نويسنده: سید مصطفی طباطبایی (1)
منبع: راسخون
منبع: راسخون
چکیده
در قرن چهارم هجری قرطبه، از لحاظ فرهنگ و تمدن به اوج شکوفایی خود رسید. در واقع یکسری عوامل، زمینه ساز رشد و ترقی فرهنگ و تمدن در قرطبه بود که از جمله عوامل پیشرفت آن، وجود حاکمان قدرتمند، ساخت مراکز تمدنی توسط آنان، حمایت از دانشمندان وغیره میباشد. نمود عینی این پیشرفت رادر شهر سازی و معماری ابینیه قرطبه در این قرن می توان یافت. در واقع معماری هر شهری برگرفته از اندیشه حکومت گران آن دوره دارد و اقتباس این معماری از سرزمین های دیگر بیان گر تحت تأثیر پذیرفتن از فرهنگ و تمدن سایر ملت ها می باشد. در این مقاله بر آنیم که با استفاده از منابع کتابخانه ای به دلایل پیشرفت فرهنگ و تمدن قرطبه در قرن چهارم پرداخته و مظاهر رشد آن را در معماری ابنیه این شهر بازیابیم.کلید واژگان:
فرهنگ، تمدن، اسلام، قرطبه، معماری
مقدمه:
در قرن چهارم هجری در غرب جهان اسلام، امویان اندلس به پایتختی قرطبه حکومت داشتند. این دولت توسط عبدالرحمن داخل بنیان تأسیس شد. وی یکی از امویان بود که با سقوط امویان به اندلس فرار کرد و بنیان حکومت اندلس را پیریزی نمود. این حکومت نیز در آغاز سدهی چهارم هجری، یعنی، در زمان عبدالرحمن الناصر (350-300 ق/961-912 م) و فرزندش حکم مستنصر (365-350 ق/976-961 م)، از لحاظ فرهنگی و تمدنی به اوج شکوفایی رسید.این دو که خود دوستدار علم و ادب بودند از پیشتازان این دوره در عرصه فرهنگ و تمدن قرطبه به شمار می روند. ساخت کتابخانههای متعدد، پیشرفت هنر اسلمی، پیشرفت علم طب و شکوفایی علوم و ادبیات در این دوره بیشتر مرهون خدمات این دو نفر بوده است به گونه ای که در این سده، قرطبه به اوج عظمت و شکوفایی رسیده و از حیث زیبایی و شکوه حتی بر بغداد برتری یافته بود. به همین دلیل در ادامه به نقش این دو خلیفه اموی در پسترش فرهنگ و تمدن قرطبه خواهیم پرداخت.
بررسی خدمات عبد الرحمن داخل در گسترش فرهنگ و تمدن قرطبه:
هر چند که بخش اعظم خلافت عبدالرحمان الناصر صرف جنگ و ستیز با مخالفان داخلی و خارجی و گرفتن قلاع و شهرهای مسیحی گشت، اما با این حال الناصر از توجه به علم، علما، دانشمندان و فضلا و کتاب و کتابخانه و دیگر فعالیتهای فرهنگی و تمدنی غفلت نورزید. توجه عبدالرحمن الناصر به مسئلهی تمدن و مقولههای فرهنگی، زمینهساز یک سری نوآوریهای فرهنگی و تمدنی در این دوره نسبت به دوره های گذشته شد که از آن جمله می توان به ساخت و بنای قصر مدینه الزهراء در چند فرسخی قرطبه میباشد اشاره کرد، گرچه مجموعههای قصری و تشکیلات شهری از قبل نیز وجود داشته اما به صورت متمرکز که تمام امور اداری در آن بوده باشد، امری نو و تازه بود.عبدالرحمن الناصر علاوه بر ساخت مدینه الزهرا، مسجد جامع قرطبه را که قبلا توسط عبدالرحمن اول ساخته شده بود، نیز گسترش داد و نمای مسجد جامع قرطبه را تجدید کرد و در سال 346 ق/957 م بخش بزرگی بر آن بیفزود. پیش از این منارهی قدیمیاش خراب شده بود. الناصر به جای آن منارهی بزرگی بنا نمود. ظاهرا این مناره در سال 340 ق/951 م ساخته شده است. (عنان، 1366، ج 1: 439).
عبدالرحمان الناصر در مقابله با دیگر تمدن اسلامی، یعنی خلافت عباسیان علاوه بر ساخت قصرهای مدینه الزهراء و مسجد قرطبه به ساخت کتابخانههای متعدد نیز دست یازید. از جمله در قرطبه کتابخانهی سلطنتی درست شد که در دوران خلیفه حکم دوم به اوج خود رسید. وی برای تجهیز این کتابخانه به جمعآوری کتاب های نفیس از سراسر جهان همت گماشت، تا آنجا که قیصر قسطنطنیه هنگامی که سفیرانی نزد او فرستاد، بیش از هرچیز دو کتاب که ذخایر قدما بود به او اهدا کرد، یکی کتاب دیسقوریدس بر گیاهان دارویی و دیگری تاریخ اورسیوس (همان: 494).
توجه عبدالرحمن الناصر به مسائل فرهنگی و تمدنی به حدی بود که وی یک سوم درآمد مملکت را به ساختن مساجد، پلها، راهها، آبروهای هوایی که آب را از روی پلها عبور میداد و به زمینهای همسطح مقابل میرساند، اختصاص داده بود (هونکه، 1363: 190).
هونکه در تعریف خود از شهر قرطبه در زمان عبد الرحمن می نویسد «در اين زمان شهر قرطبه، مرکز اندلس بود که در زمان عبدالرحمن بزرگ، تنها سطح زير ساختمان اين شهر از وسعت هر شهر مغرب از جمله اروپا زيادتر بود. در اين زمان به علت توجه، خيابانهاي شهر قرطبه، نه تنها سنگفرش بودند و هميشه نظافت مي¬شدند و زباله¬ها به وسيله گاريها جمع آوري مي¬گرديدند، بلکه شبها نيز به وسيله¬ي چراغهاي فانوسي که در اثر باد خاموش نمي¬شدند و به ديوارخانه¬ها آويزان بودند روشن مي¬گرديدند»(همان: 192-191).
در واقع عبدالرحمان الناصر در مقابله با دیگر تمدن اسلامی، یعنی خلافت عباسیان، اقدامات فرهنگی عمرانی انجام می داد زیرا وی خود را خلیفه مسلمین می دانست و خواهان آن بود که شهری مانند شهر بغداد مرکز خلافت عباسیان داشته باشد که شایسته این حکومت و خلافت باشد. در واقع می توان گفت که عبد الرحمن تا حدودی نیز به این آرزو دست یافت چرا که در اثر آبادانی شهر قرطبه و ساخت و ساز های آن به خصوص کتاب خانه ها. از طرفی شهرت آنان در عالم پروی شاهد آن هستیم که برای اولین بار در این دوره شاهد آنیم که علمای شرقی متعددی به قرطبه مهاجرت کردند و کتابخانههای درباری مملو از کتاب شدند. علوم صرف و نحو و لغت شناسی برای نخستین بار از عراق وارد این سرزمین گردید. (لاپیدوس،1381: 54) و در واقع به خاطر تشویق دربار و خلافت و توجه عبدالرحمان الناصر به علم و دانش، دانشمندان برجستهای از اقصی نقاط جهان اسلام به قرطبه روی میآوردند و در پیشرفت فرهنگ امویان اندلس سهیم میشدند. که از جملهی این دانشمندان می توان به ابوعلیالقالی لغت شناس بزرگ بود که مطالعات زبان شناسی در قرطبه در سال 331 ق/942 م توسط وی رایج گشت اشاره کرد. به گونه ای که دانش وی به تشویق عبدالرحمن الناصر به مردم اندلس رسید (ارسلان، 1348: 237). ابوعلی القالی در سال 330 ق/941 م (ابن کثیر، 1966، ج 12-11: 282) از بغداد به اندلس آمد و با احترام بسیار از وی استقبال شد و او اثر عظیم خود «امالي» را در آنجا تقریر کرد.
در حقیقت میتوان گفت این توجه و اهمیتی که عبدالرحمن الناصر برای دانشمندان و علما قائل شد تا بدان حد بود که حتی افرادی از این علما و دانشمندان به خاطرخدماتشان در دربار عبدالرحمن به مناصب مهمی دست مییافتند، از جملهی این افراد منذربن سعید البلوطی بود که به گفتهی مقری، در مجلسی باشکوه هنگامی که لغت شناس بزرگ القالی از ایراد خطابه به دلیل شکوه مجلس ناتوان گردید، منذر بن سعید البلوطی خطابهی در ستایش از الناصر و ماثر او بیان نمود، که همین امر باعث شد تا این فقیه بزرگ مورد توجه الناصر قرار گیرد و منصب قضاوت را عهده دار گردد
در واقع در سایهی این حمایتها و توجهات عبدالرحمان الناصر، اقلیتهای اندلس نیز در رونق و شکوه فرهنگی اندلس موثر بودند، از جملهی این اقلیتها، یهودیان بودند، که از آغاز فتح اندلس با یهودیان در نهایت رفق و مدارا رفتار میشد، کارهای بازرگانیشان رونق گرفت و در کارهای صنعتی موفقیتهایی کسب کردند و در قرطبه در سایهی خلافت به اوج نفوذ و آسایش خود رسیدند. یکی از این یهودیان دربار عبدالرحمان الناصر، حسدای بن شبروت بود که به عنوان ناظر در مالیهی عمومی برگزیده شد و پیش از این از سوی الناصر به خدمات دیپلماسی مشغول بود. کتاب گیاهی دارویی اثر دیسقوریدس را که قیصر نسخهی از آن را برای عبدالرحمن الناصر فرستاده بود او از یونانی به عربی ترجمه کرد. در سایهی این رعایت و مدارا، بسیاری از علما و ادبای یهود در ایام الناصر و پسرش حکم به قرطبه آمدند و با فعالیت ایشان مکتب تلمودی قرطبه دایر شد. موسس این مکتب ربی، موسی بن حنوش بود، که در سایهی فعالیت او مباحث تلمودی رونق بسیار یافت. یهودیان قرطبه لباس عربی میپوشیدند و به اخلاق و رسوم و عادات عربها خو گرفته بودند و در آن ایام آثار بدیع پدید آوردند. (عنان، 1366:504-503).
