دیپلماسی پیشگیرانه preventive diplomacy

معنای رایج اصطلاح دیپلماسی پیشگیرانه را می توان به فعالیت های داگ هامرشولد دبیرکل پیشین سازمان ملل متحد بازگرداند (البته منطق بنیادی آن دست کم از زمان سربرآوردن نظام نوین دولت ها مطرح بوده است؛ پیمان وستفالی در
سه‌شنبه، 27 خرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دیپلماسی پیشگیرانه preventive diplomacy
 دیپلماسی پیشگیرانه preventive diplomacy

 

نویسنده: مارتین گریفیتس
مترجم: علیرضا طیب



 
معنای رایج اصطلاح دیپلماسی پیشگیرانه را می توان به فعالیت های داگ هامرشولد دبیرکل پیشین سازمان ملل متحد بازگرداند (البته منطق بنیادی آن دست کم از زمان سربرآوردن نظام نوین دولت ها مطرح بوده است؛ پیمان وستفالی در اصل تلاشی برای جلوگیری از استمرار جنگ هایی بود که در آغاز سده ی هفدهم میان دولت ها جریان داشت؛ و در واقع مبنای منطقی دیپلماسی پیشگیرانه در اصول اساسی دولتمداری همچون بازدارندگی، تضمین مجدد، و وادارسازی عمیقاً تحکیم یافته است). هامرشولد می دانست که مداخله ی به موقع سازمان ملل می تواند جلوی ویرانگری های ستیزی که در نتیجه ی مداخله نظامی خارجی و انتقال تسلیحات پدید آمده باشد بگیرد. اقدام پیشگیرانه از این استدلال کلی تر ریشه می گیرد که با مستقل تر ساختن منطقه ای از لحاظ امنیت، می توان مانع مداخلات خارجی شد یا آن ها را تخفیف داد. هدف از اقدام پیشگیرانه پرکردن همین خلأ آن هم به ترتیبی است که واکنش خصمانه ی هیچ یک از طرف های اصلی را برنینگیزد. وقتی تهدید بحران در میان باشد گرچه دیپبلماسی سنتی ادامه می یابد ولی برای داوری، میانجی گری یا ارائه ی «مساعی جمیله» به منظور تشویق گفت و گو میان طرف های درگیری، به تلاش های پیشگیرانه فوری-از طریق مجاری یک جانبه و چند جانبه-نیاز خواهد بود.
اهمیت دیپلماسی پیشگیرانه به واسطه تحول سرشت درگیری ها افزایش یافته است. گذار از درگیری های میان دولت ها به درگیری های درون کشورها پدیده ای است که به خوبی مستند شده است. اما این دگرگونی به خودی خود برای احیای اندیشه ی اقدامات پیشگیرانه کافی نبوده است. آن چه محرک پیدایش دیپلماسی پیشگیرانه شد شرایط پیرامونی و استعداد درگیری های پیچیده برای گسترش یابی عمودی و افقی بود-در اصل، این امکان بالقوه که درگیری های درون کشورها به دیگران، به شهروندان معمولی، دولت های همسایه، پناهندگان (ـــ پناهنده) و اقلیت ها صدمه بزند.
در دوره پس از جنگ سرد، دیپلماسی پیشگیرانه و پیشگیری از درگیری به صورت عبارتی فراگیر برای اشاره به هرگونه فعالیتی از کمک های توسعه گرفته تا فعالیت برای ترویج حقوق بشر، فعالیت های صلح بانی پیشگیرانه، حل و فصل تعارضات و صلح پروری پس از پایان درگیری درآمد که هر بازیگری برای کاهش امکان بروز درگیری انجام می داد. پطرس غالی (1992)، دبیرکل پیشین سازمان ملل، تعریفی بسیار کلی برای پییشگیری از درگیری پیشنهاد کرد. منظور او از دیپلماسی پیشگیرانه اقدام برای جلوگیری از بروز اختلاف میان طرفین، جلوگیری از تشدید اختلافات موجود و تبدیل شدن آن ها به درگیری، و در صورت بروز درگیری محدودساختن دامنه ی آن بود. از این گذشته وی مطلوب ترین و مؤثرترین شیوه به کارگیری دیپلماسی را در کاهش تنش ها پیش از بروز درگیری-یا در صورت بروز درگیری، اقدام سریع برای مهار آن و برطرف ساخت علل بنیادی درگیری-می دانست. دیپلماسی پیشگیرانه نیازمند تدابیری اعتمادزاست؛ به هشدار به موقع بر اساس گردآوری اطلاعات و حقیقت یابی رسمی یا غیررسمی نیاز دارد؛ همچنین ممکن است متضمن آرایش پیشگیرانه ی نیروها و در برخی موارد ایجاد مناطق غیرنظامی باشد. این برداشتی بسیار فراخ از اقدام پیشگیرانه است که همه ی مراحل قابل تصور درگیری، از پیشگیری تا حل و فصل آن را در بر می گیرد.
مایکل لاند (Lund 1996) بین «دیپلماسی یا سیاست زمان صلح» در دوره های برقراری صلح ماندگار و پایدار، «دیپلماسی پیشگیرانه یا جلوگیری از درگیری» در دوره های وجود صلح ناپایدار،«دیپلماسی بحران یا مهار و مدیریت بحران» در وضعیت های بحرانی، «صلح سازی یا مهار و مدیریت درگیری» در طول جنگ ها فرق فرق می گذارد. لاند «تنفیذ صلح یا تخفیف درگیری» را واکنش مناسبی در برابر وضعیت های جنگی، و «صلح بانی یا پایان دهی به درگیری» را شیوه ای برای فروخواباندن جنگ و درگیری می داند که در پی آن باید مرحله ای از «صلح پروری پس از درگیری یا حل و فصل درگیری ها» هم صورت گیرد. هر یک از این مراحل مستلزم واکنش های عملیاتی و نهادی مختلفی است که این در حالی است که جلوگیری از درگیری تنها در وضعیت صلح ناپایدار-وقتی نشانه های بروز درگیری بر ناظر آگاه بیرونی آشکار می شود-اثربخش است. بروس جنتلسون (Jentleson 1999) با تمایز قائل شدن میان «دیپلماسی عادی»، «دیپلماسی تحول خواه»، «دیپلماسی پیشگیرانه» و «دیپلماسی جنگی» در واقع همین تفسیر باریک بینانه تر از پیشگیری از درگیری راباه شکل دیگری بازگو می کند.
