طي سال هاي 1323 تا 1343 هـ.ق
اشاره
اين مقاله به بررسي نامه هاي کنسولگري انگلستان در سال هاي حکومت شوکت الملک علم در قاينات و سيستان مي پردازد و بر اساس اسناد موجود در مرکز اسناد آستان قدس رضوي صورت خواهد گرفت. هدف از بررسي اين نامه ها نگاه به نقش کنسولگري انگلستان در منطقه مذکور و مناسبات بين شوکت الملک با کنسولگري انگلستان است.منطقه سيستان و قاينات از جمله سرزمين هاي خاوري ايران است که به دليل هم جواري با مرزهاي شرقي هند داراي اهميت بوده است. اين منطقه در دوره قاجار تحت حاکميت خاندان علم قرار داشت.
خاندان علم از اعراب خزيمه بودند که به ايران مهاجرت کردند و در جنوب خراسان سکني گزيدند و کم کم توانستند به مناصبي دست يابند.(1) عمده فعاليت اين خاندان از زمان افشاريه شروع مي شود. شرکت امير اسماعيل خزيمه در سپاه نادر شاه افشار و همراهي در لشکرکشي هاي وي، حاکميت بخشي از قاينات را براي خزيمه ها به ارمغان آورد.(2) اوج فعاليت اين خاندان در دوره قاجار به ويژه در دوره ناصري به بعد است. فعاليت هاي آن ها مصادف با تحولاتي است که در دوران قاجار شکل گرفت. موقعيت استراتژيک خاستگاه مکاني آن ها بر اين امر صحه گذاشت. نزديکي قاينات و سيستان به افغانستان و هند- منطقه اي که تحت نفوذ مستقيم انگلستان بود- و حفظ آن اهميت خاصي براي اين دولت داشت، نيز سياست هاي جاه طلبانه روس ها و رقابت با انگليس و ناتواني شاهان قاجار در اجراي تدابير درست در اين رقابت ها، باعث شد خاندان هاي محلي که از نفوذ ديرينه در حوزه جغرافيايي خود برخوردار بودند با استفاده از حمايت هاي اين دولت ها قدرت افزونتري بگيرند و خاندان علم از اين امر مستثني نبود.
قدرت يابي اين خاندان در دوره قاجار از زمان اميرعلم خان سوم (حشخمت الملک) 1282 -1280ق شروع مي شود. وي توانست اقتدار خزيمه ها را در منطقه قاينات و سيستان تثبيت کند. از اين زمان انگليسي ها براي حل مسايل منطقه پا به ميدان مي گذارند. اختلافات مرزي ايران و افغانستان باعث شد تا نمايندگان انگليس به سرپرستي سر گلد اسميت براي حکميت در سال 1288ق به منطقه وارد شوند و تا حدودي نقاط مرزي مشخص شد.(3)
اقدامات اميرعلم خان سوم (حشمت الملک) در سيستان باعث شد ولايت سيستان رسماً به وي واگذار شود و خاندان علم به طور رسمي در رأس حکومت قاينات و سيستان قرار بگيرند.(4) حشمت الملک سعي داشت به صورت حاکمي مستقل و با اطاعت کامل از حکومت مرکزي، قدرت خود را در منطقه حفظ کند.(5)
وي در دوران حکومت خود قلمرواش را بين فرزندانش اميرعلي اکبرخان حسام الدوله و اميراسماعيل خان شوکت الملک اول تقسيم کرد. پس از فوت وي در سال1309ق اين تقسيم اجرا شد و شوکت الملک وارث اصلي پدر شد.(6) اين تقسيم قلمرو باعث تضعيف قدرت خاندان علم و اختلاف بين دو برادر شد. هر دو برادر سعي داشتند با انجام اقداماتي بر ميزان نفوذ و اقتدار خود در منطقه بيفزايند.
در زمان صدارت عين الدوله 1321ق دو برادر براي پاره اي توضيحات راجع به ماليات عقب افتاده به تهران احضار شدند. حشمت الملک راهي شد؛ اما شوکت الملک به بهانه بيماري از رفتن سر باز زد. عين الدوله هم کريم دادخان معززالملک را به حکومت قاينات منصوب و شوکت الملک را از حکومت خلع کرد.(7)
اميراسماعيل خان شوکت الملک در سال 1322ق درگذشت و محمدابراهيم خان علم شوکت الملک دوم جانشين وي شد. دوران حکومت وي که تا سال 1343ق طول کشيد با فراز و نشيب هايي همراه بود.
دوران زندگي وي از چند جهت قابل بررسي است. اول، اتفاقات مهم سياسي که در اين دوره رخ مي دهد که بي تأثير در حکومت شوکت الملک نيست؛ از جمله انقلاب مشروطه، استبداد صغير، جنگ جهاني اول و قيام کلنل پسيان. دوم، نفوذ و رقابت گسترده روس و انگليس در ايران که حاصل آن قراردادهاي 1907 و1919 است. در دوران حکومت وي جداي از وقايع ياد شده رابطه وي با دو دولت انگليس و روس به ويژه انگليسي ها در خور توجه است. همان گونه که بيان شد هم مرز بودن سيستان و قاينات با افغانستان و هند، اين منطقه را مورد توجه انگليسي ها قرار داده بود. آنها با ايجاد رابطه دوستانه با حاکم محلي و تأسيس کنسولگري در سيستان و بيرجند سعي داشتند بر نفوذ خود در منطقه بيفزايند.
تأسيس کنسولگري در سيستان به سال1898 و نايب کنسولگري در بيرجند به سال1900 برمي گردد.(8) آن طور که از محتواي اسناد برمي آيد، نايب کنسول بيرجند تابع کنسول سيستان بود. کنسولگري مي توانست مستقيماً با حکام سيستان و قاينات مکاتبه کند. اگرچه طبق قوانين در ايران بايد اين نامه ها ابتدا به کارگزاري وزارت خارجه در هر محل ارسال و سپس از آنجا براي رفع امور به حاکم محلي ابلاغ مي شد. اما در مجموع تعداد کمي نامه به اين شکل موجود است و کنسول ها خود به صورت مستقيم با حاکم محلي مکاتبه مي کردند. ظاهراً کارگزاري هم تلاشي در رفع امور نمي کرد و نامه ها را براي پيگيري به شوکت الملک ارجاع مي داد.(9) بنابراين در طول دوره مورد نظر نامه هاي بسياري بين کنسول هاي منطقه و شوکت الملک رد و بدل مي شود. هدف از اين مقاله بررسي محتواي نامه هايي است که از سوي کنسولگري بريتانيا براي شوکت الملک ارسال مي شد تا نقش اين کنسولگري در منطقه مشخص شود.
تعداد نامه هاي مورد بررسي 190 برگ سند است که سال هاي 1325 تا 1339 را دربرمي گيرد. بنابراين از سال هاي اوليه حکومت شوکت الملک (سال هاي 1323 تا 1325) و سال هاي آخر حکومت وي (سال هاي 1340 تا 1343) نامه اي در اين بررسي وجود نداشت. بيشتر مکاتبات مربوط به زمان جنگ جهاني اول و حوادث آن مي باشد. محتواي نامه هاي مزبور در ابعاد سياسي، مشکلات اتباع انگليسي، سرقت و ناامني در منطقه، امور نظامي و تجهيز قشون، مسائل مربوط به مؤسسات انگليسي از جمله بانک شاهي و خط سيم تلگراف هند و اروپا، مسائل اقتصادي و روابط شخصي و دوستانه و ميهماني ها با شوکت الملک بود.
نامه هاي کنسول ها بر روي برگ هايي که مهر کنسولگري و مهر دولت هند بريتانيا را داشت نوشته مي شد. جنس اين کاغذها بسيار مرغوبتر از کاغذهايي بود که شوکت الملک بر روي آن نامه مي نوشت.
خطابي که در نامه ها براي شوکت الملک به کار مي رفت بسيار احترام آميز بود و عموماً همان توصيفاتي را داشت که سايرين در نامه هاي خود به کار مي بردند: «خدمت ذي رفعت جناب مستطاب، اجل اکرم افخم عالي، سرکار امير شوکت الملک اميرتومان و حکمران محترم کل ولايات قاينات، زيد اقباله المتعالي».(10)
در برخي نامه ها از توصيفاتي چون «قربانت روم يا تصدقت شوم» استفاده شده است. ولي در بيشتر نامه هاي رسمي همان خطاب بالا ذکر مي شد. پاسخ شوکت الملک يا در حاشيه نامه و يا به صورت جداگانه ارسال مي شد. وي حتي المقدور سعي مي کرد مشکلات و مسائل طرح شده را در حوزه حکمراني خود حل کند.
کنسول هايي که براي اين منطقه انتخاب مي شدند معمولاً افراد با سابقه در حوزه ديپلماسي بودند.(11) هنگامي که يک کنسول جايگزين مي شد به شوکت الملک از سوي کنسولگري اطلاع داده مي شد. برخي از آنها که رابطه دوستانه بيشتري داشتند خداحافظي کرده و حتي در سال هاي بعد هم به شوکت الملک نامه مي نوشتند.(12)
از محتواي نامه ها برمي آيد که نايب کنسول هاي بيرجند رابطه نزديکتري با شوکت الملک داشتند و در ميهماني هاي وي شرکت مي کردند. احتمالاً به خاطر اينکه مقر حکومتي شوکت الملک در بيرجند قرار داشت طبيعي بود که ارتباطات بيشتر باشد.
کنسول هايي که از آنها نامه هايي موجود است عبارتند از:
- کنسول هاي سيستان
1- سرگرد ويليام فردريک تراورز اوکانر: کنسول سيستان از سپتامبر1909(13) و(14) که حدود 4 نامه از وي در سال هاي1327، 1329 و 1330 موجود است.
2- سرهنگ دوم فرانسيس بيول پرايددوکس که در نامه هايش نام وي پريدوکس آمده است.(15)
بيشتر مکاتبات مربوط به وي است. 87 نامه که سال هاي 1331 تا 1336 را دربرمي گيرد. نامه هاي وي راجع به اتباع، خريد تجهيزات نظامي و مسايل مربوط به ورود آلمان ها به خاک قاينات و... است.
- ويس کنسول ها يا نايب کنسول هاي بيرجند
ويليام ريچارد هاسن يا هوسن، نايب کنسول بيرچند از 1909 تا 1913(16)
19 نامه از سال هاي 1325، 1326، 1328، 1330 و 1331 با محتواي بانک شاهي و اتباع موجود است.
رولاند هيل نيو نايب کنسول بيرجند از 1913(17)
33 نامه در سال هاي 1332، 1333 و 1334 از وي با محتواي اتباع و حضور آلماني ها در منطقه موجود است.
وي در صفر 1332 وارد قاينات شد و قبل از اينکه ويس کنسول بيرجند شود چندين سال در بندر لنگه ويس کنسول بوده است.(18)
ترنس وينسنت برنان که در نامه هايش با عنوان ليوتنان برنن ذکر شده، نايب کنسول بيرجند از ژانويه 1917 و کفيل کنسولگري سيستان از 1920.(19)
37 نامه از سال هاي 1331، 1335، 1336، 1337، 1338 از وي موجود است.
ستوان جي دابليو ماتيوز نايب کنسول بيرجند از 1918 تا 1919(20) ليوتنان متيوس 1334 و 1336 وي در سال 1335 صاحب منصب قشون دولت انگليس بود.
از وي 8 نامه از سال هاي 1334 و 1336 موجود است.
امور سياسي
تلاش انگليسي ها براي نفوذ در منطقه سيستان و قاينات از بررسي نامه هاي کنسول ها کاملاً محرز است. آنها در مسايل مربوط به حاکميت منطقه دخالت کرده و سعي داشتند حاکمي که به اهداف آنها نزديکتر باشد براي اين منطقه انتخاب شود و زماني که مي ديدند اين حاکم با منافع آنها هم خواني ندارد در کار وي کارشکني مي کردند. در جريان اختلاف شوکت الملک با حسام الدوله، انگليسي ها جانب شوکت را گرفتند. اما در سال 1334ق و مسايل جنگ جهاني اول که در ادامه به آن پرداخته خواهد شد، براي مدت کوتاهي از حمايت وي دست کشيدند.همان گونه که بيان شد شوکت الملک در سال 1323ق رسماً به حکومت قاينات رسيد. در دوران استبداد صغير به دليل حمايت وي از مشروطه خواهان، از حکومت عزل و برادرش علي اکبرخان حسام الدوله جانشين او شد.(21)
بعد از پايان استبداد صغير در 1327ق دوباره شوکت الملک به حکومت قاينات منصوب شد و برادرش کماکان حکومت سيستان را برعهده گرفت.(22)
دو برادر به شدت رقيب يکديگر بودند. حشمت الملک سعي داشت با ايجاد ناامني گسترده در منطقه، حکومت شوکت الملک را از بين ببرد. کنسول ها از وضعيت و روابط بين دو برادر کاملاً آگاه بودند.(23) حتي روس ها هم که از قرارداد 1907 به بعد به يک اشتراک مساعي با انگليس رسيده بودند، از مواضع انگليس در اين خصوص حمايت مي کردند. کنسول انگليس که نماينده دولت تابعه اش محسوب مي شد اخبار اين ناامني را به سفارت انگليس رسانده و تلاش داشت از ناامني ها جلوگيري کند. چرا که اين ناامني ها باعث غارت اموال اتباع انگليس شده بود. در نامه اوکانر به شوکت الملک نقش و ميزان دخالت انگليس مشخص مي شود: «تعدي و تاخت و تاز حملات حضرات بلوچ در قاينات که اخيراً خبر آن را به وزيرمختار انگليس رسانده که اين تعدي و تاخت و تاز به تحريک حشمت الملک بوده، دستور داده که مأموري سخت و کافي براي سيستان تعيين که تحقيقات لازم را انجام دهد و همين اطلاعات را کنسول روس به وزيرمختار روس داده، دولت ايران ناصرالسلطنه را به سمت سرحدداري سيستان و مأموريت در خصوص تعدي و حملات بلوچ ها انتخاب کرده که رسيدگي کرده و از حشمت الملک قسمت اموال منهوبه و مسروقه وصول و غرامت دريافت کنند. تقاضاي دوستدار آن است که شما با مأمور محترم مذاکره و چگونگي را حالي کنيد و از اين طرف ما و قونسول روس اقدامات لازم به عمل آورده، ناصرالسلطنه از کم و کيف اين امورات به خوبي مسبوق گردند. مقصرين و مفسدين را تنبيه خواهند کرد».(24)
دو برادر در سال 1330ق به تهران فراخوانده شدند. شوکت الملک قبل از رفتن به تهران نامه اي به کنسول انگليس، پريدوکس، نوشته و شرايطي را براي رفتنش به تهران قرار داد؛ از جمله اينکه توقف وي بيش از يک ماه طول نکشد؛ و در صورت انقلاب در تهران سفارت انگليس حافظ وي باشد.(25) اين نامه حکايت از روابط حسنه دو طرف دارد. در هنگام حضور شوکت الملک در تهران اعضاي سفارت انگليس با وي مکاتبه داشتند.(26) در تهران روابط نزديک شوکت الملک با انگليسي ها به دادش رسيد؛ برادرش حشمت الملک عزل شد و سيستان و قائنات به يک حکومت تبديل شد و شوکت الملک به حکومت سيستان و قائنات رسيد.(27) از اين تاريخ تا 1343ق شوکت الملک حکمراني هر دو ولايت سيستان و قاينات را برعهده داشت. در چند سال آخر حکمراني اش، بلوچستان نيز به قلمرو او اضافه شد.(28)
انگليسي ها، که حشمت الملک را مسئول ناامني در قاينات و تحريک سارقين بلوچ براي غارت اموال اتباع دولت انگليس و خسارت به آنها مي دانستند و حتي احضار وي به تهران به درخواست آنها صورت گرفته بود،(29) از شوکت الملک خواستند املاک حسام الدوله را مصادره کند تا از آن محل غرامت آنان پرداخت شود.(30) انگليسي ها از حسام الدوله دل خوشي نداشتند.(31)
جنگ جهاني اول، حوادث مهمي را در ايران پيش آورد؛ و با اينکه ايران در اين جنگ بي طرف بود، به اندازه يک کشور درگير جنگ، و شايد بيشتر، از سوي طرفين متخاصم صدمه و آسيب ديد؛ حتي قلمرو حکومت شوکت الملک علم که از صحنه هاي واقعي جنگ هزاران کيلومتر دورتر بود نيز، تحت تأثير وقايع جنگ قرار گرفت.
آنچه باعث شد حوزه حکمراني شوکت الملک درگير وقايع جنگ شود، ورود گروههاي آلماني به ايران بود که عده اي از آن ها قصد داشتند با عبور از خاک قاينات و سيستان وارد افغانستان شوند و با تحريک افغانها بر ضد انگليسي ها و ايجاد پايگاه نظامي دست به حمله بزنند.(32)
خبر رسيدن اين گروهها به کنسولگري باعث شد نسول به چاره جويي بپردازد. در اين خصوص مکاتبات بسياري با شوکت الملک از سوي کنسولگري انجام شد.
در نخستين نامه اي که در اين خصوص از سوي پريدوکس به شوکت الملک فرستاده شد، حضور آلماني ها و اتريشي ها در منطقه، تلاش ايشان براي ضربه زدن به اتباع انگليس و روس، کمک از ايراني ها براي مقابله [با] انگليس و روس و رفتن ايشان به افغانستان براي تحريک افاغنه به قصد جهاد، به اطلاع وي رسانده شد.(33) در اين نامه ها از شوکت الملک خواسته شد «تحقيقات تجسسي بنمايند و از آنها ضمانت مکتفي بايد در خصوص حفظ امن گرفته شود و اگر آنها از عهده برنيايند تمام آنها دستگير شده تحت الحراست محفوظ نگاهداشته شوند تا احکامات از طرف دولت از طهران صادر شوند.»(34) پاسخ شوکت الملک در حاشيه نامه اين است که وي براي دستگيري افراد فوق بايد از دولت مرکزي کسب تکليف نمايد.(35)
در نامه بعدي نيو ويس قونسول قاينات، گزارشي از حضور دسته هاي آلماني در منطقه گناباد و نزديک شدن آنها به قاينات با هدف اجير کردن نيرو مي دهد؛ و از شوکت الملک مي خواهد با استفاده از قشون خود مانع همکاري مردم با ايشان شود. باز هم پاسخ شوکت الملک در حاشيه نامه مبني بر اين است که وي نمي تواند از قشون خود براي اين امر استفاده کند، چون دولت ايران در اين جنگ اعلام بي طرفي نموده و تکليف وي هم حفظ همين مسئله است؛ اما حکم به اطراف فرستاده که کسي به آنها منزل ندهد.(36)
اما شوکت الملک علاوه بر صدور احکامي مبني بر ممنوعيت در اختيار قرار دادن محل سکونت به آلماني ها، با انگليسي ها هم در برخي زمينه ها همکاري مي کند. از جمله انگليسي ها در اين زمان براي مسافرت اتباع خود از شوکت الملک تقاضاي محافظ را دارند تا آنان را از حمله احتمالي آلمان ها محافظت نمايد. شوکت الملک درخواست آنان را برآورده مي کند.(37)
حتي پريدوکس از شوکت الملک مي خواهد اسرايي را که در بند دارد فعلاً آزاد نکند چرا که آن ها جاسوس بوده و عليه انگليسي ها دست به اقدام زده اند.(38)
در گيرودار جنگ نکات جالب توجهي نيز در مکاتبات مطرح مي شود. مأموران انگليسي واهمه دارند که نکند اهل سنت منطقه به طرفداري از دولت عثماني، دست به اقداماتي بزنند. شوکت الملک نگراني آنان را بي مورد مي داند: «اينکه جناب عالي خيال فرموده ايد که اکثر سربازهاي سيستان اهل سنت و جماعت هستند و ممکن است به واسطه همدردي با دولت عثماني طرفداري از آلماني ها نمايند محض خاطر شريف عرض مي کنم در تمام فوج سيستان عده سني 30نفر نمي شود. بالفرض که سني مي بودند دليل نمي شود هرجا سني باشد بايد به حمايت آلمان ها مايل باشد. چنانچه اين قاعده کليت مي داشت خطر اين مسئله به تمام مأمورين دولت فخيمه انگليس در هندوستان و غيره متوجه مي شد زيرا که خيلي از اهل سنت و جماعت مستخدم دارند».(39)
انگليسي ها تصميم گرفتند حضور نظامي خود را در شرق ايران تقويت کنند. تهديد آلمان براي آنها جدي بود.(40) براي اين کار لازم بود متحد منطقه اي خود را توجيه کنند. نيو، کنسول انگلستان، در نامه اي به شوکت الملک هدف از تقويت حضور نظامي انگليس در منطقه را جلوگيري از نفوذ آلمان ها به افغانستان ذکر کرد.(41) انگليسي ها نياز به همراهي شوکت الملک داشتند.(42)
کنسول انگليس از شوکت الملک مي خواهد براي تهيه آذوقه نفرات انگليسي به وي کمک کند و از عدم مساعدت شوکت الملک و مردم در دادن آذوقه در اين خصوص شکايت دارد(43): «از جواب معلوم خواهد شد که دولت علّيه ايران در قائم داشتن بهبودي قشون دولت انگليس که آنها آن کار را مي کنند که از قراري که دولت مشاراليها مي گويند قشون دولت مشاراليها نمي توانند بکنند چه اندازه دلبستگي را دارد».(44)
البته مردم منطقه هم نسبت به اين امر واکنش نشان مي دهند. روحاني سربيشه مردم را تحريک مي کند تا به هزاره ها که از سوي انگليسي ها اجير شده بودند آذوقه ندهند و اين مسئله باعث مي شود کنسول انگليس از شوکت الملک بخواهد فوراً به مسئله رسيدگي کند.(45)
از سوي ديگر شوکت الملک در نامه اي علت عدم همکاري مردم در فروش آذوقه به قشون انگليس را نيامدن باران و تنگي سال دانسته است نه عداوت مردم نسبت به انگليسي ها.(46) اما نيو اين مسئله را رد نمود: «با توجه به کم بودن قشون ما تأمين آذوقه ضرري به اهالي نمي زند».(47)
به هرحال شوکت الملک دستور داد با انگليسي ها در خصوص فروش آذوقه همکاري شود و نيو در نامه اي از وي خواست تا کساني را که در اين خصوص مخالفت مي کنند سريعاً مورد بازخواست قرار دهد.(48)
در برخوردها و منازعات مردم و قشون انگليس، از خود کنسولگري فردي مأمور رسيدگي به اوضاع مي شد.(49)
پس از پايان جنگ به سبب حضور قشون انگليسي ها در منطقه، قيمت گندم و جو افزايش يافت. انگليسي ها براي کاهش قيمت مواد فوق هرگونه خريد و فروش و معامله با قشون خود ممنوع اعلام کردند.(50)
در باب مطالبات اتباع ايراني از قشون نظاميان انگليسي نيز تأکيد کردند: «خاطر عالي را مستحضر مي نمايد که اين ويس قونسولگري ابداً خود را مسئول ايصال مالبات اتباع دولت علّيه ايران از نظاميان دولت فخيمه انگليس چه در بيرجند و چه در خارج از اماکني که قشون دولت فخيمه مأموريت و اقامت دارند نخواهند دانست».(51)
در اين دوره روس و انگليس با هم متحد بودند. اين فرصتي بود براي روس ها تا آنها هم در اين منطقه سرپلي براي خود ايجاد کنند. بنابراين آنها نيز تقاضا کردند داراي همان امکانات کنسولي انگليس در منطقه باشند.(52)
اما نفرت مردم ايران از انگليس موجب شده بود در تمام نقاط ايران، مردم خواهان شکست انگلستان و پيروزي آلمان باشند. انگلستان از نظر افکار عمومي ايران باخبر بود لذا از متحد منطقه اي خود در سيستان و قائنات مي خواست افراد مظنون به همکاري و طرفداري از آلمان را دستگير نمايد.(53)
شوکت در پاسخ تأکيد مي کند براي جلب نظر مأموران انگلستان تلاش خواهد کرد.(54)
کنسول ها به دقت هر چيزي را که اتفاق مي افتاد دنبال مي کردند. از جمله انتشار اخبار جنگ توسط آلماني ها که حاکي از پيشرفت ايشان در اروپا بود. اين مسئله سريعاً از سوي نيو پيگيري مي شود و از شوکت الملک مي خواهد جلوي انتشار اين اخبار را بگيرد تا باعث تهييج افکار عمومي نشود.(55)
از مهم ترين نتايج جنگ براي شوکت الملک عزل وي از حکومت در سال 1334ق بود. وي که در برابر فشار انگليسي ها مبني بر دستگيري آلماني ها بر موضع دولت متبوع خود مبني بر بي طرفي ايران و کسب اجازه از دولت متبوع خود پافشاري کرده بود، نتوانست نظر انگليسي ها را جلب نمايد و همين مقدمات عزل وي از حکومت را فراهم کرد و برادرزاده اش حسام الدوله جانشين وي شد.(56) اما اين مسئله يکسال بيشتر به طول نينجاميد و بعد از يکسال دوباره خود شوکت الملک به حکمراني منصوب شد و روابط حسنه اي با انگليسي ها برقرار کرد.
اتباع انگليس در منطقه
بيشتر مکاتبات کنسول ها مربوط به مسئله اتباع و اجزاي کنسولگري مي شد. در واقع يکي از عمده ترين وظايف آن ها رسيدگي به وضعيت اتباع و حمايت از آنان بود.(57) بررسي نامه ها نقش اين اتباع در منطقه و مشکلات فراروي آن ها را نشان مي دهد.اتباع انگلستان در شرق ايران علاوه بر کارکنان انگليسي کنسولگري، تجار و سربازان هندي، سربازان بلوچ، افاغنه و هزاره که اجير گرفته شده بودند، تعدادي ايراني بودند که يا مستخدم کنسولگري بودند و يا براي حفظ موقعيت خود تابعيت انگليس را پذيرفته بودند. در رجب سال 1336ق حمايت از رعاياي روس در قاينات و سيستان به کنسول انگليس مقيم سيستان واگذار شد.(58) انگليسي ها حتي براي اتباع ايراني که نزد آن ها مستخدم بودند نشان مخصوص قرار دادند که کسي متعرض آن ها نشود.(59)
مستخدمين انگليس در صورت استعفا، از تابعيت اين دولت خارج شده و اين مسئله نيز توسط کنسول به شوکت الملک اطلاع داده مي شد.(60)
مهم ترين مسئله مطرح شده در نامه ها بحث امنيت در منطقه بود. ناامني در سيستان و قاينات باعث مي شد تجار و بازرگانان هندي و تبعه انگليس دچار مضيقه هاي فراوان شوند و اموال آن ها مورد غارت و سرقت قرار بگيرد. سرقت شتر از اتباع انگليس موضوع بسياري از نامه هاست. اين مسئله يکي از مواردي بود که بارها از سوي کنسول هاي انگليس در نامه هايشان به شوکت الملک پيگيري مي شد.(61) اگرچه در برخي پاسخ هاي شوکت الملک آمده است وي مسئول پيگيري اين امور نيست و نمي تواند در امور رسمي با ويس قونسولگري مذاکره نمايد بلکه اين وظيفه کارگزاري خارجه است، اما باز هم کنسول انگليس شوکت الملک را مسئول استرداد اموال مسروقه دانسته و از او مي خواست ماجرا را پي گيري کند. به ويژه اينکه اگر گماشتگان شوکت الملک باعث تجاوز به حقوق اتباع انگليسي مي شدند اين مسئله به سرعت از سوي شوکت الملک پيگيري مي شد.(62)
کنسولگري در نامه اي از شوکت الملک درخواست دارد راههاي تجاري را ايمن سازد.(63) در نامه اي ديگر، پريدوکس به شوکت الملک گزارش تجار را يادآوري مي کند که در راه سيستان و ملک سياه کوه آب خيلي کم است و بايد چاهها پاک شود و دوباره چاه حفر شود. ظاهراً خود کنسولگري هم به حکومت محلي براي اين امر کمک نموده است.(64)
اعاده حقوق و مطالبات اتباع انگليس نيز برعهده کنسول ها بود. محاکمه مجرمان و اتباع انگليس با استفاده از حق قضاوت کنسولي، يعني کاپيتولاسيون طبق قوانين انگليس از سوي کنسول ها انجام مي شد. وقتي يک تبعه انگليس، موسوم به امام بخش، مرتکب قتل شد، پريدوکس در نامه اي به شوکت الملک خواست وي را تسليم کنسولگري انگليس کند تا مطابق قانون انگليس محاکمه شود و براي تحمل مجازات نيز به هندوستان برود.(65)
علاوه بر اجراي قانون کاپيتولاسيون، گاه اجزاي کنسولگري به دليل آشنا نبودن به قوانين ايران اقداماتي انجام مي دادند که منجر به دخالت نظيمه مي شد. کنسولگري به شدت از آن ها حمايت مي کرد و با مکاتبه با کارگزاري خارجه و شوکت الملک سعي در توجيه اشتباهات آن ها مي نمود.(66)
حتي اگر فرد مجرمي به افغانستان مي رفت، از شوکت الملک درخواست مي شد با مکاتبه با حکام آن منطقه پيگير افراد خاطي شده تا حق اتباع انگليس اعاده شود.(67)
در قضيه قتل شخصي موسوم به فدا حسين در سال 1334ق، کنسولگري درخواست کرد نماينده اي از سوي کنسولگري در باب اين قتل تحقيق کند و ديه ي مقتول نيز پرداخت شود.(68) در صورتي که يکي از اتباع فوت مي کرد و متوفي مطالباتي داشت، بازپس گيري مطالبات وي توسط کنسولگري انجام مي شد.(69) اگر تبعه اي مفقود مي شد از شوکت الملک خواسته مي شد از نظميه براي يافتن وي کمک بگيرد.(70) کنسولگري گاه رعايت تشريفات ظاهري را هم نمي کرد و با کدخداهاي روستاها مستقيماً به نامه نگاري مي پرداخت. در متن نامه برنن به کدخداي مزرعه بشکز براي يافتن پول گمشده يک نفر از سوارهاي انگليس کدخداي بيچاره تهديد مي شود اگر اين وجه پيدا نشود «به حکومت جليله مراجعه و از شما به سختي خواهند گرفت».(71)
در مواردي که اتباع با افراد محلي اختلافي پيدا مي کردند باز هم کنسولگري از شوکت الملک کمک مي خواست.(72) اين مسئله به اختلاف بين سواره قشون انگليس و افراد محلي نيز مربوط مي شد.(73)
در مواردي که اتباع انگليسي طلبي داشتند و فرد بدهکار پرداخت نمي کرد باز هم متوسل به کنسولگري شده و او هم از شوکت الملک درخواست مي کرد مسئله را حل و فصل کند و معمولاً وي اين کار را انجام مي داد.(74) اختلافات ملکي نيز همين گونه حل و فصل مي شد.(75)
از مسايل ديگر بحث ازدواج با اتباع انگليسي بود که اين مسئله بايد با اجازه «اداره جليله حکومتي» صورت مي گرفت. معمولاً افاغنه و بلوچ هاي رعيت دولت انگليس دست به اين اقدام مي زدند که اگر بدون اجازه صورت مي گرفت از سوي کنسولگري تنبيه مي شدند.(76)
يکي از وظايف کنسولگري، حمايت از اقليت مذهبي اسماعيليه بود که از نظر انگليس به خاطر پيروي از آقاخان، اينها در حمايت انگليس بودند و نبايد با ايشان بدرفتاري مي شد: «دستور فرماييد کسي متعرض اين بيچاره ها نشود و مراعات حال آنها را بکند».(77)
حمايت از مؤسسات انگليسي
به غير از کنسولگري، شعب بانک شاهي و ادارات و دفاتر خط تلگراف هند و اروپا از نهادهاي انگليسي منطقه بود. تأمين خدمات براي اين مؤسسات يکي از موضوعات نامه هاي متبادله ميان کنسولگري و حکومت سيستان و قائنات بود. هر صاحب منصب انگليسي که قصد سفر به منطقه را داشت براي محافظت از وي از حکومت قاينات کمک گرفته مي شد. از جمله وقتي که يکي از رجال و کارگزاران انگليسي قصد سفر و عبور از بيرجند را داشت، از شوکت الملک تقاضا مي شد محافظي براي ايشان آماده سازد و اين کار توسط شوکت الملک انجام مي شد. از جمله هنگام سفر رئيس تلگراف از تهران به کرمان، براي رفتن وي از بيرجند درخواست سوار مي شود.(78)به هنگام حمل خزانه بانک شاهي از بيرجند به سيستان يا مشهد نيز درخواست ارسال سوارکار خوب مي شد.(79)
سيم خط تلگراف هند و اروپا در منطقه نيز گاه و بي گاه مورد دستبرد يا خرابکاري قرار مي گرفت. بنا به نقل کنسولگري اين کار عمدتاً توسط بلوچ ها صورت مي گرفت. در نامه اي از شوکت الملک خواسته شده به خاطر شکسته شدن پياله چيني سيم تلگراف، وي بايد خسارت را پرداخت کند.(80) انگليسي ها تلاش هايي براي گسترش اين خط داشتند؛ از جمله براي تأسيس تلگرافخانه در کوه ملک سياه، پريدوکس با مدير اداره تلگرافات هند و اروپا مقيم تهران مذاکره کرد و از شوکت الملک خواست از وزارت داخله درخواست کند اداره تلگرافات ايران يک نفر تلگرافچي به کوه ملک سياه بفرستد.(81)
دخالت در امور ايران
انگليسي ها علاوه بر حمايت از اتباع دولتشان، به رجال ايراني که از آن ها درخواست کمک داشتند مساعدت مي کردند. اين به نوعي دخالت در امور ايران محسوب مي شد. در برخي نامه ها، کنسول انگليس، سفارش بعضي ايراني ها را به شوکت الملک مي کند. پريدوکس در نامه اي از عملکرد رئيس نظميه حمايت کرده و خواهان تداوم رياست وي است. البته يادآور مي شود اين درخواست خود رئيس نظميه از پريدوکس بوده است.(82)پناهنده شدن و تأمين امنيت از جمله مواردي بوده که در کنسولگري انجام مي شده است. در جريان قتل رئيس ماليه قاينات توسط چند پليس، تعدادي از اجزاي اداره ماليه به کنسولگري پناهنده شده تا امنيت به ايشان داده شود. شوکت الملک در نامه اي به هوسن، کنسول انگليس، اطمينان مي دهد جان اين افراد در امن و امان است.(83)
اگر شکايتي به سفارت انگليس در تهران مي شد که مربوط به حوزه قاينات مي گرديد کنسول انگليس در قاينات پيگير آن بود. پريدوکس در نامه اي از شوکت الملک مي خواهد به شکايت آسيه خانم دختر ناظر حسام الدوله از ميرزااحمد مدير که به سفارت انگليس در تهران، و از آنجا به کنسولگري رسيده، رسيدگي کند.(84)
کنسولگري انگليس علاوه بر حمايت از برخي رجال ايراني، از اقدامات شوکت الملک در حکومت خود ابراز رضايت مي کرد. از جمله هوسن از اينکه شوکت الملک اداره حکومتي قاينات را در زمان عزيمتش به نهبندان به عبدالعلي خان محول کرده ابراز رضايت مي کند.(85)
البته گاه نيز دلخوري هايي از برخي اقدامات کارگزاران ايراني داشتند؛ از جمله زماني که کنسولگري به مناسبت تولد جرج پنجم جشني بر پا کرده بود و از کارگزار ايران دعوت نمود، افخم السلطان از رفتن خودداري کرده و باعث ناراحتي پريدوکس شد. کنسول در نامه اي اين مسئله را متذکر شده است.(86)
گاه نيز کنسول ها خواهان مجازات مأموران ايراني بودند که از نظر آن ها به خوبي ايفاي وظيفه نمي کردند. از جمله در مورد علي شاه خان، مأمور سيم تلگراف که از نظر آنها، مستحفظيني را که به سيم تلگراف صدمه مي زدند، مجازات نمي کرد. پريدوکس از شوکت الملک مي خواهد اقدامات سختي عليه وي و طايفه اش انجام دهد.(87)
در برخي موارد کنسولگري خود اقدام به حبس افراد مجرم مي کرد. در نامه برنن به شوکت الملک آمده «يک نفر محبوس پلتيکي عبدالوهاب نام از طرف فرمانفرماي ايالت خراسان فرستاده شده و در حبس حضرت اجل عالي است. برحسب دستور جناب اجل ژنرال قونسول دولت فخيمه انگليس مقيم مشهد قرار اين طور است که مشاراليه در قونسولگري اينجا حبس باشد... حاليه مؤمي اليه را به اين قونسولگري اعزام دارند.»(88) در مواردي که نارضايتي مردم محلي به زيان منافع آنها بود از جمله مواردي که در هنگام جنگ جهاني اول ذکر آن گذشت يا شورش مردم بنجار، آن ها صريحاً از شوکت الملک مي خواستند جلوي اين اقدامات را بگيرد(89) و حتي گاهي خود با فرستادن مأمور مستقيماً مداخله مي کردند.(90)
امور نظامي
شوکت الملک در سال 1331ق براي جلوگيري از ناامني هاي موجود در منطقه تصميم گرفت نيروي مسلح مجهزي را تشکيل دهد و براي اين کار موافقت دولت مرکزي را جلب کرد. فشار انگلستان بر دولت ايران براي حفظ امنيت منطقه موجب اصلي اين کار بود.(91)شوکت الملک براي اين کار علاوه بر استفاده از افسران مجرب و تحصيل کرده،(92) از انگليسي ها هم براي تجهيزات و اسلحه کمک گرفت. در قسمتي از مکاتبات کنسول انگليس به ارسال وسايل نظامي چون توپ و تفنگ از هند اشاره شده است.
هزينه تمام اين تجهيزات به طور کامل از شوکت الملک گرفته مي شد. حتي وسايلي که به عنوان امانت داده مي شد اگر آسيب مي ديد هزينه کامل آن وصول مي شد. در سال 1332ق صاحب منصب مستحفظين کاچه تعدادي ريسمان براي حمل تفنگ امانت داده بود، اين ريسمان ها آسيب ديد. بلافاصله از سوي پريدوکس براي پرداخت غرامت آنها پيگيري شد.(93)
شوکت الملک توانست با کمک مالي و نظامي انگلستان و با موافقت حکومت مرکزي يک ارتش محلي مدرن و مجهز ايجاد کند(94) و با کمک اين ارتش تا حدي از ناامني منطقه بکاهد. به ويژه اين که اين ارتش زماني تشکيل شد که جنگ جهاني اول در حال شکل گرفتن بود و بعدها در جنگ، اين ارتش با حفظ امنيت توانست اهداف انگليس در منطقه را تأمين کند.(95)
روابط شخصي
از همان ابتدا روابط دوستانه و خوبي بين کنسول ها و شوکت الملک برقرار بود. دعوت ها و ميهماني ها يا براي تفريحات شخصي طرفين صورت مي گرفت و يا براي ملاقات شوکت الملک با ساير انگليسي ها(96) بود. اوکانر در يکي از دعوت هايش هدف از اين دعوت را ازدياد محبت و اتحاد و مودت و ارتباط قوي بين انگليس و ايران دانسته است.(1327ق)(97) نيز برخي نامه ها ارسال اخباري از دنياي سياست در اروپا بود.(98) کنسول ها دستور داشتند شوکت الملک را از امور مهم آگاه سازند.(99) در بين نامه ها از اقدامات شوکت الملک براي انگليسي ها قدرداني مي شد. اوکانر در سال 1329ق از اينکه شوکت الملک باغي را براي استراحت کنسول انگليس تدارک ديده، تشکر مي کند.اين روابط گاهي به درخواست هاي ديگري منتهي مي شد؛ از جمله خريد برخي لوازم شخصي براي شوکت الملک از هند و اروپا. يا درخواست امانت قاليچه و موارد ديگر از شوکت الملک براي برگزاري جشن توسط کنسولگري.(100)
ارسال هدايا به يکديگر، از ديگر موضوعات اين نامه هاست. در نامه اي از پريدوکس به شوکت الملک، از وي به خاطر ارسال قاليچه و ميوه اهدايي تشکر کرده، اما خاطرنشان ساخته مأمورين دولت انگليس حق ندارند اسبابي را که هنگام مأموريت رسمي هديه مي گيرند شخصاً بگيرند و ببرند. اين وسايل مال حکومت هندوستان است و تا زمان مأموريت مي توانند استفاده کنند و بعد از وي جانشينش مي تواند استفاده کند.(101)
نتيجه گيري
محتواي نامه هاي مذکور نشان مي دهد فعاليت کنسولگري انگليس در همه ابعاد زندگي سياسي، اجتماعي و اقتصادي مردم منطقه وجود داشته است. آن ها با تيزبيني، تمام وقايع را زيرنظر داشتند و هر جايي منافع دولت بريتانيا و اتباع آن مورد خطر واقع مي شد وارد عمل شده و تا نتيجه نمي گرفتند از موضع خود عقب نشيني نمي کردند.در وقايع سياسي که اثرات آن به منطقه مذکور رسيد، به ويژه در جريان جنگ جهاني اول، علاوه بر فشار به شوکت الملک براي پياده کردن اهداف دولت تابعه خود، به تجهيز قشون پرداخته و هرگونه واکنش مردمي را از طريق حکومت محلي خاموش مي کردند.
آن ها در عين اينکه در نامه هايشان محترمانه با شوکت الملک مکاتبه مي کردند و همان تعارفات مرسوم را به جا مي آوردند، اما زماني که مسئله اي را مي خواستند اجرا شود و با ترديد حاکم وقت رو به رو مي شدند ادبيات آنها حالت تحکم آميز پيدا مي کرد. از مجموع مکاتبات طرفين برمي آيد شوکت الملک براي حفظ منافع و امنيت اتباع و مؤسسات انگليسي در منطقه، تمام تلاش و همت خود را به کار مي بست. البته در مواردي که به سياست هاي کلي دولت مرکزي بستگي داشت، مثل برخورد با آلمان ها و از اين قبيل، امر را به حکومت مرکزي ارجاع مي داد.
پي نوشت ها :
1- آيتي، 1371، ص100.
2- آيتي، ص103؛ شاهدي، 1377، ص6.
3- شاهدي، 1377، ص41.
4- شاهدي، ص44.
5- شاهدي، ص60.
6- منصف، 1354، ص60.
7- آيتي، ص119؛ شاهدي، ص73.
8- روسها نيز در رقابت با انگليسي ها دست به تأسيس کنسولگري در اين مناطق زدند و خواهان همان توجه حکام محلي شدند.
9- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 3118.
10- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 9774.
11- براي اطلاع بيشتر به کتاب رابينو رجوع شود.
12- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 70450، 70426.
13- لازم به توضيح است سال هايي که براي مدت کنسولي بعضي از کنسول ها طبق اسناد آورده شده از سال هايي که در کتاب رابينو قيد شده بيشتر است.
14- رابينو، 1363، ص31.
15- رابينو، ص44.
16- رابينو، ص126.
17- رابينو، ص114.
18- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 8321.
19- رابينو، ص37.
20- رابينو، ص100.
21- شاهدي، ص87.
22- منصف، صص45-44.
23- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 70456.
24- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 70451.
25- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 70158.
26- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 70476.
27- شاهدي، ص99.
28- منصف، ص50.
29- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص132.
30- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 7851.
31- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص259.
32- هيل، 1378، ص103.
33- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص270.
34- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص270.
35- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص270.
36- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، صص288-278.
37- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص298.
38- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص384.
39- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 2633؛ سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص398.
40- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص569؛ سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 9612.
41- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص422.
42- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 2543.
43- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص451.
44- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص448.
45- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 2853.
46- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص450.
47- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص452.
48- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص467.
49- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 70501.
50- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص616.
51- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص511.
52- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص222.
53- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، صص219 و360؛ سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 3007، 4473.
54- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، صص274 و 362.
55- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص475.
56- منصف، ص50؛ شاهدي، ص107؛ سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 70550.
57- نورايي، صص96-95.
58- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص580.
59- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص628.
60- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 2671.
61- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص101.
62- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 2666؛ سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص106.
63- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 2982.
64- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 70480.
65- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 7853.
66- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 2666؛ سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص93.
67- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 70481.
68- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 70492.
69- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 2680.
70- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 2844.
71- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 75604.
72- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 70458.
73- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 70454.
74- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 8324.
75- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 13373.
76- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 2666؛ سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، صص614 و 629.
77- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 72827.
78- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 70453.
79- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 70449.
80- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 70462.
81- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 13373.
82- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 2718.
83- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص111.
84- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 70468.
85- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 4221.
86- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص158.
87- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 2574.
88- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 2645.
89- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 70464.
90- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 70501.
91- منصف، ص46.
92- منصف، ص47.
93- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 8489.
94- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 2682؛ 70477.
95- شاهدي، ص103.
96- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 9774؛ 70482؛ 70379.
97- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 9774.
98- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 70379.
99- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 8324/11.
100- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 70456؛ 70455؛ 70489.
101- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي: 9210.
- اسناد موجود در سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي که با نام اختصاري ساکماق در متن مشخص شده است.
- آيتي، محمدحسين، 1371. بهارستان. مشهد: دانشگاه فردوسي مشهد.
- رابينو، لويي. ترجمه غلامحسين ميرزا صالح. 1363. ديپلماتها و نمايندگان کنسولهاي ايران و انگليس. تهران: نشر تاريخ ايران.
- سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي، 1382. اسناد حضور دولتهاي بيگانه در شرق ايران. به کوشش الهه محبوب. مشهد: سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي.
- شاهدي، مظفر. 1377. زندگاني سياسي خاندان علم. تهران: مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران.
- منصف، محمدعلي. 1354. امير شوکت الملک علم. تهران: اميرکبير.
- نورايي، مرتضي. 1386. نقش کارگزاري هاي داخلي وزارت امور خارجه در روابط ايران و بريتانيا. تهران: مرکز اسناد و تاريخ ديپلماسي.
- هيل، اف. ترجمه: محمدحسن گنجي. 1378. نامه هايي از قهستان. مشهد: آستان قدس رضوي.
منبع مقاله :
-، ايران و استعمار انگليس: مجموعه سخنراني ها و مقالات؛ ( 1391 )، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، جلد اول