده ستیزهای داخل کشورهاست.
ـــ امنیت دستجمعی؛ سازمان ملل متحد؛ صلح بانی؛ صلح پروری؛ مداخله بشر دوستانه

خواندنی های پیشنهادی

-2001 Boulden,J.peace enforcement The United Nations experience in Conge,Somalia,and Bosnia,Westport,CO:praeger.
-1992 Boutros-Ghali,B.An Agenda for peace,United Nations,New York.
-1995 Boutrous-Ghali,B.Supplement to An Agenda for peace,New York:United Nations.
-2003 Findlay,T.The Use of Force in peace Operations,Oxford:Oxford University Press.
-2002 Osman,M.A.The United Nations and peace Enforcement,Aldershot:Ashgate.
-1997 pugh,M.(ed),The UN,peace and Force London:Frank Cassl.
آن هیوز
منبع مقاله :
گریفیتس، مارتین؛ (1388)، دانشنامه روابط بین الملل و سیاست جهان، ترجمه ی علیرضا طیب، تهران: نشر نی، چاپ دوم1390



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط