مترجم: دکتر همايون همتي
يکي از عرصه هاي مهم معرفتي که توجه و آشنايي نسبت به آن براي فرهيختگان و نسل جوان کشور ما ضرورت دارد عرصه ي مطالعات يا رشته ي اسلام شناسي (1) در کشورهاي غربي است. مباحثي همچون روشهاي مطالعه ي اسلام، مقصود غربيان از مطالعه ي اسلام، رابطه ي اسلام شناسي با علم اديان، مسائل جديدي که به اسلام شناسي راه يافته است، نسبت اسلام شناسي با مطالعات مربوط به شرق شناسي، تحقيق درباره ي فرق و مذاهب اسلامي، بحث در مورد ترجمه هاي قرآن، ترجمه ي متون اسلامي به زبان هاي اروپايي و خلاصه ي تأثيرات انقلاب اسلامي ايران بر مطالعات اسلامي در مغرب زمين و ديگر موضوعات و مقولات مشابه نياز به مجالي فراختر دارد و در حوصله ي اين مقاله نيست. هر يک از عناوين بالا شايسته ي کاوش و بررسي جدي و کارشناسانه و محتاج نگارش مقاله يا رساله اي جداگانه است. در اين مقاله قصد نگارنه آن است که نگاهي گذرا بر پيشينه ي مطالعات اسلامي در غرب بيفکند و گزارش اجمالي از سابقه ي رشته ي اسلام شناسي ارائه دهد و به همين سبب روش بکار گرفته در اين نوشتار روش تاريخي، نقلي و روايتي اما در عين حال مستند است و از تحليل فلسفي و داوري و ارزيابي کلامي در مورد تحقيقات انجام گرفته اجتناب خواهد کرد، زيرا چنان بحث هايي به لحاظ منطقي متأخر و فرع بر اين است که در آغاز با کارها و پژوهشهاي غربيان بدرستي و امانتدارانه و دقيق آشنا گشته باشيم تا در مرحله ي بعد بتوانيم به داوري منصفانه و بدور از تنگ نظري و جامدانديشي درباره ي کاوشهاي آنان بنشينيم.
پيشينه ي مطالعات اسلامي در مغرب زمين را از سده هاي ميانه يا قرون وسطا پي مي گيريم آنگاه که مسيحيان به اسلام خصمانه مي نگريستند و آن را بدعتي کفرآلود و انحرافي از مسيحيت مي انگاشتند در طول قرنها اسلام به عنوان نهضتي يا فرقه اي دجّال وار و ضد مسيح پنداشته مي شد و در گردهمايي کشيشان رم به سال 1590 در ماربورگ نيز همين نگرش چيرگي داشت. اسلام به عنوان تنها دين بزرگي که پس از دين مسيح ظهور کرده است تهديد سياسي بزرگي براي اروپاي غربي و دشمن خطرناکي براي جهان مسيحيت بشمار مي رفت. فتح اسپانيا بدست مسلمانان و پيروزيهاي چشمگير سياسي و نظامي اسلام نيز در رواج اين پندار سهم بسزايي داشت. تحريف نام حضرت محمد (ص) به واژه ي اسکاتلندي ماهوند (2) و يا تصويري که دانته (3) در کتابش از پيامبر ترسيم کرده او را به عنوان يکي از مخالفان و دشمنان مسيح در کنار يهودا (4) قرار مي دهد بيانگر احساس بسيار از مسيحيان قرون وسطا در مورد اسلام است. اين عقيده که اسلام فرقه اي بدعت آلود (5) از مسيحيت است و کساني همچون يوحناي دمشقي (6) طرفدار آن بودند حتي توسط کساني مانند فون هارتناک (7) نيز تکرار شده است. حتي گاه ديده شده است که توحيد دقيق اسلامي را با بت پرستي شرک آميز يکي گرفته اند.
شناخت اسلام و کشورهاي عربي در اسپانيا بيش از هر جاي ديگري بود. نخستين ترجمه ي قرآن به زبان لاتين در سال 1143 توسط روبرتوس کتن سيس (8) و بدستور پيتر معظم (9) از اهالي کلني انجام گرفت و رساله اي در مورد تاريخ اسلام نيز به آن ضميمه شد. در همان زمان ترجمه هاي بسياري از متون عربي انجام گرفت و جهان غرب با آثار علمي مسلمانان آشنايي يافت. و يک قرن بعد ابن رشد محور اصلي بحثهاي متکلمان مسيحي قرار گرفت، تا جايي که حتي از استدلالهاي کلامي اسلامي او بر عليه مخالفان وحي و دشمنان مشترک اديان الهي استفاده مي کردند. در قرن سيزدهم علم کلام اسلامي با اين هدف مورد مطالعه قرار مي گرفت که از طريق آن بتوان مسلمانان را مسيحي کرد و چهره ي برجسته در اين ميدان ريمون لول (10) بود ( او در سال 1316 در توريس به قتل رسيد ) که آثار او نشانگر شناخت وسيع او از عرفان اسلامي است. جنگهاي صليبي مسيحيان و مسلمانان را روياروي هم قرار داد و سفرهاي راهبان وابسته به فرقه ي فرانسيسکن (11) پس از سقوط بغداد بدست حکمرانان مغول، جايي که آنان بدنبال يافتن متحداني عليه مسلمانان بودند، دست کم موجب کسب اطلاعاتي سودمند درباره ي شيوه ي زندگي شرقي بود.
در قرن پانزدهم نيکلاس کوزانوس (12) رساله اي تحت نام « تصفيه و وارسي قرآن » (13) (cribatio) نگاشت که مثل هميشه هدفهاي تبليغي را دنبال مي کرد و فتح قسطنطنيه و گسترش نفوذ امپراتوري عثماني موجب پيدايش موج جديدي نفرت و رعب نسبت به مسلمانان شد. در ترانه هاي عاميانه ي آلماني در قرن شانزدهم و هفدهم، تعبير « دين ترکان » (14) در مورد اسلام بکار رفته است که کاملاً نادرست و بي معناست. لوتر (15) بر عليه « پاپ ها و جنايات ترکان » ( مسلمانان ) چيز مي نوشت و ملانکتون (16) پيامبر اسلام را آلت دست شيطان مي دانست (17)، همان که در کتاب دانيل با تعبير « شاخ کوچک » از آن ياد شده است. او مقدمه اي بر ترجمه ي لاتيني قرآن توسط کتن سيس نوشت که در سال 1543 يعني چهارده سال پس از ترجمه ي آن در شهر بازيل (18) به چاپ رسيد.
اين چاپ محور قديمي ترين ترجمه ي ايتاليايي قرآن در سال 1547 قرار گرفت که خود همين ترجمه در سال 1616 به آلماني و در سال 1641 به زبان هلندي ترجمه شد.
علاقه به مطالعات اسلامي در اروپا به قرن شانزدهم باز مي گردد. پس از و.پوستل (19) ( در گذشته به سال 1581) که شخصي نسبتاً متعصب بود، شاگرد او ج. اسکاليجر (20) – بدون هرگونه هدف تبليغي – به مطالعه ي زبان عربي پرداخت و در کتاب خود به نام « کشف تاريخ هجري » به تعيين معناي تاريخ هجري پرداخت و بدينسان راه را براي شناخت تاريخ اسلام و متون آن گشود. اما در مجموع، وجود آثار ضد اسلامي در اروپا همچنان ادامه داشت. پاپ الکساندر هفتم چاپ و ترجمه ي قرآن را ممنوع کرده بود، اما با اين همه در سال 1694 ترجمه اي از قرآن توسط يک کشيش طرفدار لوتر به نام هينکلمان (21) در هامبورگ به چاپ رسيد. ترجمه ي ديگري نيز در سال 1698 به همراه ترجمه ي لاتيني قرآن توسط ماراکچي (22) انجام گرفت که از متون و منابع متعدد عربي استفاده کرده بود و مقدمه اي تحت عنوان « مقدمه اي در رد قرآن » نيز به آن افزوده بود.
علاقه ي علمي واقعي نسبت به مطالعه ي متون اسلامي و عربي در هلند پديد آمد، تئودور ارپنيوس (23) (در گذشته ي 1624) براي نخستين بار به تصحيح متون کهن عربي پرداخت و اهميت ناشناخته ي سنت در زندگي و انديشه ي مسلمانان را دريافت. کتابي که او درباره ي دستور زبان عربي نگاشت نزديک به دويست سال مورد استفاده بود و جانشين او به نام گوليوت (24) ( در گذشته به سال 1667) به گردآوري و تدوين نخستين فرهنگ لغت عربي پرداخت. تحقيقات در مورد تاريخ اسلام با کتاب « تاريخ شرق » توسط محقق سويسي به نام هوتينگر (25) آغاز شد و ي.پو کوک (26) نخستين استاد زبان عربي در دانشگاه آکسفورد کتابي در مورد « تاريخ اسلام » نوشت و حواشي و توضيحات و پانوشت هاي بسيار سودمندي در مورد اعراب جاهلي و دين اسلام بر آن افزود.
پسر و جانشين او در سال 1671 به ترجمه ي داستان فلسفي حي ابن يقظان نوشته ي ابن طفيل پرداخت. بارتولومه هربلوت (27) در گذشته ي 1695) هر چند که مسلمان را افرادي شياد و حقه باز مي انگاشت، اما به گردآوري مجموعه ي ارزشمند « کتابشناسي شرق » پرداخت.
تنها در عصر روشنگري بود که فهم جديدي در مورد اسلام پديد آمد. سفرنامه هاي بازرگانان، مبلغان ديني و جهانگرداني که به شرق سفر کرده بودند اطلاعات مطمئن تر و مستقيم تري را نسبت به جهان اسلام در اختيار غربيان قرار مي داد و موضوع غيرديني و غيرروحاني فيلسوفان وابسته به نهضت روشنگري و علاقه و گرايش آنان به شناسايي جايگاه واقعي شرقي در تاريخ جهان، منجر به پيدايش تلاشهاي جديدي براي شناخت اسلام و بنيانگذار آن گرديد.
