نویسنده: مارتین گریفیتس
مترجم: علیرضا طیب
مترجم: علیرضا طیب
کشتار جمعی یک جنس. این رویّه چه علیه زنان و چه علیه مردان، قدمتی به اندازه تاریخ دارد. در بافت سیاسی-نظامی، در منابع مختلف از عهد عتیق گرفته تا نوشته های توسیدید مواردی از کشتار جمعی مردان «رسیده به سن جنگیدن» ثبت شده که معمولاً با به بردگی کشیدن زنان و دختران و مجبور ساختن آن ها به همخوابگی همراه بوده است در بافت جامعه شناختی، نهادهای جنس کشی مانند کشتن نوزادان دختر، ساحره کشی، کار اجباری، و احضار برای خدمت زیر پرچم از جمله نهادهای انسانی محترم تر و در عین حال مخرب ترند.
اصطلاح «جنس کشی» از لحاظ ریشه شناسی برگرفته از اصطلاح نسل کشی است و اشاره به از بین بردن گروه های انسانی دارد. به موجب مقاوله نامه 1948 منع نسل کشی، تعریف نسل کشی به گروه های ملی، قومی، نژادی و مذهبی محدود می شد؛ ولی گروه هایی که بر اساس هویت سیاسی یا طبقه اجتماعی-اقتصادی شان ساختار یافته بودند در این تعریف جای نمی گرفتند. گروه های جنسیتی هم چنین بودند. اما قابل توجه است که گزارش 1985 ویتاکر به منزله جامع ترین بازاندیشی داخلی سازمان ملل متحد در مقاوله نامه نسل کشی، توصیه می کرد که «گروه های جنسی» نیز به منزله آماج نسل کشی در تعریف این جرم گنجانده شوند. گروه های جنسی هم شامل مردان و زنان در تعریف زیست شناختی کلمه می شدند و هم در برگیرنده اقلیت هایی (چون همجنس خواهان) که بر اساس هویت جنسی عملی یا شناخته شده شان تعریف می شدند (Charny 1999).
حتی نگاهی گذرا به موارد متعدد نسل کشی در سده بیستم همراه با دیگر نمونه های کشتار جمعی نشان می دهد که یکی از متغیرهای مطرح، برتری جنسیتی بوده است، رایج ترین گزارش، هدف گرفتن مردان غیر جنگجویی بوده است که به سن جنگیدن رسیده بوده اند یعنی حدوداً بین 15 و 55 سال سن داشته اند. این گونه قتل عام های جنسیتی یا هدف دیگری را دنبال نمی کنند و/یا وسیهل ای برای تعضیف و برانداختن جماعت وسیع تری هستند که آماج قرار گرفته اند.
معمولاً همان گونه که در بنگلادش در سال 1971 و در بوسنی هرزگوین در دهه 1990 صورت گرفت کشتار مردان بالغ و پسران نوجوان دست کم تا جایی که کشتار جمعی مدنظر باشد راهبردی برای نسل کشی به شمار رفته است که هم لازم و هم کافی است. کشتار جنسیتی مردان همراه با اقدامات دیگری چون اخراج جمعی و تجاوزات جنسی گسترده در زمان جنگ، که معمولاً موجب مرگ قربانیان نمی شود، به ارعاب جمعیت آماج و کاهش اراده و توانایی مقاومت آنان کمک می کند (ـــ تجاوزات جنسی دوران جنگ). جنس کشی مردان جامعه محلی اقدامی نسل کشانه است هر چند نسل کشی تمام عیار نیست. همان گونه که دانیل گلدهاگن می گوید «کشتن مردان بالغ یک جامعه محلی دست کمی از نابودکردن آن جامعه ندارد»(Goldhagen 1997:153).
از دید ناظران معاصر، نمونه تمام عیار جنس کشی، قتل عام ژوئیه 1995 در سربرنیتسای بوسنی بود. در این حادثه که بدترین قتل عام در اروپا از جنگ جهانی دوم به این سو بود، صرب ها بیش از 7000 تن از مردان و پسران مسلمان این شهر را جدا جدا و یک جا اعدام کردند یا نیروهای منظم و غیرمنظم صرب آن ها را در تپه های اطراف شهر شکار کردند (Honig and Both 1996). به کودکان و زنان و نیز برخی از پیرمردان اجازه داده شد تا به مناطق امن تحت کنترل مسلمانان فرار کنند.
در بسیاری موارد دیگر، از جمله (بنا به تعریف) حادترین نمونه های نسل کشی در تاریخ، جنس کشی بر ضد مردانی که «به سن جنگیدن رسیده بودند» پیش درآمد نسل کشی علیه تمام اعضای جمعیت آماج بوده است. هر سه نمونه جا افتاده نسل کشی در سده بیستم (بر ضد ارامنه ترکیه در 1916-1915، بر ضد یهودیان اروپا از 1939 تا 1945، بر ضد تونسی های رواندا در 1994) این ویژگی مشترک را دارند. پیش از آغاز راه پیمایی های مرگ به سمت صحرای شام که نمونه معروف و بدنام نسل کشی بود مردان ارمنی از جمله در نهایت مردان خیلی کهنسال و پسران خیلی جوان با بی رحمی از بین بقیه ارامنه حذف شدند. این اخراج های اجباری در نهایت به مرگ صدها هزار کودک و زن ارمنی منجر شد. مبازه هیلتر با یهودیان با گردآوری و کشتن گلچین وار مردان یهودی مانند آن چه پس از شب پیاله های شکسته در 1938 رخ داد آغاز شد. نخستین مراحل کشتار جمعی توسط جوخه های مرگ در مناطق اشغالی لهستان و روسیه طی تابستان 1941 و زمانی که میلیون ها تن از اسرای جنگی مرد شوروی در اردوگاه هایی گردآوری می شدند تا سپس از بین برده شوند به شدت سرشت جنس کشی داشت. ولی این کشتار یهودیان به سرعت فراتر از پارامترهای سنتی جنسیتی دامنه یافت و دامن کودکان و زنان را هم گرفت. همان گونه که بسیاری از پژوهندگان خاطر نشان ساخته اند این شیوه عمل بر قاتلان نازی فشار روانی قابل ملاحظه ای وارد می کرد و به همین دلیل بری اجرای فرمان های ریشه کن سازی از فناوری های چون واگن های گاز و در نهایت اتاق های گاز بهره گیری می شد که بین کشتارکنندگان و قربانیان فاصله می انداخت. در رواندا گرچه تقریباً از آغاز نسل کشی سال 1994 مردم توتسی قتل عام شدند ولی این قتل عام ها با هدف گیری بسیار بی رحمانه مردان توتسی همراه بود که ظاهراً اکثریت چشمگیر کشته شدگان را تشکیل می دادند. زنان توتسی هم در معرض تجاوز جنسی نظام مند و بردگی جنسی قرار گرفتند که هر دوی آن ها را نیز می توان هم نسل کشی و هم جنس کشی تلقی کرد (ـــ تجاوزات جنسی دوران جنگ).
جنس کشی می تواند قدیمی و در عین حال ویژگی منظم ستیزهای معاصر در سراسر جهان باشد. ولی خود این اصطلاح زاده تحقیقات اجتماعی زن باوران در دوران نواست (ـــ زن باوری). اصطلاح یادشده را محقق امریکایی ماری آن وارن در کتاب خودش جنس کشی: پیامدهای گلچین جنسی (1985) سکه زد. وارن بین ریشه کن سازی بر مبنای نژادی (نسل کشی)و جنس کشی عینی ریشه کن ساختن حساب شده ای افراد یک جنس (یا جنسیت) خاص شباهت هایی می دید. از دید او برتری خاص اصطلاح جنس کشی این است که در مقایسه با اصطلاحات مردانه ای چون زن کشی و ماده کشی، هر دو جنس یا جنسیت را در برمی گیرد.
جونز (Jones 2002) با دستمایه قراردادن چارچوب بندی وارن آن را فراتر از نمونه های مورد تأکید او که روی زنان تکیه داشت می برد و به ویژه نگاه خود را بر آسیب پذیری های مردان غیرجنگجو طی نسل کشی های سیاسی-نظامی متمرکز می سازد. جونز یک انتقاد نهادی را هم مطرح می سازد. چون وارن از کشتن نوزادان دختر و ساحره کشی در اروپا همچون نمونه هایی از جنس کشی علیه زنان یاد می کرد جونز اصطلاح «نهادهای جنس کشی» را برای اشاره به این گونه پدیده های پرسابقه علیه زنان و نیز نهادهایی چون کار اجباری و احضار برای خدمت زیر پرچم سکه زده است که به طور کلی یا دربست مردان را هدف گرفته اند. بحث اخیر محققان بر سر جنس کشی در کتاب جنس کشی و نسل کشی (Jones 2004) به شکل فشرده ارائه شده است که در آن گروهی از پژوهندگان رشته های مختلف به بررسی، تعمیم یا انکار صورت بندی های جونز پرداخته اند.
