چکيده
مناطق کردنشين به دليل تنوع مذهبي و وجود تفکرات آييني فراوان، يکي از حوزه هاي پيچيده در زمينه ي فرق و مذاهب است و کمبود تحقيقات و مطالعات علمي در اين خصوص مزيد بر علت بوده، بر اين پيچيدگي مي افزايد. بيشترين جمعيت کردها پيرو مذهب شافعي از اهل سنت اند. اين وضعيت در ايران، عراق، ترکيه و سوريه ثابت بوده و اين خصيصه ي مذهبي ايشان وجه تمايز آنها با همسايگانشان است؛ زيرا همسايگان عرب، ترک، لر و فارس آنها، يا پيرو مذهب تشيع اثناعشري اند و يا سني حنفي. در کنار پيروان مذاهب و فرقه هاي اسلامي، گروهي از کردها، مسيحي، آشوري، کليمي و يزيدي مذهب هستند و جمعيت قابل توجهي از آنها را تشکيل مي دهند.گستردگي و پراکندگي کردهاي شيعه مذهب در مناطق کردنشين، تابع چه متغير يا متغيرهاي است؟ بيشترين جمعيت کردهاي شيعه مذهب کدامند و در کجا سکونت دارند؟ کدام يک از آيين ها و مذاهب کردان در دايره ي تشيع قرار مي گيرد؟ علل پذيرش و گسترش تشيع در ميان کردها چيست؟ و چرا تنوع مذاهب در ميان کردها نسبت به اقوام همجوارشان بيشتر است؟ اينها مهم ترين سؤالاتي هستند که اين نوشته در پي پاسخ به آنهاست.
مقدمه
تحقيق در خصوص فرق و مذاهب شايع در مناطق کردنشين، به دليل گستردکي مناق تحت سکونت کردها و پراکندگي ايشان در کشورهاي ايران، عراق، ترکيه، سوريه، و ارمنستان و مهاجرت جمعيت انبوهي از آنها به اروپا، آمريکا و ساير کشورهاي جهان، کاري دشوار و مستلزم تحقيقات و مطالعات بسيار است. تحقيقات درباره ي اين موضوع بيشتر به وسيله ي مستشرقان انجام گرفته و به دليل نگاهي بسيار سطحي که داشته اند. در خصوص ظهور و گسترش برخي از افکار و عقايد مذهبي در ميان کردها دچار اشتباه شده و تفسيرهاي غلطي ارائه داده اند. محققي که بخواهد تحقيقي جامع الاطراف درباره ي فرق و مذاهب شايع در ميان کردها انجام دهد، لازم است به زبان هاي کردي، عربي، ترکي، فارسي و انگليسي تسلط داشته باشد تا بتواند از نوشته هاي متفرق انجام شده، خوشه چيني کند و مطالب صحيح و مفيد را دست چين نمايد و سپس به تحليل و تطبيق آنها بپردازد. هر چند اکثريت کردها، اهل سنت و پيرو مذهب شافعي اند و در ميان ايشان گروهي آشوري، مسيحي، کليمي و يزيدي زندگي مي کند، اما پيچيده ترين و جالب ترين قسمت، بررسي فرق و مذاهب تشيع در مناطق آنهاست؛ زيرا شاخه هاي مذهبي منسوب به تشيع در ميان کردها بيشترين پراکندگي را دارد و جمعيت انبوهي از مردم کرد در کشورهاي مذکور، مذهب شيعه ي اثناعشري و در کنار آن، بسياري از ايشان پيرو مکتب يارستان ( اهل حق)، علوي، کاکه اي، شبک، بجوران، علي اللهي و قرلباش هستند که از نظر تقسيم بندي عقايد، در دايره ي فرق و مذاهب منسوب به تشيع قرار مي گيرند. اين نوشته تا حدي به معرفي عقايد اين گروه ها مي پردازد.تشيع در کردستان
کردها از اقوام هند و اروپايي هستند که هزاران سال پيش از مرزهاي شمالي وارد ايران شده و در نواحي کوهستاني غربي اسکان يافته اند. قوم کرد عقيده دارد که پيش از تشرف به آيين اسلام، زرتشتي بود و بقاياي تعداد بسياري از آتشکده ها در مناطق کردنشين مؤيد اين مطلب است. نام طايفه ي « بهدينان» ( عماريه) هم دليل بر آن است که کردان پيش از اسلام دين « بهي» داشته و زرتشتي مذهب بوده اند. ( بلو، 1379، ص 11) اگرچه کردها ابتدا عليه السلام مقاومت شديدي از خود نشان دادند، اما بعدها - بمانند ساير اقوام ايراني - به سرعت آن را پذيرفتند.امروزه جمعيت کردها از نظر تقسيمات سياسي، در ناحيه اي قرار گرفته که ميان پنج کشور ترکيه، ايران، عراق، سوريه و ارمنستان تقسيم شده است و جمعيت قابل توجهي از مردم اين کشورها را تشکيل مي دهد. البته به دليل وضعيت خاص سياست اين کشورها در قبال کردها، ميليون ها نفر از ايشان در سراسر دنيا پراکنده اند و از گذشته نيز تعداد قابل توجهي از کردها به شمال خراسان انتقال يافته و در نواحي قوچان و شهرهاي اطراف آن اسکان يافته اند. کردها در ايران، در غرب و شمال غربي در سه استان کرمانشاه، ايلام، کردستان و قسمت هاي وسيعي از آذربايجان غربي ساکنند. نواحي شرقي و شمال کشور عراق نيز نواحي کردنشين است. در سوريه، کردها در شمال و شمال شرقي آن کشور مقيم هستند. در ارمنستان، کردها در قسمت جنوبي و در ترکيه در نواحي جنوب، جنوب شرقي و شرق زندگي مي کنند. کردها در طول تاريخ، همواره مردمي مذهبي بوده و علاقه ي زيادي به تفکر در امور مذهبي، عرفاني و معنوي داشته اند. هرچند بيشترين جمعيت آنها پيروان مذاهب شافعي و تشيع هستند، اما به طور گسترده، بنيان گذار و پذيراي فرق متعدد عرفاني و صوفي نيز بوده اند. در ميان ملت کرد، پيروان اديان و مذاهبي همچون اسلام، مسيحيت، يهوديت، تشيع امامي، تشيع علوي، نصيري، طريقه هاي عرفاني نقشبنديه، قادريه، حسين ابدال، بکتاشيه، اهل حق، کاکه اي و نيز پيروان آيين ايزدي با منشأ زرتشتي و مانوي و ديگر فرقه هاي شايع ديگر وجود دارد که به دليل اين ويژگي، بحق بايد کردستان را « هند جهان اسلام» ناميد. ( اليما، 1378، ص 21 / Nebez, 2004, p22, 28) طوايف کرد عمدتاً اعتقاد شديدي به قول و فعل مشايخ دارند و با وجود پاي بندي به مذهبي خاص، در پي روي از مسلک دراويش و احترام به آنها فعالند. مرکز عمده ي فعاليت دراويش نقشبنديه و قادريه در ميان کردها، اورامان، مکري، سليمانيه، شمدينان، و خربوت است. ( بلو، 1379، ص 11)
کردها زبان مخصوص به خود دارند و چون کردها و ايرانيان هم نژادند زبانشان با زبان فارسي داراي اشتراکات بسياري است. اين زبان از لحاظ ساختار، عمدتاً به چهار لهجه ي اصلي کرمانجي، سوراني، گوراني و زازايي تقسيم مي شود. اين تقسيم بندي ارتباط خاصي نيز با عقايد و مذاهب موجود در ميان کردها دارد، به اين صورت که گوراني ها بيشتر پيرو مذهب شيعه ي اثناعشري و مکتب يارستانند، کرمانجي ها و سوراني ها بيشتر پيرو مذهب شافعي و اهل سنت بوده، و کردان زازايي عمدتاً علوي مذهب هستند. ( برونه، 1999، ص 60) در کنار آنها، گروهي از کردان آشوري، مسيحي، کليمي، شبک، يزيدي، صارلي، کاکه اي، و ديگر فرقه هاي منسوب به غلات وجود دارند. اين نوشته قصد دارد پراکندگي شيعيان اثناعشري و ديگر فرق و مذاهبي را که مي توان آنها را در دايره ي تشيع آورد، مشخص کند و به معرفي اجمالي تفکر آنها بپردازد و مناطقي را که اين گروه هاي منسوب به تشيع در آن ساکنند، معرفي نمايد.
1. کردهاي گوراني
به طور کلي، در تماس با مناطق شيعه نشين ايران و عراق، مردم کرد به لهجه ي « گوراني» سخن مي گويند و عموماً مذهب تشيع اثناعشري دارند. گروهي از آنها نيز پيرو مکتب « يارستان» ( اهل حق) هستند که آنها نيز گرايش هاي شديد تشيع دارند. ( Izady,part yarsanism,p.2) اين شاخه از مردم کرد، که جمعيت قابل توجهي را شامل مي شوند، در دو کشور ايران و عراق پراکنده اند. در عراق، ناحيه ي کوچک شرق بدره در استان عربي واسط، بخش هاي ميدان، قره تو، خانقين و مندلي در استان دياله با اين لهجه سخن مي گويند و چون در تماس با شيعيان عرب اثناعشري قرار دارند، مذهب تشيع جعفري اختيار کرده اند. اين قسمت ها، که نواحي جنوبي کردستان عراق هستند، به کردهاي « فيلي» معروفند و به لهجه ي گوراني، وابستگي هاي شديد زباني و مذهبي با کردان ايلام و کرمانشاه ايران دارند. به سبب داشتن مذهب تشيع اثناعشري، دولت عراق آنها را از نواحي کردنشين شافعي مذهب شمالي جدا کرده و در استان هاي عربي دياله و واسط قرار داده است که بر مذهب تشيعند. ( کندال، وانلي، نازدار، 1370، ص 175)کردهاي فيلي شيعه مذهب عراق در طول انقلاب هاي داخل کشورشان، همواره با ديگر کردهاي سرزمينشان متحد بوده و در کنار آنها قرار داشته اند. ( وان برويين، 1379، ص 38) به همين دليل، پس از اعلام خودمختاري کردستان از دولت مرکزي، عده اي از آنها به مناصب و مقامات عالي رتبه ي حکومتي و نظامي در دولت اقليم کردستان رسيدند که از آن جمله، مي توان به ملابختيار معاون حزب « اتحاد دموکرات کردستان» و عماد احمد نماينده ي ملامصطفي در بغداد و معاون « اتحاد ميهني کردستان» اشاره کرد که هر دو از کردهاي فيلي شيعه مذهبند.
علاوه بر کردان فيلي نواحي دياله، گروه ديگري از کردهاي عراق، که به لهجه ي گوراني سخن مي گويند، داراي گرايش هاي تشيع هستند. اين گروه کردهاي کاکه اي نواحي استان کرکوک هستند. ( برونه، 1999، ص 60 / صفي زاده، 1378، ص 39) که در روستاهاي بسياري از اين ناحيه پراکنده اند و بقعه ها و زيارتگاه هاي متعددي نيز دارند. ( افندي بايزدي، 1369، ص 237) پيروان اين مسلک خود را مسلمان شيعه مذهب دانسته و مانند شيعيان اثناعشري، به ائمه ي اطهار ( دوازده امام عليهم السلام) ارادت دارند. بزرگان صاحب نظر در علم الاديان، تفکرات اين گروه را ترکيبي از تصوف و غلات شيعه مي دانند. ( تاباني، 1380، ص 399) در مذهب آنها، طبقه ي روحاني درجه ي اول ساداتند، و پس از آنها، کاکي ها متصدي اعمال مذهبي مي شوند. ( رشيد ياسمي، 1363 ص 124) در غرب ايران - در استان کرمانشاه - اين عقيده به مکتب « يارستان» يا « اهل حق» يا « علي اللهي» معروف است و بزرگانشان خود را اهل حق و حقيقت معرفي مي کنند.
تفاوت کردان کاکه اي عراق به اهل حق ايران در اين است که ايشان هر چند به امام علي عليه السلام و سلاله ي او محبت مي ورزند و بسيار احترام مي گزارند و امام علي عليه السلام را پايه و اساس عرفان و اسرار الهي مي دانند، اما شعاير اسلامي و ازدواج و طلاق را طبق مذهب ابوحنيفه انجام مي دهند و نسبت به دشمنان اهل بيت نيز معتقد به دشمني و نفي آنها نيستند. ( افندي بايزيدي، 1369، ص 263) شايد علت تسامح در مذهب ايشان، که آنها را از ديگر شيعيان متمايز مي سازد، همجواري محل سکونت ايشان با سنيان عرب عراق باشد که همگي آنها مذهب حنفي دارند، در حالي که کردان سني مذهب، همگي شافعي مذهبند.
در ايران نيز کردهايي که لهجه ي کردي گوراني دارند همان نقشي را ايفا مي کنند که اين دسته از کردها در عراق بر عهده دارند؛ يعني در نواحي قرار گرفته اند که محل تماس کردها با مناطق شيعه مذهب ايران است و بر اثر همين تماس نيز مذهب شيعه ي اثناعشري اختيار کرده اند. کردهاي گوراني ايران از طوايف و عشاير مقيم استان ايلام و کرمانشاه هستند که در حد اصل مناطق کردنشين شافعي مذهب و استان هاي لر نشين شيعه مذهب قرار دارند. در استان کردستان نيز طوايف کرد مقيم در نواحي شهرهاي بيجار و قروه و در استان آذربايجام غربي نيز کردهاي چاردلي و شقاقي به لهجه ي گوراني صحبت مي کنند و مذهب تشيع اثناعشري دارند و در مرز تماس کردهاي سوراني و کرمانجي شافعي مذهب و ترک هاي شيعه مذهب هستند. ( زکي بک، 1377، ص 103-146) ايل بزرگ شقاقي در اصل، مذهب تسنن داشتند، اما تيره هايي بزرگ از اين خاندان به دليل ارادت به خاندان صفوي و در نتيجه ي همکاري با پادشاهان آن سلسله، در طول تاريخ به مذهب شيعه گرويده اند. آنها به تدريج، زبان ايلي خود - گوراني - را از ياد برده و در نتيجه ي تماس گسترده با ترکان، به زبان آذري تکلم مي کنند. ( توحيدي ادغازي، 1371، ج 1، ص 17)
از مهم ترين طوايف کردي که به لهجه ي گوراني سخن مي گويند، مي توان به طوايف کلهر، زنگنه، احمدوند، بهتويي، نانکلي، پاره وندي، باجلان، کليايي و سنجابي در استان کرمانشاه، و ارکوازي، ملکشاهي در ايلام، و چاردلي، بلکيان، شقاقي و باوه لي در استان کردستان و آذربايجان غربي اشاره کرد. ( افشار، 1381، ج 2، ص 1164-1316 / بهتويي، 1377، ص 43 / رشيد ياسمي، 1363، ص 123)
در کنار کردان گوراني شيعه مذهب جعفري، جمعيت قابل توجهي از کردهايي که در ايران به لهجه ي گوراني صحبت مي کنند، بر مذهب مکتب « يارستان» ( اهل حق) هستند. ( Izady,part yarsanism,p.1) اهل حق را به نام هاي « يارستان، اهل طايفه، طايفه سان، علي اللهي»، و در عراق به نام « کاکه اي» مي شناسند. ( سنندجي، 1375، چهل و يک) مذهب يا مسلک اهل حق يکي از شاخه هاي مذهبي وابسته به تشيع و مجموعه اي است از عقايد و آراء خاص که با ذخاير معنوي پيش از اسلام و افکار فرقه هاي غالي شيعه ي پس از اسلام، که به ويژه در نواحي غرب ايران پراکنده بودند، درآميخته است. راه و روش اهل حق براساس برنامه هايي است که توسط بزرگان اين فرقه مانند مبارک شاه و سلطان اسحاق و ياران و جانشينانشان به زبان کردي اوراماني عرضه شده و به شدت متأثر از ديانت زرتشتي و عقايد رايج دوران پيش از اسلام ايران است. ( گلزاري، بي تا، ص نود و سه)
بنيان گذار کيش اهل حق « مبارک شاه علوي» ملقب به « شاه خوشين» است که در اواخر قرن چهارم هجري در لرستان ظهور کرد و اين آيين را - که در آن وقت به آن « حقيقت» مي گفتند - رواج داد. پيروانش او را « مظهرالله» و متولد از مادري باکره به نام « مامد جلاله» مي دانند. ( مينورسکي، بي تا، ص 223 / گلزاري، بي تا، ص نود و سه) شاه خوشين و پيروانش سرودهاي مذهبي خود را با هماهنگي و همراه با نواختن تنبور مي خواندند و در ذکر فرو مي رفتند. ( انصاف پور، 1379، ص 99) وي از لرستان به همدان رفت و باباطاهر عريان را ملاقات نمود و سپس راه کرمانشاه را در پيش گرفت، اما مرگ امانش نداد و در رود « گاماسي آب» در حوالي هرسين غرق شد.
در اواخر قرن هفتم هجري، با ظهور سلطان اسحاق برزنجي آيين او در نواحي کردنشين تثبيت شد و مردم بسياري را به خود جلب کرد. ( مينورسکي، بي تا، ص 223 / گلزاري، بي تا، ص نود و چهار) بدين سان، مرکزيت اين مذهب به مناطق کردنشين غربي، يعني « کرمانشاهان» منتقل گرديد. امروزه تمام طوايف گوران و قلخاني و بيشتر طوايف سنجابي و بخشي از طوايف کلهر و زنگنه و ايلات عثمان وند و جلاله وند از ايلات کرمانشاهان و برخي از مردم شهرهاي غربي ايران، همچون قصر شيرين، سرپل ذهاب، کرند، صحنه، دينور و هليلان از اهل حق هستند. در لرستان نيز در مناطق دلفان و پشتکوه و در ميان ايلات لکستان سکوند، سکونت دارند. در تبريز، زنجان، مراغه، قزوين، تهران و در کلاردشت نيز پيروان اهل حق وجود دارند. در خارج از مرزهاي سياسي ايران، بعضي از طوايف کرد در شهرهاي سليمانيه، کرکوک، موصل و خانقين در عراق و طوايفي از کردهاي ساکن ترکيه - عمدتاً در درسيم - از اهل حق هستند. ( سنندجي، 1375، ص چهل و سه / افشار، 1381، ج 2، ص 1341-1348 / تاباني، 1380، ص 403) چون بيشتر طوايف کردي که بر مذهب اهل حق هستند لهجه ي گوراني دارند، گاهي به همه ي اهل حق « گوراني» مي گويند. اين گروه همواره خود را از اهل تشيع به شمار آورده و در طول تاريخ دولت صفويان، هميشه ياريگر اين دولت در مقابل سنيان عثماني بوده اند. ( تاباني، 1380، ص 403)
جمعيت گوراني هاي اهل حق قريب ده هزار خانوار ( آمار مربوط به سال 1914) است که در زمستان، در دشت سرپل ذهاب، قصر شيرين و مغرب آن، و تابستان ها در کرند و ريجاب و ماهي دشت زندگي مي کنند. خانواده اي از آنان موسوم به « سلطان ها» بر آنها حکم مي رانند و اداره ي امور دنيايي و مذهبي آنها را برعهده دارند. اين حاکمان نيز تابع امارت اردلان سنندج هستند، اما چون ضعيف شدند طايفه ي کرد کلهر بر آنها مسلط گشتند. ( افندي بايزيدي، 1369، ص 216) برخي از روي عناد، اهل حق را « علي اللهي» ناميده اند، اما آنها خود را در ظاهر، شيعه ي اثناعشري معرفي مي کنند و در حقيقت هم بايد ميان پيروان اهل حق و علي اللهي ها تفاوت قايل شد. کتاب مقدس اهل حق، کلام سرانجام يا کلام خزانه نام دارد که مانند سرودهاي اوستا منظوم بوده و با گويش کردي اورامي سروده شده است. ( سنندجي، 1375 ش، ص چهل و سه) پيروان مکتب يارستان ( اهل حق) در ساير نواحي، خارج از مناطق کردنشين عمدتاً به زبان ترکي تکلم مي کنند، اما به « گوران» معروفند. ( افندي بايزيدي، 1369، ص 212 و 217)
در پايان اين مبحث، با قطعيت مي توان گفت: تمام کساني که از ميان کردهاي ايران و عراق به لهجه ي گوراني سخن مي گويند بر دو مذهب شيعه ي اثناعشري و اهل حق هستند. طوايف و مکان هاي زندگي ايشان در هر دو کشور ايران و عراق قرار دارد. از زمان سلطه ي دولت صفوي بر ايران در اوايل قرن دهم هجري تاکنون طوايف کرد گوران به دليل گرايش به تشيع، همواره مورد اعتماد دولت مرکزي ايران بوده و از سوي ايشان براي اداره ي نواحي کردنشين ايران انتخاب مي شده اند و در نتيجه، در ساخت حکومتي دولت ها، مناصب و مقام هاي عالي رتبه اي را کسب نموده اند.