آبادانی شهر قرطبه از یک سو و علم دوستی الناصر باعث شد که شهر قرطبه به یکی از پایگاه های علمی جهان اسلام تبدیل شود به گونه ای که ذهبی مینویسد: «در دولت الناصر علما و فضلا بسياري جمع شدند، چنانکه در هيچ دولتي اينگونه جمع نشدند»(ذهبی،1992، ج 25: 237). مقری نیز بیان کرده: «قرطبه دارالعلوم، کرسي سلاطين و مرکز سپاه اسلام است»(مقری، بی تا، ج 2: 202).
علاوه بر آن در قرن چهارم هجری/دهم میلادی فقط اندلس توانست به مرحلهی برسد که سرچشمهی علوم واقع شود و اروپاییان برای تحصیل علم به آنجا روی آورند. از جمله نخستین کسانی که از مسلمانان کسب علم نمود و به اسپانیا رفت «ژربر» فرانسوی بود که به مقام پاپی رسید و عنوان سیلوستر دوم اختیار کرد. وی در اسپانیا به زبان عربی کسب علم نمود و در ریاضیات و هیئت و نجوم دارای مقام شد و چون به فرانسه بازگشت به نشر معلوماتش پرداخت. از آن زمان به بعد عالمان بسیاری به اندلس آمده و پس از کسب علم به اروپا بر میگشتند.
شکوه و جلال قرطبه در این عهد به حدی بود که چشم مردم کشورهای لاتین را خیره کرده بود، به طوریکه قدیسه هروس ویتا دوگاندرشیم از مصیبت سن پلار که در دوران حکومت عبدالرحمن سوم (350-300) به شهادت رسیده و از محیطی که این سانحه در آن اتفاق افتاده است چنین یاد میکند: «در نواحي غربي کره¬ي خاک گوهري تابناک مي¬درخشيد. شهري که به سبب قدرت جنگي بي¬نظيرش در غرور و نخوت مستغرق بود. شهري بافرهنگ به نام قرطبه که اکنون در تصرف اسپانيائيهاست. شهري که به سبب دلفريبي- عوايد سرشار و بخصوص پيشرفتش در هفت قلمرو علم زبانزد است و پيروزيهاي مداومش آن را همواره شهره نگاه خواهد داشت»(گرونبام، 1373: 50).
گوستاولوبون در مورد تمدن قرطبه در زمان امویان میگوید: «از زمان عبدالرحمن، يعني از وقتيکه اندلس از خلافت شرق مجزي و خلافت قرطبه برقرار گرديد، تمدن عربي به اوج کمال رسيده و تا سيصدسال قرطبه از حيث علوم تاج افتخاري بر سر تمام شهرهاي عالم بود»(گوستاولوبون، 1334: 341).
بنابراین میتوان گفت، در عهد عبدالرحمن الناصر، قرطبه از لحاظ تمدنی و فرهنگی رشد نمود، کشاورزی، بازرگانی، صنعت، علوم و ادبیات و هنر شکوفا شد و هزینهی زندگی پایین آمد، آوازهی شکوه و جلال قرطبه در آن عهد به حدی بود که در سراسر جهان نام آوازه گشت و راهبهی شاعری در اواخر قرن چهارم هجری/ دهم میلادی در قصاید لاتینی خود زیباییهای آن را ستوده و از آن به عنوان زیور جهان یاد کرده است (عنان، 1366، ج 1: 441).
بررسی تحولات فرهنگی تمدنی قرطبه در دوران المستنصر:
عبد الرحمن حکم در سال سیصد و پنجاه قمری وفات یافت و پس از آن پسرش المستنصر به خلافت رسید. مستنصر وارث آشوب های اواخر دوران پدرش بود به گونه ای که از همان آغاز خلافتش در صدد بر آمد این شورش ها را بخواباند و به یمن فرماندهان کار آزموده و لشکر با تجربه اش توانست نه فقط شورشیان قلمروش را سرکوب کند بلکه به دیگر سرزمین ها نیز حمله برد و برای اولین بار لشکر امویان به مغرب اوسط و دور قدم گذاشت و همین اقدامات باعث شد که دوران حکومت وی زبانزد مورخان گردد.المستنصر نیز مانند پدرش عبد الرحمن به آبادانی و پیشرفت قلمرو حکومتیش بسیار اهمیت می داد و سعی می کرد جا پای پدرش گذاشته و اقدامات او را کامل کند. وی ابتدا مانند پدرش به گسترش مسجد جامع قرطبه پرداخت و در مدت چهار سال بخش هایی به مسجد اضافه نمود و سومین محراب را نیز برای این مسجد ساخت تا از این عمل اخلافش استقبال کرده باشد. حکم المستنصر همچنین مقصورهی دیگری، با گنبدی به شیوهی گنبدهای بیزانطی بنا کرد و در کنار مسجد مکانی برای صدقات و جایی برای واعظان و کارگزاران مسجد ساخت (عنان، 1366، ج 1: 478).