در گزارش پیشگیری از درگیری مسلحانه که در سال 2001 از سوی دبیرکل سازمان ملل منتشر شد همان تمایزی پذیرفته شده است که کمیسیون کارنگی درباره ی پیشگیری از درگیری های مرگبار (1997) قائل شده بود. این کمیسیون بین پیشگیری عملیاتی که ناظر بر تدابیر عملی در برابر بحران های قریب الوقوع بود و پیشگیری ساختاری که از تدابیری برای تضمین عدم بروز بحران در وهله ی نخست و عدم تکرار آن ها در صورت وقوع تشکیل می شد تفاوت قائل بود. این تقسیم بندی روی لزوم پرداختن به علل ریشه ای درگیری های بالقوه از طریق پیشگیری ساختاری بلندمدت تأکید دارد. اما در عین اعتراف به سرشت بالقوه فراگیر دستورکار پیشگیری، باید گفت میان برنامه ای منظم کمک بشردوستانه و کمک توسعه از یک سو و برنامه هایی که به منزله ی واکنشی پیشگیرانه به مشکلاتی اجرا می شود که می توانند به وقوع یا تکرار درگیری های خشونت بار منجر شوند از سوی دیگر، تفاوت روشنی وجود دارد.
این تفاوت در گزارش مسئولیت حمایت (2001) مورد تأیید کمیسیون بین المللی مداخله و حاکمیت دولت هم قرار گرفته است. گزارش یادشده در هر دو دسته تلاش های پیشگیرانه ی مستقیم (عملیاتی) و ریشه ای (ساختاری) بر همکاری های بین المللی، منطقه ای، ملی و محلی تأکید دارد. هر دو گزارشی که ذکرشان رفت روی لزوم تغییر فرهنگ سازمان ملل و دیگر بازیگران بین المللی دولتی و غیردولتی از فرنگ واکنش به فرهنگ پیشگیری انگشت می گذارند. گرچه هر دو گزارش یادشده مسئولیت اصلی در زمینه ی تلاش های پیشگیرانه را متوجه حکومت های ملی و جوامع مدنی می دانند، سازمان های بین المللی دولتی مانند سازمان ملل و سازمان های منطقه ای هم نقش بارزی در تقویت توانایی بازیگران ملی و محلی برای ایجاد شرایط شکوفایی صلح دارند. پای بندی و توانایی سازمان ملل و سازمان های منطقه ای در زمینه ترویج و اجرای راهبردهای پیشگیرانه کلید تلاش هایی است که در سطوح ملی و محلی برای پیشگیری پایدار صورت می گیرد.
کالیپسو نیکولایدس (Nicolaides 1996) چارچوب مفهومی کارگشایی را برای تعیین چند و چون ارتباط دیپلماسی پیشگیرانه با پیشگیری از درگیریها به دست می دهد. دیپلماسی پیشگیرانه نوعی واکنش عملیاتی است که بر ساختار مشوق هایی پایه می گیرد که بازیگران خارجی برای تغییردادن انواع مشخصی از رفتار نامطلوب به طرف های درگیر پیشکش می کنند. بنابراین دیپلماسی پیشگیرانه هدف دار و کوتاه مدت است و اقدام پیشگیرانه اتخاذ شده ارتباط مستقیمی با تغییراتی دارد که باید در روند تشدید درگیری و پویش های درگیری به وجود آید. از این جهت، بازیگران خارجی می توانند درصدد تأثیرگذاری بر سیر رویدادها برآیند و بکوشند از طریق تهدیدها و بازدارنده های اجبارآمیز و عملیاتی یا راهبردهای اقناع و ترغیب که با اجبار کم تری همراه است رفتار مشخصی را تغییر دهند یا به وجود آورند.
در نهایت با این که بازیگران خارجی می توانند برای تحت تأثیر قراردادن انگیزه های طرف های درگیری تلاش کنند ولی نمی توانند شرایط اولیه ای را که در وهله ی نخست منجر به بروز درگیری شده است تغییر دهند. به همین دلیل، رویکردهای ساختاری بر تقویت توانایی های جوامع مستعد درگیری و مجهز ساختن آن ها به روش هایی برای رفع علل ریشه ای درگیری تأکید دارند. از این جهت، راهبردهای ساختاری برای پیشگیری از درگیری ها مانند راهبردهایی که بر امنیت انسانی، دگرگون سازی درگیری و توسعه تأکید دارند شانس بیش تری برای موفقیت دارند. این گونه رویکردها معمولاً بلندمدت هستند و به طورکلی در مورد طیفی از کشورها، موضوعات و بازیگران به کار بسته می شوند. در این جا هدف، تغییر رفتار ستیزه جویانه در گذر زمان است. این تغییر رفتار می تواند به مشوق های نهادی-مانند مشروط سازی عضویت در نهادهای بین المللی به تغییر رفتار، موافقت نامه های کنترل تسلیحات و پیمان های ثبات آفرین-با ترویج توسعه ی پایدار، حمایت از امنیت انسانی و سازو کارهای اعتمادزای منطقه ای بستگی داشته باشد. تفاوت میان رویکردهای عملیاتی و ساختاری را با تشبیه آن ها به مراقبت های بهداشتی بالینی و محیطی بهتر می توان درک کرد. ممکن است هر دو دسته مراقبت های بهداشتی بالینی و محیطی، پیشگیرانه باشند ولی اولی بر درمان افراد بیمار تأکید دارد و دومی روی مدلی برای بهداشت عمومی تکیه می کند که هدفش پیشگیری از بیماری از طریق توجه به عوامل محیطی ملازم با بیماری است.
ـــ بحران؛ دیپلماسی؛ مهار

خواندنی های پیشنهادی

-1992 Boutros-Ghali,B.An Agenda for
Peace,New York: United Nations
Press.
-2003 Carment,D.and Schnabel,A.(eds) Conflict Prevention:Path to Peace or
Grand Illusion?Tokyo:United Nations
University Press.
-1997 Carnegie Commission on
Preventing Deadly Conflict Final
Report,Washington,DC:Carnegie
Foundation.
-2001 International Commission on
Intervention and State Sovereignty
The Responsibility to Protect
(Ottawa:IDRC)
-1999 Jentleson,B.(ed) Opportunities
Missed Opportunities
Seized:Preventive Diplomacy in the
Post-Cold War World
Lanham,MD:Rowman & Littlefield.
-1996 Lund,M.Preventing Violent
Conflict Washington,DC:USIP Press.
-1996 Nicolaides,K.International
Preventive Action:Developing A
Strategic Framework in Rotberg,R.
(ed) Vigilance and Vengeance:NGOs
Preventing Ethnic Conflict in Divided
Societies,
Washington,DC:Brookings,23-72.
-2001 United Nations General
Assembly Report of The Secretary-
General on the Prevention of Armed
Conflict,A/55/985-s/2001/547,New
York:United Nations.
دیوید کارمنت
منبع مقاله :
گریفیتس، مارتین؛ (1388)، دانشنامه روابط بین الملل و سیاست جهان، ترجمه ی علیرضا طیب، تهران: نشر نی، چاپ دوم1390



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط