اگر یک پدیده بشری یا جهانی نظر دانشمندان را به خود جلب کند آنان با انگیزه « نظریه پردازی » به مطالعه آن پدیده می پردازند. آنان می کوشند تا قوانین حاکم بر آن پدیده را درک و کشف کنند. اما اگر پژوهش های آنان دارای اهدافی مادی یا عملی باشد پژوهشگران از آن دست کشیده و متخصصان دیگری به آن رو می آورند و آن را در راه منافع مادی بشر به کار می گیرند. این اهداف عملی معمولاً « علوم کاربردی » نامیده می شوند. بنابراین « زبان شناسی کاربردی »، « پیاده کردن نتایج روشهای زبان شناختی و شیوه های فنی آن در تحلیل و پژوهش در عرصه های غیر زبانی » 1 است. در این مفهوم، « زبان شناسی تنها ابزاری برای رسیدن به یک هدف مشخص است و فقط یک هدف نیست ». 2
از مهمترین زمینه های بهره برداری از زبان شناسی کاربردی، « تهیه فرهنگ لغت » و « آموزش زبان » است.
تهیه فرهنگ لغت از مهم ترین عرصه های زبان شناسی کاربردی محسوب می شود زیرا بیش از هر موضوع و زمینه دیگری با توده مردم غیر متخصص سروکار دارد ». 4 بنابراین، تهیه فرهنگ لغت از جنبه ای می تواند بر آورنده نیاز و منافع انسان باشد اما برخی بر این باورند که « تهیه فرهنگ لغت علم نیست بله هنری است که نمی تواند تابع روش های قراردادی ارائه شده توسط زبان شناسی نوین باشد. چه بسا هرگز تهیه فرهنگ لغت تبدیل به علم نشود چرا که فنی دقیق پیچیده و بسیار دشوار است ». 5
پژوهشگران میان « واژه شناسی » که شاخه ای نظری است و فن تهیه فرهنگ لغت، تفاوت قائلند. به عقیده آنان، « واژه شناسی اصولاً به اشتقاق، ساختار و دلالت های معنایی و اعرابی و تعابیر اصطلاحی و مترادفات و تعدد معنایی می پردازد اما فراهم آوری فرهنگ لغت شامل پنج مرحله اساسی است: جمع آوری اطلاعات، انتخاب مدخل ها، ساماندهی مدخل ها طبق یک نظام مشخص و نوشتن مواد و سرانجام، انتشار تولید نهایی، این محصول، فرهنگ لغت نام دارد ». 6
به این ترتیب ماهیت نظری واژه شناسی - که موضوع پژوهش آن، اشتقاقات، صیغه ها و دلالت هاست - و ماهیت عملی و کاربردی تهیه فرهنگ لغت - که از نتایج و ثمرات واژه شناسی و دیگر علوم بهره می گیرد - روشن می شود.
فرهنگ لغت ها بر اساس هدفی که دنبال می کنند انواع گوناگونی دارند که مهمترین آنها به شرح زیر است:
1. فرهنگ لغت های عام که شامل واژه های عمومی زبان هستند و منحصر به یک جنبه دلالتی خاص نیستند.
2. « معجم المفهرس » ها یا فرهنگ نامه هایی که موضوع خاصی در آنها فهرست بندی شده است مانند « المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الکریم » و « المعجم المفهرس لألفاظ الحدیث » و « المعجم المفهرس لألفاظ الرسائل الدیوانیة فی مصر فی العصر الفاطمی » نوشته عاطف مذکور.
3. فرهنگ لغت های سیاقی که هدف از آنها آوردن لفظی معین در سیاق مختلف و نشان دادن کارکردهای گوناگون الفاظ است. برای نمونه واژه « ضرب » در سیاق مختلف وارد شده و معناهای گوناگونی در این سیاق دارد: ضرب الجرس، ضرب بعصا، ضرب موعداً، ضرب العملة، ضرب أخماساً لأسداس، ضرب فی الأرض، ضرب مثلاً.
4. فرهنگ لغت های اشتقاقی که حاوی ریشه و اصل هر یک از الفاظ آن زبان و واژه های اصل و دخیل یا گرته برداری شده از زبان های دیگر است.
5. فرهنگ مترادفات، که هدف از آن بیان تفاوت های زبانی میان واژه های مترادف از طریق مثال ها و شواهد گوناگون است، این فرهنگ لغت ها به استفاده درست و دقیق از الفاظ کمک می کنند.
6. فرهنگ لغت های مرحله ای، که در آنها الفاظ و واژه ها بر اساس استعمال آنها در یک مرحله زمانی خاص از حیات زبان به همراه دلالت و اصول آن دسته بندی شده اند این فرهنگ ها گامی در راه ایجاد فرهنگ لغتهای تاریخ محور بوده اند.
7. فرهنگ لغت های معنا محور، که در آنها الفاظ بر اساس معنایشان دسته بندی شده اند. از این رو، هر معنا در ذیل لفظ مربوط به خود درج شده است.
8. فرهنگ هایی که طریقه صحیح تلفظ واژه ها را بیان می کنند. این نوع فرهنگ لغت ها برای افراد شاغل در زمینه آموزش زبان و رسانه و همچنین اندیشمندان و سخنوران مفید است.
9. فرهنگ اصطلاحات که شامل اصطلاحات مربوط به علمی خاص است.
10. فرهنگ و واژه های اساسی و کاربردی، که رایج ترین و پرکاربردترین الفاظ را در خود گرد آورده اند مانند فرهنگ دو هزار واژه رایج در زبان انگلیسی نوشته مایکل اوستد. 7
از اوایل قرن بیستم توجه به آموزش زبان گسترش یافت چرا که میزان سفر و مهاجرت مردم به کشورهای دیگر بسیار رو به فزونی نهاد. برخی از افراد برای دستیابی به شغل و کسب در آمد برخی دیگر برای تحصیل و دسته ای نیز با هدف گردشگری پا در راه سفر می نهند و از این رو نیازمند به آموزش زبان کشور مقصد خود هستند. به همین دلیل « آموزش زبان » در همه کشورها به نوعی حرفه تبدیل شده، آکادمی ها و مراکز گوناگونی برای آن تأسیس شده، برنامه های آموزش زبان بسیاری تدوین و آزمایشگاه ها و تجهیزات زیادی برای تسهیل آموزش زبان فراهم آمده است.8
در اینجا لازم است به این نکته اشاره کنیم که هدف زبان شناسی متفاوت با اهداف آموزش زبان است چرا که « زبان شناس به روش های مختلف، ملکه زبانی افراد را مورد مطالعه قرار می دهد و در جهت توسعه نظریه پردازی در زمینه تحلیل و تفسیر رفتارهای زبانی و تهیه بهترین ابزارها برای توصیف زبان گام برمی دارد و می کوشد تا دقیق ترین و فراگیرترین توصیف های زبانی را به ساده ترین شکل ارائه دهد. اما هیچ یک از این فعالیت ها در برنامه ها و ابزارهای آموزش زبان وجود ندارند. 9
با آنکه آموزش زبان، فعالیتی تربیتی است که از علوم و دانش های دیگر کمک می گیرد « پیوند زبان شناسی با این عرصه انکار ناپذیر است زیرا بدیهی است که هیچ کس نمی تواند زبانی را بدون اطلاعات کافی از آن زبان بیاموزد. حتی می توان به صراحت گفت که زبان شناس تنها شخص قادر به تالیف قواعد زبان یا فراهم آوردن فرهنگ لغت برای یک زبان است. این امر صلاحیت تعیین سیاست آموزش زبان و تهیه متون آموزشی را به زبان شناس می بخشد و با ورود زبان شناسی کاربردی به این عرصه می توان به این فرض رسید که اگر کسی بتواند زبانی را به نحو دقیق توصیف کند او تنها کسی است که قادر به آموزش این زبان خواهد بود. 10
