نویسنده: مارتین گریفیتس
مترجم: علیرضا طیب
مترجم: علیرضا طیب
اصطلاحی که ارتباط نزدیکی با آثار مارتا نوسبام (-1947) دارد که وی در آن ها مفهوم ارسطویی توانایی های بشر را-که اشاره به آن چه یک فرد می تواند باشد و انجام دهد و آن چه که از نظر هنجاری باید مشخصاً بتواند انجام دهد دارد-بال و پر و تعمیم داده است.«رویکرد توانایی ها»ی نوسبام نظریه سیاسی اخلاقی و هنجاری را بازسازی کند. به گفته او این رویکرد مبنایی برای حقوق بشر و برای چارچوب های قانونی ملی فراهم می سازد.
نوسبام یک رشته مفاهیم را در ارتباط با این اصطلاح مشخص می سازد: توانایی پایه، توانایی درونی، توانایی تلفیقی، و توانایی محوری انسان. نخست، «توانایی پایه» استعدادی مادرزادی است. در بیش تر موارد، توانایی های پایه را باید پرورش داد تا آن استعداد فعلیت یابد؛ برای نمونه، توانایی سخن گفتن اگر به درستی پرورش نیابد پس از گذشت چند سال از عمر انسان از دست می رود.
دوم،«توانایی درونی» نوعی مهارت یا قدرت است که نوعاً از پرورش مناسب یک توانایی پایه حاصل می شود؛ مانند توانایی سخن گفتن. این توانایی در درون فرد وجود دارد و این که بتوان از آن استفاده کرد یا نه بستگی به محیط فرد دارد.
سوم، «توانایی تلفیقی»، توانایی راستین چیزی بودن یا انجام دادن کاری است، مانند توانایی سخن گفتن در جمع، با توجه به توانایی درونی و نبود تهدید «بیرونی»، ممنوعیت با وجود فرصت. این همان معنای اصلی «توانایی» در بحث نوسبام است و با آن چه همکار وی آمارتیا سن (-1933) اقتصاددان هندی «کارکردها» می خواند تطابق دارد. سن اصطلاح «کارکردها» را برای اشاره به کارهای مختلفی که یک نفر انجام می دهد یا چیزهای مختلفی که وی هست مانند این که چه اندازه عمر می کند، الگوی سلامت و بیماری او، و شکل مشارکتش در زندگی سیاسی وضع می کند. توانایی (تلفیقی) به کارکردهایی اشاره دارد که برای یک نفر قابل حصول است.
چهارم، توانایی محوری انسان» نوعی توانایی تلفیقی است که دارای اولویت بالایی شناخته می شود لزوماً در زندگی درخور بشر یا زندگی همراه با کرامت وجود دارد. گاه نوسبام در این موارد از اصطلاح «توانایی (انسانی) پایه» نیز استفاده می کند. او این پرسش یونانیان قدیم را مطرح می سازد: کدام ویژگی هاست که بدون آن ها نمی توان زندگی را انسانی یا درخور انسان (که معیار شاق تری است) دانست؟ برای نمونه، زندگی ای که در آن فرد نتواند استعدادهای خود را به شیوه ای معتدل به کار گیرد و با دیگران به شیوه های مختلف پرثمری درآمیزد حداقل معیارهای زندگی درخور انسان را برآورده نخواهد ساخت. این که آیا یک نفر تصمیم به استفاده از چنین توانایی هایی می گیرد یا نه مسئله دیگری است. وقتی افراد توانایی دستیابی به منابع لازم برای در پیش گرفتن یک زندگی خوب را داشته باشند نوسبام «لیبرالیسم سیاسی» رالز را می پذیرد که بر اساس آن، دیدگاه های اخلاقی مختلف که هر یک محتوای گوهری متفاوتی را برای زندگی خوب فرد تعریف می کند روا انگاشته می شوند.
