همبود انگارشي Imagined Community

اين مفهوم زاده ي ذهن بنديكت اندرسون، يكي از خلاق ترين پژوهندگان ملت گرايي، است. اندرسون در كتاب معروف خودش همبودهاي انگارشي: تأملاتي درباره ي نضج گيري و گسترش ملت گرايي (1991) علاقه ي خاصي به شناخت
پنجشنبه، 26 تير 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
همبود انگارشي Imagined Community
 همبود انگارشي Imagined Community

 

نويسنده: مارتين گريفيتس
مترجم: عليرضا طيب





 
اين مفهوم زاده ي ذهن بنديكت اندرسون، يكي از خلاق ترين پژوهندگان ملت گرايي، است. اندرسون در كتاب معروف خودش همبودهاي انگارشي: تأملاتي درباره ي نضج گيري و گسترش ملت گرايي (1991) علاقه ي خاصي به شناخت اين مسئله دارد كه چگونه تك تك مردم خودشان را عضو ملت خاصي مي شناسند كه بر قلمرو مشخصي حق حاكميت دارد و مي توانند نسبت به ملت خويش چنان احساس وفاداري كنند كه آماده ي جان بازي براي دفاع از آن باشند.
اندرسون نگاه خود را روي روند تاريخي انگارش جمعي كه به اعتقاد خودش خميرمايه ي اصلي احساس ملت بودن است متمركز مي سازد. ملت هم محدود و هم برخوردار از حاكميت انگاشته مي شود. ملت از آن رو همبودي نگارشي است كه اعضاي يك ملت هرگز بيش تر هم ميهنان خود را نمي شناسند و از آن رو محدود انگاشته مي شود كه هيچ ملتي خودش را منطبق بر كل بشريت نمي داند. اندرسون به شكلي نسبتاً عميق به بررسي سه تناقض نماي ملت گرايي مي پردازد: نخست، تعلق عيني ملت ها به دوران نو از نظر تاريخ دانان به رغم قدمت ذهني آن ها در چشم ملت گرايان؛ دوم، عام بودن صوري مليت به منزله ي مفهومي اجتماعي-فرهنگي به رغم خاص بودن تجليات آن؛ و سوم، قدرت سياسي ملت گرايي به رغم فقر فلسفي آن.
به گفته ي اندرسون ملت گرايي را بايد نه در نسبت با ايدئولوژي هاي سياسي خودآگاهانه بلكه در ارتباط با نظام هاي فرهنگي بزرگي شناخت كه پيش از آن وجود داشته اند. ملت گرايي زماني پديدار شد كه سه برداشت فرهنگي ديگر از هويت اهميت خود را از دست مي دادند.
نخست، مذهب دستخوش تغييراتي شد. ملت گرايي نماينده ي تبديل عرفي تقدير به پيوستگي، و پيشامد اسرارآميز به معنا و مفهوم اين جهاني شد. پس از قرون وسطي به دليل كشف سرزمين هاي غيراروپايي و تنزل مرتبه ي تدريجي خود زبان مقدس انسجام ناخودآگاه مذهب از هم پاشيد و همبودهاي قديمي تر اعتمادشان به تقدس بي مانند زبان خودشان را (اين انديشه كه خط خاصي از امتياز دستيابي به حقيقت هستي شناسانه ي مقدس برخوردار است) از دست دادند. دوم، در عرصه ي حكومت هاي خانداني هم تغييراتي رخ داد. مطابق شكل هاي فئودالي انگاش، دولت ها را «مراكز عاليه» تعريف كرده اند و مرزها رخنه پذير و نامشخص بود. اما با افول مشروعيت پادشاهي مقدس در سده ي هفدهم، مردم شروع به ترديد در اين باور كردند كه سازمان يابي جامعه حول «مراكز عاليه»اي چون رُم طبيعي است. سوم، به گفته ي اندرسون-و اين بديع ترين نكته اي است كه وي مطرح مي سازد-بايد مفهوم فئودالي زمان را كه بر طبق آن كيهان شناسي و تاريخ از هم قابل تشخيص نبودند در نظر داشته باشيم. آن چه «تفكر» درباره ي ملت را امكان پذير ساخت تغييراتي بود كه در مفهوم هم زمان رخ داد. وجه مشخصه ي دوران پيشانو، گونه اي مفهوم هم زماني در طول زمان بود كه به موجب آن زمان با «پيش گمانش و اجرا» مشخص مي شد. اين برداشت به تدريج جاي خود را به مفهومي از هم زباني در عرض زمان مي دهد كه به موجب آن زمان با ساعت و تقويم سنجيده مي شود. انديشه ي موجوديتي جامعه شناختي كه مطابق تقويم در زمان پيش مي رود دقيقاً مشابه ملت است كه چونان همبودي قوام يافته پيوسته در تاريخ پيش مي رود.
افول انديشه هاي قديمي، صحنه را براي شكل تازه اي از آگاهي فرهنگي جمعي مهيا ساخت. علت آن كه اين شكل جديد، به صورت ملت گرايي بود به تعامل غيرمنتظره ميان سرمايه داري، فناوري جديد ارتباطي (چاپ) و تقدير گوناگوني زبان ها باز مي گشت. اهميت سرمايه داري در آن بود كه گسترش بازاركتاب موجب تبديل انقلابي زبان ها به زبان هاي عاميانه و بوم گويشي شد. آن چه به اين حركت نيروي بيشتري بخشيد انتشار انبوه انجيل ها در جريان جنبش اصلاح مذهب و گسترش زبان هاي بومي خاص به مثابه ابزارهاي تمركز اداري بود. زبان هاي چاپي نيز به نوبه ي خود با ايجاد زمينه هاي يكپارچه ي تبادل و ارتباطات، مبنايي براي آگاهي ملي فراهم ساختند. روي هم رفته، سرمايه داري چاپ با فراهم ساختن واسطه و رسانه اي براي بازنمودهاي جديد زمان و مكان ملت گرايي را امكان پذير ساخت.
كوتاه سخن، كتاب بنديكت اندرسون با تلقي ملت گرايي به منزله ي پاسخي به دگرگوني دوران فئوداليسم، و بررسي شرايط مادي و فرهنگي لازم براي امكان پذير شدن ملت در مقام همبودي انگارشي، از منابع مطالعاتي اساسي براي محققان ملت گرايي است. اين گونه تلقي از ملت پرسش هاي جالب توجهي را در اين خصوص مطرح مي سازد كه آيا شكل هاي تازه ي ارتباطات در سده ي بيست و يكم هم به انگارش همبودهاي بديلي براي ملت راه خواهند برد. يا نه. خود اندرسون تا حدودي در اين زمينه ترديد دارد. او به پيدايش ملت گرايي دوربرد توسط اعضاي اقليت هاي قومي ساكن غرب اشاره مي كند كه براي تقويت حس تعلق خودشان به ميهني انگارشي كه از كشور محل سكونت شان فرسنگ ها دور است مي توانند از فناوري جديد (مانند پُست الكترونيكي) بهره بگيرند. هنوز روشن نيست كه آيا در آينده، شتاب گيري زماني-مكاني معاصر تقويت مي شود يا ملت گرايي آهنگ خود را از دست مي دهد. در هر حال، با كمك اندرسون به بررسي روابط بين الملل را در مطالعه ي تأثير اين گونه شتاب گيري ها در سيصد سال پيش سراغ گرفت.
ـــ دولت ملي؛ ملت گرايي

خواندني هاي پيشنهادي
-Anderson,B.(1991) Imagined Communities:Reflection on the Origin and Spread of Nationalism 2nd edn,London:Verso.
-Anderson,B.(1998) The Spectre of Comparison,London:Verso.
-Chatterjee,P.(1994) Nationalist Thought and the Colonial World,London:zed Books.
-Unlick,C.(1996),Imagined Community:A Metaphysics of Being of Becoming,Millennium:Journal of International Studies 25,425-41.
مارتين گريفيتس

منبع مقاله :
گريفيتس، مارتين؛ (1388)، دانشنامه روابط بين الملل و سياست جهان، ترجمه ي عليرضا طيب، تهران: نشر ني، چاپ دوم1390.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط