جهان چهارم Fourth world

جوامع بومی «جهان نو» مطابق تصویری که نقشه نگاری قرون وسطی ارائه می کرد جهان نو را همچون پهنه نامکشوف رمز و راز، ثروت ها و فتوحات می شناختند که پس از «جهان اول» اروپا، «جهان دوم» آسیا، و «جهان سوم»
يکشنبه، 25 خرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جهان چهارم Fourth world
 جهان چهارم Fourth world

 

نویسنده: مارتین گریفیتس
مترجم: علیرضا طیب



 
جوامع بومی «جهان نو» مطابق تصویری که نقشه نگاری قرون وسطی ارائه می کرد جهان نو را همچون پهنه نامکشوف رمز و راز، ثروت ها و فتوحات می شناختند که پس از «جهان اول» اروپا، «جهان دوم» آسیا، و «جهان سوم» آفریقا قرار می گرفت (shapiro 1997:22). تازه تر از این ها، اصطلاح مورد بحث در طرح توسعه اروپا محورانه ای مطرح شده است که بر اساس سطوح مفروض ثروت، پیشرفت علمی و سازمان یافتگی سیاسی، سلسله مراتبی از «جهان ها» بنا می کند. در هر دو مورد، اطلاح جهان چهارم از محوریت و اهمیت بومیان برای سیاست جهان می کاهد و در عین حال ردپای میفیدی را از این که چگونه آنان تنها از طریق نقشه نگاری دوران روشنگری پیش چشمان غربیان نمایان شدند حفظ می کند. کوتاه سخن، جوامع بومی و مبارزات «جهان چهارم» همان دیگری پنهان، حاشیه نشین و بی ارزش روابط بین الملل است-که هم در تفسیرهای دولت محور واقع گرایانه از سیاست عالی (ـــ واقع گرایی) و هم در تفسیرهای آرمان گرایانه لیبرالی از همگرایی اقتصادی جهانی یا هنجارهای جهان روای جامعه بین الملل و حقوق بین الملل به فراموشی سپرده شده است.
در عین حال، جهان چهارم، دیگری ممکن سازنده روابط بین الملل هم هست: مردمانی که در جریان استعمار و رشد کانادا، ایالات متحده، امریکای جنوبی و استرالیا و زلاندنو از آن ها خلع ید شد و اکنون نیز زمین های شان در این سرزمین ها و در آسیا-اقیانوسیه برای به دست آوردن نفت، الوار و کانی هایی که خوراک اقتصاد جهان به شمار می روند مورد بهره برداری قرار می گیرد؛ جوامع آفریقایی که نیروی انسانی شان را از آن ها ربودند و سیاهان را برای تغذیه اقتصادهای برده داری شالوده ساز توسعه صنعتی اروپا و امریکا به کار گرفتند و اکنون نیز در تقلای آشتی دادن شکل های قبیله ای سازمان اجتماعی با دولت ملی و میراث های مخرب دوران استعمارند؛ جوامع اقیانوسیه و استرالیا که زمین های شان بر اثر آزمایش های هسته ای مسموم شد و (مانند میرارهای کاکادو) همچنان در برابر تأثیرات فرهنگی، زیست محیی و نظامی کاوش معادن اورانیوم مقاومت می کنند؛ و مهم تر از همه مردمانی که قالب های سیاست، جامعه و فرهنگ شان در برابر واحد اساسی نظام بین الملل یعنی دولت نو برخوردار از حاکمیت مقاومت می کند و با آن تباین دارد.
کوتاه سخن، بومیان برای بقا، خودمختاری و تعیین سرنوشت خود از درون دولت های برخوردار از حاکمیتی مبارزه می کنند که یا استعمارگران بر آن ها تحمیل کرده اند یا حاصل موج نخست استعمارزدایی بوده اند. در بسیاری از دولت های جهان سوم مبارزات آنان بر ضد نخبگانی است که سبک زندگی آن ها را «عقب مانده» می دانند و از اذعان به تمامیت نظام های فرهنگی ایشان، حقوق ارضی آنان، یا پاسداری شان از محیط زیست سرباز می زنند. اما بومیان به مبارزه خود برای به دست آوردن عدالت و شناسایی ادامه می دهند. چنین مبارزاتی می تواند متضمن انکار کنترل دولت، مذهب نو و اقتصاد سرمایه داری یا آمیزه های پیچیده ای از دست اندازی، همسازی و مقاومت باشد.
با این که بیش از 150 میلیون نفر مردم قبیله نشین در شصت کشور جهان وجود دارند نوشته های آنان مربوط به سیاست بومیان در بررسی روابط بین الملل «مجموعه نسبتاً کم حجمی» را تشکیل می دهد که اصلاً قابل مقایسه با نوشته های مشابه در حقوق، سیاست، نظریه اجتماعی و بررسی های فرهنگی جهانی نیست (Shaw 2002:65). حتی با مروری شتابزده آشکار می شود که بومیان در یکی از آخرین قبایل کوچ رو در برزیل است برای حفظ جامعه خودشان در برابر خشونت و دست اندازی های مرزرعه داران و صنایع به مبارزه برخاسته اند. آنان با پشتیبانی سازمان های غیردولتی بین المللی و محلی در سال 2002 توانستند در دادرسی مهمی پیروز شوند و بخش های بزرگی از زمین های شان را از تجاوزهای بیش تر در