رویکرد توانایی ها می کوشد تا نوعی اخلاق انسان باورانه و از برخی جهات، جهان میهن (ـــ جهان میهنی) و جهان گرا ارائه کند. این رویکرد به شکل گلچین وار و البته نقادانه از اندیشه های ارسطو، کانت، مارکس، رالز، سن و سنت حقوق بشر الهام می گیرد. از ارسطو، توجه به آن چه مشخصاً انسانی است، آن چه افراد می توانند در زندگی خود انجام دهند و نه تنها آن چه دارند، و بسیاری جنبه های مشخص زندگی را می گیرد که هر یک در خور توجه و حمایت اند. اما نوسبام توجه محدود ارسطو به برخی افراد به ویژه کنار گذاشتن زنان را رد می کند. از کانت اصرار بر اهمیت اخلاقی و اهمیت برابر هر فرد را می گیرد ولی دیدگاه قرارداد اجتماعی او را در بررسی روابط جهانی رد می کند. به گفته نوسبام این دیدگاه هنگام بررسی مناسبات میان قدرتمندان و ضعیفان نارساست. از مارکس اندیشه های ارسطویی تقویت یافته تنوع نیازها و توانایی های فرد و اهمیت زندگی عقلانی و در پیوند با دیگران را می گیرد. از سنت حقوق بشر، آمادگی پیشنهاد شرایط و احراز اولویت جهانی را می گیرد ولی می کوشد حقوق بشر صورت بندی دقیق و مبنایی نظری دست و پا کند. نوسبام حقوق بشر را حقوق ناظر بر توانایی های تلفیقی ویژه بر اساس معیار کرامت بشری می داند. از رالز اندیشه های بنای مرحله به مرحله نظریه اخلاقی و جست و جو به دنبال تعادل تأمل گرانه را می گیرد ولی از رویکرد قرارداد اجتماعی رالز، از جمله تعمیم نسبی آن به صحنه بین المللی خرده می گیرد.
نوسبام از سن محتوای اندیشه هایی چون توانایی ها و کارکردها را می گیرد و بال و پر می دهد و نیز سمت گیری به نفع مسائل کشورهای کم درآمد یا تأثرگذار بر آن ها و نه صرفاً کشورهای پردرآمد را می گیرد. امور جهان تا حد زیادی بر پایه محاسبات پولی اداره می شود که بسیاری از نگرانی های بشر و نیز کسانی را که قدرت خریدشان ناچیز یا صفر است نادیده می گیرد. حوزه پولی همه توجهات را به سوی خود جلب می کند و به تدریج که قدرت اقتصادی نفوذ سیاسی و قضایی هم پیدا می کند و بر تولید و توزیع اندیشه ها نیز اثر می گذارد معمولاً گسترش می یابد و دیگر حوزه ها را به خود منضم می کند. دلمشغولی به تولید و مصرف که تنها بر حسب پول بیان می شود بازتاب یا متضمن فرض های معینی است: این که میزان پولی که مردم برای کالاها می پردازند یا مایل اند بپردازند سنجه خوی برای اندازه گیری اهمیت هنجارهای کالاهاست زیرا مبلغ یادشده میزان رضایتی را که مردم از کالاها به دست می آورند اندازه گیری می کند و این میزان رضایت را می توان بنا به فرض سنجه خوبی برای رفاه آنان گرفت یا بدین دلیل که مبلغ یاد شده نمایان گر انتخاب آزاد و/یا ترجیحات مردم است. سن پیشتاز نشان دادن فقر سیاست هایی عمومی بود که بر این فرض ها پایه گیرند. او به نفع کارکردها و توانایی، به ویژه توانایی، به منزله مقوله های ارزیابی کننده اصلی در مباحثات سیاسی عمومی استدلال می کرد. اندیشه های او تا حدی در رویکرد توسعه انسانی برنامه عمران ملل متحد-به ویژه در گزارش های توسعه انسانی هر ساله منتشر می شود و مجموعه شاخص های توسعه انسانی-به کار گرفته شده است.
رویکرد نوسبام از جندین جهت با رویکرد سن تفاوت دارد. نوسبام به جای آزادی انسان، تکیه اصلی اش بر کرامت بشری است و تصویر غنی تری از موجودیت انسان ترسیم می کند که شامل عواطف و نقش آن ها در شکل دادن به هویت ما هم می شود. فهرست توانایی اساسی انسان مناقشه برانگیز است. در گذر سال ها این فهرست در جریان مباحثات تکامل یافته است و نوسبام آن را پیوسته اصلاح پذیر موقتی می داند به گونه ای که می توان با توجه به فرهنگ (ها) و شرایط موجود در چارچوب های مشخص آن را « به طور جمعی» و «به طور محلی» مشخص ساخت. از این گذشته، باید تصدیق کرد که هرگونه فهرستی به ناگزیر تا اندازه ای مبهم و نامشخص است و مجموعه دقیقاً مرزبندی شده ای از ویژگی های لازم و کافی برای یک زندگی مناسب نیست. رویکرد توانایی های نوسبام تکامل یافته و عمیق تر شده است و باید آن را صورت بندی جدید و نه صورت بندی های اولیه اش مورد بررسی قرار داد.
ـــ توسعه؛ جهان میهنی؛ حقوق بشر؛ شالوده باوری/شالوده سیتز
-1999 Sen,A.Development as Freedom,New York:Oxford University Press.