بر این اساس بیشتر زبان شناسان معتقدند که « آگاهی از شاخه های مختلف زبان شناسی برای آموزگاران زبان و افزایش عملکرد آنان موضوعی بسیار ضروری است. از این رو در این عرصه آموزگاران زبان باید نظام آوایی و نحوی زبان مادری خود را بشناسند و آگاهی کامل از تفاوت های میان زبان مادری و زبان دومی که در صدد آموزش دادن آن هستند، ضرورتی حتمی برای شناخت تحول تاریخی زبان دوم و ویژگی های فعلی آن زبان است ». 11
اما از سوی دیگر برخی از زبان شناسان این مطلب را نمی پذیرند که آموزگاران زبان نیازمند به زبان شناسی هستند. برای نمونه « ماکی » معتقد است « کار زبان شناسی منحصر به دستیابی به روش های تحلیل زبان است. اما اگر او ادعا کند که روش خاصی بهترین شیوه آموزش زبان است در واقع پا فراتر از حیطه عمل خود نهاده است زیرا وظیفه او آموزش زبان نیست بلکه باید صرفاً به زبان بپردازد. » 12
در هر حال هر کس در پی آموزش زبان بومی خود به هم وطنانش یا آموزش زبان دوم به افرادی باشد « نیازمند مطالعه زبان شناس نوین خواهد بود تا از این طریق خود را به شناخت گسترده و درک کاملی از طبیعت زبان مورد آموزش و نظام های مختلف آن مجهز کند و این امر، به بهبود عملکرد آموزشی و تدوین شیوه های تدریس مناسب کمک خواهد کرد. 13
از مهمترین زمینه های بهره برداری از زبان شناسی کاربردی، « تهیه فرهنگ لغت » و « آموزش زبان » است.
تهیه فرهنگ لغت
فرهنگ لغت یا معجم را این گونه تعریف کرده اند: « مرجعی که در بردارنده واژگان زبان است و بر اساس حروف الفبا یا ....مرتب و ساماندهی شده است. در فرهنگ لغت، حروف و معنای هر واژه ثبت می شود. اما گاه ممکن است طریقه تلفظ، به کارگیری، مترادف ها، اشتقاق ها، تاریخ و برخی تصاویر نیز برای واژه افزوده شود. »3تهیه فرهنگ لغت از مهم ترین عرصه های زبان شناسی کاربردی محسوب می شود زیرا بیش از هر موضوع و زمینه دیگری با توده مردم غیر متخصص سروکار دارد ». 4 بنابراین، تهیه فرهنگ لغت از جنبه ای می تواند بر آورنده نیاز و منافع انسان باشد اما برخی بر این باورند که « تهیه فرهنگ لغت علم نیست بله هنری است که نمی تواند تابع روش های قراردادی ارائه شده توسط زبان شناسی نوین باشد. چه بسا هرگز تهیه فرهنگ لغت تبدیل به علم نشود چرا که فنی دقیق پیچیده و بسیار دشوار است ». 5
پژوهشگران میان « واژه شناسی » که شاخه ای نظری است و فن تهیه فرهنگ لغت، تفاوت قائلند. به عقیده آنان، « واژه شناسی اصولاً به اشتقاق، ساختار و دلالت های معنایی و اعرابی و تعابیر اصطلاحی و مترادفات و تعدد معنایی می پردازد اما فراهم آوری فرهنگ لغت شامل پنج مرحله اساسی است: جمع آوری اطلاعات، انتخاب مدخل ها، ساماندهی مدخل ها طبق یک نظام مشخص و نوشتن مواد و سرانجام، انتشار تولید نهایی، این محصول، فرهنگ لغت نام دارد ». 6
به این ترتیب ماهیت نظری واژه شناسی - که موضوع پژوهش آن، اشتقاقات، صیغه ها و دلالت هاست - و ماهیت عملی و کاربردی تهیه فرهنگ لغت - که از نتایج و ثمرات واژه شناسی و دیگر علوم بهره می گیرد - روشن می شود.
فرهنگ لغت ها بر اساس هدفی که دنبال می کنند انواع گوناگونی دارند که مهمترین آنها به شرح زیر است:
1. فرهنگ لغت های عام که شامل واژه های عمومی زبان هستند و منحصر به یک جنبه دلالتی خاص نیستند.
2. « معجم المفهرس » ها یا فرهنگ نامه هایی که موضوع خاصی در آنها فهرست بندی شده است مانند « المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الکریم » و « المعجم المفهرس لألفاظ الحدیث » و « المعجم المفهرس لألفاظ الرسائل الدیوانیة فی مصر فی العصر الفاطمی » نوشته عاطف مذکور.
3. فرهنگ لغت های سیاقی که هدف از آنها آوردن لفظی معین در سیاق مختلف و نشان دادن کارکردهای گوناگون الفاظ است. برای نمونه واژه « ضرب » در سیاق مختلف وارد شده و معناهای گوناگونی در این سیاق دارد: ضرب الجرس، ضرب بعصا، ضرب موعداً، ضرب العملة، ضرب أخماساً لأسداس، ضرب فی الأرض، ضرب مثلاً.
4. فرهنگ لغت های اشتقاقی که حاوی ریشه و اصل هر یک از الفاظ آن زبان و واژه های اصل و دخیل یا گرته برداری شده از زبان های دیگر است.
5. فرهنگ مترادفات، که هدف از آن بیان تفاوت های زبانی میان واژه های مترادف از طریق مثال ها و شواهد گوناگون است، این فرهنگ لغت ها به استفاده درست و دقیق از الفاظ کمک می کنند.
6. فرهنگ لغت های مرحله ای، که در آنها الفاظ و واژه ها بر اساس استعمال آنها در یک مرحله زمانی خاص از حیات زبان به همراه دلالت و اصول آن دسته بندی شده اند این فرهنگ ها گامی در راه ایجاد فرهنگ لغتهای تاریخ محور بوده اند.
7. فرهنگ لغت های معنا محور، که در آنها الفاظ بر اساس معنایشان دسته بندی شده اند. از این رو، هر معنا در ذیل لفظ مربوط به خود درج شده است.
8. فرهنگ هایی که طریقه صحیح تلفظ واژه ها را بیان می کنند. این نوع فرهنگ لغت ها برای افراد شاغل در زمینه آموزش زبان و رسانه و همچنین اندیشمندان و سخنوران مفید است.
9. فرهنگ اصطلاحات که شامل اصطلاحات مربوط به علمی خاص است.
10. فرهنگ و واژه های اساسی و کاربردی، که رایج ترین و پرکاربردترین الفاظ را در خود گرد آورده اند مانند فرهنگ دو هزار واژه رایج در زبان انگلیسی نوشته مایکل اوستد. 7
آموزش زبان
از اوایل قرن بیستم توجه به آموزش زبان گسترش یافت چرا که میزان سفر و مهاجرت مردم به کشورهای دیگر بسیار رو به فزونی نهاد. برخی از افراد برای دستیابی به شغل و کسب در آمد برخی دیگر برای تحصیل و دسته ای نیز با هدف گردشگری پا در راه سفر می نهند و از این رو نیازمند به آموزش زبان کشور مقصد خود هستند. به همین دلیل « آموزش زبان » در همه کشورها به نوعی حرفه تبدیل شده، آکادمی ها و مراکز گوناگونی برای آن تأسیس شده، برنامه های آموزش زبان بسیاری تدوین و آزمایشگاه ها و تجهیزات زیادی برای تسهیل آموزش زبان فراهم آمده است.8در اینجا لازم است به این نکته اشاره کنیم که هدف زبان شناسی متفاوت با اهداف آموزش زبان است چرا که « زبان شناس به روش های مختلف، ملکه زبانی افراد را مورد مطالعه قرار می دهد و در جهت توسعه نظریه پردازی در زمینه تحلیل و تفسیر رفتارهای زبانی و تهیه بهترین ابزارها برای توصیف زبان گام برمی دارد و می کوشد تا دقیق ترین و فراگیرترین توصیف های زبانی را به ساده ترین شکل ارائه دهد. اما هیچ یک از این فعالیت ها در برنامه ها و ابزارهای آموزش زبان وجود ندارند. 9
با آنکه آموزش زبان، فعالیتی تربیتی است که از علوم و دانش های دیگر کمک می گیرد « پیوند زبان شناسی با این عرصه انکار ناپذیر است زیرا بدیهی است که هیچ کس نمی تواند زبانی را بدون اطلاعات کافی از آن زبان بیاموزد. حتی می توان به صراحت گفت که زبان شناس تنها شخص قادر به تالیف قواعد زبان یا فراهم آوردن فرهنگ لغت برای یک زبان است. این امر صلاحیت تعیین سیاست آموزش زبان و تهیه متون آموزشی را به زبان شناس می بخشد و با ورود زبان شناسی کاربردی به این عرصه می توان به این فرض رسید که اگر کسی بتواند زبانی را به نحو دقیق توصیف کند او تنها کسی است که قادر به آموزش این زبان خواهد بود. 10
بر این اساس بیشتر زبان شناسان معتقدند که « آگاهی از شاخه های مختلف زبان شناسی برای آموزگاران زبان و افزایش عملکرد آنان موضوعی بسیار ضروری است. از این رو در این عرصه آموزگاران زبان باید نظام آوایی و نحوی زبان مادری خود را بشناسند و آگاهی کامل از تفاوت های میان زبان مادری و زبان دومی که در صدد آموزش دادن آن هستند، ضرورتی حتمی برای شناخت تحول تاریخی زبان دوم و ویژگی های فعلی آن زبان است ». 11
اما از سوی دیگر برخی از زبان شناسان این مطلب را نمی پذیرند که آموزگاران زبان نیازمند به زبان شناسی هستند. برای نمونه « ماکی » معتقد است « کار زبان شناسی منحصر به دستیابی به روش های تحلیل زبان است. اما اگر او ادعا کند که روش خاصی بهترین شیوه آموزش زبان است در واقع پا فراتر از حیطه عمل خود نهاده است زیرا وظیفه او آموزش زبان نیست بلکه باید صرفاً به زبان بپردازد. » 12
در هر حال هر کس در پی آموزش زبان بومی خود به هم وطنانش یا آموزش زبان دوم به افرادی باشد « نیازمند مطالعه زبان شناس نوین خواهد بود تا از این طریق خود را به شناخت گسترده و درک کاملی از طبیعت زبان مورد آموزش و نظام های مختلف آن مجهز کند و این امر، به بهبود عملکرد آموزشی و تدوین شیوه های تدریس مناسب کمک خواهد کرد. 13
پینوشتها:
1. مدخل الی اللغة، محمد حسن عبدالعزیز، ص 101.
2. همان.
3. علم اللغة بین الترات و المعاصرة، ص 78.
4. همان، ص 102.
5. همان.
6. همان.
7. علم ا للغة بین الترات و المعاصرة، ص 78 و ما بعدها.
8. مدخل الی علم اللغة، محمد حسن عبدالعزیز، ص 109.
9. همان.
10. همان، صص 111 و 112.
11. علم اللغة بین الترات و المعاصرة، ص 78.
12. همان، ص 113.
13. علم اللغة بین الترات و المعاصرة، ص 73.