نويسنده: دکتر عباس عطاري
بي اشتهايي عصبي به نوعي از اختلال در خوردن گفته مي شود که فرد مبتلا به شدت از افزايش وزن و چاقي واهمه دارد و حتي با داشتن وزن مناسب، باز هم نگران چاقي خود است و هميشه تصور مي کند که چاق و بدقواره است. لذا رژيم هاي خيلي سختي را براي کاهش وزن به خود تحميل مي کند و از خوردن غذاهاي پرانرژي و مقوي پرهيز مي نمايد. اغلب سعي مي کند غذاهاي فاقد انرژي مثل سبزيجات، بعضي ميوه ها، ماست و... بخورد، آن هم به مقدار کم. از خوردن شيريني و تنقلات و گوشت اجتناب مي کند و حتي گاهي بعد از غذا خوردن به دستشويي مي رود و عمداً استفراغ مي کند تا افزايش وزن پيدا نکند. به خصوص در ميهماني ها که به اصرار ديگران غذا مي خورد، پس از غذا با استفراغ تمام غذاهاي خورده شده را بر مي گرداند.
در بسياري از موارد اقدام به ورزش هاي سنگين و طولاني مي کند و گاهي از ملين ها و ديورتيک ها ( ادرارآورها ) براي کاهش وزن استفاده مي کند. حتي وقتي لاغر است با استدلال و منطق قانع نمي شود و به کاهش وزن خود ادامه مي دهد، به طوري که در فاصله ي کوتاهي کاهش وزن شديد پيدا مي کند و دچار ضعف و ناتواني مي گردد. اين اختلال عمدتاً در سنين بلوغ، به خصوص در دخترها شايع است. و منجر به مشکلات هورموني و قطع قاعدگي در آن ها مي شود. هر روز خود را وزن مي نمايند و اگر ذره اي افزايش وزن پيدا کنند به شدت نگران و مضطرب مي شوند. بعضي از اين افراد افسردگي هم دارند. معمولاً اين افراد کمال طلب هستند، يعني هر چيزي را در بهترين وجه آن براي خود مي پسندند و کوچک ترين محروميت يا شکست را تحمل نمي کنند. به طور کلي بيماران مبتلا به بي اشتهايي عصبي نمي پذيرند که بيمار هستند و رفتارهاي خودشان را طبيعي تلقي مي کنند و حاضر به درمان نيستند.
علت بي اشتهايي عصبي چيست؟
مجموعه عوامل بيولوژِيک ( زيستي )، عوامل رواني و عوامل اجتماعي - فرهنگي در بروز بي اشتهايي عصبي نقش دارند. اما به طور کلي علت ژنتيکي يا ارثي مشخصي براي آن يافت نشده است. در اين افراد و هم چنين در اعضاي خانواده ي آن ها افسردگي شايع است. شايد بتوان گفت که اختلال افسردگي با بي اشتهايي عصبي رابطه دارد. يافته هاي بيوشيمي مؤيد علل بيولوژيک اين اختلال است. مثلاً واسطه ي شيميايي نوراپي نفرين در مغز اين افراد کاهش و اندورفين افزايش يافته است. اِنکار گرسنگي در اين بيماران با افزايش اندورفين رابطه دارد و مصرف مواد ضد اندورفين باعث افزايش وزن مي گردد.گرسنگي با افزايش کورتيزول سرم و کاهش عملکرد غده ي تيروئيد ارتباط دارد. در دختران مبتلا به بي اشتهايي عصبي، قطع قاعدگي مشاهده مي شود و اين عارضه ريشه ي هورموني دارد ( کاهش هورمون هاي زنانه ).
در بي اشتهايي عصبي، تغييرات هورموني ديگري هم مشاهده مي گردد. در سي تي اسکن مغز اين بيماران تغييراتي مشهود است. مجموعه ي اين تغييرات نشانه ي آن است که بي اشتهايي عصبي، علاوه بر علل روان شناختي و اجتماعي، علل زيستي هم دارد.
از جنبه ي علل اجتماعي - فرهنگي مي توان به نگرش جامعه، دوستان و خانواده به چاقي اشاره نمود. بسياري از خانواده ها لاغري را بيش تر از چاقي براي دختران مي پسندند و به محض کوچک ترين افزايش وزن، آن ها را مورد تقبيح و سرزنش قرار مي دهند و هر کس به نوبه ي خود راه حل هايي براي کاهش وزن به آن ها ارائه مي دهد. نگاه بسيار منفي جامعه به چاقي دختران و به دنبال آن احساس بدشکلي ناشي از چاقي در دختران، يکي از عوامل مهم اختلال بي اشتهايي عصبي است. دختران مبتلا به اين اختلال، هر گونه افزايش وزن ( حتي جزئي ) را نشانه ي بدشکلي خود تصور نموده و انتظار برخوردهاي منفي از سوي خانواده، دوستان و جامعه را دارند، در صورتي که کاهش وزن و لاغزي ممکن است براي بعضي خانواده ها طبيعي تلقي شده و حتي فرزندان به خاطر آن تشويق شوند.
از جمله علل اجتماعي ديگر اين اختلال، اصرار زياد خانواده به خوردن غذاهاي خاصي از سوي فرزندشان مي باشد. توجه و اهميت دادن بيش از حد به رژيم هاي غذايي، توجه زياده از حد به اين که فرزندشان چه مي خورد و چه نمي خورد، و ربط دادن رژيم غذايي به کل مسائل شخصيتي و قيافه و پذيرش فرد، منجر به تصورات غلطي در ذهن نوجوان مي گردد و به طور ناخود آگاه وي را به سمت بي اشتهايي عصبي مي کشاند.
معمولاً روابط درون خانوادگي در خانواده ي نوجوان مبتلا سرد و آشفته و خصومت آميز است و کم تر مي توان روابط عاطفي گرم و صيميمي را در اين خانواده ها مشاهده نمود.
در بعضي ورزش ها، ورزشکاران بيش از حد به کاهش وزن و رژيم گرفتن تشويق مي شوند ( مثل ورزش کشتي ). اين وضعيت در دراز مدت مي تواند منجر به بي اشتهايي عصبي گردد.
از جنبه ي روان شناختي، رعايت رژيم هاي سخت يک نوع رفتار استقلال طلبانه در نوجوان تلقي مي شود، به خصوص در خانواده هايي که آزادي عمل چنداني به نوجوانان نمي دهند و محدوديت هاي بيش از حد و غيرمنطقي براي آنان منظور مي کنند. اين افراد حس استقلال و خودمختاري ندارند و خودشان را اسير احساس مي کنند و لذا با کاهش وزن شديد به جبران آن مي پردازند، که اين نوعي ابراز اِراده محسوب مي شود.
در عده اي از نوجوانان مبتلا به بي اشتهايي عصبي، وابستگي بيش از حد به والدين مشاهده مي شود. در اين گروه از افراد تمايلي به جدا شدن از والدين ( جهت ادامه ي تحصيل، اشتغال يا ازدواج ) وجود ندارد و آن ها ناخود آگاه با بي اشتهايي عصبي در مقابل رشد خود مقاومت مي کنند و سعي دارند ( ناخود آگاه ) در همان حالت کودکي باقي بمانند.
چگونه مي توان بي اشتهايي عصبي را تشخيص داد؟
بي اشتهايي عصبي با ويژگي هاي زير قابل تشخيص است:
1- وزن بدن کم تر از حد طبيعي است ( بر حسب سن و قد ).
2- فرد از افزايش وزن و چاق شدن به شدت مي ترسد ( ترس غيرمعقول ).
3- فرد دچار تصور غلطي از وزن خود است ( هميشه تصور مي کند افزايش وزن دارد ).
4- قطع قاعدگي در دخترخانم ها مشاهده مي شود.
5- معمولاً بعد از 10 سالگي و قبل از 30 سالگي شروع مي شود و اغلب در دخترها بروز مي کند.
6- فرد معمولاً غذا نمي خورد تا کاهش وزن پيدا کند ( به رغم اين که اشتها دارد )، و يا غذاهاي کم انرژي مي خورد.
آيا افراد مبتلا به بي اشتهايي عصبي مشکلات ديگري هم دارند؟
وسواس، افسردگي و اضطراب در اين بيماران شايع است، هم چنين شکايات جسمي مثل احساس ناراحتي گوارشي، درد معده و حالت تهوع در اين افراد ديده مي شود.گاهي دزدي هاي وسواس گونه به خصوص دزدي شکلات، ملين ها، داروهاي مخصوص کاهش وزن و حتي دزدي لباس نيز در بين آن ها ديده شده است. اين افراد ممکن است از نظر رشد روابط اجتماعي تأخير داشته باشند. گاهي سابقه ي مصرف سيگار، مواد مخدر و مشروبات الکلي گزارش شده است. سردي بدن، کندي ضربان قلب، ورم اندام ها، کاهش فشارخون، ريزش مو، کم کاري تيروئيد، بي نظمي يا قطع قاعدگي و کاهش پتاسيم بدن از جمله عوارضي است که در اين افراد ديده مي شود. بي اشتهايي عصبي مي تواند خطرناک هم باشد. وقتي کاهش وزن خيلي زياد، در مدت زماني کوتاه اتفاق بيفتد، مي تواند خطرات جاني داشته باشد. غير از اين، کاهش پتاسيم سرم هم براي اين بيماران کشنده است. کمبود آب و الکتروليت ها و به هم خوردن تعادل الکتروليت هاي بدن، سوء تغذيه ي شديد و عوارض قلبي - تنفسي در اين بيماران منجر به مرگ مي گردد. بين 5 تا 18 درصد از اين بيماران مي ميرند. هر چند ممکن است در موارد کمي بهبودي خود به خودي ديده شود ولي معمولاً اگر اين اختلال درمان نشود عواقب خطرناکي را به دنبال خواهد داشت.
راه علاج بي اشتهايي عصبي چيست؟
همان گونه که قبلاً ذکر شد، معمولاً بيماران مبتلا به بي اشتهايي عصبي، بيماري خود را قبول ندارند و هرگونه اقدام درماني را رَد مي کنند. لذا توصيه مي شود که به محض تشخيص اين اختلال در بيمارستان بستري گردند. اولين اقدام در بستري، انجام آزمايشات مورد نياز به ويژه آزمايش هورمون هاست. ميزان دريافت و دفع مايعات و مواد غذايي بايد ثبت شود. از رفتن به دستشويي حداقل تا دو ساعت بعد از هر وعده ي غذايي بايد جلوگيري شود. تغذيه از طريق سرم تزريقي در روزهاي اول درمان لازم است. توزين روزانه هر روز صبح قبل از صبحانه و پس از تخليه ي مثانه انجام شود. مشاوره ي تغذيه، مشاوره با متخصص غدد، مشاوره ي خانوادگي و روان درماني پيشنهاد مي گردد. در اغلب موارد مصرف دارو، مخصوصاً داروهاي ضد افسردگي، ضرورت دارد. روش هاي تشويقي ( مثلاً به ازاي هر يک کيلو افزايش وزن يک روز زودتر از بيمارستان ترخيص شود ) هم مفيد است. پس از ترخيص از بيمارستان و طي ماه هاي اول، حداقل هر هفته يا هر دو هفته يک بار بيمار بايد به پزشک مراجعه کند و در صورت عود علايم، مجدداً بستري شود. حداقل شش ماه تا دو سال پس از ترخيص، فرد به پي گيري درماني نياز دارد.منبع مقاله :
عطاري، عباس؛ (1387)، اختلالات تغذيه اي (مشکلات رفتاري تغذيه در کودکان)، تهران: نشر قطره، چاپ اول
/ج