انسان از ديدگاه بشري و ديني
تفاوت انسان در انديشه بشري و ديني
علم و دانش بشرِ امروزي در تمامي زمينه ها گسترش يافته و شناخت انسان از اين حيطه بيرون نمي باشد.انسان معاصر، سعي و تلاش خود را بيشتر مبتني بر علم و تجربه ساخته و در پي آن براي راهيابي به شناخت انسان نيز از همين ابزار استفاده نموده و به گمان دست يابي به پاسخ مجهولات بشري، تمام تلاش خود را به کار برده است؛ غافل از اين که حقيقت انسان ماوراي فکر بشر بوده و روش هاي مختلف امروزي که غالباً جنبه تجربي دارد، پاسخ گوي نيازهاي انسان نخواهد بود. دليل اين مطلب، جمع بندي نظرهاي دانشمندان در اين زمينه است؛ به گونه اي که با کنار هم نهادن آن ها، نه تنها يک تصوير واحد از انسان ارائه نمي دهد، (1) بلکه داده هاي متناقضي درباره ي انسان جلوه گر ساخته و انسان امروزي را دچار نوعي بحران ساخته است. (2) در مقابل، انسان شناسي ديني که برگرفته از منشأ بي منتهاي وحياني است، انسان را با نگرشي جامع مي شناساند و در عين جامعيّت، ابعاد مختلف انسان از قبيل جسمي و روحي، مادي و معنوي، دنيوي و اخروي، زيستي، تاريخي و فرهنگي را مد نظر مي آورد. (3)
در انسان شناسي ديني ابعاد مختلف انسان، در عين جامع نگري مورد بررسي قرار گرفته و جامعيت آن در عين گزينشي بودن محفوظ مي ماند.
مزيّت ديگر انسان شناسي ديني، ارتباط ساحت هاي مختلف انسان نسبت به يک ديگر بوده و توجه به يک ويژگي، موجب غفلت از ويژگي ديگر نمي گردد. ضمن اين که بهره گيري از معارف وحياني به دليل خطاناپذيري، داده هاي صحيح ارائه نموده و از سردرگمي انسان جلوگيري مي نمايد.
انسان از ديدگاه ديني
دين، نگاه جامعي نسبت به انسان دارد و انسان را شامل عناصر زيستي و روحي مي داند.عناصر زيستي، اساس طبيعي و محسوس انسان در عالم طبيعت است که مبدأ آفرينش را تشکيل مي دهد و عبارت است از اعضا و جوارح ظاهري بدن. آغاز خلقت آن از نطفه و سپس با رشد تدريجي در دوران جنيني به صورت خلقت کامل در مي آيد.
عناصر زيستي، جسم انسان را تشکيل مي دهند و فعاليّت آن کاملاً مربوط به روح است. حقيقت وجود آدمي به روح اوست و اين حقيقتي است که دين به ما معرفي مي نمايد. قرآن، کتاب ديني مسلمانان، مبدأ پيدايش انسان را عناصر مادي ذکر مي کند که در آيات مختلف مواد اوليه را آب، آب جهنده و خاک و... معرفي مي نمايد. (4)
کامل شدن آفرينش انسان با دميدن روح صورت مي پذيرد که در آيات قرآن به آفرينشي ديگر (5) و نفخ روح (6) تعبير شده است.
هر چند آفرينش روح پس از عناصر مادي صورت مي پذيرد، ولي اصالت آدمي به اين بُعد فطري و معنوي بوده و افعال ادراکي و تحريکي (7) انسان را در بر مي گيرد.
عناصر مادي نقش ابزاري دارند و از ديدگاه دين به نيازمندي هاي جسمي بايد به عنوان وسيله، نه هدف نگاه شود. انسان براي رسيدن به تکامل بايد به نيازهاي دو جنبه جسمي و روحي توجه نموده و براي حفظ تعادل، ضمن برآوردن نيازهاي جسمي در سلامت آن کوشيده و تمام هدف خود را، پرورش و تزکيه نفس قرار دهد.