المستنصر همچنین در زمینه فعالیت های علمی از پیشینیان خود گوی سبقت را ربوده بود به گونه ای که بیش از بیست مرکز علمی و کتابخانه در قرطبه ایجاد کرده بود و حتی آموزش رایگان نیز به طالبان علم در این مراکز انجام می گرفت. المستنصر در این زمینه خود پیشتاز بود و در اکثر مراکز علمی حضور پیدا می کرد و ثروتی که از پدرش به ارث رسیده بود را در این زمینه مصروف می داشت. وی مانند پدرش کتاب خانه های بسیاری ساخت و برای تجهیز این کتاب خانه ها افرادی را به دیگر بلاد می فرستاد تا از کتاب های آن جا برای این کتاب خانه ها کتاب تهیه کنند به طوری که عنان در این باره نوشته است «نمايندگان خليفه¬ي قرطبه، همه¬جا در مراکز علمي کشورهاي عربي براي خريد و يا رونويسي کردن آثار قديم و جديد حضور داشتند و دائم مراقب بودند تا اثر تازه ارائه شده¬اي را بيابند. اگر دانشمندي در محلي مشغول به کار بود، روزي مامورين خليفه نزد او حضور مي¬يافتند و بيشترين وجه را براي پيش خريد دست اول آن اثر ارائه مي¬دادند. بدين ترتيب، گاهي کتاب هايي که براي اولين بار در بصره و موصل بدست آمدند، مدت ها قبل در اندلس انتشار يافته بودند، پيش از آن که در بغداد ديده شده باشند، حکم از اين که آثار جديد را به دست آورد و يا اولين کسي باشد که آثار جديد را خوانده باشد، لذت مي¬برد»(عنان، 1366، ج 1: 495) بازار کتاب فروشان قرطبه یکی از مراکز معروف و پر رونق و پر رفت و آمد شهر بود. در کنار این شوق و علاقه به کتب و تحصیلات عالیه در عصر حکم تعلیم و تعلم عامه نیز رایج شد و به صورت نهضت عظیمی درآمد. افراد ملت همه خواندن و نوشتن میدانستند و این در روزگاری بود که در اروپا حتی بزرگان-جز روحانیان- از نعمت سواد محروم بودند. حکم شمار بسیاری مدرسه برای تعلیم فقرا تاسیس کرد. اینان در آنجا مجانی سواد آموختند. اما مدرسهی بزرگ (دانشگاه) قرطبه در آن روزگار مشهورترین مدارس عالم بود. مرکز آن مسجد جامع بود (عنان،1366، ج 1: 496).
حکم حمایت خود را شامل ملتها و نحلههای دیگر نیز کرده بود، چه مسلمان باشند یا غیر مسلمان. علامه دوزی در این مورد میگوید: «برکشيدن و نيکي کردن حکم را در حق علماي اسپانيايي و بيگانگان حدي نبود. از اين رو علما از هر سو به دربار او روي مي¬آوردند. خليفه با عطاياي خويش آنان را مي¬نواخت. حتي فلاسفه در سايه¬ي رعايت او مي-توانستند بدون ترس از کشته شدن به بحث و گفت و گو در فلسفه بپردازند»(عنان، 1366، ج 1: 497).
وی نیز مانند پدرش به تکریم علما و دانشمندان می پرداخت به گونه ای که برای علمای بزرگ مسلمین در هر جا که بودند صلههای گران بها میفرستاد تا اولین نسخه از تالیفات خود را برای او بفرستند. از آن جمله برای ابوالفرج اصفهانی هزار دینار زر ناب فرستاد تا یک نسخه از اغانی او را به دست آورد. او نیز پیش از آنکه در عراق کسی به اغانی دست یابد یا از روی آن بنویسد، نسخهی نیکو از آن را برای حکم فرستاد. حکم با قاضی ابی بکر ابهری مالکی نیز چنین رفتاری داشت. برای او مبلغی گزاف روانه داشت تا اولین نسخه از شرحی را که بر مختصر ابن عبدالحکم نوشته بود را برایش بفرستد. حکم ابوعلی قالی لغوی بزرگ را نیز که در عهد پدرش عبدالرحمن الناصر از عراق به اندلس آمده بود، مورد نواخت و توجه قرار داد و از مقربان خود ساخت. ابوعلی در سایهی حمایت حکم کتابهای خود را تالیف کرد و دانش خود را به مردم اندلس آموخت (ابن خلدون، العبر، 1366، ج 3: 211).