بولان ويليرز (28) در کتابش که پس از مرگ او در سال 1730 انتشار يافت حضرت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) را بسيار مورد ستايش قرار داد و هـرولاند (29) به رغم آنکه بطور رسمي اعلام داشته بود که از اسلام متنفر است – در کتابش به نام « دين محمدي » ادعا کرد که دين اسلام آنقدرها هم که مسيحيان عقيده دارند بي معني و نامعقول نيست. گاگنيه (30) در سال 1723 زندگينامه ي نسبتاً جديدي در مورد پيامبر اسلام به زبان لاتيني ترجمه کرد و قصدش اين بود که نشان دهد مسلمانان چگونه تصوري از پيامبر خود دارند و درباره ي او چگونه مي انديشند. نمونه ي شاخص متفکران اين دوره ولتر (31) است که موضعي دوگانه و دوپهلو داشت، در « رساله ي آداب و رسوم » (32) حضرت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) را به عنوان يک رهبر، قانونگذار و روحاني مورد ستايش قرار داد اما در کتاب « محمد و تعصب گرايي » (33) که در سال 1741 انتشار يافت او را نمونه نفاق و رياکاري معرفي کرد.
ترجمه ي س. سيل (34) از قرآن کاريم که در سال 1734 همراه با مقدمه اي تحت عنوان « گفتار مقدماتي » به چاپ رسيد از ترجمه هاي پيشين قرآن بسي متين تر و استوارتر و پخته تر است و بطور چشمگيري بر ادبيات قرن هيجدهم تأثير گذاشته است. ترجمه هاي آلماني قرآن توسط اشخاصي مانند د.ف.مسرلين (35) ( در سال 1772) و ف.ي.بويزن (36) (1773) به چاپ رسيد، اما اين سخن ريماروس (37) همچنان در حق بسياري از نويسندگاني که درباره ي اسلام چيزي نوشته صادق مي افتد که گفته است:
« من مطمئن هستم که در ميان کساني که قرآن را خوانده باشند و باز بسيار اندک ترند کساني که قرآن را با نيت درست فهميدن و با توجه به معناي مناسب و صحيح الفاظ آن خوانده باشند. »
مطالعه ي واقعي و عملي موضوعات اسلامي در مدرسه هاي مطالعات شرقي در پاريس و وين موجب پديد آمدن شناخت بهتر و کاملتري از زبانها و آداب و رسوم اسلامي گشت. اين ج.ج. ريسکه (38) ( در گذشته ي 1774) بود که به يُمن تحقيقات بدور از تعصب اش در مورد متون عربي، تا آنجا که در اروپا موجود و در دسترس بود، توانست براي نخستين بار تاريخ اسلام را در چارچوب تاريخي جهاني قرار دهد.
شگفت آور است که آدمي مي بيند گوته (39) به رغم فقدان منابع قابل اعتماد، در يادداشت ها و رساله هاي مربوط به « ديوان شرقي » اش توانسته است آنچنان زيبا و بنحو عالي به توصيف و تشريح شخصيت پيامبر و رسالت او بپردازد. سخنان او درباره ي شعر اسلامي هنوز هم همچنان معتبر است. او بطور عظيمي مديون فون هامرپور گشتال (40) ( در گذشته ي 1856) است که مترجم و گردآورنده ي خستگي ناپذيري بود و چشم اندازي جديد بر روي تقريباً تمامي شاخه هاي رشته ي مطالعات اسلامي گشود بدون اينکه جايي براي انتقاد علمي در مورد آثار متعددش باقي گذارد.
در همان زمان سيلوستر دوشاسي (41) ( در گذشته ي 1838) و شاگردانش موفق به تدوين ضوابطي براي نقادي علمي متون عربي تصحيح شده گشتند و معيارهاي زبانشناسي کهن را در تصحيح و تدوين متون عربي، ترکي و فارسي بکار بستند و اسلام شناسي را به عنوان يک رشته ي علمي مستقل و متمايز درآوردند.
تحقيقات علمي قرن نوزدهم موجب پيدايش شمار قابل توجهي از منابع بسيار مهم در مورد تاريخ اسلام شد که در نتيجه ي آن مورخان توانستند به تدريج جايگاه مطمئن تري در کاوشهاي تاريخي مربوط به اسلام بدست آورند. پرتوهاي جديدي بر زواياي زندگي پيامبر و حوادث مربوط به آن افکنده شد. با نگارش کتاب « زندگي محمد » توسط ج. ويل (42) در سال 1843 گرايشها و روشهاي جديد در اين زمينه پديد آمد. او در کتاب « شناخت خلافت » شرح مفصلي در مورد مهمترين نهادهاي اسلامي تا زمان سقوط بغداد ارائه داد که بر پايه ي متون و منابع عربي قرار داشت و جلد ديگري در مورد سير خلافت در قرون بعدي نيز به آن افزود (62 – 1846) (43). مرحله ي جديد شناخت اسلام بر مطالعات مربوط به پيامبر تأثيراتي داشته است. (44) ا.اشپرانگرد (45) (5 – 1861) بر ضعف هاي بشري پيامبر تأکيد کرد و کوشيد تا ظهور اسلام را پايه ي ضرورتهاي اجتماعي و روانشناختي تفسير کند، او در عين حال مواد و مطالب جديدي در اين مورد ارائه داد و اهميت فرهنگ اسلامي را به غربيان شناساند. ل. کرهل (46) (1884) در مطالعات خود پيرامون پيامبر و اسلام به احاديث تکيه کرد، در حاليکه مارگوليوث (47) هنوز پيامبر را يک شياد معرفي مي کرد و مي کوشيد تا برخي از حوادث زندگي او را از طريق دانش فرا روانشناسي توضيح دهد. از سوي ديگر گريم (48) به پيامبر به عنوان يک سياستمدار و مصلح اجتماعي که نظام ديني او قوياً مبتني بر نظام سياسي او بود، نگاه مي کند. زندگينامه ي ديگري که از حيث ديدگاه و مضمون بسيار شبيه به اثر ياد شده است، اثر معتدل و هوشمندانه ي ف.بوهل (49) است که از ديدگاهي عيني و همه جانبه به زندگي و محيط عصر پيامبر مي نگرد.