امان نگه دارند. قبیله یورا در پرو هم پس از آن که قبلاً شرکت های اکسون و موبیل را مجبور به متوقف ساختن عملیات بهره برداری از نفت در زمین های شان کرده بودند در سال 2002 به موفقیت مشابهی - ممنوعیت قطع درختان در منطقه حفاظت شده ای به وسعت 80،000 هکتار-دست یافتند. در 1993 وقتی کهن سارو ویوا و هشت تن دیگر از فعالان قبیله اوگونی به دستور رژیم نظامی سانی آباچا اعدام شدند عملیات نفتی شرکت شل در دلتای رود نیجر در صدر عناوین خبری جهان قرارگرفت. جنبش بقای مردم اوگونی (موسوپ) در دسامبر 1992 برای غرامت خسارات وارد به محیط زیست شان 4000 میلیون دلار و برای اجاره بها و حق امتیاز پرداخت نشده شان نیز 6000 میلیون دلار از شرکت شل مطالبه کرده بود.
در پاپوای غربی ملانزی ها ستون فقرات جنبش جدایی طلبانه ای را تشکیل می دادند که مبارزاتش برای کسب استقلال از اندونزی، حامیان بسیاری در سراسر این سرزمین داشت. نیروهای امنیتی اندونزی از میانه دهه 1960 با این جنبش به مبارزه برخاسته و ده ها هزار نفر از این مردم را کشته اند و نقض حقوق بشر را یک روال عادی ساخته اند. این جنگ در دهه 1980 موجب بروز بحران عظیم پناهندگان شد (ـــ پناهنده)، به تنش های میان اندونزی،پاپواگینه نو و استرالیا دامن زد و پای کمیسر عالی پناهندگان سازمان ملل متحد را به میان کشید. این سرزمین علاوه بر ثروت نفتی و جنگل های پردرختی که منبع سرشار الوار است بزرگ ترین معدن طلا و مس جهان را در فریپورت دارد که به کانون درگیری میان نیروهای امنیتی، جنبش جدایی طلب یاد شده و زمین داران محلی قبیله آمونگم تبدیل شده است.
تا زمانی که قوانین کشورها مالکیت بومیان بر زمین و منابع را به رسمیت نمی شناسد و تا آن گاه که الگوهای نابرابر تجارت و توسعه برای دولت های جهان سوم چاره ای جز تکیه چشمگیر به درآمد حاصل از فروش منابع شان نمی گذارد از بروز درگیری میان بومیان، شرکت های چندملیتی و حکومت ها گریزی نیست. در پاپوا گینه نو زمین داران در شکایت شان از شرکت بهره برداری کننده از منابع به دلیل خساراتی که معدن اوکی تری آن بر محیط زیست وارد کرده بود کامیاب شدند و اختلاف شدیدتر هنگامی بروز کرد که در 1989 زمین داران منطقه معدن پانگونا در بوگین ویل جنگ جدایی طلبانه ای را آغاز کردند که ارتش آن کشور با بی رحمی تمام آن ر اسرکوب کرد (ـــ جدایی طلبی). جنگ و محاصره تا زمانی که راه حلی مذاکراتی در 2001 با کمک زلاندنو، استرالیا و دیگر کشورهای اقیانوسیه به دست آمد به کشته شدن 10،000 نفر از مردم انجامید.
پس وظیفه بررسی های روابط بین الملل این است که دریابند چگونه مردمان و تاریخ جهان چهارم تردیدهای عمیقی در حاکمیت و حقوق بین الملل نو روا داشته اند. این به معنی اعتراف به این حقیقت است که حذف بومیان تصادفی نیست بلکه اصل سازنده روابط بین الملل است و مادام که جامعه بین الملل مدافع دولت ها باشد نمی تواند مشروعیت ادعاهای فیصله نیافته بومیان در برابر دولت ها را به رسمیت شناسد. برای نمونه، هنوز سازمان ملل پیش نویس اعلامیه حقوق بومیان را که در آن به حق بومیان برای تعیین سرنوشت خود، مالکیت بر زمینها، منابع و آب، و ممنوعیت نسل کُشی فیزیکی و فرهنگی تصریح شده به تصویب نرسانده است. این اعلامیه از 1993 به دلیل مخالفت های ایالات متحده، انگلستان، استرالیا و کانادا زمین گیر شده است.
ـــ امپریالیسم، جهان سوم؛ دولت های ذره ای

خواندنی های پیشنهادی

-2004 Coates,K.A Global History of Indigenous Peoples,Basingstoke:Palgrave,Keal,p.(2003) European Conquest and the Rigths of Indigenous Peoples:The Moral Backwardness of International Society,Cambridge:Cambridge University Press.
-1997 Shapiro,M.Violent Catographies:Mapping Cultures of War,Minneapolis:University of Minnesota Press.
-2002 Shaw,K.Indigeneity and the Internatioanl Millenium 31(1),55-81.
-1993 Wilmer,F.The Indigenous Voice in World Politics,Newbury Park:Sage.
آنتونی بِرک
منبع مقاله :
گریفیتس، مارتین؛ (1388)، دانشنامه روابط بین الملل و سیاست جهان، ترجمه ی علیرضا طیب، تهران: نشر نی، چاپ دوم1390



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.