دِس گاسپر
منبع مقاله :
گریفیتس، مارتین؛ (1388)، دانشنامه روابط بین الملل و سیاست جهان، ترجمه ی علیرضا طیب، تهران: نشر نی، چاپ دوم1390
نوسبام یک رشته مفاهیم را در ارتباط با این اصطلاح مشخص می سازد: توانایی پایه، توانایی درونی، توانایی تلفیقی، و توانایی محوری انسان. نخست، «توانایی پایه» استعدادی مادرزادی است. در بیش تر موارد، توانایی های پایه را باید پرورش داد تا آن استعداد فعلیت یابد؛ برای نمونه، توانایی سخن گفتن اگر به درستی پرورش نیابد پس از گذشت چند سال از عمر انسان از دست می رود.
دوم،«توانایی درونی» نوعی مهارت یا قدرت است که نوعاً از پرورش مناسب یک توانایی پایه حاصل می شود؛ مانند توانایی سخن گفتن. این توانایی در درون فرد وجود دارد و این که بتوان از آن استفاده کرد یا نه بستگی به محیط فرد دارد.
سوم، «توانایی تلفیقی»، توانایی راستین چیزی بودن یا انجام دادن کاری است، مانند توانایی سخن گفتن در جمع، با توجه به توانایی درونی و نبود تهدید «بیرونی»، ممنوعیت با وجود فرصت. این همان معنای اصلی «توانایی» در بحث نوسبام است و با آن چه همکار وی آمارتیا سن (-1933) اقتصاددان هندی «کارکردها» می خواند تطابق دارد. سن اصطلاح «کارکردها» را برای اشاره به کارهای مختلفی که یک نفر انجام می دهد یا چیزهای مختلفی که وی هست مانند این که چه اندازه عمر می کند، الگوی سلامت و بیماری او، و شکل مشارکتش در زندگی سیاسی وضع می کند. توانایی (تلفیقی) به کارکردهایی اشاره دارد که برای یک نفر قابل حصول است.
چهارم، توانایی محوری انسان» نوعی توانایی تلفیقی است که دارای اولویت بالایی شناخته می شود لزوماً در زندگی درخور بشر یا زندگی همراه با کرامت وجود دارد. گاه نوسبام در این موارد از اصطلاح «توانایی (انسانی) پایه» نیز استفاده می کند. او این پرسش یونانیان قدیم را مطرح می سازد: کدام ویژگی هاست که بدون آن ها نمی توان زندگی را انسانی یا درخور انسان (که معیار شاق تری است) دانست؟ برای نمونه، زندگی ای که در آن فرد نتواند استعدادهای خود را به شیوه ای معتدل به کار گیرد و با دیگران به شیوه های مختلف پرثمری درآمیزد حداقل معیارهای زندگی درخور انسان را برآورده نخواهد ساخت. این که آیا یک نفر تصمیم به استفاده از چنین توانایی هایی می گیرد یا نه مسئله دیگری است. وقتی افراد توانایی دستیابی به منابع لازم برای در پیش گرفتن یک زندگی خوب را داشته باشند نوسبام «لیبرالیسم سیاسی» رالز را می پذیرد که بر اساس آن، دیدگاه های اخلاقی مختلف که هر یک محتوای گوهری متفاوتی را برای زندگی خوب فرد تعریف می کند روا انگاشته می شوند.
رویکرد توانایی ها می کوشد تا نوعی اخلاق انسان باورانه و از برخی جهات، جهان میهن (ـــ جهان میهنی) و جهان گرا ارائه کند. این رویکرد به شکل گلچین وار و البته نقادانه از اندیشه های ارسطو، کانت، مارکس، رالز، سن و سنت حقوق بشر الهام می گیرد. از ارسطو، توجه به آن چه مشخصاً انسانی است، آن چه افراد می توانند در زندگی خود انجام دهند و نه تنها آن چه دارند، و بسیاری جنبه های مشخص زندگی را می گیرد که هر یک در خور توجه و حمایت اند. اما نوسبام توجه محدود ارسطو به برخی افراد به ویژه کنار گذاشتن زنان را رد می کند. از کانت اصرار بر اهمیت اخلاقی و اهمیت برابر هر فرد را می گیرد ولی دیدگاه قرارداد اجتماعی او را در بررسی روابط جهانی رد می کند. به گفته نوسبام این دیدگاه هنگام بررسی مناسبات میان قدرتمندان و ضعیفان نارساست. از مارکس اندیشه های ارسطویی تقویت یافته تنوع نیازها و توانایی های فرد و اهمیت زندگی عقلانی و در پیوند با دیگران را می گیرد. از سنت حقوق بشر، آمادگی پیشنهاد شرایط و احراز اولویت جهانی را می گیرد ولی می کوشد حقوق بشر صورت بندی دقیق و مبنایی نظری دست و پا کند. نوسبام حقوق بشر را حقوق ناظر بر توانایی های تلفیقی ویژه بر اساس معیار کرامت بشری می داند. از رالز اندیشه های بنای مرحله به مرحله نظریه اخلاقی و جست و جو به دنبال تعادل تأمل گرانه را می گیرد ولی از رویکرد قرارداد اجتماعی رالز، از جمله تعمیم نسبی آن به صحنه بین المللی خرده می گیرد.
