نقش اسم در جامعه

وارسي هر پديده ي اجتماعي- در هر جامعه اي- نيازمند آن است که پژوهشگر، باورها و ارزش ها و اداب و رسوم حاکم بر آن جامعه را بشناسد؛ زيرا جامعه ي متمدن از جامعه بَدوي متمايز مي باشد، هر يک از آنها عقايد و ارزش ها و
دوشنبه، 24 شهريور 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقش اسم در جامعه
 نقش اسم در جامعه

 

نويسنده: سيد علي شهرستاني
مترجم: سيد هادي حسيني





 

وارسي هر پديده ي اجتماعي- در هر جامعه اي- نيازمند آن است که پژوهشگر، باورها و ارزش ها و اداب و رسوم حاکم بر آن جامعه را بشناسد؛ زيرا جامعه ي متمدن از جامعه بَدوي متمايز مي باشد، هر يک از آنها عقايد و ارزش ها و اداب و رسوم ويژه خود را دارند.
شناسايي اشخاص نيز چنين است. اگر انسان بخواهد شخصي را بشناسد، بايد اخلاق و عقايد و ارزش هاي حاکم بر جامعه ي او را وارسي کند؛ چرا که منش و بينش آدمي زاييده ي محيطي است که در آن پرورش مي يابد. اگر جامعه به جنگ و يورش اهتمام ورزد، افراد آن جامعه به اسب، شمشير، تير و کمان، نيزه، رَجَز ... گرايش مي يابند؛ و اگر محيط جامعه به بي بند و باري و شهوت راني مبتني باشد، افراد آن به شراب و زنان و ساز و آواز و شب نشيني، ... رو مي آورند.
از آنجا که در جامعه ي عرب قبل از اسلام هر کس به حيات معيشتي خود مي انديشيد، به امت- به عنوان يک جامعه ي بزرگ- توجهي نداشت. در شعرش به وصفِ گياهان و حيوانات و پديده هاي جوي و اَدوات جنگي که در اطراف خويش مي يافت، مي پرداخت و هرگاه از اينها فراتر مي رفت، تنها به منافع قبيله اش مي نگريست.
نيز بدان جهت که در جامعه ي جاهلي، بت ها محترم بود، آنان « لات » و « عُزا » را مقدس مي شماردند و پسرانشان را به اسم آنها نام مي نهادند، به عکس مسلمان که خدا را مقدس مي دانست و براي فرزندانش نام هايي را بر مي گزيد که در بردارنده ي عبوديت خدا باشد و به جبت و طاغوت، کفر ورزد.
غرب زدگانِ امروز نيز چنين اند. فرزندانشان را به نام هاي غربي ( يا اسامي فرنگي عربي شده ) مي نامند. حال کساني که از ديگر فرهنگ ها اثر پذيرفته اند، بر همين منوال است. کودکانشان را نام هايي مي نهند که معناي آن را نمي دانند وگرنه چنين نام هايي را بر آنها نمي گذاشتند.
کسي که دل باخته فرهنگ غرب است، دين ( اسلام يا مسيحيت يا يهوديت ) برايش اهميتي ندارد. نامي بر کودکش مي نهد که به دور از چارچوب ديني زندگي او در شرق است؛ او را « جوزف »، « ديويد »، « ايسو »، « ماري » ( و مانند آن ) مي نامد و نمي داند که اين نام ها همان « يوسف »، « داود »، « عيسي » و « مريم » اند. انسان غربي اين نام هاي ديني را براي خود ننگ نمي شمارد، برخلاف غرب زده يا شرقي جاهل که نام گذاري به اَسامي انبيا را عار مي انگارد و از آنها روي بر مي تابد.
به اين ترتيب، انسان غربي با اسم گذاري هدفمند، فرهنگ خويش را پربار مي سازد و انسان شرقي با ناداني اش، دين و فرهنگ خود را مي بازد؛ زيرا مي پندارد که اين اسامي، ضد ديني اند و نمايي از فرهنگ غرب و بي بند و باري جنسي ( و چيزهايي شبيه آن ) را بازتاب مي دهند. اگر وي حقيقت اين اسامي را درمي يافت و مي دانست که اينها همان نام هاي انبيا و صالحان اند، لاف نمي زد و به علم و معرفت تظاهر نمي کرد و خود را متمدن نمي نماياند و بر ارزش ها و اصول نمي تاخت.