ابوعبدالله خشنی نیز از جمله عالمانی بود که در دربار المستنصر دارای قرب و مقام بود و المستنصر فرزندش حکم را به درس وی می فرستاد. ابو عبد الله نیز بعضی از کتب خود از جمله قضات قرطبه را به او هدیه کرد و مطرف بن عیسی غسانی کتاب خود به نام المعارف فی اخبار کورة البیة را به او تقدیم نمود (عنان، 1366، ج 1: 495).
زیدریک هونکه در مورد این رفتار الحکم می نویسد: علاقهی او به کتاب هرگز از نوع علاقهی نوافلاطونیان نبود که غیر مادی و غیر انتفاعی بوده باشد، 400000 جلد کتابی را که در کتابخانهی قصرش جمع آوری کرده بود، به طوری که میگویند، یکایک آنها را مطالعه و یا ملاحظه نموده و برآن تذکرهی با مشخصات نویسنده آن اثر مرقوم داشته است (هونکه، 1363، ج 3: 195).
وی همچنین درباره جاذبه دربار المستنصر می نویسد: جاذبهی حکم و دربارش به حدی بود که بزرگترین دانشمندان جهان اسلام دسته دسته رهسپار اندلس میشدند و این موج به قدری شدید بود که رهبران مسیحی نیز از آن برحذر نبودند، بدین ترتیب که خلیفه موفق شد دو نفر از اربابان کلیسا را چنان مجذوب جهان اسلام کند که به توصیهی او حاضر شدند در کارهای علمی به زبان عربی عملا همکاری کنند. وی هنوز به خلافت نرسیده بود که اسقف گدمر فون گرونا را که از طایفهی گوتیهای شرقی بود، وادار میکند تاریخ طایفهی فرانکها را به زبان عربی برای وی بنویسد و اسقف قرطبه به نام بکدموندوس، از طرف عبدالرحمن سوم در سال 344 ق/955 م به عنوان فرستاده به دربار قصر اتو بزرگ اعزام شد و بدین ترتیب خدمت خود را به حاکم اندلس انجام داد. این شخص به علوم طبیعی جهان اسلام علاقمند شد و نوشتهی خود دربارهی تقسیم بندی زمان و تجدید ابدان را با امضاء ابی بن سعید اسقف به حاکم مسلمان و حامی خود تقدیم نمود (هونکه، 1363، ج 3: 196-195).
شکوه معماری اسلامی در شهر سازی قرطبه:
در قرن چهارم هجری/دهم میلادی شهر قرطبه پیشرفت زیادی کرد و ابنیه زیادی در آن جا ساخته شدکه از جمله آن ها می توان به کاخ های کاخهای، الکامل، المجدد، الحائر، الروضه، الزاهر، المعشوق، المبارک الرشیق، قصرالسرور، التاج، البدیع، قصرالدمشق، و قصر فارس در خارج شهر بوده اشاره کرد. دروازههای شهر قرطبه نیز در این زمان هفت عددبودند که شامل، باب القنطره، (که باب الوادی و باب الجزیرهی خضراء نیز گفته میشد)، باب الحدید معروف به باب سرقسطه، باب عبدالجبار یعنی باب طلیطله که باب لیئن نیز گفته میشد، باب بطلیوس، و باب العطارین که باب اشبیلیه است (آیتی، 1363: 94-93). در بیرون این هفت دروازه، بیست و یک محله وجود داشته است. این ناحیه بیرون شهری در کل مشهور به حومه (ربض) بوده که به نه محله در غرب، هفت محله در شرق، سه محله در شمال و دو محله در آن طرف رودخانه در جنوب تقسیم میشد. بخش جنوب غربی شهر را باغ های قصر دربر میگرفت که مستقیما به دروازههای دیوار شهر از سمت محلههای سلطنتی راه داشت. در منتهی الیه جنوبی باغ ها، بندر ساحلی قرار داشت. بخش شمالی اطراف محلی کاخ نشینان را محلهی یهودی نشین تشکیل میداد. در قسمت شرقی قصر، مسجد جامع زندان قرار داشت، در شرق مسجد، سوقها و قیصریه قرار داشت و گورستانها تا دورترین نقطه در شمال غربی و جنوب شرقی که بترتیب مدینهالزهرا و مدینهالزهره در آن قرار داشت امتداد مییافت، خود این شهرهای اشرافی کانون فعالیتهای اشرافی بود (براند، 1380، ج 1: 218).در عظمت این شهر گفتهاند که در سایهی نور چراغ هایی که در امتداد کاخ ها و عمارات به هم پیوستهی آن نصب شده بودند، انسان می توانست تا ده میل را مسافرت نماید، و نیز گفتهاند که شهر از یکطرف تا 24 میل و از طرف دیگر شش میل وسعت یافته بود و تمام این فضا در ساحل وادی الکبیر از خانهها و کاخ ها و مسجدها و باغ ها پوشیده بود (آیتی، 1363، 62).