نوسبام از سن محتوای اندیشه هایی چون توانایی ها و کارکردها را می گیرد و بال و پر می دهد و نیز سمت گیری به نفع مسائل کشورهای کم درآمد یا تأثرگذار بر آن ها و نه صرفاً کشورهای پردرآمد را می گیرد. امور جهان تا حد زیادی بر پایه محاسبات پولی اداره می شود که بسیاری از نگرانی های بشر و نیز کسانی را که قدرت خریدشان ناچیز یا صفر است نادیده می گیرد. حوزه پولی همه توجهات را به سوی خود جلب می کند و به تدریج که قدرت اقتصادی نفوذ سیاسی و قضایی هم پیدا می کند و بر تولید و توزیع اندیشه ها نیز اثر می گذارد معمولاً گسترش می یابد و دیگر حوزه ها را به خود منضم می کند. دلمشغولی به تولید و مصرف که تنها بر حسب پول بیان می شود بازتاب یا متضمن فرض های معینی است: این که میزان پولی که مردم برای کالاها می پردازند یا مایل اند بپردازند سنجه خوی برای اندازه گیری اهمیت هنجارهای کالاهاست زیرا مبلغ یادشده میزان رضایتی را که مردم از کالاها به دست می آورند اندازه گیری می کند و این میزان رضایت را می توان بنا به فرض سنجه خوبی برای رفاه آنان گرفت یا بدین دلیل که مبلغ یاد شده نمایان گر انتخاب آزاد و/یا ترجیحات مردم است. سن پیشتاز نشان دادن فقر سیاست هایی عمومی بود که بر این فرض ها پایه گیرند. او به نفع کارکردها و توانایی، به ویژه توانایی، به منزله مقوله های ارزیابی کننده اصلی در مباحثات سیاسی عمومی استدلال می کرد. اندیشه های او تا حدی در رویکرد توسعه انسانی برنامه عمران ملل متحد-به ویژه در گزارش های توسعه انسانی هر ساله منتشر می شود و مجموعه شاخص های توسعه انسانی-به کار گرفته شده است.
رویکرد نوسبام از جندین جهت با رویکرد سن تفاوت دارد. نوسبام به جای آزادی انسان، تکیه اصلی اش بر کرامت بشری است و تصویر غنی تری از موجودیت انسان ترسیم می کند که شامل عواطف و نقش آن ها در شکل دادن به هویت ما هم می شود. فهرست توانایی اساسی انسان مناقشه برانگیز است. در گذر سال ها این فهرست در جریان مباحثات تکامل یافته است و نوسبام آن را پیوسته اصلاح پذیر موقتی می داند به گونه ای که می توان با توجه به فرهنگ (ها) و شرایط موجود در چارچوب های مشخص آن را « به طور جمعی» و «به طور محلی» مشخص ساخت. از این گذشته، باید تصدیق کرد که هرگونه فهرستی به ناگزیر تا اندازه ای مبهم و نامشخص است و مجموعه دقیقاً مرزبندی شده ای از ویژگی های لازم و کافی برای یک زندگی مناسب نیست. رویکرد توانایی های نوسبام تکامل یافته و عمیق تر شده است و باید آن را صورت بندی جدید و نه صورت بندی های اولیه اش مورد بررسی قرار داد.
ـــ توسعه؛ جهان میهنی؛ حقوق بشر؛ شالوده باوری/شالوده سیتز
خواندنی های پیشنهادی
-2000 Nussbaum,M.Women and Human Development,Cambridge:Cambridge University Press.-1999 Sen,A.Development as Freedom,New York:Oxford University Press.
دِس گاسپر
منبع مقاله :
گریفیتس، مارتین؛ (1388)، دانشنامه روابط بین الملل و سیاست جهان، ترجمه ی علیرضا طیب، تهران: نشر نی، چاپ دوم1390