نويسنده: دکتر عباس عطاري
با کودکاني که از بعضي غذاها تنفر دارند چه بايد کرد؟
تنفر از غذا در کودک بيش تر جنبه ي حسي دارد يعني اين که کودک از رنگ، طعم، بو يا وضعيت ظاهر بعضي غذاها بدش مي آيد. چنين کودکي ممکن است از نوع خاصي از مواد تشکيل دهنده ي غذا ( مثلاً گوشت ) يا از انواع متفاوت يک ماده ي غذايي تنفر داشته باشد، مانند وقتي که نوع شير تغيير مي کند. از شير مادر به خوبي تغذيه مي شود ولي ممکن است از خوردن ساير انواع شيرها اجتناب کند يا از فلان نوع شير خشک متنفر باشد.گاهي کودک از گروهي از غذاها تنفر دارد. مثلاً سبزيجات يا ميوه ها، ولي ممکن است همين گروه غذايي را به صورت پخته يا آبميوه دوست داشته باشد.
گاهي ممکن است تنفر از يک غذا را بر اساس رنگ يا مزه و طعم، به غذاهاي مشابه تعميم بدهد. مثلاً براي اولين بار که آب هويج به کودک داده مي شود، خوشش نيايد و احساس تنفر کند و پس از آن ممکن است از هر خوراکي که رنگ زرد يا نارنجي داشته باشد بدش بيايد.
تنفر از غذا اغلب در زماني که رژيم غذايي کودک تغيير مي کند يا زمان از شير گرفتن يا ارائه ي غذاهاي جديد، بروز مي کند و به خصوص در سال دوم زندگي بيش تر مشهود است.
گاهي تنفر از غذا بستگي به سفره و ظرف غذا دارد. کودک غذاي خود را در ظرف مخصوص خودش به خوبي مي خورد ولي اگر غذا در ظرف ديگري به او داده شود، از خوردن آن امتناع مي کند. حتي تغيير مکان معمول غذا خوردن يا کنار گذاشتن صندلي مخصوص غذاي کودک، ممکن است منجر به تنفر او از غذا خوردن شود. کودک به بعضي شرايط براي تغذيه عادت مي نمايد و در حقيقت حالت شرطي پيدا مي کند و چنان چه اين شرايط تغيير کند دچار مشکل تغذيه مي گردد. اين شرايط ممکن است حضور مادر در کنار کودک، وجود ظرف مخصوص غذا، عروسک يا اسباب بازي مورد علاقه ي کودک، درجه حرارت محيط، عدم حضور افراد غريبه، مکان تغذيه، روي زمين يا روي صندلي نشستن، سکوت و... باشد.
تنفر از غذا به صورت روبرگرداندن، اخم کردن، صورت را در هم کشيدن، تف کردن، لب ها را محکم به هم چسباندن و بيرون ريختن غذايي که در دهان است، ديده مي شود.
تنفر از غذا ممکن است منجر به سوء تغذيه شود. مثلاً امتناع از خوردن سبزيجات و ميوه ها ممکن است به کمبود ويتامين بينجامد. نخوردن شير يا گوشت امکان دارد به کمبود پروتئين، روي و آهن منجر گردد. نخوردن غذاهايي که نياز به جويدن دارند ( مثل گوشت، ميوه ها، نان ) موجب تأخير رشد حرکتي عضلات دهان و حتي ضعف عضلات ناحيه ي دهان و در نهايت اشکال در تلفظ کلمات مي شود.
معمولاً کودکاني که از بعضي غذاها ( بر اساس طعم، رنگ، بو ) تنفر دارند، دچار مشکلات حسي ديگري هم هستند. مثلاً راه رفتن روي زمين هاي ناصاف، چمن و يا شني را دوست ندارند و از پوشيدن بعضي لباس ها يا کفش و جواب خودداري مي کنند.
اين کودکان ممکن است از بعضي بوها تنفر داشته و به طور کلي نسبت به بوها بسيار حساس باشند. حس چشايي آنان قوي تر از سايرين است، لذا به مزه ي غذاها حساس تر از ديگر کودکان هستند و غذاهايي که شور يا خيلي شيرين باشند را دوست ندارند و ترشي و تلخي را تحمل نمي کنند. ممکن است حساسيت به طعم و مزه ي غذاها جنبه ي ارثي داشته باشد و حداقل يکي از والدين آن ها هم، در دوره ي کودکي چنين حساسيتي داشته اند. اين والدين گزارش مي کنند که تا سن بلوغ بسياري از غذاها را نمي خورده اند و بعضي غذاها را براي اولين بار در دوران بلوغ يا اوايل بزرگسالي امتحان کرده اند. والديني که خودشان نسبت به طعم، شکل ظاهري و بوي غذا حساسيت زياد دارند، ممکن است رژيم هاي غذايي محدودي داشته باشند و غذاهايي که به کودک ارائه مي کنند تنوع چنداني نداشته باشد و صرفاً بر اساس ذائقه ي خودشان تهيه شود و قدرت انتخاب از کودک سلب گردد.