در آيات ديگري از قرآن به حقيقت وجودي انسان اشاره شده است که انسان ها از يک گوهر و ذات واحد خلق شده اند: « يَاأَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ ». (8) مراد از نفس، آن چيزي است که انسان به واسطه ي آن انسان شده است و شامل مجموع جسم و روح او در زندگي مي گردد. (9) در دنباله ي اين آيات به خلقت زوجِ انسان از همين نفس واحد اشاره گرديده است که بيان گر يکتايي خلقت انسان و همسرش از يک گوهر يگانه مي باشد.
خداوند با خلقت انسان اوليه (حضرت آدم عليه السلام) او را بدون قرين قرار نداد، بلکه حوا را نيز از همان نفس واحد و از باقي مانده ي گِل آدم خلق نمود تا مايه ي انس او باشد، لذا از همان زمان خلقت اوليه دو جنس زن و مرد قرين يک ديگر شده و مکمل زندگي يک ديگر قرار گرفتند و از آن ها زنان و مردان بسياري به وجود آمده (10) و در زمين گسترش يافتند.
آيات قرآن ضمن تأکيد بر يکتا بودن گوهر ذات انساني، بر جنسيت بشر انگشت گذاشته و بر تفاوت و تمايز آن ها در خلقت صحه مي گذارد: « وَأَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنثَى »؛ (11) و هم اوست که دو نوع مي آفريند: نر و ماده. و در آياتي ديگر تصريح مي نمايد که جنس مذکر ( از حيث خصوصيات ) مثل جنس مؤنث نمي باشد. « وَلَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثَى ». (12) اهميت دو جنسي بودن انسان چنان است که خداوند بدان قسم ياد مي کند « وَمَا خَلَقَ الذَّكَرَ وَالْأُنثَى ». (13) زيرا ويژگي هاي خاصي در مفهوم جنسيت نهفته است که هر يک از دو جنس، متناسب با جنسيّتِ خويش فعاليت هاي ويژه اي دارند.
مسئله جنسيّت و تفاوت جنسي، امري است که در خلقت زن و مرد مشهود بوده و حقوق فطري و طبيعي خود را به دنبال دارد. از اين رو توجه به نيازهاي جسمي و روحي هر جنس در زندگي بهتر و تکامل هر يک از زن و مرد تأثير شاياني دارد.
قرآن کريم بر اين امر مهم توجه داشته و با برنامه ريزي خاص در صدد آموزش هنر زن بودن و مرد بودن به انسان ها، مطابق جنس آن ها برآمده است. شناخت تفاوت هاي زن و مرد که بيان گر تمايز آن ها از يک ديگر است، نبايد به برتري اخلاقي و ارزش يک جنس بر جنس ديگر تعبير گردد، بلکه بايد با کنار هم قرار دادن آن ها و بهره وري هر يک از ديگري، امکان رشد و تعالي آن ها فراهم آيد. حکمت الهي در آفرينش هر جنس به گونه اي است که هر يک را موافق ديگري و پاسخ گوي نيازهاي جسمي و روحي طرف مقابل قرار داده است، (14) لذا تکميل کننده ي ديگري و برطرف کننده کمبودهاي طرف مقابل مي باشد. کمبودها و نيازهاي هر جنس و وجود مکمل آن ها در جنس مخالف، واقعيتي را بيان مي دارد که با کشش بين دو جنس آغاز شده و با پيوند آن ها موجب رسيدن هر يک به کمال مطلوب در سايه ي رفع نياز با ديگري است.
نظر زيست شناسان، جامعه شناسان و روان شناسان درباره تفاوت هاي زن و مرد بسيار مختلف است. روان شناسان دو عامل محيط و توارث را در تفاوت ها مؤثر مي دانند و جامعه شناسان معتقدند رفتاري که جامعه با افراد در پيش مي گيرد، موجب ايجاد تفاوت در بين زن و مرد مي گردد (15) که با توجه به آموزه هاي قرآني مي توان تفاوت ها را به نهاد و اصل انسان (توارث) برگرداند، هر چند از ايجاد تغييرات محيط و جامعه بر انسان نمي توان به طور کلي چشم پوشيد.
تمايل جنسي در انسان
انواع ميل هاي انساني و تمايل جنسي
انسان داراي اميال مختلفي است که هر يک جهت خاص خود را دارند، طبق تقسيمات صورت گرفته، اميال انساني را به چهار دسته تقسيم کرده اند: غرائز، عواطف، انفعالات، و احساسات. (16) گاه اميال با هم ترکيب شده و شکل هاي خاصّي به خود مي گيرند و گاه برعکس، اميال با هم تعارض پيدا نموده و انسان از طريق شناخت و ترجيح برخي از طريق تعقّل، مورد برتر را انتخاب مي نمايد، بنابراين انسان نه تنها در تنوع اميال از حيوانات ممتاز است، در تعارض و نحوه ي انتخاب نيز با آن ها تفاوت دارد.خداوند اين اميال را درون انسان به وديعت نهاده تا واسطه ي ارتباط انسان و جهان بوده و از اين طريق به سعادت و کمال راه يابند و اين همان پيامي است که قرآن مجيد بيان مي فرمايد:
« رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى »؛
پروردگار ما کسي است که هر چيزي را که خلقتي که در خور اوست، داده سپس آن را هدايت فرموده است. (17)
خلقت انسان و تفاوت آن با ساير موجودات بيان گر تفاوتي اساسي در نحوه ي تمايل و گرايشات دو جنسي بين انسان و ساير موجودات مي باشد.
راز آفرينش زن و مرد و انگيزه ي تأسيس خانواده و تربيت انسان کامل از طريق گرايش عقلي و مهر قلبي مي باشد، (18) ولي يک سري تمايلات و گرايشات جنسي در اين بين وجود دارد که موجب کشش و جاذبه بين زن و مرد مي گردد.
خداوند براي حفظ نوع انسان و بقاي نسل، غريزه جنسي را در انسان قرار داد تا از اين طريق نوع انساني تداوم يافته و منقرض نگردد، زيرا چنانچه بقاي نوع، تنها از طريق عقلي بنا مي شد، انسان حاضر به قبول زحمت و مشقت آن نمي گرديد، لذا خداوند متعال با ايجاد تمايل جنسي در انسان او را به سوي اين هدف مهم سير داد.
غريزه جنسي داراي دو ساحت متفاوت است. (19) يک جنبه آن مربوط به جسم مي شود که با ارتباط جنسي زن و مرد، اشباع و نياز جسماني برطرف مي شود و به دنبال خود آرامش را به دنبال مي آورد.
جنبه ي ديگر غريزه ي جنسي از لحاظ روحي قابل بررسي است. اين ساحت غريزه ي جنسي نامحدود بوده و به حد خاصي متوقف نمي گردد، لذا براي کنترل آن نياز به محدوده و مرزبندي خاص هستيم وگرنه تنوع طلبي آن دايره ي هوا و هوس را گسترده نموده و محدوديت هاي قانوني و اجتماعي را پذيرا نخواهد بود، به گونه اي که مردان و زنان بدون هيچ محدوديتي خواهان برقراري رابطه جنسي خواهند بود و اين همان اشتباهي است که دانشمندان غربي هم چون فرويد، راسل و ... مرتکب آن گرديده و دروازه ي آزادي جنسي را به روي غرب گشودند و موجب غرق شدن آن جوامع در گرداب هايل آن گرديدند.
غريزه ي جنسي در بين ساير غرايز از کشش و نيروي خاصي برخوردار است و اين امري است که تمامي صاحب نظران در اين زمينه بدان اعتراف دارند.
قرآن کريم بر قدرت اين غريزه در برخورد زليخا با يوسف عليه السلام مي فرمايد:
« وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلاَ أَن رَأى بُرْهَانَ رَبِّهِ »؛ (20)
[زليخا] يوسف را قصد کرد و يوسف هم اگر برهان پروردگار خويش را نديده بود، قصد او کرده بود.
قوت عمل نيروي جنسي آن چنان است که زليخا دعوت مي نمايد، حال آن که جنس زن معمولاً جذب کننده ي مرد است. آيه ي شريفه علّت آن را عفّت ورزي دائم يوسف عليه السلام بيان نموده است (21) و با وجود اين که تمايلات جنسي به طور معمول در مردان بيشتر است، آنچه وجود گرامي يوسف عليه السلام را نگه داشته، همراه بودن او با برهان پروردگار است و اين برهان مي تواند اعم از علم، تقوا، عصمت، امداد الهي (22) و ... باشد.
نيرومندي اين غريزه مي تواند ساير غرايز را تحت الشعاع قرار دهد، لذا تربيت صحيح آن لازم و از موارد مهمي است که اسلام بر آن تأکيد مي ورزد.
ضعف انسان در ساحت تمايل جنسي طبق تفسير مفسران در اين آيه ي شريفه بيان گرديده است: « خُلِقَ الْإِنسَانُ ضَعِيفاً »؛ (22) انسان ناتوان آفريده شده است. انسان ضعيف است، زيرا قواي شهواني را که خدا در وي درآميخته است مدام در مورد خواسته هايشان با وي در ستيزه است و او را به سمت آن ها مي کشاند. خداي تعالي بر وي منّت نهاده و با تجويز نکاح، شدت شهوت را شکسته و سختي تحمل آن را برطرف نموده است. (24)
چنانچه اين غريزه در مسير صحيح خود قرار گيرد، سلامت جسم و آرامش روح و روان را به دنبال خواهد داشت. تشخيص مسير صحيح، طبق آموزه هاي اسلامي آن راهي است که عقل نتيجه ي آن را ضمانت کند، نه پيروي از لذت هاي زودگذر که همراه با صدمات جبران ناپذير مي باشند.
انحراف از مسير طبيعي، آينده ي انسان و جامعه را در معرض خطر جدي قرار خواهد داد و نه تنها نيروهاي مفيد جامعه را به هرز خواهد کشاند، بلکه ساير عوايد جامعه را که بايد در خدمت سعادت انسان ها باشد به تباهي خواهد رساند.
تفاوت زن و مرد در تمايلات جنسي
بلوغ جنسي دختران زودتر از پسران آغاز مي شود، اما پسران زودتر به توانايي قدرت جنسي مي رسند. خيال بافي هاي جنسي و رسيدن به اوج لذّت جنسي پسران در خواب بيشتر است و تحريک پذيري آنان بيش از دختران بوده و کمتر از دختران اصرار به حاکم بودن محبت در روابط جنسي دارند. (25)مسئله ي جنسي در زنان يک امر مهم، جدّي و در عين حال پنهاني است، در حالي که در نزد مردان چنين نيست. (26)
فعاليت جنسي زنان، کمتر و محدودتر از مردان بوده و در مقايسه با جنبه شهواني مردان، از قيد و بند کاملاً متفاوتي برخوردار است. (27) زنان به حاکم بودن محبّت بر روابط جنسي اهميت خاصي مي دهند و اين امر در روابط جنسي با اهميّت (28) است.
معمولاً نياز جنسي مردان شديدتر از زنان مي باشد و آنان آغازگر روابط جنسي هستند و زنان در اين زمينه کنش پذير شناخته مي شوند. (29)
البته اين دليل بر عموميت داشتن اين مطلب نيست، زيرا دين اسلام از زناني که به آميزش با همسرشان تمايل نشان دهند تمجيد کرده است. (30) قال رسول الله صلي الله عليه و آله: « خَيْرُ نِسِائِکُمْ العَفيفَةُ الْغُلْمَة؛ (31) بهترين زنان شما آن زن با عفتي است که به آميزش با شوهر تمايل داشته باشد. »
از آن جا که مردان داراي شرم و حياي کمتري هستند، مسائل جنسي را راحت تر بيان مي کنند، (33) ولي زنان در اين زمينه از خود حجب و حيا نشان مي دهند که گاه اين تفاوت موجب مشکلاتي مي شود.
اسلام با تأکيد در عفت ورزي زن، نشان دادن حيا در روابط زناشويي را مورد نکوهش قرار داده است، چرا که در روابط زناشويي، نشان دادن نقش کنش پذيري هميشه اثر مطلوبي نداشته و آزردگي همسر را فراهم مي سازد. (33)
اسلام درباره ي نقش مرد و زن و معيارهاي مربوط به آن، نهايت دقت را به کار برده تا رفتار هر جنس، صرف نظر از پذيرش و تناسب اجتماعي - فرهنگي زمينه ي رشد و کمال را فراهم آورد. (34)
سير تمايل جنسي
انسان با درون نهادهاي خاص خود پا به عرصه وجود مي نهد که برخي مربوط به جسم بوده و غريزه ناميده مي شود و بعضي ديگر مربوط به روح انسان بوده و به عنوان فطريات شناخته مي شود.1. دوران نهفتگي
يکي از غرايز، غريزه ي جنسي است که از بدو تولد در نهاد انسان وجود دارد، ولي به دليل عواملي از قبيل منع و شرم ظهور ندارند، (35) ولي به تدريج خود را نشان مي دهد و نمي توان آن را امري کاملاً پنهان تلقي نمود.کودکان از سال هاي اول زندگي متوجّه اختلاف جنسيّت مي شوند و اين امر آنان را متوجّه امور جنسي مي سازد، (36) حالاتي از قبيل احساس شرم از برهنه بودن و ... در سنين 4- 3 سالگي نشانگر اين مطلب است.
غريزه ي جنسي در سنين شش، هفت سالگي به صورتي کم رنگ خودنمايي کرده و اسلام در خصوص اين سنين سفارشات خاصي ارائه مي دهد، ولي به تدريج از توجه به امور جنسي در اين سنين کاسته شده و به حيطه ي فراموشي سپرده مي شود، مگر اين که به صورت عادت در آمده باشد، لذا روان کاوان اين دوره را اختفاي جنسي نام نهاده اند. (37)
2. بروز غرايز
از حدود ده سالگي در دختران و دوازده سالگي در پسران تحولاتي در زمينه ي مسائل جنسي پديد مي آيد که مقدمه ي بلوغ مي باشد و احساسات و علائق جنسي به تدريج بيدار مي شوند. (38)قرآن فرد را تا قبل از بلوغ جنسي طفل ناميده و ورود به مرحله بلوغ جنسي را حُلُم تعبير نموده است: « وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنكُمُ الْحُلُمَ »؛ (39) پديد آمدن اين حالت، اوان نوجواي را خبر مي دهد. از معاني حُلُم (40) استنباط مي شود که منظور تصورات دروني، بدون واسطه ي حواس ظاهري است که موجب لذّت جنسي مي گردد.
ترشح هورمون جنسي در بدن يک سري تغييرات ظاهري در دختران و پسران ايجاد مي نمايد از قبيل رشد اعضاي جنسي، رويش موهاي درشت و ... (41) که به عقيده ي روان شناسان ترشحات هورمون هاي جنسي، انگيزه ي جنسي را شعله ور ساخته و گرايش به جنس مخالف را در نوجوان ايجاد مي کند و احساسات جنسي را برمي انگيزاند. (42)
آغاز پيدايش ميل جنسي به معناي تکامل اعضاي جنسي نمي باشد، بلکه بايد نوجوان با پشت سر گذاردن دوران بحران، به هنگام تکامل جنسي و روحي براي ارضاي صحيح غريزه ي جنسي اقدام به ازدواج نمايد که در قرآن کريم بدان « بلوغ نکاح » (43) اطلاق شده است.
