نويسنده: دکتر عباس عطاري
عوامل متعددي در بروز چاقي نقش دارند که در اين جا به بعضي از آن ها اشاره مي شود:
يکي از اين عوامل «عدم احساس سيري» است. وقتي ذخيره ي غذايي بدن ( در خون يا معده ) کاهش مي يابد، فرد احساس گرسنگي مي کند، بعد از خوردن غذا کمبود غذايي در دستگاه گوارش و خون جبران شده و فرد احساس سيري مي کند. کساني که چاق هستند ديرتر از معمول به احساس سيري مي رسند و حتي در مواردي هيچ وقت احساس سيري نمي کنند. لذا در اين حالت بايد بر اساس حجم و ميزان کالري برنامه ي غذايي خود را تنظيم کنند نه بر اساس احساس سيري. يعني منتظر نباشند که احساس سيري کنند بعد دست از غذا خوردن بکشند. مقدار معيني غذا در بشقاب بريزند و همان را بخورند و از سر ميز بلند شوند. به خصوص اين افراد بايد از مصرف غذاهاي پر کالري اجتناب کنند، زيرا يکي از عوامل مؤثر در احساس سيري، حجم غذاست. بنابراين اگر مثلاً قبل از غذاي اصلي سالاد زياد مصرف کنند ( بدون سس ) بدون اين کالري بيش از حدي را دريافت کرده باشند، احساس سيري مي کنند.
عامل دوم، ژنتيک ( ارثي ) مي باشد. بعضي از کودکان به صورت ذاتي استعداد چاقي دارند. افرادي که جنبه ي ژنتيک در چاقي آنان مؤثر است در اقوام نزديک آن ها هم چاقي مشاهده مي گردد.
عامل سوم، عامل رشد است. بدين معنا که از ابتدا سلول هاي چربي بيش تر و به اندازه ي بزرگ تر رشد مي کنند. تعداد سلول هاي چربي در سال هاي بعدي تغيير نمي کند ولي اندازه ي آن ها تغيير مي کند. لذا چاقي در کودکان ممکن است به علت افزايش رشد تعداد سلول هاي چربي در دوران رشد کودکي باشد؛ ولي در چاقي بزرگسالان تنها اندازه ي سلول هاي چربي بزرگ تر مي گردد. ضمناً سلول هاي چربي در ناحيه ي کمر و پهلو و شکم فعال تر ( از نظر متابوليکي ) از ناحيه ي باسن و ران هستند. بنابراين مشاهده مي شود افراد لاغر و با وزن طبيعي که بعداً چاق مي شوند، اغلب چاقي شکمي و دور کمر ( چاقي مرکزي ) پيدا مي کنند.
چاقي شکمي در پسرها شايع تر است و عوارض قلبي- عروقي بيش تري دارد. در دخترها چاقي بيش تر در ناحيه ي ران و باسن است.
عامل چهارم، فعاليت فيزيکي است که قبلاً توضيح داده شد. در اين مورد ميزان دريافت کالري روزانه بيش از سوخت و ساز آن است. پشت ميز نشستن، زياد خوابيدن، تماشاي زياد تلويزيون، استفاده ي زياد از کامپيوتر و با اتومبيل به مدرسه رفتن ( به جاي استفاده از دوچرخه يا پياده رفتن ) همگي عواملي هستند که منجر به کاهش سوخت و ساز ( متابوليسم ) و چاقي مي شوند.
عامل پنجم، آسيب مغزي است. تخريب قسمت هايي از هيپوتالاموس در مغز ممکن است منجر به چاقي گردد. البته اين جزء علت هاي بسيار نادر چاقي است.
عامل ششم، بيماري هاست. در بعضي بيماري ها نظير کم کاري تيروئيد، سندرم کوشينگ و کمبود هورمون رشد، چاقي ديده مي شود که با درمان اين بيماري ها، چاقي هم برطرف مي شود. در بعضي بيماري هاي رواني نظير افسردگي هم ممکن است چاقي ديده شود. مصرف بعضي داروها به خصوص مصرف دراز مدت استروئيدها و بعضي داروهاي اعصاب و روان هم منجر به افزايش وزن مي شود.
عامل هفتم، روان شناختي و فرهنگي است. مکانيسم تنظيم غذا به عوامل محيطي، فرهنگي، خانوادگي و رواني حساس است. کيفيت هاي غذايي شامل طعم، رنگ، بو و ظاهر غذا در ميزان مصرف غذا نقش دارد. در نژادها و فرهنگ هاي مختلف، تعداد وعده هاي غذايي، زمان صرف غذا، نحوه ي صرف غذا متفاوت است. مثلاً اگر صبحانه صرف نشود يا کم مصرف شود و به جاي آن براي شام غذاي زيادي به خصوص در آخر شب صرف شود، فرد دچار چاقي مي گردد. با عجله غذا خوردن و وقت کمي براي غذا صرف کردن هم مي تواند منجر به افزايش وزن شود. فاصله ي زياد بين وعده هاي غذايي باعث مي شود که فرد در وعده ي غذايي ( ناهار يا شام ) اشتهاي بيش تري داشته باشد و غذاي بيش تري بخورد. حذف ميان وعده هاي غذايي هم مي تواند منجر به افزايش وزن شود. توصيه مي شود که صبحانه به طور کامل صرف شود و شام متشکل از غذاهاي سبک و حاضري باشد و موقع غروب يا اوايل شب ميل گردد.
پرخوري ممکن است يک ويژگي فرهنگي يا خانوادگي باشد. کودکان و نوجوانان در موقع اضطراب و هيجان اقدام به پرخوري مي کنند.
تنوع غذايي و در دسترس بودن انواع تنقلات مي تواند منجر به گرايش کودکان به انواع غذاهاي پر کالري گردد. نمونه هايي از اين غذاها عبارتند از: چيپس، پفک، بستني هاي رنگارنگ، نوشابه هاي گازدار، لواشک، شکلات، همبرگر، پيتزا، سوسيس، کالباس، که بايد مصرف آن ها محدود شود.
منبع مقاله :
عطاري، عباس؛ (1387)، اختلالات تغذيه اي (مشکلات رفتاري تغذيه در کودکان)، تهران: نشر قطره، چاپ اول
/ج