مقدسی، جغرافی نویس معروف اسلامی که شهر قرطبه را از نزدیک دیده آن را چنین وصف میکند: «قرطبه مرکز اندلس است، شهر اندروني و بيروني دارد، مسجد جامع و بازار آن در بخش داخلي است، و بيشتر بازارها و خانه¬ي سلطان را در بخش بيروني در کنار دره¬ي بزرگ واقع است، بامهاي خانه¬ها را از سفال ساخته¬اند، مسجد جامع با سنگ و نوره ساخته شده، ديوارهايش نيز از رخام و پيرامون آن دستشويي¬ها است، شهر پنج دروازه دارد، باب جديد، باب عطاران، باب قنطره (پل) باب يهود، باب عامر» (مقدسی، 1361، ج 1: 333).
از مظاهر معماری شهر قرطبه می توان به مسجد جامع آن اشاره کرد این مسجد از زیباترین و بزرگترین آثار دورهی امویان ندلس است که عبدالرحمن اول موسس آن است و در زمان جانشینان وی بر تکمیل گردید. این مسجد که در ابتدا کلیسا بود، پس از سقوط قرطبه به دست مسیحییان در قرن 7 ق/13 م در آن تغییراتی انجام گرفت. این مسجد به شکل مستطیل است و 22250 متر مربع مساحت و بیست در دارد که در اصلی آن معروف به باب الغفران در ضلع شمالی صحن در کنار مأذنه قرار دارد. صحن شمالی مسجد مستطیل شکل به ابعاد 21/73 ضربدر 70/06 متر است و در سه گوشهی صحن رواق هایی است که به تقلید از رواق های صحن مسجد اموی دمشق ساخته شده، اما برخلاف مسجد دمشق از یک طبقه تشکیل گردیده است و سقفی مسطح دارد که بر روی قوس هایی به شکل نیم دایره که بالای آن ندکی نوک تیز است، قرار گرفته است. ضلع شمالی شبستان که رو به صحن است، دارای هفده قوس نعل اسبی است که بر روی ستون هایی با جرزهای مربع شکل قرار دارد. مسیحییان بعدها چشمهی طاق ها را به چشمهی طاق پنجم که امروزه به باب النخیل معروف است، بستند. این طاق بر روی محور در اصلی باب الغفران در شمال صحن قرار دارد. در ساختن این مسجد از ستونهای دیگر بناهای کهن استفاده شده است و چون اندازهی ستونها کوتاهتر از حد معمول بوده است، مهندس مسجد با افزودن بر ارتفاع سقف نمازخانه سقف را بر روی دو طبقه از قوسهای نوک تیز بنا کرده است. در ساختمان مسجد 3 نوع طاق به کار رفته است؛ طاقهای نعل اسبی در طبقهی اول، طاقهای نیم دایرهی، و نوک تیز در طبقهی فوقانی. این 3 نوع طاق قبلا نیز شناخته شده بوده است. آنچه در معماری قرطبه تازگی دارد، تزیینات حجاری روی سنگ گچ بری است. محراب و مقصوره از زیباترین بخشهای مسجد است. محراب را موزایکهایی با رگههای طلایی رنگ که در میان بقیهی رنگها درخشش خاصی دارد، تزیین کردهاند. میگویند که این موزاییکها هدیهی قیصر روم در قسطنطنیه بوده است. با اینهمه ترکیب عناصر تزیین و شکل محراب هیچ گونه پیوندی با هنر بیزانس ندارد. نمازخانه و محراب مسجد دارای چند گنبد است. منارهی اولیه به دستور عبدالرحمن سوم در سال 340 ق/951 م ویران شد و منارهی کنونی در ضلع شمالی صحن و در کنار در اصلی بنا گردید. این مناره مربع شکل است و همانند منارهی مسجد دمشق با سنگ ساخته شده، و در دو ضلع غربی و شرقی آن پلکانی بنا گردیده است. امروزه از 20 در این مسجد تنها درهای الغفران، النخیل و سان استبان یا باب الوزراء در ضلع غربی نمازخانه باقی مانده، و همچنان بسیاری از ویژگیهای معماری اسلامی در آن مشهود است (دایره المعارف اسلام، 1381، ج 10: 343)0
منارههای این مسجد به سبک افریقایی که آن نیز از شامی گرفته شده بود بنا شده است. جانشینان هشام نیز چیزها به مسجد افزودند. مسجد دارای 1293 ستون بود و چراغ های مسین که از ناقوس های مسیحی ساخته بودند آنجا را روشن میکرد. یکی از این چراغ ها 1000 فتیله و کوچکتر از همه 12 فتیله داشت. برای تزئین بنا صنعتگران رومی را بکار گرفتند. بنیاد گذار مسجد هشتاد هزار سکهی طلا صرف آن کرد. (ابن اثیر: 1371: ج 16: 56).