2. کردهاي سوراني
کردهايي که به لهجه ي سوراني صحبت مي کنند بيشترين جمعيت کردهاي ايران و عراق را تشکيل مي دهند. در اين دو کشور، تمام طوايف و قبايل کردي سوراني مذهب شافعي دارند و اهل سنت و جماعت هستند. از اين ميان، تنها گزارش از گرايش کردهاي سوراني به مذهب تشيع، مربوط به تمايل خاندان حاکم « اردلان» به مذهب تشيع در دوران حکومت هاي صفويه و قاجاريه است که برخي از نويسندگان به آن اذعان کرده اند. گروهي از مورخان و نويسندگان مذهب خاندان اردلان سنندج را - به دليل تعاملات گسترده شان با حکومت هاي صفويه و قاجاريه - جعفري معرفي کرده و آنها را شيعه مذهب دانسته اند. اما گروهي ديگر نيز ايشان را شافعي مذهب معرفي کرده و آنها را هم مذهب توده هاي مردمي دانسته اند که بر آنها حکومت مي کرده اند. در اينکه کردهاي اردلان به لهجه سوراني تکلم مي کردند شکي نيست، اما در پذيرش خبر تشيع آنها بايد احتياط کرد؛ زيرا محققان تظاهر ظاهري حاکمان اردلان به مذهب تشيع و نيز تمايل برخي از افراد اين خاندان به مذهب جعفري را در مساعد کردن زمينه براي تداوم حکومتشان تفسير کرده اند. ( هاديان، 1389، ص 44-51) شهرهاي منطقه ي اورامان در کرمانشاه ( پاوه، جوانرود، روانسر، ثلاث) و تمام شهرهاي استان کردستان - بجز شهرهاي بيجار و قروه - و نيز تمام شهرهاي کردنشين استان آذربايجان غربي - بجز کردان، نواحي سلماس و ماکو - در کنار تمام کردهاي مقيم در شهرهاي استان سليمانيه ي عراق به لهجه ي سوراني سخن مي گويند و بر مذهب شافعي اند. ( افشار، 1381، ص 1349 / زکي بک، 1377، ص 163 / تاباني، 1380، ص 353) جالب است بدانيم که در ميان جمعيت بسيار کردهاي ايران و عراق، که به لهجه ي سوراني سخن مي گويند، کمتر کسي بر مذهب جعفري يا ديگر فرق منسوب به تشيع يافت مي شود. اما در ميان کردهايي که به لهجه هاي کردي گوراني، کرمانجي يا زازايي سخن مي گويند، مي توان گروه هاي بسياري از شيعيان اثناعشري و يا ديگر فرق منسوب به تشيع را يافت و به معرفي آنها پرداخت:3. کردهاي کرمانجي
کردهايي که به لهجه ي کرمانجي صحبت مي کنند بيشترين تعداد کردها را شامل مي شوند. « کرمانجي» مهم ترين لهجه ي کردهاست که بيش از پنجاه درصد جمعيت قوم کرد در سراسر دنيا داراي اين لهجه هستند. اين لهجه مانند ديگر لهجه هاي زبان کردي، صورت مکتوب دارد و زبان نيمه رسمي کردها به شمار مي آيد و در زمان قيموميت انگليسي ها بر عراق، در مدارس مناطق کردنشين تدريس مي شد. ( ابالاس، 1377، ص 33) تقريباً تمام کردهاي شمال کردستان عراق، نواحي کردنشين ترکيه، قسمتي از کردهاي شمال غربي ايران و کردهاي مقيم نواحي قوچان و شمال خراسان لهجه ي کردي کرمانجي دارند که تقريباً بيش از نيمي از جمعيت تمام کردها را تشکيل مي دهند. از لحاظ ديني، بيشترين کردهايي که به لهجه ي کرمانجي سخن مي گويند، همچون کردهاي سوراني، پيرو مذهب شافعي اند و گروهي نيز در تماس و تعامل با ترکان عثماني، مذهب حنفي اختيار کرده و اهل سنت هستند. اما در ميان آنها، جمعيت بسياري از طوايف و قبايل را مي توان يافت که بر مذهب شيعه ي جعفري يا ساير فرق شيعه، همچون علويان هستند.کردهاي خراسان، که امروزه به « زعفرانلو» معروفند و در شهرهاي اسفراين، نيشابور، شيروان، قوچان، درگز، کلات و چناران اسکان دارند، در روزگار سلجوقيان و تيموريان، هنگامي که در کردستان ترکيه و شمال عراق کنوني به سر مي بردند، به « چمش گزک» معروف و بر مذهب شافعي، و اهل سنت و جماعت بودند. هنوز هم پير مردان و پير زنان اين نواحي خود را به نام « چمش گزک» شناخته و به زبان کردي و لهجه ي کرمانجي سخن مي گويند. اين گروه را شاه عباس صفوي به همراه طوايفي از ترکان، به شمال خراسان انتقال داد تا از مرزهاي ايران در مقابل تهاجم ازبکان دفاع کنند. اين کردها تحت سلطه ي دولت صفوي و محيط خراسان، مذهب شيعه ي اثناعشري را پذيرفته و اکنون تمام کردان کرمانجي شمال خراسان بر اين مذهبند. ( توحيد، 1371، صفحات متعدد کتاب / زکي بک، 1377، ص 163 / بهتويي، 1377، ص 43)
غير از شيعيان اثناعشري، در ميان کردهاي کرمانجي، دو گروه ديگر از اين دسته از کردها در دايره ي فرق تشيع قرار مي گيرند:
گروه اول به کردان « قزلباش» معروفند که در کردستان ترکيه، در نواحي مرزي با ايران و عراق زندگي مي کنند و لهجه ي کرمانجي دارند. آنها از گذشته، شيعه بوده، اما با شيعه اثناعشري تفاوت هاي زيادي دارند و به دليل گرايش هاي شيعي در ميان آنها، همواره ايشان را ايراني قلمداد مي کنند. به نظر مي رسد مذهب آنها ترکيبي از گرايش هاي تصوف با تشيع به همراه آداب و سنني از اديان دوران باستان ايران است. که در ميان اين گروه از کردان، از دوره هاي کهن باقي مانده است. ( عبدالواحد، 1378، ص 25-26 / کندال، وانلي، نازدار، 1370، ص 91-92)
گروه دوم به « علويان» معروفند که عمدتاً در ترکيه و سوريه سکونت دارند. تعدادي از خانوارهاي کرد کرمانجي و تقريباً تمام کردهايي که به لهجه ي « زازايي» صحبت مي کنند، بر اين مذهبند. ( صفي زاده، 1378، ص 38-39) بيشترين جمعيت علويان ترکيه ترک هستند، اما در ميان کردهاي آن کشور نيز پيرواني دارند که در درسيم، خارپوت ( آلازيک) و مرعش زندگي مي کنند. ( کندال، وانلي، نازدار، 1370، ص 91-92 / تاباني، 1380، ص 403) پيروان اين فرقه برخي از سنن و آداب کهن خود را حفظ کرده و تنها نام بعضي از ائمه و اولياي دين را به آنها اضافه کرده اند. علويان هر چند خود را شيعه معرفي مي کنند، اما عادت ها و مناسک ديني ايشان با شعاير اسلامي تفاوت هاي بسياري دارد. آنها به همه ي پيامبران احترام مي گذارند و ائمه ي اثناعشري را تقديس و آنها را تجسم خداوند در زمين مي پندارند. يکي از مهم ترين چهره هاي تاريخ معاصر در ميان کردان علوي ترکيه، « عبدالله اوجلان» رهبر حزب « کارگران کردستان»، موسوم به « PKK» است که اکنون در زندان ترکيه به سر مي برد.
کردهاي مقيم سوريه را نيز بايد يکي از شاخه هاي کردان کرمانجي به شمار آورد. اين گروه از کردان، که قريب 12 درصد از جمعيت کل کشورشان را تشکيل مي دهند، عمدتاً در سه ناحيه ي کشور سوريه مستقرند:
1. منطقه ي کردکوه در شمال شهر حلب، هم مرز با انطاکيه و اسکندرون ترکيه؛
2. منطقه ي عين عرب در شمال شرق حلب؛
3. شمال استان جزيره که بيشترين جمعيت کردهاي سوريه را در خود جاي داده است.
از مهم ترين شهرهاي کردنشين سوريه، مي توان به قامشلي، عموده، درباسيه، درک، عين عرب و عفرين اشاره کرد که تنها عفرين در مرز عراق قرار دارد و بقيه ي اين شهرها با ترکيه هم مرزند. کردهاي مقيم سوريه نيز غالباً پيرو مذهب شافعي و اهل سنت هستند، اما قسمتي از آنها پيرو آيين « يزيدي» (3) و گروهي ديگر علوي هستند که قرابت هاي بسياري از لحاظ فکري و مذهبي، با علويان ترکيه دارند، اما خود را « حسيني» مي خوانند. ( رشيد ياسمي، 1363، ص 123 / کندال، وانلي، نازدار،1370، ص 255-257)
ساير فرقه هاي منسوب به تشيع در ميان کردها
از ديگر فرقه هاي مذهبي شايع در ميان کردها، که مي توان شعايري از تشيع را در ميان آنها يافت و ايشان را در دايره ي مذاهب تشيع قرار داد، مي توان به گروه هاي ديگري اشاره نمود که از لحاظ تعداد پيروان و گستردگي نواحي جغرافيايي محدودند.الف. صارلي ها
يکي ديگر از فرقه هاي مذهبي در ميان کردها، جماعت « صارلي ها» هستند که محل اسکان ايشان نواحي جنوبي موصل در عراق است و به لهجه ي گوراني صحبت مي کنند. طايفه ي صارلي خود را از عشيره ي « کاکه اي» مي دانند که از نواحي کرکوک به آنجا مهاجرت کرده اند. ( مينورسکي، 2007، ص 196) عبادات و معتقدات آنها مرموز و سرّي است و کسي کاملاً از اعتقادات و باورهاي آنها اطلاع دقيقي ندارد. گويند: کتاب مقدسشان به زبان فارسي است و آثار بسياري از دين قديم ايران و معتقدات طوايف غلات شيعه در آيين آنها ديده مي شود. ( گلزاري، بي تا، ص صد و يک) گويند: وجه تسميه ي اين طايفه به « صارلي» آن است که روحانيان ايشان بهشت را به افراد طايفه مي فروشند و چون کسي از اين طايفه مستحق بهشت شد، مي گويند: « صار الي الجنه»؛ يعني به بهشت رفت. از مشخصات ظاهري آنان اين است که مانند يزيدي ها و اهل حق، موي شارب خود را کوتاه نمي کنند. رشيد ياسمي، 1363، ص 124-125 / سلطاني، 1385، ص 178)ب. شباک يا ( شبک ها)
هر چند شاه اسماعيل صفوي در سال 907 ق در آذربايجان موجوديت دولت جديد صفويه را اعلام کرد، اما اجداد او، که از پيشوايان مذهبي در ميان مردم بودند، فعاليت هاي خويش را از ناحيه ي « سنجار» کردستان شروع کردند. شيخ صفي الدين اردبيلي و پسرش صدرالدين موسي از برجستگان مورد توجه پيشوايان علويان زاگرس بودند. صدرالدين موسي به دليل درگيري با حکّام مغول در سال 758 ق از سنجار به تبريز تبعيد شد و از آنجا به گيلان گريخت و پس از او رهبري به علاءالدين علي رسيد. او همواره لباس سياه مي پوشيد و به « علي سياه پوش» معروف بود. علي در زهد افراط مي کرد و در چند مجلس به خدمت تيمور رسيد. در سال 814 ق وقتي شاهرخ به جنگ قره يوسف، پيشواي قره قويونلو، مي رفت در قره باغ با او ملاقات کرد. علاءالدين علي در سفرهاي مکررش به کردستان، پيروان و فدايياني يافت که به « شباک» يا « شبک» معروفند. اين فرقه پيشواي خود، علاءالدين علي، را « علي رش» مي نامند و نسبت به او علاقه ي فراواني دارند. شبک ها گروهي از کردها هستند که غالباً در نواحي کردنشين موصل زندگي مي کنند و انگليسي ها شمار آنها را تا ده هزار نفر تخمين زده اند. اين گروه از کردها از غلات شيعه محسوب مي شوند و مشترکات زيادي با کردهاي اهل حق، دارند. ( مينورسکي، 2007، ص 196-197) آنها تنها به زيارت قبور بسنده کرده و نزد بزرگ خود، موسوم به « پير» يا « بابا»، به گناهان خود اعتراف مي کنند. شبک ها نسبت به حضرت علي عليه السلام غلو مي کنند و در ميانشان، اعدادي خاص، رمزي براي ائمه ي اثناعشرند. کتاب مقدس آنها به نام « مناقب» معروف است و در آداب و سلوک نوشته شده و مناظره شيخ صفي الدين و صدرالدين را دربر دارد. ( سلطاني، 1385، ص 178) آنها اعتقاد دارند که دوستي با حضرت علي عليه السلام هر گناهي را نابود مي کند. در روز دهم ماه محرم، به احترام شهداي عاشورا، تا شب کفش نمي پوشند و اين شب را « ليله الکفشه» مي نامند. شبي به نام « غفران» دارند که تمام مردان و زنان گرد هم مي آيند و با گريه و زاري، طلب بخشش مي کنند. اين جشن را « عيد عذر گيجه سي» مي نامند. ( سلطاني، 1382، ص 170-173 / رشيد ياسمي، 1363، ص 125 / تاباني، 1380، ص 354)ج. بجوران ها
از ديگر فرقه هاي کرد، که به داشتن افکار تشيع منسوب هستند، « بجور آنا» را مي توان نام برد. آنها مذهبي خاص و سرّي دارند و خود را الهي مي خوانند که مراد همان « علي اللهي» است. ( مينورسکي، 2007، ص 197-198) اين گروه هر چند در ترکيه زندگي مي کنند، اما در خاک ايران، نزديک به مرز ترکيه نيز از اين قوم ديده مي شوند. همه ي پيروان اين فرقه، علاقه اي تام به ايران دارند و ائمه ي شيعه مثل امام علي عليه السلام و امام حسين عليه السلام را مي پرستند و در واقع، حد وسط ميان علي اللهي ايران و يزيديان عراق و ترکيه هستند. ( رشيد ياسمي، 1363، ص 125 / تاباني، 1381، ص 354 / گلزاري، بي تا، ص صد و سه) کتاب مقدس آنها مانند کتاب ديني شبک ها و صارلي ها به زبان فارسي است. ( سلطاني، 1385، ص 179)آنچه در بحث و بررسي اديان و مذاهب شايع در ميان کردها در قبل و بعد از اسلام به خوبي جلب توجه مي کند، وجه اشتراک و پيوند فکري آنان با ايرانيان است. کردها بخش بسياري از اديان کهن ايراني را زنده نگاه داشته اند و چه قبل و چه بعد از اسلام، در فرازهاي اعتقادي خود، وجه اشتراک دارند.
نتيجه
آنچه مي توان از تحقيق و تفحص در خصوص عقايد و مذاهب کردها در طول تاريخ، چه قبل از اسلام و چه بعد از آن، به دست آورد وجود تسامح و آزادي افکار و مذاهب گوناگون در ميان اين مردم است. وجود مذاهب و آيين هاي فراوان در ميان جمعيت انبوه کردها نيز بر اين امر صحه مي گذارد. در تاريخ مردم کرد، درگيري هاي مذهبي و عقيدتي وجود نداشته و براي کردها، تعامل و ارتباط با هم زبانان کرد خود، با هر عقيده، مذهب و مرام، امري عادي و معمولي است. در اين بين، ملاک تعامل و ارتباط بيش از آنکه بر مذهب و آيين تکيه داشته باشد، بر کرد بودن و سخن گفتن به زبان کردي است. به همين دليل، گاهي چند گروه از کردها با مذاهب و آيين هاي مختلف در يک منطقه ي خاص و محدود، بدون نزاع در تعاملند. گرايش ذاتي قوم کرد به امور معنوي و الهي نيز حوزه ي سکونت آنها را به کانوني مناسب براي تبليغ افکار، آيين ها و مذاهب گوناگون تبديل کرده که در کنار گرايش مردم کرد به تسامح مذهبي، اين زمينه مساعدتر نيز شده است. تحقيقات بيشتر و دقيق تر در اين حوزه، مي تواند جوانب بيشتري از پراکندگي فرق و مذاهب در ميان کردها را روشن سازد؛ زيرا کمبود تحقيقات در اين زمينه از سوي محققان وطني و اسلامي بر پيچيدگي موضوع افزوده و نوشته هاي سطحي مستشرقان در اين مبحث، ابهامات آن را دو چندان کرده است.گستردگي فرق و مذاهب تشيع در مناطق کردنشين بيش از هر امر ديگر، تحت تأثير متغير زباني و حوزه ي سکونت جغرافيايي است. در ميان کردها، بيشترين جمعيت شيعه مذهبان به لهجه ي کردي گوراني صحبت مي کنند و حوزه هاي سکونتشان با کانون هاي تشيع ايران و عراق همجوار است. اين همجواري و نيز اعتماد دولت هاي صفوي و قاجاريه، در به کارگيري عمّال و کارگزاران خود از ميان کردهاي گوراني، براي اداره ي مناطق کردنشين، موجب گسترش تشيع در ميان اين گروه از کردها شد تنوع فرق و مذاهب اسلامي، همچون شافعي، حنفي، جعفري، اهل حق، علوي، کاکه اي، بجوران، قزلباش، علي اللهي و حسيني در کنار جمعيت انبوهي از کردهاي ايزدي، مسيحي، آشوري و کليمي نشان از تسامح مذهبي ويژه اي در ميان قوم کرد دارد که آنها را از ملل همجوارشان متمايز مي سازد.
پي نوشت :
1. دانشجوي دکتري تاريخ اسلام دانشگاه اصفهان.
2. دانشيار گروه تاريخ دانشگاه اصفهان.
3. تقريباً تمام کردهاي مقيم ارمنستان، گروه بسياري از کردهاي ترکيه، جماعت بسياري از کردان نواحي موصل در عراق و شمال سوريه پيرو آيين « يزيدي» هستند. آيين « يزيدي» را بايد در کنار مسيحيت و يهوديت، ديني مستقل از افکار اسلامي شمرد که لفظ آن منسوب به « يزدان» بوده و ريشه ي آن هم به آيين هاي دوران باستان ايران بازمي گردد و مي توان در آن رگه هايي از افکار زرتشتي، مانوي و مزدکي يافت و در ميان عقايدشان، هيچ گونه شعايري از اسلام ديده نمي شود. ( رشيد ياسمي، 1363، ص 126 و 131 / تاباني، 1380، ص 355 / بايزيدي افندي، 1369، ص 193 و 211 / زکي بک، 1381، ص 211-212)
1. ابالاس، ادگار، جنبش کردها، ترجمه ي اسماعيل فتاح قاضي، تهران، نگاه، 1377.
2. اليما، بئوار، آخرين مستعمره ( بحران کردستان ترکيه از آغاز تا اکنون)، تهران، پژوهنده، 1378.
3. افشار ( سيستاني)، ايرج، کرمانشاهان و تمدن ديرينه ي آن، چ دوم، تهران، نگارستان کتاب، 1381.
4. افندي بايزيدي، محمود، آداب و رسوم کردان، به اهتمام الکساندر ژابا، نظرات و مقدمه ي همه ژار، ترجمه و ضمايم عزيز محمد پور داشبندي، ميلاد، 1369.
5. انصاف پور، غلامرضا، تاريخ سياسي و جغرافيايي مردم کرد ( از شرقي ترين تا غربي ترين)، تهران، ارمغان، 1379.
6. برونه، سن مارتين فان، ثاغا و شيخ و ده وله ت، ترجمه ي سه روه ت محه مه دئه مين، چ دوم، سليمانيه، سه رده م، 1999.
7. بلو، ژويس، مسئله ي کرد؛ بررسي تاريخي و جغرافيايي، ترجمه ي پرويز امين، سنندج، دانشگاه کردستان، 1379.
8. بهتويي، حيدر، کرد و پراکندگي او در گستره ي ايران زمين، تهران، خجسته، 1377.
9. تاباني، حبيب الله، وحدت قومي کرد و ماد، منشأ، نژاد، تاريخ تمدن کردستان، تهران، گسترده، 1380.
10. توحيدي اوغازي، کليم الله، حرکت تاريخي کرد به خراسان، مشهد، سروش، 1371.
11. رشيد ياسمي، غلام رضا، کرد و پيوستگي نژادي و تاريخي او، چ دوم، تهران، اميرکبير، 1363.
12. زکي بک، محمد امين، کرد و کردستان، ترجمه ي حبيب الله تاباني، تبريز آيدين، 1377.
13. زکي بک، محمد امين، زبده ي تاريخ کرد و کردستان، ترجمه ي يدالله روشن اردلان، تهران، توس، 1381.
14. سلطاني، محمدعلي، قيام و نهضت علويان زاگرس يا تاريخ تحليلي اهل حق، چ دوم، تهران، سها، 1382.
15. سلطاني، محمد علي، نقش کردها در پاسداري از فرهنگ و تمدن ايراني، تهران، وزارت امور خارجه، 1385.
16. سنندجي، ميرزا شکرالله، تحفه ي ناصري در تاريخ و جغرافياي کردستان، مقابله و تصحيح و انضمام حشمت الله طيبي، چ دوم، تهران، اميرکبير، 1375.
17. صفي زاده ( بوره که يي)، صديق، تاريخ کرد و کردستان، تهران، آتيه، 1378.
18. عبدالواحد، سرهنگ شيخ، کردها و سرزمينشان، ترجمه ي مهندس صلاح الدين عباسي، تهران، احسان، 1378.
19. کندال، عصمت، شريف وانلي، و مصطفي نازدار، کردها، ترجمه ي ابراهيم يونسي، تهران، روزبهان، 1370.
20. گلزاري، مسعود، کرمانشاهان - کردستان ( شامل آثار و بناهاي اسدآباد، کنگاور، صحنه)، تهران، انجمن آثار ملي، بي تا.
21. مينورسکي، فلاديمير، بنچينه کاني کورد و چه ند وه تاريکي کوردناسي، ترجمه ي نه جاتي عه بدوللا، سليمانيه، مه کته بي بير و هوشياري، 2007.
22. مينورسکي فلاديمير، مينورسکي و کورد، ترجمه ي ئه نوري سولتاني، بي جا، چ دوم، بي تا، چاپخانه وه زاره تي په روه رده.
23. وان برويين، سن مارتين، جامعه شناسي مردم کرد ( آغا، شيخ و دولت) ساختار اجتماعي و سياسي کردستان، ترجمه ي ابراهيم يونسي، چ دوم، تهران، پاينده، 1372.
24. هاديان، کورش، سده هاي سروري، ( نگاهي به تاريخ و جغرافياي کردستان اردلان)، اصفهان، کنکاش، 1389.
25. Izady, M. r. history of the kurds, in http://www.enkurdland.com/history.osp?
26. Nebez, jemal, The kurds; History and culture, London, WKA pabications, London;
منبع مقاله :
مؤسسه ي شيعه شناسي، (1391)، فصلنامه ي علمي - پژوهشي شيعه شناسي شماره 39، قم: مؤسسه ي شيعه شناسي