از اين روست کهگفته اند: « از اسمي که پدرت نهاده مي شناسمت »؛ يعني از اسمي که پدرت گذاشته، در مي يابم که تو شخص دين داري يا غرب زده؟ خدا را مي پرستي يا بت ها را؟!
بررسي پديده هاي اجتماعي، بر وارسي [ باورها و ارزش هاي فرهنگي ] خوب و بد جوامع متوقف است و جامعه ي جاهلي از اين قاعده، مستثنا نمي باشد. اسلام آمد تا انديشه هاي باطلي را که در جاهليت رواج داشت، اصلاح کند و بعضي از چيزهايي را که عرب جاهلي مي پسنديد، زشت شمارد؛ اسلام عصبيت را نکوهيد، با ظلم و تجاوز درافتاد، و اسراف و تبذير را بر نتافت و همياري بر گناه و عدوان را ناپسند دانست.
اسلام در همه ي امور زندگي و مسائل حيات، ارزش هاي تازه اي را آورد. جامعه عرب را يکپارچه ساخت و زبان و گويش يک دستي را- که همان لهجه ي قريش بود- رواج داد و گويش هاي نادري را که به ذوق عرب آسيب مي زد، از ميان برداشت؛ چنان که روحيه ي خشک و خشن آنها را زدود و به انزواي نامأنوس آنان پايان داد و با الفاظ و معاني جديدي- که پيش از آن نمي شناختند- فرهنگشان را بالنده ساخت و به آنان طراوت و شادابي بخشيد؛ مفاهيمي چون: مؤمن، نماز، روزه، ... کافر، منافق، فاسق...
عرب، مي دانست که واژه « مؤمن » از امان، و « کفر » از پرده و پوشش، و « نفاق » از سوراخ و شکاف زمين، گرفته شده است. منافق را بدان جهت « منافق » گويند که کارش به موش دو پا مي ماند ( که خاک را از لانه بيرون مي کشد و با آن دم ديگر لانه اش را مي بندد [ و از نظر مخفي مي سازد ] ) از دري وارد [ عرصه ي ] ايمان مي شود و از در ديگر از آن بيرون مي آيد.
همچنين عرب، آگاهي داشت که « فسق » به معناي خروج رطب از پوسته اش و « صلاة » دعا، « زکات » نما و رشد، « صوم » امساک، « حج » قصد است، و جز اين معاني را نمي شناخت.
اسلام اين معاني را گستراند و مفاهيم جديدي از آنها نمايند که امروزه ميان مسلمانان معروف اند. به فضل قرآن، مکانتِ زبان عربي اوج گرفت و مفاهيم آن صيقل يافت و عرب، مزه ي تمدن را چشيد و از زندگي بدوي درآمد.
بعضي از الفاظ را نيز اسلام کنار گذارد؛ چرا که معاني ناآشنا و دور از ذهن يا خشک و خشن يا ناهماهنگ يا بي پشتوانه يا ناکامل داشتند.
اسلام، رواني واژه را همراه با لحاظ معاني لغوي اش در نظر مي گرفت. به معناي لغوي با وجود نامأنوس بودن کلمه، تن نمي داد، ليکن مشرکان و جاهلان عرب، الفاظ و اسامي را- فقط- علايم تمايز مي شمردند. آنان در برابر معناگستري اصيل اسلام، با شعر نقائض ( شعر جدلي ) سعي کردند بايستند تا آنجا که گفته اند قالب اين گونه اشعار، بعد از هجرت پيامبر به مدينه نمود يافت. بعضي شعري را که براي فخر فروشي و هجو جاهلي در راستاي قبيله گرايي و مطالب مادي به کار مي آمد، به شعر اسلامي و ارزشي سوق دادند در حالي که بعضي ديگر با آن، گذشته ي عرب و ارزش جاهلي را- بعد از اسلام- زنده مي ساختند.
مکتب شعري مدينه، از انديشه ي پيامبر و تعاليم بلند او طرفداري مي کرد، و مدرسه ي شعري مکه، گاه علني و گاه مخفيانه و نفاق انگيز، همپاي مشرکان بود.
منبع مقاله :
شهرستاني، سيدعلي؛ (1390)، نام خلفا بر فرزندان امامان (عليهم السّلام) ( بن مايه ها، پيراهه ها )، ترجمه: سيد هادي حسيني، قم: انتشارات دليل ما، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.