دومین اثر معماری عظیمی که در روزگار امویان اندلس در قرطبه بنا شده، مدینه الزهراء است که ساخت آن را عبدالرحمن سوم و حکم دوم طی سالهای 350-324 ق/963-961 م انجام داده اند. مدینه الزهراء در نزدیکی قرطبه همانند بغداد، سامراء قاهره و الحمراء در غرناطه و غیره، بر اساس یک سنت صرفا اسلامی به عنوان پایتخت و مقر سلاطین، خلفا و پادشاهان ساخته شده است. ابن خلدون در مورد قصر الزهراء مینویسد: «عبدالرحمن مدينه الزهراء را طرح افکند و آنجا را منزل خود و مرکز مملکت گردانيد و قصرها و بستانها بسي برآورد بسي بلندتر و برتر از آنچه در آن سرزمين بود» (ابن خلدون، 1366، ج 3: 207).
این قصر در ابتدا در سال 325 هـ/937 م بنا نهاده شد و سنگهای مرمر آن از تونس و کارتاژ حمل شده بود، حوض سنگی آن در روم ساخته شده بود، و حوضی که طلاکاری بود را، ربیع اسقف قسطنطیه آورده بود و الناصر آن را در مجلس شرقی معروف به مونس نصب نمود. قصر الزهراء دارای 4312 ستون بود که 1013 ستون آن را از آفریقا آورده بودند و 140 ستون را امپراطور روم فرستاده بود، بقیه را از نقاط مختلف اندلس به انجا حمل کرده بودند (ذهبی:1413: ج 24: 46). این کاخ در حقیقت شهر کوچکی بود که طول آن از شرق به غرب 2700 ذرع و عرض آن 1500 ذرع میشد (مقری، بی تا، ج 2:65).
الناصر برای ساخت قصر الزهراء، مهندسان و بنایان بزرگ را از هر سو فرا خواند و آنان رو به سوی او نهادند حتی از بغداد و قسطنطنیه نیز آمدند و باغ های زیبا و دلگشا احداث نمودند، منبع آب را بیرون قصرها قرار داد و از مسافتی دور از فراز کوهها آب به قصر خود میکشید. جاهایی وسیع برای نگاهداری وحشیان و تورهای بلند و پهناور برای زندگی پرندگان، و همچنین کارگاهی برای ساختن اسلحههای جنگی و زیورآلات آن و جزء آن از دیگر پیشهها بوجود آورد، و نیز فرمان داد تا بر صحن جامع قرطبه سایبانی نصب نمودند تا مردم را از حرارت آفتاب نگهدارد (ابن خلدون، 1366، ج 3: 207).
در علت بناء مدینه الزهرا گفته شده است که یکی از زنان خلیفه مرد و مال زیادی از خود به جای گذاشت، الناصر فرمان داد که آن را فدیهی اسیران مسلمان کنند، اما در بلاد فرنگ اسیری نیافتند، بنابراین کنیز سوگلیاش به نام الزهراء به او گفت که شهری بنا کنند و به نام او مدینه الزهراء نامند. بنابراین مدینه الزهراء در شمال قرطبه در دامنهی کوه جبلالعروس بنا گشت (مقری، بی تا، ج 2: 65).
گرابار، الزهراء و الحمراء را در شمار شهرهایی میداند که حریم سلاطین و اطرافیان آنان بوده، و به تشکیلات اداری و رسمی آنان اختصاص داشته است. بناهای داخل شهر در سه ردیف پلکانی شکل و با اختلاف سطح پشت سرهم قرار گرفته است. ردیف اول به قصرهای خلیفه، و ردیف دوم به منازل درباریان و نگهبانان اختصاص داشته است. در ردیف سوم نیز تاکنون بقایای یک سالن بزرگ متصل به سه راهرو کشف شده است. در ضلع شرقی حصار شهر مسجدی است که مانند مسجد قرطبه از 5 ستون عمود بر دیوار قبله تشکیل شده است. مأذنه در ضلع شمالی صحن، و نسبت به محراب مسجد به طور مایل قرار گرفته، و میان محور ورودی اصلی و محراب، فضایی خالی است.
عناصر معماری و تزیینی در مسجد الزهراء با مسجد قرطبه یکی است، با این تفاوت که معماری اسلامی در مسجد الزهراء به اوج خود رسیده، و کندهکاریهای آن که به جای گچ بر روی سنگ انجام شده، پدیدهی جدیدی در هنر معماری است (دایره المعارف اسلام، 1381، ج 10: 343). در مسجد قرطبه و به خصوص در قصرهای مدینة الزهرا، موزاییک، مرمر تراشیده و پیکرتراشی مرمی، سنگ حجاری شده و گچبری و چوب محکوک و منقوش به کار رفته است، با این که اجرای موزاییک ها به عهدهی استادان بیزانس بوده است، طرح های آن ها را هنرمندان محلی با فنون دیگر پدید آوردهاند. در مسجد قرطبه، تزیین سرستونها، سگدستهای پایههای محافظ ردیف فوقانی قوس های چندلبهای، و تزیین قرنیزها و سقف ها همه فرع بر اشکال و قوالبی هستند که معماران پدید آورده اند (اتینگهاوزن، 1378: 180-179).
