نگاهي به تاريخ نگاري لوسين فه ور(1878-1956)

معمّاي جهان نمادين

شگفتي آور است كه لوسين فه ور، تاريخ نويسي مدرن كه همراه با مارك بلوك براي ترويج تبادل بين المللي از راه نوشتن كتابهاي تاريخي مسئله - محور درباره ي همه ي انواع مختلف تجربيات انساني فعاليت مي كرد، سواي مرزهاي
چهارشنبه، 4 تير 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
معمّاي جهان نمادين
 معمّاي جهان نمادين

 

نويسنده: مارني هيوز- وارينگتن
مترجم: محمد رضا بديعي



 

نگاهي به تاريخ نگاري لوسين فه ور(1878-1956)

شگفتي آور است كه لوسين فه ور، تاريخ نويسي مدرن كه همراه با مارك بلوك براي ترويج تبادل بين المللي از راه نوشتن كتابهاي تاريخي مسئله - محور (1) درباره ي همه ي انواع مختلف تجربيات انساني فعاليت مي كرد، سواي مرزهاي روشنفكري فرانسه نسبتاً ناشناخته است.
لوسين فه ور (1878-1956)، فرزند يك معلم دبيرستان، ‌دوران كودكي اش را رد لرن (2) گذراند. فه ور، پيش از فارغ التحصيل شدن از ليسه لوئي له گراند و اتمام خدمت سربازي، در دانشسراي عالي (4) پاريس مقام مهمي را به دست آورد. وي در فاصله سالهاي 1898 و 1902 در سمينارهايي كه توسط فيلسوفان، ‌هنري برگسن(5) و لوسين ليوي برودل(6) جغرافي دان، پل ويدال دي لابلانش، تاريخ نويس هنر، ايمييل مال(7)، ‌منتقد ادبي، ‌هنري بريمون(8)، و زبان شناس، ‌آنتوني ميه(9)، برگزار شدند، ‌شركت جست. در حالي كه فه ور از شركت در اين سمينارها مطالب فراواني را فراگرفت، ‌در ضمن با خواندن آثار تاريخ نويسان و انديشمندان سياسي مانند ژوله ميشله(10)، ‌جيكاب بوركهارت(11)، ‌فوستل دو كولانژ(12)، لوئي کوراژو (13)، و ژان ژوره(14) معلومات زيادي كسب كرد. فه ور از همان آغاز اولين روزهاي تحقيقاتي اش از ديدگاه مسلط آلماني درباره تاريخ، ‌كه بر مطالعه و بررسي علمي رويدادهاي سياسي و نظامي مبتني بود، ‌سرباز زد. وي بيشتر به ديدگاه جامعتري درباره تاريخ كه از عقايد و افكار نظريه پردازان اجتماعي مانند جغرافي دانان، مردم شناسان، جامعه شناسان، ‌اقتصاددانان و زبان شناسان شكل گرفته بود، ‌علاقه داشت.
چنين ديدگاهي درباره تاريخ، اساس رساله دكتري اش را تشكيل داد - پژوهشي درباره ناحيه فرانش كونته(15) در دوراني كه فيليپ دوم پادشاه اسپانيا در قرن شانزدهم بر آن فرمانروايي مي كرد. فه ور در اين رساله، شورش مردم هلند را عليه فيليپ دوم و فرا رسيدن نهضت اصلاح دين را تشريح مي كند. وي همچنين تصويري روشن از ويژگيهاي جامعه جغرافيايي ناحيه مزبور و اقتصاد نابسامانش، ‌نبرد سياسي و مهيج ميان يك اشرافيت گرفتار قرض و طبقه بورژواي بيش از پيش ثروتمند نوخاسته آن ارائه مي دهد (فيليپ دوم و فرانش كونته: بررسي تاريخي سياسي، مذهبي و اجتماعي، (16) 1912). فه ور، ‌با برخورداري از حمايت آنري بر(17)، بنيانگذار نشريه بررسي تأليف تاريخي، طرح نوشتن يك بررسي جامعتر را در مورد ارتباط ميان تاريخ و جغرافي تدارك ديد. اما اين طرح با شروع جنگ اول جهاني متوقف ماند. فه ور در دوران جنگ در گروهان مسلسل چيها خدمت كرد. وي يك بار زخمي شد، ‌از اين بابت پنج تقديرنامه دريافت داشت و به درجه سرواني ارتقاي مقام پيدا كرد.