در همين دوره مطالعات مربوط به سير تکامل وحي قرآني چشم انداز نويني در تاريخ اسلام گشود. فون کرمر (50) در استراليا نخستين تاريخ فرهنگي اسلامي را عرضه کرد که هنوز نيز شايسته ي خواندن است. اثر دوران سازتئودور نولد که (51) به نام شناخت قرآن (1860) که بعداً توسط ا. شوالي (52) (1909) ويرايش و تفصيل يافت و پس از آن نيز به تصحيح ج.برگشتراسر (53) و او. پرتزل (54) به چاپ رسيد، هدفش نشان دادن تحول تاريخي قرآن و ترتيب يافتن سوره هاي آن بود. در همان زمان ولهاوزن (55) با نگاهي دقيق و تيزبينانه که خاص يک تاريخ نگار منتقد است مطالعات ارزشمندي در مورد تاريخ صدر اسلام به عمل آورد و عصر جاهليت را مورد بررسي قرار داد و تحقيق استادانه اي در مورد پيدايش نخستين اختلاف ميان مسلمانان و چگونگي پيدايش فرقه ي خوارج انجام داد. تحقيق او در مورد خوارج و شيعه آنچنان با ارزش است که مطالعه ي آن مثل کتاب تاريخ امويان (1902) بر هر مورخي واجب است. (56) محققان هلندي تحت راهنمايي توانمند م.ج. دوگوژه (57) ( در گذشته ي 1909 به تصحيح متون تاريخي اسلامي پرداختند و کتاب « طبقات ابن سعد » را با حمايت مالي آکادمي علوم در برلين از سال 1904 به بعد ويرايش و منتشر ساختند.
با تحقيقاتي که نولد که ( در گذشته ي 1930 ) اين کاشف و مبتکربزرگ تحقيق در تاريخ قرآن و محقق زبانهاي آرامي و فارسي، و با پژوهشهاي دقيق و موشکافانه ي ولهاوزن که روش نقادي را در تحليل تاريخ صدر اسلام بکار گرفت ( علاوه بر اينکه در مطالعات انجيل شناسي نيز نقش عظيم داشت )، مطالعات اسلامي پيشرفت شاياني يافت.
اما بزرگترين محقق و نماينده ي تحقيقات شرق شناسي گلدزيهر (58) بود که در سال 1890 کتابش را به نام « بررسي هايي درباره ي اسلام » منتشر ساخت که در آن به بررسي احاديث اسلامي و تأثير آن در عقايد اسلامي و جامعه ي مسلمانان پرداخت. کتاب ديگر او تحت نام « روشهاي تفسيري در اسلام » (1920) نيز يکي از آثار مهم در تاريخ تفسير قرآن بشمار آمده است (اين کار در مقياسي کوچکتر و متناسب با عصر ما توسط ج. م. ف بالجون (59) پيگيري شده است. نخستين اثر او که در مورد مذهب فقهي ظاهري نگارش يافته است همانقدر اساسي و با اهميت است که آثار بعدي او درباره ي غزالي و ردّي که از باطنيه به عمل آورده است. خلاصه و لُبّ مطالعات وسيع او که در ضمن رساله هاي کوتاه و مقالات وزين و ارزشمندي نيز ارائه شده است دراثر او به نام « خطابه هايي درباره ي اسلام » (1910) آمده است که مي توان آن را همچون مقدمه اي بر دانش جديدي که رشته ي اسلام شناسي خوانده مي شود بشمار آورد. (60)
علاوه بر گلدزيهر و نولدکه، محقق هلندي اسنوک هورگرونج (61) ( در گذشته ي 1936 ) بيشترين کمک را به گسترش رشته ي اسلام شناسي نموده است. مطالعه ي او در مورد حج که در کتابش بنام « جشنواره ي مکه » آمده است، همچنين تحقيقات او در مورد فقه اسلامي که در طي فعاليت هايش در اندونزي بگونه اي عملي و تجربي با آن آشنا گشته بود و مقالات متعدد او در مورد تحولات جديد درون اسلام از اهميتي خاص برخوردار هستند. محققان هموطن او نيز کمکهاي شاياني به مطالعات مربوط به جنبه هاي فقهي اسلام و اسلام در اندونزي نموده اند.
نقاديهاي گلدزيهر در مورد حديث بطور کلي مقبول واقع شد، هر چند محققاني مانند لامس (62) بگونه اي افراطي درباره ي حديث و لزوم عدم بکارگيري آن با او مخالفت کرده و با روشي شديداً انتقادي و افراطي به تحليل شخصيت پيامبر پرداختند. علاقه به مطالعه ي تاريخ عرفان اسلامي نيز به نوبه ي خود روبه رشد گذاشت.
مک دونالد (63) اثر ارزشمندي به نام « موقعيت و زندگي ديني در اسلام » (1909) پديد آورد و مطالعه ي جدّي عرفان اسلامي در سال 1822 با کتابي که ثولوک (64) تحت عنوان « تصوف و حکمت و حدت وجودي ايراني » نگاشت آغاز شد و بعدها به صورت موضوع اختصاصي تحقيقات مهم نيکلسون (65) درآمد که تمامي عمر خويش را به پژوهش درباره ي تاريخ عرفان اسلامي و متون عرفاني وقف نمود. او به چاپ « گزيده ي اشعار ديوان شمس » (1898) پرداخت و نسخه هاي خطي متون عرفاني را تصحيح نمود و مثنوي رومي را نيز همراه با توضيحات ارزشمندي ويرايش کرده و منتشر ساخت. همه ي اين فعاليت هاي پژوهشي در راستاي واحدي قرار داشت و همه با تحقيق در عرفان اسلامي ارتباط داشت. اثر ماسينيون (66) درباره ي حلاج، که از چهره هاي مهم عرفان اسلامي است. دوره ي جديد را در شناخت عرفان اسلامي پديد آورد و نشانگر علاقه ي ژرف و شخصي مؤلف بود. نسلي از محققان فرانسوي در سالهاي اخير کار او را پي گرفته اند و آثار مهمي در زمينه ي سير تحول عرفان و کلام اسلامي پديد آورده اند که از آن ميان مي توان از لويي گارده (67) و جورج قنواتي (68) نام برد. فعاليت هاي تحقيقي عالمان کاتوليک نه تنها در قاهره و بيروت، بلکه در تمامي نقاط جهان و رويکردهاي جديد آنان مبتني بر فهمي همدلانه از اسلام و ارزشهاي باطني و معنوي آن، يکي از برجسته ترين جنبه هاي اسلام شناسي جديد است ( اثر ارزشمند اشتيگلکر (69) به نام « شناخت اسلام » يکي از اين نمونه هاست. هانري کربن (70) که شاگرد ماسينيون بود به تحقيق درباره ي دشوارترين مسايل عرفان شيعي پرداخته است و اسرار باطني و ابعاد معنوي عقايد مذهب شيعه را که مدتها مورد تفسيرهاي نادرست قرار مي گرفت، باز نموده است و خود عقايد شيعي و جهان نگري آن را نيز پس از آنکه سالياني دراز به ناحق مورد غفلت قرار گرفته بود کساني مانند هاجسن (71) و اشتروتمان (72) که از محققان آلماني هستند و در مورد علم حديث و مذهب زيديه کار کرده اند مورد بررسي قرار داده اند و پژوهش درباره ي مذهب اسماعيلي نيز در طول چندين دهه موضوع ويژه ي پژوهشي ايوانف (73) بوده است در حاليکه حقوقدان اسماعيلي هندي به نام فيضي (75) نيز مي کوشد تا از ديدگاه خاص خود به تفسير جديدي از بشريت و فقه اسلامي دست يابد.
يکي از پژوهشگراني که به شناخت بهتر اسلام و به ويژه شخصيت پيامبر کمک کرده است مورخ اديان سوئدي يعني تور آندرا ( 75) مي باشد. او در اثر عمده و ارزشمندش به نام « شناخت شخصيت و زندگي پيامبر » به نشان دادن ارزش و احترامي که عارفان مسلمان و توده ي مؤمن براي پيامبر قائلند پرداخته است. رساله ي کوچک او تحت نام « محمد » (1932) نيز خواندني ترين و همدلانه ترين زندگينامه اي است که تاکنون درباره ي پيامبر اسلام نگاشته شده است.
همينطور مطالعات او درباره ي « رابطه ي مسيحيت و اسلام » (1925) گام مهمي در پيشرفت و رشد مطالعات اسلامي بوده است. او از منابع يهودي درباره ي اسلام که توسط محققاني مثل توري و کاتش مورد بررسي قرار گرفته بود استفاده نمود و رساله اي ارزشمند درباره ي دوره ي پيدايش اسلامي و زندگي ديني در صدر اسلام به نگارش درآورد که از آثار مهم او بشمار مي روند.
رشته ي اسلام شناسي در انگلستان به وجود آثار سرتوماس آرنولد (76) درباره ي « دعوت اسلام »، « خلافت » و مطالعات او پيرامون نقاشي اسلامي، « ميراث اسلام » که توسط آلفرد گيلوم ويرايش شده مباهات مي کند. افزون بر اين بايد از آثار آربري که ادامه دهنده ي سنت پژوهشي نيکلسون در مورد عرفان اسلامي و ترجمه ي متون اصلي آن است نام برد. نيز از کساني همچون ادوارد براون، (77) مورخ بزرگ ادبيات فارسي، آثار بانفوذ و جامع سرهاميلوت گيب (78) که کمک بزرگي در جهت شناخت نوين مسائل اسلامي بطور عام و تاريخ فرهنگي آن نموده است، برنارد لويس (79) و آثار مهم او در مورد « تاريخ مذهب اسماعيلي » و مطالعات روشنگر او درباره ي تاريخ عربها، ترکها و ايرانيان ياد کرد. مباحث کلامي اسلامي بطور کامل توسط تريتون و در سالهاي اخير توسط مونتگمري وات (80) از اهالي ادينبورگ مورد تحقيق قرار گرفته است، او پس از نگارش کتاب « جبر و اختيار در صدر اسلام » به نگاشتن زندگينامه ي پيامبر پرداخت و نشان داد که آگاهي ژرفي از جريانهاي ديني، اقتصادي و اجتماعي و فعال در عصر پيامبر دارد و در نگارش شرح حال پيامبر همدلي زيادي از خود نمايان ساخته است.
مطالعه ي احاديث اسلامي و پيدايش علم کلام در اسلام توسط ونسينک (81) انجام گرفته است که مقدمه ي خوبي در مورد سير تحول « عقايد مسلمانان » نوشته است و استفاده از فهرستي که او براي احاديث تهيه و تدوين کرده است بر هر محقق اسلام شناسي واجب و ضروري است. رساله ي کوچک او درباره ي غزالي يکي از بهترين آثاري است که در اين مورد نگاشته شده است. در سالهاي اخير ترجمه هاي جديدي از قرآن، تقريباً به تمامي زبان ها صورت گرفته است که از آن ميان مي توان به ترجمه ي انگليسي بِل (82) که براساس ترجمه ي نولدکه و روش او در تقسيم بندي سوره ها انجام شده اشاره کرد. ترجمه ي قرآن آربري (83) که به زيبائيهاي ادبي قرآن و سبک بياني ويژه ي آن توجه کرده نيز در خود ذکر است. ترجمه ي فرانسوي بلاشر (84) – که شرح حال زيبايي نيز درباره ي پيامبر نگاشته است – يکي از بهترين ترجمه هاي قرآن به روش تفسيري راست دينانه است و اهميت فراواني دارد ( و با ديدگاههاي فرقه ي احمديه در تعارض است ). حميدالله کتاب جالبي درباره ي زندگي پيامبر نوشته است که « پيامبر اسلام » نام دارد و در آن شرح دقيقي از زندگي رسول خدا آنگونه که يک مسلمان نوگرا مي انديشد ارائه داده است. محقق جامع نگر ايتاليايي، الکساندر بوزاني (85) نيز که آثار الهامبخش و مهمي در زمينه شعر و ادب فارسي و اردو دارد، قرآن را به زبان مادريش ترجمه کرده است. ترجمه ي آلماني قرآن توسط ر. پارت (86) نيز ترجمه اي بسيار دقيق است و نشانگر زحمات و باريک بيني نويسنده ي دانشمند آن است.
در تکميل اين پژوهشها در سالهاي اخير تني چند از محققان مسلمان و حتي يک پژوهشگر ژاپني به نام ايزوتسو (87) کوششهايي را در جهت تحليل مضامين قرآن مفاهيم و واژه هاي آن آغاز کرده اند و در اين راه از روشهاي علم زبان شناسي کمک مي گيرند و به نظر مي رسد نتايج درخشان و جالبي داشته است.
کشف بسياري از نسخه هاي خطي که پيشتر ناشناخته باقي مانده بودند و در کتابخانه هاي کشورهاي شرقي بويژه در استانبول نگهداري مي شوند، تا حدود زيادي مديون زحمات توانفرسا و آثار شگفت انگيز هلموت ريتر (88) است که نه تنها بسياري از آثار ادبي و عرفاني ارزشمند اسلامي را تصحيح و ويرايش نموده است، بلکه اگر بخواهيم تنها از مفصل ترين اثر او به نام « درياي جان » اشاره اي کرده باشيم، بايد گفت که گزارش حيرت انگيزي از شعر و انديشه ي عرفاني ايران بدست داده است.
عرفان اسلامي بطور کامل توسط محقق سويسي فريتز مايز (89) مورد مطالعه و تحقيق قرار گرفته است که متون بسياري را در اين زمينه تصحيح کرده و همراه با توضيحات لازم به چاپ رسانده است مطالعه ي آثار او براي هر محققي که بخواهد در زمينه ي تاريخ عرفان اسلامي پژوهش کند واجب و اجتناب ناپذير است. تحقيق درباره ي سلسله هاي تصوف هر چند که هنوز در آغاز راه است، اما توسط کساني همچون ج.ک. بيوگه (90)، ر.برونل (91)، هـ.ج. کيسلينگ (92) و ديگران انجام گرفته است.
از سوي ديگر، گاهي ما از منبع و نيز تکامل فقه اسلامي پس از مطالعات تئودور جوين بول (93)، ساچوئو (94) و سانتيلانا (95) از طريق تحقيقات شناخت که اثر او بنام « منابع فقه اسلامي » (1950) ديدگاه جديدي در شناخت فقه اسلامي پديد آورده، بگونه اي چشمگير افزايش يافته است. اجراي احکام فقهي در جوامع جديد نيز توسط آندرسون (96) مورد پژوهش واقع شده است.
مسائل مربوط به گرايشهاي اسلامي جديد توسط محققان زيادي در روزگار ما مورد بحث و تحقيق قرار گرفته است که از آن ميان بايد از ويلفرد کنتول اسميت (97) ياد کرد که آثاري همچون « اسلام در هند جديد » را نگاشت که برخلاف نظر برخي کسان هنوز نيز کتاب معيار در اين زمينه بشمار مي رود، اثر ديگر او تحت عنوان « اسلام در جهان امروز » نيز مشمول همين حکم است. کساني مثل روزنتال (98)، ژومير (99)، راندوت (100)، نيز تفسيرهاي جالبي در مورد مسائل انديشه ي جديد اسلامي ارائه کرده اند، اين در حالي است که اشخاصي مانند فون گرونبام (101) که دانش وسيعي در مورد منابع کهن و جديد اسلامي و تأثير و تجلي آنها در ادبيات دارند چندين بار به رشته هاي درهم تنيده ي افکار و اعمال در انديشه ي اسلامي معاصر پرداخته اند.
کتاب کنت کراگ (102) را بايد از ديدگاه کاملاً متفاوتي مورد توجه قرار دارد، زيرا او به رغم تمايلات تبشيري اش نگرشي را در مورد زندگي ديني مسلمانان عرضه مي کند که بسيار کمياب است. کتاب « عبادات اسلامي » اثر کنستانس پادويک (103) در خور توجه ويژه است که با همدلي بسيار زياد به تحقيق درباره ي موضوعي تقريباً ناشناخته پرداخته و عبادات رايج در کشورهاي اسلامي را تشريح نموده است.
علاقه به تاريخ اجتماعي و اقتصادي اسلام، همينطور توجه به کمک اسلام به علم پزشکي و فلسفه نيز رود به رشد و افزايش است. کمکهاي مسلمانان را که در سالهاي اخير به مطالعه درباره ي جنبه هاي گوناگون اسلام پرداخته اند و بگونه اي جدي فرهنگ و دين و تاريخ خودشان را مورد پژوهش قرار داده اند نبايد فراموش کرد. کوششهاي آنان در تفسير و عرضه ي دين خودشان (104) بسيار علمي و بدور از تعصب و بسيار جدي و عميق بوده است. تفسير عقايد اسلامي توسط مسلمانان انديشمند از سراسر نقاط علاوم و با فرهنگهاي مختلف انجام گرفته و موجب ارائه ي تصوير صحيح و دقيقي از اسلام شده است .
مي توان گفت علم تاريخ اديان به ويژه تا حدي از اسلام غفلت کرده است و شايد همين غفلت سبب بدفهمي برخي عالمان نسبت به اسلام بوده است که آن را ديني فاقد اصالت و هرگونه جاذبه ي معنوي بدانند. بخصوص بايد گفت که روشها و مقولات رشته ي دين شناسي تطبيقي (105) مثل پديده شناسي دين (106) هيچگاه عملاً در مورد اين دين، در مورد ديني که شمار پيروانش تنها نسبت به مسيحيت در درجه ي دوم قرار دارد، بکار گرفته نشده است. (107)
پينوشتها:
1- Islamology.
2- Mohound ( = Devil = شيطان ).
3- Dantc.
4- Yude.
5- Heresy.
6- John of Damascus.
7- A. Von Harnack.
8- Robertus Ketenensis.
9- Pertus Venerabilis of cluny.
10- Rymon Lull.
11- Franciscan.
12- Nicoloa cusanus.
13- “sifting of the Quran”.
14- “The Turkish religion”.
15- Luther.
16- Mclanchton.
17- در واقع يکي از بزرگترين اشتباهات مصلحان مسيحي، بي حرمتي و خصمانه نگريستن به ديگر اديان بود. افزون بر خطاهاي ديگري که مارتين لوتر و همفکرانش در موضعگيريهاي سياسي و اجتماعي داشتند که باعث تضعيف پايگاه مردمي و محبوبيت آنان در ميان توده ي عوام و مؤمنان مسيحي شد، اينگونه داوريهاي خطاآلوده نسبت به دين بزرگي مانند اسلام که نگرش توحيدي در سراسر آموزشها و جهان نگري آن متجلي و نمودار است، از يک مصلح ديني به هيچ روي پذيرفته نيست و اين نشانگر عدم شناخت و عدم آشنايي مصلحان با تاريخ اديان است، چنانکه در مورد لوتر گفته اند که تاريخ کليسا را نيز بخوبي نمي دانست.
18- Bascl.
19- W. Postel.
20- J. Scaliger.
21- Hinckelman.
22- Maracci.
23- Th. Erpenius.
24- Golius.
25- Hottinger.
26- E. Pocock.
27- Bartholome D’ Hirbelot.
28- Boulainvillicrs.
29- H. Roland.
30- Gagnier.
31- Valtaire.
32- Essai sur les moeurs.
33- Mohomet ou le Fanatisme.
34- S. Sale.
35- D. F. Mecerlin.
36- F. E. Boysen.
37- Reimarus.
38- J. J. Reiske.
39- Gothe.
40- J. von Hammer purgstal.
41- Silvester De Sacy.
42- G. Weil.
43- Muir.
44- جاي شگفتي نيست که اين ادعاهاي مهوّع و رسوا شده امروز نيز از زبان عفن و حلقوم گند گرفته ي کساني همچون سلمان رشدي برون مي آيد و افسانه ي برساخته ي « غرانيق » همچنان در ذهن غربيان رسوبي مهلک و سم آلود دارد. پيامبر پاک اسلام که از نخستين دم آغاز رسالتش « رنّة » و فرياد درد آلود شيطان و ناله ي يأس آلوده او را به گوش دل صاحبدلان روشن روان رسانيد و عمر بابرکت خويش را در مبارزه با شيطان و مظاهر پليدي و شيطنت به سر آورد و به پاي رسالت سنگينش پير شد کجا مي تواند از شيطان تأثير پذيرفته باشد بلکه بايد گفت اينچنين شيطنت ها و سخنان شيطنت آميز غربيان مغرض است که نشانگر تأثيرات شيطان – و بويژه شيطان بزرگ! – در افکار و اذهان آنهاست! و دريغا که ساحت فرهنگ و انديشه را به لوث سياسي بازي آلوده اند.
45- A. Sprenger.
46- L. Krehl .
47- Margoliouth.
48- H. Grimme.
49- F. Buhl.
50- A. von keremer.
51- Th. Noldke.
52- A. Schwally.
53- G. Bergstrasser.
54- O. Pretzi.
55- J. Wellhausen.
56- بايد هوشيار بود که در عين تحسين و ستايش از جنبه هاي مثبت تحقيقات غربيان از اشتباهات و داوريهاي نادرست آنان غفلت نکرد. حقيقت اين است که پژوهشهاي اسلام شناسان غربي غالباً آميخته به اشتباهات و تفسيرهاي نادرست از عقايد و آرمانهاي اسلامي است. براي نمونه مي توان به آثار پطروشفسکي و مونتگمري وات که به فارسي ترجمه شده و با توضيحات سودمند استاد حکيمي و جناب دکتر شهيدي آراسته شده مراجعه نمود تا صدق دعوي ما آشکار گردد.
57- M. J. De Goije.
58- I. Goldziher.
59- J. M. F. Balgon.
60- در مورد گلدزيهر نيز نبايد افراط کرد و تنها به تحسين و ستايش او پرداخت و اشتباهات او را ناديده گرفت، هر چند که از نظر روش شناسي، تحقيقات او داراي مزايا و ويژگيهاي مثبتي است. در کار او مثل ديگر شرق شناسان و اسلام پژوهان ضعفهايي وجود دارد که اکنون مجال طرح آنها نيست.
61- Snouck Hurgronje.
62- H. Lammens.
63- D. Macdonald.
64- Tholuck.
65- R. A. Nicholson.
66- L. Massignon.
67- L. Gardet.
68- G. Anawati.
69- P. Stieglecker.
70- H. Corbin.
71- M. Hodgson.
72- R. Strothmann.
73- Iwanow.
74- A. A. A. Fyzee.
75- Tor Andrae.
76- Sir Thomas Arnold.
77- E. G. Browne.
78- Sir Hamilton Gibb.
79- B. Lewis.
80- W. Montgomery Watt.
81- A. Y. Wensinck .
82- R. Bell.
83- Arberry.
84- R. Blachere.
85- A. Bausani.
86- R. Paret.
87- Izutsu.
88- H. Riter.
89- Fritz Meier.
90- J.K. Brige.
91- R. Brunel.
92- H. J. Kissling.
93- Th. W. Juynboll.
94- E. Sachau.
95- D. Santillana.
96- J. N. D. Anderson.
97- W. C. Smith.
98- E. J. I. Rosenthal.
99- P. Yomier.
100- P. Rondot.
101- E. G. Von Grancbaum.
102- K. Cragg.
103- Costance E. Padwick.
104- Self - Interprctation.
105- Religions wossenschaft.
106- Phenomenology of Religion.
107- منبع اصلي مباحث مطرح شده در مقاله ي حاضر رساله ي موجز و ممتع خانم پروفسور آنِماري شيمل است که تحت نام “Isiam” و حجم 85 صفحه در جلد دوم کتاب « تاريخ اديان » ويراسته ي ويدن گرن و بليکر به چاپ رسيده و ما بخش آخر آن را که عنوان « تاريخچه ي کوتاه رشته ي اسلام شناسي » (Short History of the Discipline) دارد به شيوه اي نسبتاً آزاد ترجمه نموده ايم و گاه به تناسب مطالب کوتاهي را بدان افزوده ايم. گفتني است که در اين مقاله پاره اي داوريها رفته است که مورد پذيرش نگارنده نيست، اما به منظور رعايت امانتداري از حذف آنها اجتناب شده است، زيرا چه بسيار در ارزيابي شخصيت علمي اين اسلام شناس و عرفان پژوه نامدار روزگار ما مؤثر باشد و يا موجب تصحيح ديدگاههاي برخي کسان در مورد تحقيقات اسلام شناسان غربي شود.
مشخصات کتاب شناسي مأخذ ياد شده چنين است:
Historia – Religionum, Handbook for the History of Religions, Edited by : C. youco Bleeker and Geo Widengren, Leiden, Brill, 1971, 2 Vols.
هانس کليم کيت... [و ديگران]؛ (1379)، شناخت دانش اديان، همايون همتي، تهران: انتشارات نقش جهان، چاپ اول.
/م