نتیجه:
استقرار دولت اموی در شبه جزیرهای که واقعیتهای جغرافیایی آن علیه هرگونه نظارت مرکزی و حکومت استوار میستیزید، به راستی موفقیتی بزرگ بود. البته اساس امارت امویان بر اشبیلیه و قرطبه نهاده شده بود و سلطه امیران بر ایالات پیرامون چندان استوار و مستحکم نبود. با آنکه بخش عظیمی از جمعیت اسپانیایی- رومی اسپانیا مسلمان شدند، تعداد معتنابهی همچنان مسیحی باقی ماندند و چشم حمایت به ناحیه مسیحی و مستقل شمال برای پشتیبانی اخلاقی و دینی دوخته بودند. طلیطله، پایتخت قدیمی ویزیگوت ها و مرکز روحانیت مسیحی اسپانیا، کانون طغیان و شورش بود. به همین دلیل خلفای اموی تصمیم گرفتند شهر دیگری را به عنوان پایتختی انتخاب کنند و از این رو قرطبه به عنوان مرکز سیاسی امویان انتخاب شد.امویان اسپانیا، قرطبه را به یکی از مراکز فوق العاده صنایع هنری و تجارت و جایگاهی برای فرهنگ، دانش و محصولات هنری اسلامی تبدیل کردند، چنانکه با بغداد و قاهره برابری می کرد. قرن چهارم/ دهم دوره سلطه عبد الرحمن سوّم ملقب به ناصر بود که پنجاه سال (300- 350/ 912- 961) حکومت کرد. وی قدرت سلطنت را به اوج خود رسانید؛ رسوم و تشریفات درباری پیچیدهتر و متعالیتر شد و در این کار احتمالا شیوه بیزانسیها مدنظر وی بود و عبد الرحمن که تاکنون خود را فقط امیر میخواند، با دعاوی دشمنانش، خلفای فاطمی، خود عنوان خلیفه و لقب امیر المؤمنین اتخاذ کرد.
وی با وجود مشکلات بسیاری که در حکومتش داشت سعی کرد که در زمینه شهرسازی و فرهنگ اسلامی در قرطبه گام های استواری بردارد. به همین دلیل مساجد و مراکز علمی بسیاری تأسیس کرد و دانشمندان و علما را بسیار تکریم می کرد. پس از مرپ وی فرزندش الحکم مستنصر نیز سعی کرد که رفتار پدرش را الپوی خود قرار دهد و به آبادانی و پیشرفت قرطبه اهمیت دهد. شکوه مسجد جامع قرطبه و مدینه الزهرا در این شهر یادگار دوران حکومتی آنان می باشد.
کتابنامه:
ابن اثیر، عز الدین علی (1371)؛ الکامل فی التاریخ (کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران)، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی.
ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد (1363) دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر، ترجمه عبد المحمد آیتی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
ابن کثیر (1966): البدایه والنهایه، ریاض: مکتبه المعارف.
اتینگهاوزن، ریچارد و اُلگ گرابر (1378 و 1386): هنر و معماری اسلامی، ترجمهی یعقوب آژند، تهران: سمت.
آیتی، محمد ابراهیم (1363): اندلس، تهران: دانشگاه تهران، چ 3.
خشنی، ابی عبدالله بن حارث (1966): قضات قرطبه، قاهره: دارمصریه.
ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد (1413) تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق عمر عبد السلام تدمری، بیروت، دار الکتاب العربی
عنان، محمد عبدالله (1366): تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ترجمه عبدالحمید آیتی، بیجا: کیهان.
گرونبام، فن گوستاو (1373): اسلام در قرون وسطی، تهران: البرز.
گوستاولوبون (1334): تمدن اسلام و عرب، ترجمه محمد تقی فخر داعی گیلانی، بی جا: علمی، چ 4.
لاپیدوس، آیراماروین (1381): تاریخ جوامع اسلامی، ترجمه علی بختیاری زاده، تهران، اطلاعات.
مسلمان، زیر نظر سلمی خضرا جیوسی، مشهد: آستان قدس رضوی.
مقدسی، أبو عبد الله محمد بن أحمد (1361)، أحسن التقاسیم فی معرفة الأقالیم، ترجمه علینقی منزوی، تهران، شرکت مؤلفان و مترجمان ایران
مقری، (بیتا): نفح الطیب، تحقیق محمد محی الدین عبدالحمید، بیروت: دارالکتب العربی.
هونکه، زیگرید (1363): فرهنگ اسلام در اروپا، ترجمهی مرتضی رهبانی، تهران: امیرکبیر.
/ج