فه ور در اكتبر 1919 به سمت استادي در رشته تاريخ مدرن در دانشگاه استراسبورگ واقع در ناحيه از نوبازسازي شده آلزاس منصوب شد. وي در سخنراني درسي آغازين خود، ‌خلاصه اي از عملكرد تاريخ را در يك «دنياي از هم پاشيده» به دست داد. فه ور استدلال كرد موقعي كه تاريخ نويسان خود را از قيد گردآوري بيهوده اطلاعات، نوشتن گزارشهايي براي خدمت كردن به هدفهاي سياسي، عقيدتي، ‌و ملي گرايانه و قرار دادن رويدادها در رده قوانين تصنعي ياكاذب نجات دهند، مي توانند «بهترين و مطمئن ترين محافظ براي آرمان ملي مان، ‌تمدنمان، استقلالمان و عزممان به خاطر صلح و آزادي» باشند.[18]وي در استراسبورگ(19) بررسي خود را درباره ارتباط ميان جغرافيا و تاريخ از سرگرفت، ‌كه با نام سرزمين و تكامل انساني (20) به چاپ رسيد (اين كتاب در 1922 با عنوان يك مقدمه جغرافيايي بر تاريخ(21) ترجمه شد). در اين كتاب به عنوان شروع بحث، عقيده فريدريك راتسل (22) مبني بر اينكه محيط طبيعي «مناسب مبنايي ثابت براي حالات و آرزوهاي متغير انسانهاست، و با خشونتي سبعانه بر سرنوشتهاي مردمان حاكم است»، ‌آورده شده است(يك مقدمه جغرافيايي بر تاريخ، ص 18). فه ور، ‌با تقليد از ويدال دلابلانش، ‌دو ايراد در مورد عقيده مرتبط با راتسل مطرح مي كند. ايراد اول، وي بر تنوع واكنشهايي كه ممكن است در قبال يك محيط مشخص ابراز شوند تأكيد مي كند؛ مثلاً، يك رشته كوه نقش يك خط مرزي را، ‌هم ممكن است دارا باشد و هم نباشد. ايراد دوم‌، تأثير محيط بر انسانها هميشه با واسطه ساختارهاي اجتماعي و عقايد و آرا پديد مي آيد؛ بنابراين، به عنوان مثال‌، يك رودخانه ممكن است از نظر عده اي يك مانع و از نظر عده اي ديگر يك راه بازرگاني پراهميت تلقي شود. بر اين اساس، جامعه در شكل دادن به نظريات هر يك از انسانها در قبال دنيا نقشي اساسي ايفا مي كند.
فه ور به اين موضوع در بررسي اش درباره ي راين(23) كه با همراهي آلبر ديمانژن صورت گرفت، ‌راين: مشكلات تاريخي و اقتصادي (24) (1935)، ‌بيشتر پرداخته است. او در اين كتاب استدلال مي كند كه استنباطهاي مردم درباره ي راين خود به خود و اختياري نيستند بلكه دستاورد تجربيات انساني اند. مورد راين اين نكته را ثابت مي كند كه يك «ناحيه مرزي» موقعي واقعيت پيدا مي كند كه:
شما خودتان را در يك دنياي متفاوت احساس كنيد، ‌در ميان مجموعه اي از عقايد، ‌احساسات، و دلبستگيهاي شگفت آور و ناراحت كننده براي فرد خارجي. به عبارت ديگر، آنچه يك ناحيه مرزي را به صورتي مؤثر در اين جهان شاخص مي گرداند، مأموران انتظامي يا محافظان گمركي يا توپهاي رديف شده در پشت استحكامات نيست. آن چيز، احساسات است، ‌و عشقهاي متعالي و نفرتها. [25]
فه ور اميدوار بود كه بحث انتقادي در زمينه نواحي مرزي ذهني راين به مردم براي خلع سلاح كردن اسطوره هاي معاصر ملي گرا ياري رساند.