باید خاطر نشان ساخت در حالی که اصطلاح «نسل کشی» در زبان حقوق بین الملل بیانگر طیف فوق العاده وسیعی از اقدامات بر ضد گروه های انسان، از کشتن گرفته تا انتقال کودکان و جلوگیری از زاد و ولد در داخل گروه است بحث بر سر جنش کشی تقریباً به طور دربست حول بُعد کشتار جمعی و/مرگ و میر زیاد دور می زند. از این جهت احتمالاً اصطلاح جنس کشی با برداشت های همگانی از نسل کشی (که حاکی از کشتار و ریشه کن سازی فیزیکی است) بیش از چارچوب بندی فراخ تر حقوقی نسل کشی همخوانی دارد. هرگونه بررسی نهادهای جنس کشی باید این پدیده را بسیار فراتر از کشتار مستقیم توسط دولت تعمیم دهد و مثلاً دخترکشی را هم که به صورت کشتار نامتمرکز نوزادان دختر در سطح خانواده ها نهادینه شده است مد نظر داشته باشد. ولی هنوز معلوم نیست که این چارچوب برای بررسی شکل های پنهان تر تبعیض ساختاری-مانند کمبود تحصیلات و تغذیه دختران در بیش تر کشورها یا شیوه های خود مخرب زندگی در میان مردان جوان تر که سبب نرخ های بالای جراحت و مرگ آنان می شود-تا چه حد سودمند است.
اگر جنس کشی ویژگی منظم نسل کشی است پس این چارچوب باید تا حدودی قدرت پیش بینی داشته باشد و شکل های مؤثرتری از مداخله بشردوستانه را ممکن سازد. برای نمونه، اگر سرکوب جنس مرد، گردآوری آنان و/یا اعدام گسترده مردان «رسیده به سن جنگیدن» نشانه مطمئنی است که از مراحل مقدماتی وآغازین نسل کشی خبر می دهد پس این گونه قتل عام ها باید زنگ خطر را در صحن سازمان های بین المللی دولتی و غیردولتی به صدا درآورد (ـــ سازمان های غیردولتی). اگر مردان جوان تر آسیب پذیرترین و همیشگی ترین گروه جمعیتی آماج را در طول زمان و امروزه در سراسر جهان تشکیل می دهند پس حکومت ها و سازمان های بین الملل دولتی و غیردولتی باید مثلاً با قائل شدن اولویت برای خارج ساختن آن ها از جوامع محاصره شده توجه و منابع مناسبی را به اعضای این گروه اختصاص دهند.
از این گذشته، کشتار جنسی مردان به اعضای گروه باقی مانده-زنان، کهنسالان و کودکان-لطمه روحی و محرومیت شدیدی را تحمیل می کند. از همین رو، راهبردهای مداخله که حافظ مردان غیرنظامی باشد برای بقیه جامعه نیز پیامدهای مهم و مثبتی خواهد داشت. توجه بیش تر به نهادهای جنس کشی که زنان و دختران را آماج قرار می هند-مانند کشتن نوزدان دختر و مرگ و میر مادران-می تواند کمک کند تا الگوهای اساسی تبعیض و بی توجهی را که در بیش تر کشورهای جهان جنس مؤنث را آزار می دهد شناسایی و برطرف سازیم. تکمیل بررسی موارد جدا از هم نسل کشی با این نوع تحلیل نهادی می تواند به اصطلاح نهادهای جنس کشی که بیش تر به مردان و پسران صدمه می زنند یاری رساند.
ـــ جنایت علیه بشریت؛ جنسیت؛ زن باوری
-Gendercide Watch,Web-Based activist Project with over 20 detailed Case Studies of genercide and a compendium of media coverage.
-1997 GoldhagenD.J.Hitler's Willing Executioners:Ordinary Germans and the Holocaust,New York:Vintage.
-1996 Honig,J.W.and Both,N.Srebrenica:Record of a War Crime, London:penguin.
-2000 Jones,A.Gendercide and
Genociede Journal of Genocide Research 2(2),185-211.
-2004 Jones,A.(ed) Gendercide and Genocide,Nashville,TN:vanderbit Univesity Press.
-1985 Warren,M.A.Gendercide:The Implications of sex Selection,Totowa,NJ:Rowman and Littlefield
آدام جونز
منبع مقاله :
گریفیتس، مارتین؛ (1388)، دانشنامه روابط بین الملل و سیاست جهان، ترجمه ی علیرضا طیب، تهران: نشر نی، چاپ دوم1390
اصطلاح «جنس کشی» از لحاظ ریشه شناسی برگرفته از اصطلاح نسل کشی است و اشاره به از بین بردن گروه های انسانی دارد. به موجب مقاوله نامه 1948 منع نسل کشی، تعریف نسل کشی به گروه های ملی، قومی، نژادی و مذهبی محدود می شد؛ ولی گروه هایی که بر اساس هویت سیاسی یا طبقه اجتماعی-اقتصادی شان ساختار یافته بودند در این تعریف جای نمی گرفتند. گروه های جنسیتی هم چنین بودند. اما قابل توجه است که گزارش 1985 ویتاکر به منزله جامع ترین بازاندیشی داخلی سازمان ملل متحد در مقاوله نامه نسل کشی، توصیه می کرد که «گروه های جنسی» نیز به منزله آماج نسل کشی در تعریف این جرم گنجانده شوند. گروه های جنسی هم شامل مردان و زنان در تعریف زیست شناختی کلمه می شدند و هم در برگیرنده اقلیت هایی (چون همجنس خواهان) که بر اساس هویت جنسی عملی یا شناخته شده شان تعریف می شدند (Charny 1999).
حتی نگاهی گذرا به موارد متعدد نسل کشی در سده بیستم همراه با دیگر نمونه های کشتار جمعی نشان می دهد که یکی از متغیرهای مطرح، برتری جنسیتی بوده است، رایج ترین گزارش، هدف گرفتن مردان غیر جنگجویی بوده است که به سن جنگیدن رسیده بوده اند یعنی حدوداً بین 15 و 55 سال سن داشته اند. این گونه قتل عام های جنسیتی یا هدف دیگری را دنبال نمی کنند و/یا وسیهل ای برای تعضیف و برانداختن جماعت وسیع تری هستند که آماج قرار گرفته اند.
معمولاً همان گونه که در بنگلادش در سال 1971 و در بوسنی هرزگوین در دهه 1990 صورت گرفت کشتار مردان بالغ و پسران نوجوان دست کم تا جایی که کشتار جمعی مدنظر باشد راهبردی برای نسل کشی به شمار رفته است که هم لازم و هم کافی است. کشتار جنسیتی مردان همراه با اقدامات دیگری چون اخراج جمعی و تجاوزات جنسی گسترده در زمان جنگ، که معمولاً موجب مرگ قربانیان نمی شود، به ارعاب جمعیت آماج و کاهش اراده و توانایی مقاومت آنان کمک می کند (ـــ تجاوزات جنسی دوران جنگ). جنس کشی مردان جامعه محلی اقدامی نسل کشانه است هر چند نسل کشی تمام عیار نیست. همان گونه که دانیل گلدهاگن می گوید «کشتن مردان بالغ یک جامعه محلی دست کمی از نابودکردن آن جامعه ندارد»(Goldhagen 1997:153).
از دید ناظران معاصر، نمونه تمام عیار جنس کشی، قتل عام ژوئیه 1995 در سربرنیتسای بوسنی بود. در این حادثه که بدترین قتل عام در اروپا از جنگ جهانی دوم به این سو بود، صرب ها بیش از 7000 تن از مردان و پسران مسلمان این شهر را جدا جدا و یک جا اعدام کردند یا نیروهای منظم و غیرمنظم صرب آن ها را در تپه های اطراف شهر شکار کردند (Honig and Both 1996). به کودکان و زنان و نیز برخی از پیرمردان اجازه داده شد تا به مناطق امن تحت کنترل مسلمانان فرار کنند.
در بسیاری موارد دیگر، از جمله (بنا به تعریف) حادترین نمونه های نسل کشی در تاریخ، جنس کشی بر ضد مردانی که «به سن جنگیدن رسیده بودند» پیش درآمد نسل کشی علیه تمام اعضای جمعیت آماج بوده است. هر سه نمونه جا افتاده نسل کشی در سده بیستم (بر ضد ارامنه ترکیه در 1916-1915، بر ضد یهودیان اروپا از 1939 تا 1945، بر ضد تونسی های رواندا در 1994) این ویژگی مشترک را دارند. پیش از آغاز راه پیمایی های مرگ به سمت صحرای شام که نمونه معروف و بدنام نسل کشی بود مردان ارمنی از جمله در نهایت مردان خیلی کهنسال و پسران خیلی جوان با بی رحمی از بین بقیه ارامنه حذف شدند. این اخراج های اجباری در نهایت به مرگ صدها هزار کودک و زن ارمنی منجر شد. مبازه هیلتر با یهودیان با گردآوری و کشتن گلچین وار مردان یهودی مانند آن چه پس از شب پیاله های شکسته در 1938 رخ داد آغاز شد. نخستین مراحل کشتار جمعی توسط جوخه های مرگ در مناطق اشغالی لهستان و روسیه طی تابستان 1941 و زمانی که میلیون ها تن از اسرای جنگی مرد شوروی در اردوگاه هایی گردآوری می شدند تا سپس از بین برده شوند به شدت سرشت جنس کشی داشت. ولی این کشتار یهودیان به سرعت فراتر از پارامترهای سنتی جنسیتی دامنه یافت و دامن کودکان و زنان را هم گرفت. همان گونه که بسیاری از پژوهندگان خاطر نشان ساخته اند این شیوه عمل بر قاتلان نازی فشار روانی قابل ملاحظه ای وارد می کرد و به همین دلیل بری اجرای فرمان های ریشه کن سازی از فناوری های چون واگن های گاز و در نهایت اتاق های گاز بهره گیری می شد که بین کشتارکنندگان و قربانیان فاصله می انداخت. در رواندا گرچه تقریباً از آغاز نسل کشی سال 1994 مردم توتسی قتل عام شدند ولی این قتل عام ها با هدف گیری بسیار بی رحمانه مردان توتسی همراه بود که ظاهراً اکثریت چشمگیر کشته شدگان را تشکیل می دادند. زنان توتسی هم در معرض تجاوز جنسی نظام مند و بردگی جنسی قرار گرفتند که هر دوی آن ها را نیز می توان هم نسل کشی و هم جنس کشی تلقی کرد (ـــ تجاوزات جنسی دوران جنگ).
جنس کشی می تواند قدیمی و در عین حال ویژگی منظم ستیزهای معاصر در سراسر جهان باشد. ولی خود این اصطلاح زاده تحقیقات اجتماعی زن باوران در دوران نواست (ـــ زن باوری). اصطلاح یادشده را محقق امریکایی ماری آن وارن در کتاب خودش جنس کشی: پیامدهای گلچین جنسی (1985) سکه زد. وارن بین ریشه کن سازی بر مبنای نژادی (نسل کشی)و جنس کشی عینی ریشه کن ساختن حساب شده ای افراد یک جنس (یا جنسیت) خاص شباهت هایی می دید. از دید او برتری خاص اصطلاح جنس کشی این است که در مقایسه با اصطلاحات مردانه ای چون زن کشی و ماده کشی، هر دو جنس یا جنسیت را در برمی گیرد.
جونز (Jones 2002) با دستمایه قراردادن چارچوب بندی وارن آن را فراتر از نمونه های مورد تأکید او که روی زنان تکیه داشت می برد و به ویژه نگاه خود را بر آسیب پذیری های مردان غیرجنگجو طی نسل کشی های سیاسی-نظامی متمرکز می سازد. جونز یک انتقاد نهادی را هم مطرح می سازد. چون وارن از کشتن نوزادان دختر و ساحره کشی در اروپا همچون نمونه هایی از جنس کشی علیه زنان یاد می کرد جونز اصطلاح «نهادهای جنس کشی» را برای اشاره به این گونه پدیده های پرسابقه علیه زنان و نیز نهادهایی چون کار اجباری و احضار برای خدمت زیر پرچم سکه زده است که به طور کلی یا دربست مردان را هدف گرفته اند. بحث اخیر محققان بر سر جنس کشی در کتاب جنس کشی و نسل کشی (Jones 2004) به شکل فشرده ارائه شده است که در آن گروهی از پژوهندگان رشته های مختلف به بررسی، تعمیم یا انکار صورت بندی های جونز پرداخته اند.
باید خاطر نشان ساخت در حالی که اصطلاح «نسل کشی» در زبان حقوق بین الملل بیانگر طیف فوق العاده وسیعی از اقدامات بر ضد گروه های انسان، از کشتن گرفته تا انتقال کودکان و جلوگیری از زاد و ولد در داخل گروه است بحث بر سر جنش کشی تقریباً به طور دربست حول بُعد کشتار جمعی و/مرگ و میر زیاد دور می زند. از این جهت احتمالاً اصطلاح جنس کشی با برداشت های همگانی از نسل کشی (که حاکی از کشتار و ریشه کن سازی فیزیکی است) بیش از چارچوب بندی فراخ تر حقوقی نسل کشی همخوانی دارد. هرگونه بررسی نهادهای جنس کشی باید این پدیده را بسیار فراتر از کشتار مستقیم توسط دولت تعمیم دهد و مثلاً دخترکشی را هم که به صورت کشتار نامتمرکز نوزادان دختر در سطح خانواده ها نهادینه شده است مد نظر داشته باشد. ولی هنوز معلوم نیست که این چارچوب برای بررسی شکل های پنهان تر تبعیض ساختاری-مانند کمبود تحصیلات و تغذیه دختران در بیش تر کشورها یا شیوه های خود مخرب زندگی در میان مردان جوان تر که سبب نرخ های بالای جراحت و مرگ آنان می شود-تا چه حد سودمند است.
اگر جنس کشی ویژگی منظم نسل کشی است پس این چارچوب باید تا حدودی قدرت پیش بینی داشته باشد و شکل های مؤثرتری از مداخله بشردوستانه را ممکن سازد. برای نمونه، اگر سرکوب جنس مرد، گردآوری آنان و/یا اعدام گسترده مردان «رسیده به سن جنگیدن» نشانه مطمئنی است که از مراحل مقدماتی وآغازین نسل کشی خبر می دهد پس این گونه قتل عام ها باید زنگ خطر را در صحن سازمان های بین المللی دولتی و غیردولتی به صدا درآورد (ـــ سازمان های غیردولتی). اگر مردان جوان تر آسیب پذیرترین و همیشگی ترین گروه جمعیتی آماج را در طول زمان و امروزه در سراسر جهان تشکیل می دهند پس حکومت ها و سازمان های بین الملل دولتی و غیردولتی باید مثلاً با قائل شدن اولویت برای خارج ساختن آن ها از جوامع محاصره شده توجه و منابع مناسبی را به اعضای این گروه اختصاص دهند.
از این گذشته، کشتار جنسی مردان به اعضای گروه باقی مانده-زنان، کهنسالان و کودکان-لطمه روحی و محرومیت شدیدی را تحمیل می کند. از همین رو، راهبردهای مداخله که حافظ مردان غیرنظامی باشد برای بقیه جامعه نیز پیامدهای مهم و مثبتی خواهد داشت. توجه بیش تر به نهادهای جنس کشی که زنان و دختران را آماج قرار می هند-مانند کشتن نوزدان دختر و مرگ و میر مادران-می تواند کمک کند تا الگوهای اساسی تبعیض و بی توجهی را که در بیش تر کشورهای جهان جنس مؤنث را آزار می دهد شناسایی و برطرف سازیم. تکمیل بررسی موارد جدا از هم نسل کشی با این نوع تحلیل نهادی می تواند به اصطلاح نهادهای جنس کشی که بیش تر به مردان و پسران صدمه می زنند یاری رساند.
ـــ جنایت علیه بشریت؛ جنسیت؛ زن باوری
خواندنی های پیشنهادی
-199 Charny,1.W.The Whitaker Report in I.W Charny (ed)Encyclopedia of Genocide,Santa Barbear,CA:ABC-CLIO,581-7.-Gendercide Watch,Web-Based activist Project with over 20 detailed Case Studies of genercide and a compendium of media coverage.
-1997 GoldhagenD.J.Hitler's Willing Executioners:Ordinary Germans and the Holocaust,New York:Vintage.
-1996 Honig,J.W.and Both,N.Srebrenica:Record of a War Crime, London:penguin.
-2000 Jones,A.Gendercide and
Genociede Journal of Genocide Research 2(2),185-211.
-2004 Jones,A.(ed) Gendercide and Genocide,Nashville,TN:vanderbit Univesity Press.
-1985 Warren,M.A.Gendercide:The Implications of sex Selection,Totowa,NJ:Rowman and Littlefield
آدام جونز
منبع مقاله :
گریفیتس، مارتین؛ (1388)، دانشنامه روابط بین الملل و سیاست جهان، ترجمه ی علیرضا طیب، تهران: نشر نی، چاپ دوم1390