يکي ديگر از دلايل تنفر از غذا خوردن ممکن است اضطراب و ترس اجتماعي باشد. کودکاني که ترس اجتماعي دارند از انجام هر فعاليتي در حضور جمع خودداري مي کنند و لذا در تنهايي و در حضور اعضاي خانواده غذا مي خورند ولي از غذا خوردن در ميهماني و در حضور افراد غريبه امتناع مي کنند.
به طور کلي کودکان در دوره ي شير خوارگي بهتر از سنين بالاتر غذاهاي جديد را مي پذيرند. در نتيجه پيشنهاد مي شود در دوره ي شيرخوارگي غذاهاي جديد چندين بار به آن ها خورانده شود. در اين صورت نه تنها همان غذا بلکه غذاهاي مشابه را هم مي پذيرند. بنابراين يک يا دو بار رد کردن غذاي جديد از جانب کودک به معناي تنفر از آن غذا نيست. در سنين بعد از شيرخوارگي گاهي لازم است بيش از ده بار يک غذاي جديد ارائه شود تا کودک آن را بپذيرد.
بايد از تهديد کردن کودکان به اين صورت که: « بايد غذايت را تا آخر بخوري، تا غذايت را تمام نکرده اي حق نداري از سر ميز بلند شوي، اگر غذا را نخوري فلان کار را برايت انجام نمي دهم يا فلان چيز را برايت نمي خرم » پرهيز کرد. اين گونه تهديدها تأثيرات منفي دارد.
کودکان در سنين 3 تا 5 سالگي براي نحوه ي غذا خوردن ابتدا والدين و سپس کودکان هم سن و سال خود را الگو قرار مي دهند. به اين ترتيب رفتارِ غذا خوردنِ والدين در حضور کودکان تأثير عميقي بر رفتار غذا خوردنِ کودکان دارد. اگر والدين يک غذاي جديد را خودشان بخورند ولي آن را به کودکان ارائه نکنند، آن ها بيش تر مايل مي شوند تا آن غذا را بخورند. بهتر است به جاي اصرار به خوردن آن غذا به کودک فرصت داده شود تا خودش با کنجکاوي غذاي جديد را درخواست کند.
در مورد کودکاني که واکنش هاي شديد تنفر ( تهوع و استفراغ ) در مقابل غذايي خاص نشان مي دهند، بهتر است از ارائه ي آن غذا اجتناب شود. ولي اگر کودک واکنش هاي جزئي مثل اخم کردن نشان داد، بهتر است غذاي جديد در نوبت ديگري به وي داده شود. بهتر است مقدار کمي از غذاي جديد را به همراه غذايي که دوست دارد به اوبدهيم. و به تدريج در دفعات بعد مقدار غذاي جديد را بيش تر کنيم. يعني در بشقاب غذاي کودک هم مقداري از غذاي مورد علاقه ي او و هم مقدار کمي از غذاي جديد باشد.
به جاي اين که يک غذاي جديد را در بشقاب کودک بگذاريم و از وي بخواهيم آن را بخورد، بهتر است آن غذا توسط والدين صرف گردد و به کودک فرصت بدهيم تا خودش غذاي جديد را درخواست کند.
گاهي در برخورد با کودکاني که از غذا تنفر دارند، لازم است که اعضاي خانواده در حضور کودک، سر سفره يا ميز؛ غذاي خود را طبق برنامه ي غذايي صرف کنند بدون اين که از کودک بخواهند غذا بخورد. آن قدر بايد اين کار را تکرار کنند تا کودک خودش درخواست غذا نمايد و اگر درخواست کرد مقدار بسيار کمي از آن را در بشقاب وي بگذارند. لازمه ي اين کار صبر و حوصله ي والدين است، والدين نبايد نگران سوء تغذيه ي کودک باشند. با قدري صبر و حوصله، مشکل تنفر غذايي رفع مي شود. اصرار زياد، با وعده و وعيد غذا دادن به کودک، خواهش و تمناي بيش از حد از کودک براي غذا خوردن، با تهديد و تنبيه غذا خوراندن، ساعت ها سفره را پهن گذاشتن تا کودک غذا بخورد و قاشق به دست دنبال کودک دويدن، به شرطي شدن و تنفر بيش تر او از غذا خوردن منجر مي گردد.
منبع مقاله :
عطاري، عباس؛ (1387)، اختلالات تغذيه اي (مشکلات رفتاري تغذيه در کودکان)، تهران: نشر قطره، چاپ اول
/ج