فه ور، ‌مدت زماني از شروع كارش در دانشگاه استراسبورگ نگذشته بود كه باب آشنايي را با مارك بلوك متخصص تاريخ قرون وسطا گشود كه به صورت رفاقتي هميشگي درآمد. فه ور و بلوك در مطرح ساختن ديدگاهي «جامعتر و انساني تر» در مورد تاريخ سهيم بودند. آنان در 1929 نشريه وقايع تاريخ اقتصادي و اجتماعي (26) تأسيس كردند، ‌كه تا به امروز تحت عنوان سالنامه، تاريخ، علم، اجتماع براي ترويج «سبك جديد تاريخ نگاري» آنها دوام آورده است.[27] فه ور و بلوك از طريق سالنامه در وهله نخست اميدوار بودند به امر تحقق بخشيدن به وحدت علوم انساني كمك كنند و، ‌در وهله دوم، تقسيم بندي تاريخ را به دوره هاي باستان، ‌قرون وسطا و جديد و جامعه ها را به گونه هاي «بدوي» يا «متمدن» مورد ترديد قرار دهند. فه ور تعدادي نقد و مقاله جنجالي در خطاب عليه نظرياتي درباره تاريخ كه «متعلق به ما» نبودند نوشت، بويژه عليه آن دسته از نظرياتي كه از واقعيتها بت مي ساختند و از تخصصي كردن دم مي زدند.
فه ور پس از اتمام يك مقدمه جغرافيايي بر تاريخ به بررسي نظريات فرانسوي درباره رنسانس و نهضت اصلاح دين روي آورد. وي در شماري از مقالات و همايشها استدلال كرد كه تصور ميشله (28) از «رنسانس» يا «تجديد حيات»، ‌تاريخ نويسان را به ناديده گرفتن پيوستگيهاي ميان قرون وسطا و رنسانس رهنمون شد. مثلاً، فه ور مدعي است كه پيدايش بورژوازي، ‌هر دو دوره را شامل شد (نگاه كنيد، ‌مثلاً ‌به «آم ين» و «چگونه ژوله ميشله رنسانس را سر هم بندي مي كند»(29) در گونه جديدي از تاريخ(30)، ‌صص 193-207، 258-267) .فه ور در ساير نوشته ها و مقالاتش، ‌از جمله «خاستگاه هاي نهضت اصلاح دين فرانسوي «بد مطرح كردن يك سؤال؟»(31) اين عقيده رسمي و پذيرفته شده درباره نهضت اصلاح دين را به عنوان شورشي كه توسط لوتر(32) عليه خشونتهايي كه بر جامعه مسيحيان اعمال مي گرديد‌، رهبري شد زير سئوال برد. وي تأكيد مي كرد كه تاريخ دين صرفاً‌ نبايد نهادهاي ويژه مربوط به كليسا را در برگيرد، بلكه علاوه بر اين لازم است كه افكار مذهبي، احساسات، تمايلات و واكنشهاي مردم را نيز به حساب آورد (همچنين نگاه كنيد به «تجربه ديني و تاريخ فرانسه»(33)، ‌در گونه جديدي از تاريخ، صص 268-275). از ديدگاه فه ور، ‌نهضت اصلاح دين اصولاً به دليل آغاز جست و جوي بورژوازي براي يك «كليساي منزه، ‌و به نحو مناسبي انساني و به طرزي ملاطفت آميز برادرانه» كه در آن فراگيري كتاب مقدس براي همه انسانها ميسر مي شد و گفت و گوي مستقيم ميان فرد مؤمن و خداوند امكان پذير بود‌، اتفاق افتاد (خاستگاه هاي نهضت اصلاح دين فرانسوي»، در گونه جديدي از تاريخ، ‌صص 66، 69-80). بورژواها در عين حال نقش مهمي را در زندگينامه فه ور درباره لوتر، مارتين لوتر: يك سرنوشت(34) (1928)، ‌ايفا مي كنند. فه ور مدعي است كه بورژواها مخاطبان علاقه مندي براي عقايد لوتر بودند. با اين همه، وي با احتياط يادآوري مي كند كه مقام عقايد لوتر را نمي توان تا حد درك افراد وابسته به طبقه بورژوا تقليل داد. مثلاً، ‌برخي از بورژواها موقعي كه فه ور اصلاح طلب هلندي، اراسموس(35) و دهقانان «دزد و آدمكش» را محكوم كرد عقايد او را مردود شمردند. در كتاب پيش گفته، ‌نهضت اصلاح دين توسط يك فرد خاص تفوق پيدا نكرده است.
فه ور در 1933 استراسبورگ را به قصد عهده دار شدن سمت استادي در رشته ي تاريخ كالج د فرانس(36) در پاريس ترك گفت. اندكي بعد، ‌وي به رياست هيئت پديد آورنده دانشنامه فرانسييز(37)، يك طرح پژوهشي چند رشته اي متمركز بر شماري از موضوعات خاص، ‌منصوب شد. تأثير فه ور را مي توان به روشني در تقديم نامه يك مجلد از اين دانشنامه با عنوان «ابزار رواني»: دستگاه رواني يا ذهني افراد و جوامع (38)، ملاحظه كرد. فه ور همچنين در موقعي كه سياستهاي ضد يهودي در منطقه اشغال شده ويشي(39) فرانسه همكاري مستقيم بلوك، يك يهودي، را با نشريه سالنامه ناممكن گردانيد، ‌ناگزير بود مسئوليت بيشتري را در ارتباط با اين نشريه تقبل كند. كار در سالنامه و دانشنامه، براي فه ور وقت اندكي باقي مي گذاشت تا بتواند برنامه هاي پژوهشي خاص خود را دنبال كند. با شروع جنگ جهاني دوم اين شرايط عوض شد. فه ور در شصت و دو سالگي براي رفتن به سربازي و رزميدن بسيار پير بود، ‌از اين رو، ‌او بيشتر دوران جنگ را در خانه روستايي اش واقع در فرانش كونته صرف باغباني و نوشتن كرد. وي در اين ايام سه كتاب نوشت: مشكل بي ايماني در قرن شانزدهم(1942) دين رابله (ترجمه 1942. مشكل بي ايماني در قرن شانزدهم)، خاستگاه و پديده ها، ‌يا معماي جهان نمادين (1942)، خالق هفت عشق، عشق مقدس، عشق دنيوي (1944) (40و 41) بحث انگيزترين اثر فه ور است. در اين كتاب، ‌فه ور درصدد بر مي آيد تا اثبات كند كه استنباط آبل ليفران(42) از دو اثر فرانسوا رابله (43)، ‌گارگانتوا(44) (1532) و پانتاگروئل (45) (1934) به عنوان حملاتي عليه مسيحيت، ‌واهي و بي اساس است. فه ور با دقت به بررسي تهمت زدنهاي حاكي از كفر و الحاد كه از قرار معلوم از سوي معاصران رابله عليه او به عمل مي آمد، مي پردازد. وي، ‌با كمك گرفتن از عقايد و افكار ناشران، دانشمندان علوم الهي، اشخاص اهل مجادله، ‌و شاعران دست دوم و كم اهميت اثبات مي كند كه برخي از اتهاماتي را كه تاريخ نويسان متوجه رابله تلقي كرده اند، ‌گنگ و مبهمند و ممكن است خطاب به آدمهايي ديگر ساخته و پرداخته شده باشند. فه ور علاوه بر اين مدعي است كه كلمه «ملحد»(46) نوعي دشنام عاميانه بود كه باعث رعشه اي در يك شنونده متدين مي شد (مشكل بي ايماني در قرن شانزدهم، ص 135) او مي نويسد:
بياييد در مورد واژه هاي گذشته ترديد كنيم. آنها معمولاً‌ از دو معني برخوردارند، ‌يكي مطلق، و ديگري نسبي. حتي تعريف معني اولي اغلب دشوار است. گفتن اينكه كلمه الحاد بر انكار كردن خدا دلالت دارد، حرف درستي نيست. اما گذشته از اين، معني نسبي اين كلمه بسيار تغيير كرده است. در قرن شانزدهم كلمه مزبور شديدترين اتهامي بود كه شخص مي توانست بر زبان آورد. اين مطلب از جهتي كاملاً معلوم است. آنچه كمتر معلوم است اين است كه چه مقدار خود همين شيوه هاي استدلال، نسل به نسل تغيير ماهيت پيدا كردند.