3. دوران ثبات
ازدواج، موجب ثبات جنسي در فرد مي گردد، زيرا از طرفي نياز جسمي که شامل اقناع ميل جنسي است برطرف گرديده و از ديگر سوي عامل روحي که توجه به فرد مقابل (همسر) است درون فرد ارضا مي گردد. توأم شدن دو عامل جسمي و روحي پديده ي عشق را ايجاد مي نمايد که در اثر تفاهم اخلاقي و معاشرت حاصل مي شود. (44)4. دوران رکود
ارضاي جسمي و عاشقانه در افراد سالم، با گذشت زمان تکامل يافته و بر اثر انس و الفت کامل مي گردد (45) و در کنار شهوت جنسي، اساس خانواده بر محور دوستي انساني و عقلي تأمين مي گردد. اين حقيقت خود را در دوران کهن سالي بيشتر نمايان مي سازد، چرا که به مرور زمان قدرت جنسي کاهش يافته و موجب کم شدن تمايلات جنسي مي گردد. (46)در قرآن کريم اوج ناتواني در مسائل جنسي در مرد و زن به زمان پيري نسبت داده شده است: « قَالَتْ يَاوَيْلَتَي ءَأَلِدُ وَأَنَا عَجُوزٌ وَهذَا بَعْلِي شَيْخاً إِنَّ هذَا لَشَيءٌ عَجِيبٌ »؛ (47) همسر ابراهيم گفت: اي واي بر من! آيا فرزند آورم با آن که من پيرزنم و اين شوهرم پيرمرد است؟ واقعاً اين چيز بسيار عجيبي است.
هدف تمايل جنسي و عوامل محرک آن
تمايل جنسي در انسان بر خلاف حيوانات تنها بر مبناي غريزه بنا نشده، بلکه با تفکّر عقلاني همراه گرديده است. از طرفي نيز اين تمايل تنها جنبه عقلاني نيافته، زيرا اگر لذّت جذّاب جنسي وجود نداشت، کمتر کسي تمايل به زناشويي و ادامه ي نسل از خود نشان مي داد؛ (48) چنانچه از امام صادق عليه السلام نقل شده است:وَلَوْ کَانَ يَتَحَرَّکُ لِلْجَماعِ بِالرَّغْبَةِ فِي الْوَلَدِ کَانَ غَيْرَ بَعيِدٍ أَنْ يَفْتُرَ عَنْهُ حَتَّي يَقِلَّ النَّسْلُ أوْ يُنْقَطَعَ؛
اگر محرک انسان براي عمل زناشويي تنها تمايل به فرزند بود و هيچ گونه لذت و کام گرفتني در اين عمل وجود نداشت، بعيد نبود که آن قدر انسان در امر ازدواج سستي کند که نسل بشر کمياب يا به طور کلّي از بين برود. (49)
عوامل متعددي در تحريک غريزه ي جنسي تأثير گذار هستند، که برخي به کاهش و برخي موجب افزايش اين غريزه مي گردند. گاه عوامل رواني در فرد از قبيل شرم و حيا، ترس و اضطراب و ... موجب کاهش تمايل جنسي مي گردند و در مقابل عوامل ديگر از قبيل تخيّلات، مناظر و موارد ديگر، طغيان شهوت جنسي را به دنبال دارند.
شايد بتوان اولين عامل را حس بينايي برشمرد، چرا که از طريق نگاه بيشترين جاذبه ي جنسي بين مرد و زن ايجاد مي گردد و نگاه تنوع طلب مردان بيشتر به دنبال لذّت جويي در امور غريزي است. (50)
عامل ديگر حس شنوايي است که از طريق شنيدن مطالب شهواني حاصل مي شود. اين طريق ممکن است از شنيدن نوارهاي مبتذل، گوش کردن به صداي نامحرم و ... حاصل شود که مرحله بالاتر آن گفت و شنود بين دو نامحرم است که موجب هيجانات جنسي مي گردد.
حس لامسه (بساوايي) عامل ديگري است که در برخورد بدني حاصل مي شود که از طريق اعصاب به مغز منتقل گشته، گاه تماس بدني با چيزي يا شخصي موجب ايجاد لذّت جنسي مي گردد. بيشترين تنش جنسي را مي توان در دو غير هم جنس يافت؛ هر چند گاهي اين عامل بين دو هم جنس هم ديده مي شود که ممکن است به کجروي حادّ (هم جنس بازي) منجر شود.
حس بويايي از ديگر عواملي است که جاذب موجودات به سوي خويش است و از آن جمله تحريک پذيري انسان نسبت به بوي خوش که گاه با ترکيب عوامل ديگر، تحريکات جنسي را باعث مي شود و در اين زمينه تحريک پذيري پسران بيش از دختران بوده و حرکات و پوشش دختران هنگامي که توأم با بوي خوش گردد، جاذبه ي جنسي خاصي ايجاد مي نمايد؛ هر چند برخي بوها به تنهايي نيز عامل محرک جنسي است.
حس چشايي هر چند به ظاهر تأثير چنداني در برانگيختگي جنسي ندارند، ولي دانشمندان ثابت کرده اند که نحوه ي تغذيه بر تحريکات جنسي تأثير شاياني دارد. به عنوان نمونه، پيازچه، عسل، زنجبيل، زعفران، فلفل سبز يا فلفل سياه تازه، ايجاد هورمون مردانه و رازيانه، شير خشت، کافور، توليد هورمون زنانه مي نمايند. (51)
عوامل اجتماعي، عواملي است که در محيط، ايجاد انگيزش جنسي مي نمايد و از برخورد افراد در جامعه، اعم از محيط کاري (اداري و غير اداري، بازار و ...) و درسي (مدرسه، دانشگاه و ...) و غيره به دليل محرک هاي جنسي روي مي دهد.
محرک هاي اجتماعي ممکن است به صورت عمدي يا غير عمدي ايجاد شوند. چه بسا افرادي به دليل ناآگاهي دست به رفتاري بزنند که باعث تحريکات جنسي در جامعه گردند، بدون اين که خود متوجه آن باشند، ولي گروهي هم چون عرضه کنندگانِ انحرافات جنسي (52) از جمله عواملي هستند که با برنامه هاي قبلي موجب انگيزش هاي جنسي شده و به طور مستقيم و غير مستقيم افراد را به تحريک جنسي وا مي دارند و گاه خود افراد با توجّه به رفتار محرّک خود در جامعه، باعث تحريک عدّه ي ديگري مي گردند.
از ديگر عوامل اجتماعي وسايل ارتباط جمعي از قبيل سينما، تلويزيون، راديو، اينترنت، ماهواره، ويديو و ... است.
پي نوشت ها :
1. مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، انسان شناسي 2، ص 28- 29.
2. محمود رجبي، انسان شناسي، ص 26.
3. موسسه آموزشي، پژوهشي امام خميني، همان، ص 30- 31.
4. مؤمنون، آيات 12- 14: (وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلاَلَةٍ مِن طِينٍ * ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَّكِينٍ * ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَاماً فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْماً ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ).
5. همان.
6. سجده، آيه 9: (وَنَفَخَ فِيِه مِنْ رُوحِهِ).
7. عبدالله نصري، انتظار بشر از دين، ص 288.
8. نساء، آيه 1.
9. محمد حسين طباطبائي، تفسير الميزان، ج 4، ص 230.
10. نساء، آيه 1: (يَاأَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِيراً وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبَاً).
11. نجم، آيه 45.
12. آل عمران، آيه 36.
13. ليل، آيه 3.
14. الشيخ خالد عبدالرحمن عکّ، آداب الحياة الزوجيه في ضوء الکتاب و السنه، ص 21- 22.
15. حمزه گنجي، روان شناسي تفاوت هاي فردي، ص 189- 191.
16. محمد تقي مصباح يزدي، معارف قرآن 3 (انسان شناسي)، ص 422- 424.
17. طه، آيه 50، ترجمه محمد مهدي فولادوند.
18. عبدالله جوادي آملي، زن در آيينه جلال و جمال، ص 37.
19. شهيد مطهري، مسأله حجاب، ص 99- 103.
20. يوسف، آيه 24.
21. محمد رشيد رضا، تفسير المنار، ج 12، ص 277- 278.
22. ناصر مکارم شيرازي و همکاران، تفسير نمونه، ج 9، ص 373.
23. نساء، آيه 28.
24. محمد حسين طباطبائي، تفسير الميزان، ترجمه محمد باقر موسوي همداني و همکاران، ج 4، ص 434- 433.
25. محمد باقر کجباف، روان شناسي رفتار جنسي، ص 77.
26. ن. نويد، درمان سرد مزاجي و بي ميلي بانوان، ص 15.
27. پرفسور روژه پيره، روان شناسي اختلافي زن و مرد، ترجمه محمد حسين سروري، ص 145- 147.
28. پرويز طالقاني، زن و زنانگي پايدار در ميان سالي، ص 93- 101.
29. استفاني گرت، جامعه شناسي جنسيت، ترجمه کتايون بقايي، ص 25- 27.
30. يوسف غلامي، بي ميلي جنسي بانوان، ص 26- 27.
31. فروع کافي، ج 5، ص 324، باب النکاح.
32. يوسف غلامي، همان، ص 11.
33. همان، ص 28- 30.
34. ناصر بي ريا و همکاران، روان شناسي رشد، ص 1005- 1006.
35. علي قائمي، خانواده و مسائل جنسي کودکان، ص 45.
36. ناصر بي ريا و همکاران، روان شناسي رشد 2، ص 1009.
37. سيد مصطفي ابطحي، عقايد و آراء بشر در امور جنسي يا ازدواج در آستانه علم و اسلام، ص 94- 95.
38. علي قائمي، همان، ص 55.
39. نور، آيه 59.
40. عباسعلي محمودي، مقاله « بلوغ »، به کوشش مهدي مهريزي، بلوغ دختران، ص 38- 39.
41. ر. ک: محمد مهدي موحدي، دانستني هاي زناشويي، ص 63- 86.
42. زهره رجبيان، زهرا آيت اللهي و مريم گدازگر، سن ازدواج دختران، ص 153- 154.
43. نساء، آيه 6: (حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ)؛ تا وقتي که به سن زناشويي برسند.
44. ر. ک: محمد مهدي موحدي، دانستني هاي زناشويي، ص 132- 136.
45. ر. ک: ابراهيم مزلو، روان شناسي عشق ورزيدن، روان شناسي شخصيت سالم، ص 71- 75.
46. م- پورجاني، دانستني هاي زناشويي، ص 253- 254.
47. هود، آيه 72، ترجمه محمد مهدي فولادوند.
48. محمد محمدي ري شهري، مباني خداشناسي، ص 132.
49. بحارالانوار، ج 3، ص 79.
50. يوسف غلامي، جلوه نمايي زنان و نگاه مردان، ص 104.
51. مجتبي جعفريه صادقي، تغذيه جنسي، ص 33.
52. مرکز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما، گروه تربيتي و روان شناسي، مقاله « بررسي کجروي هاي رفتاري جوانان و نوجوانان و شيوه هاي عمومي اصلاحي آن ها »، ص 8- 9.
هاشمي، ريحانه؛ هاشمي زاده، محمد حسن؛ (1389)، شيوه هاي کنترل غريزه جنسي از نگاه اسلام، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، چاپ اول