(همان، ص 146)
به علت چنين ابهامي، ما موضوع ملحد بودن رابله را نه مي توانيم تأييد كنيم و نه آن را تكذيب نماييم. فه ور معتقد است كه دليل متقن تر براي تكذيب اين موضوع را مي توان با استنطاق كردن رابله از طريق دو اثر متعلق به وي گارگانتوا و پانتا گروئل به دست آورد. در حالي كه ليفران اثر مزبور را از آن يك ملحد مي داند، ‌فه ور آن را يك روايت رايج قرون وسطايي حاكي از نقيضه نويسي مذهبي تلقي مي كند. مثلاً، در فصل پنجم، فه ور اثبات مي كند كه قصه پيوند زدن دوباره سربريده اپيستمون(47) توسط پانورگه(48) (در فصل دوم: ص 30، ‌از گارگانتوا و پانتاگروئل) بيشتر يك نسخه بدل قرون وسطايي از رمان چهار پسر آيمون (49) است تا تفسيري كفرآلود از روايات دوباره زنده شدن ايلعازر(50) و دختر بايرس(51) در انجيل [52] از نظر فه ور، ‌رابله، ‌مانند اصلاح طلب هلندي اراسموس، در قبال برخي از اعمال و افكار كليسا در اواخر قرون وسطا رفتاري معترضانه و انتقاد آميز داشت، اما او اميدورا بود كليسا از راه خرد و تسامح نيرويي تازه پيدا كند. تحليل فه ور از برخي شباهتهاي فكري ميان اراسموس و رابله راه را براي بحث و تبادل نظري جامع تر در زمينه امر محتمل الحاد «مطلق» در قرن شانزدهم باز كرد. او در اين مورد مدعي است كه انديشه هاي آيين مسيحيت چنان زندگي قرن شانزدهم را تحت الشعاع قرار داده بود كه تقريباً ‌براي مطرح كردن موضوع الحاد جايي باقي نمي گذاشت. حتي فلسفه و علوم، ‌كه ممكن بود به عنوان حامي احتمالي بي ديني تلقي شوند، ‌از تمايز گذاشتن ميان طبيعي و ماوراي طبيعي و مفهومهايي مانند «مطلق» و «نسبي»، ‌«انتزاعي» و «ملموس»، ‌«عليت» و «روشمندي» كه در يك قرن بعد باعث استواري و تحكيم خردگرايي متفكراني نظير دكارت شدند، بي بهره بودند.[53] فه ور نتيجه مي گيرد كه نبود مفهومهايي مانند اينها، همراه با درك غير دقيق مكان و زمان و برخوردار نبودن از حس زيبايي در مورد طبيعت، كاملاً به ما ثابت مي كنند كه ابزار دروني قرن شانزدهم بي اندازه از آنچه در قرن حاضر متعلق به ماست، عقب مانده بوده است.
مشكل بي ايماني در قرن شانزدهم گزارشي روشن از «دستگاه» رواني كاملاً متفاوتي در اختيار ما مي گذارد. افزون بر اين، سبك اثر به ما فرصت مي دهد تا نگاهي اجمالي به «دستگاه» رواني متعلق به خود فه ور بيندازيم. كلمات تاريخ به ما ثابت مي كنند، ‌مي توانند بسان يك گفت و گوي هيجان انگيز باشند. مشكل بي ايماني به عنوان يكي از پراهميت ترين آثار تاريخ نگاري قرن بيستم شناخته شده است، ‌اما در معرض انتقادهاي بسيار هم قرار گرفته است. بسياري از تاريخ نويسان سه نكته را خاطرنشان كرده اند نخست اينكه ممكن است رابله، بمراتب بيش از آنچه فه ور مي گويد با انديشه هاي لوتر موافق بوده است، ‌دو ديگر اينكه اسناد بازجوييهاي مربوط به دستگاه هاي تفتيش عقايد در اسپانيا و ايتاليا سري، قرن شانزدهم مؤيد آن است كه برخي از افراد ملحد بوده اند، ‌سه ديگر اينكه در آن زمان شمار زيادتري از مكتبهاي عقيدتي و اعتقادي وجود داشته اند. بسياري ديگر از تاريخ نويسان نيز با ادعاهاي فه ور در خصوص عقب ماندگي حس انسان قرن شانزدهم از زمان، مكان، و زيبايي به مخالفت برخاسته اند.[54]
پس از اعدام بلوك از سوي سربازان آلماني در 1944، ‌وظيفه آماده ساختن كار ناتمام در دفاع از تاريخ يا كار مورخ(55) براي چاپ به فه ور واگذار شد(اين اثر در 1944 با عنوان فن تاريخ نويسي به انگليسي ترجمه شد) . [56] همچنين از وي براي كمك به تجديد سازمان مدرسه مطالعات عالي و پذيرفتن سرپرستي «ششمين بخش» آن (ويژه علوم اجتماعي) دعوت شد. فه ور وقت اندكي براي نوشتن داشت، اما همچنان براي تثبيت ارگان عقيدتي خودش و بلوك درباره تاريخ، نشريه «سالنامه» به عنوان يك ارگان عقيدتي شاخص در فرانسه كوشا بود.[57] اگر چه به منزله يك ارگان اجتماعي بين المللي به حيات خود براي نوشتن موضوعات تاريخي بدون در نظر گرفتن خطوط مرزي كشورها ادامه مي دهد، ‌شمار اندكي در خارج از فرانسه آگاهند كه بلوك يگانه فرد بنيانگذر اين نشريه نبوده است.

آثار مهم

Philippe II et la Franche-Comtd: 6ttide d’histoire politique, religieuse et sociale, Paris: Champion, 1912.
A Geographical Introduction to History, London: Routledge & Kegan Paul, 1924. Martin Luther: a Destiny, New York: Dutton, 1929.
The Problem of Unbelief in the Sixteenth Century: the Religion of Rabelais, Cambridge, MA: Harvard University Press, 1983.
Combats pour l'histoire, Paris: Colin. 1953.
A New Kind of History: from the Writings of Febvre, ed. P. Burke, trans. K. Folca, London: Routledge & Kegan Paul, 1973.
Life in Renaissance France, trans. and ed. M. Rothstein, Cambridge, MA: Harvard University Press.

پي نوشت ها :

1.problem -orientated
2.Lorraine
3.Lycée Louis-le -Grand
4.Ecole Normale Superiéure
5.Henry Bregson
6.LucienLévy -Brudl
7.Emile mâle
8.Henry Bremond
9.Antoine meillet
10.Jules michelet
11.Jacob Burkhardt
12.Fustel de Coulanges
13.Louis Courajod
14.Jean Jaurés
15.Franche-Comté
16.Philippell et la Franche -Comté: Etude d'histoire politioque,religienuse et social
17.Henry Berr
18. 1 'L’histoire dans le monde en mines: la Leqon d’ouverture du cours d’histoire moderne de 1‘Universite de Strasbourg’, Revue Synthese Historique, 1920, 30(1): 1-15; quoted in C. Fink, Marc Bloch: a Life in History, Cambridge: Cambridge University Press, 1989, p. 138.
19.Strasbourg
20.La terre et L'evoulution humaine
21.A Geographical Introduction to History
22.Friedrich Ratzel
23.Rhine
24.Le Rhin: Problèm d'histoire et d'économie
25. Le Rhin: Probl6mes d’histoire et d’6conomie, with A. Demangeon, Paris: Colin, 1935. Quotation from P. Schottler, The Rhine as an Object of Historical Controversy in the Inter-war Years: Towards a History of Frontier Mentalities’, trans. C. Turner. History Workshop journal, 1995, 39: 15.
26.Annales d'Histoire Economique et Sociale
27. The journal kept its original title until 1938, was renamed Annales d'Histoire Sociale in 1939, Melanges d’Histoire Sociale from 1942 to 1944, and Annales d’Histoire Sociale from 1945 to 1946.
28.Michelet
29.How Jules Michelet Invented the Renaissance
30.A New kind of History
31.The Origins of the french Reformation: a Badly Put Question?
32.Luther
33.Religious Practice and the History of France
34.Un destin: Mortin Luther (1928 trans, Martin Luter: a Destiny)
35.Erasmus
36.College de France
37.Encyclopedie fransaise
38.Qutillage mental: the mental or conveptual apparatus of individuals and societies
39.Vichy
40. Le problèm de l'incroyance ou XVLe siècle: la Religion de Rabelais (1942 trans The problem of Unbelife in the Sixteenth century)
41.Ovigène Des Pèriers: ou L'enigme du cymbalum mundi
42.Abel Lefrance
43.Francois Rabelais
44.Gargantue
45.Pantagruel
46.atheist
47.Epistemon
48.Panurge
49.The four Sons of Aymon
50.Lazarus
51.Jairus
52. 4 F. Rabelais, Gargantua and Pantagruel, trans. J. M. Cohen, Harmondsworth, Penguin. 1955, pp. 264-70.
53. On the lack of a distinction between the natural and supernatural, see also ‘Witchcraft: Nonsense or a Mental Revolution?', in A New Kind of History, pp.185-92.
54. See C. Ginzburg, The Cheese and the Worms: the Cosmos of a Sixteenth Century Miller, trans. J. and A. Tedeschi, Baltimore, MD: Johns Hopkins University Press, 1980; J. Edwards, ’Religious Faith and Doubt in Late Medieval Spain: Soria circa 1450-1500’, Past and Present, 1988, 120: 3-25; C. J. Sommerville and J. Edwards, ‘Debate: Religious Fate, Doubt and Atheism’, Past and Present, 1990,128: 152-61; D. Wootton, ‘Lucien Febvre and the Problem of Unbelief in the Early Modem Period’, Journal of Modem History, 1988,60(4): 695-730; S. Kinser, 'The Problem of Belief, in D. Hollier (ed.), A New History of French Literature, Cambridge, MA: Harvard University Press, 1989, pp. 958-66.
55.Apologie pour l'histoire ou métier d'histoiren,(1949 trans The Historians Craft)
56. For Febvre’s response to The Historian’s Craft, see ‘A New Kind of History’, in A New Kind of History, pp. 27-43.
57. For example, L' apparition du livre (1958, translated as The Coming of the Book) was largely written by Henri-Jean Martin, and the Introduction a la France moderne (1961, translated as Introduction to Modern France) was written from lecture notes taken by Febvre’s pupil Robert Mandrou.

منبع مقاله :
هيوز- وارينگتون، مارني؛ (1386)، پنجاه متفکر کليدي در زمينه ي تاريخ، ترجمه: محمدرضا بديعي، تهران: اميرکبير، چاپ دوم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط