شرح گزاره های نامه 53 نهج البلاغه

سنت شکنی سنت تو نباشد!

وسنّت شایسته ای را که بزرگان این امّت بدان رفتار نموده اند، و مردمان بدان وسیلت به هم پیوسته ا ند، و شهروندان بر پایه ی آن سروسامان یافته اند مشکن و برهم مریز، و هرگز روشی را پدید میاور که چیزی از سنّت های شایسته ی
دوشنبه، 26 آبان 1393
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حجت اله مومنی
موارد بیشتر برای شما
سنت شکنی سنت تو نباشد!
 سنت شکنی سنت تو نباشد!
 

نویسنده: مصطفی دلشاد تهرانی





 
 

نفی شهوت تغییر

« لَا تَنقُض سُنَّة صَالِحَةً عَمِلَ بِهَا صُدُورُ هذِهِ الأمَّةِ، وَ اجتَمَعَت بِهَا الألفَةُ، وَ صَلَحَت عَلَیهَا الرَّعِیَّةُ. وَ لَا تُحدِثَنَّ سُنَّةً تَضُرُّ بَشَیءٍ مِن مَاضِی تِلکَ السُّنَنِ، فَیَکُونَ الأجرُ لِمَن سَنَّهَا، وَ الوِزرُ عَلَیکَ بِمَا نَقَضتَ مِنهَا. »
وسنّت شایسته ای را که بزرگان این امّت بدان رفتار نموده اند، و مردمان بدان وسیلت به هم پیوسته ا ند، و شهروندان بر پایه ی آن سروسامان یافته اند مشکن و برهم مریز، و هرگز روشی را پدید میاور که چیزی از سنّت های شایسته ی گذشته را زیان رساند، که در نتیجه پاداش نیک آن برای کسی بماند که آن ها را بر نهاده است، و بار سنگین گناه آن بر دوش تو که آن را شکسته و زیرپا نهاده ای.
میل به تغییر آن چه متعلّق به گذشته و زمامداران و مدیران قبل است ( شهوت تغییر )، از آفت های جدّی حکومت و مدیریت است، که امیرمؤمنان علی (ع) با تأکید آن را نفی کرده و به مالک اشتر فرموده است: « لَا تَنقُض سُنَّةً صَالِحَةً » ( سنّت شایسته ای را مشکن و برهم مریز ).
شهوت تغییر با درستی و نادرستی در تغییر، و لزوم و عدم لزوم دگرگونی در ساختار، روش ها و اشخاص و سنّت ها کار ندارد، بلکه آن چه مهم است، نفس تغییر دادن است؛ به بهانه ی تعلّق امور به گذشته و گذشتگان، و توجیه آن به نام اصلاح و نوسازی.
انگیزه های شهوت تغییر که گاه همه چیز را در بر می گیرد و به تغییرات از صدر تا ذیل منتهی می شود، متنوع و بسیار است، و می توان موارد زیر را برای آن برشمرد:
تنگ نظری
کج فهمی
نفی دیگران
کوتاه بینی
حسادت ورزی
خودبزرگ بینی
کینه و دشمنی
مطرح سازی خود
قدرت نمایی
شهوت تغییر با هر خاستگاهی که باشد، نوعی بیماری در عرصه حکومت و مدیریت است، و موجب آسیب های شدید انسانی و مالی و ساختاری می گردد.
تغییر دادن امور نادرست و آن چه مایه ی سستی و ناتوانی در پیشبرد کار است، و نیز بسامان سازی پیوسته، از لوازم یک مدیریت توانا و کارآمد است، و این به معنای شهوت تغییر نیست؛ و امیرمؤمنان علی (ع) برای روشن شدن شهوت تغییر، معیاری به دست داده است تا از تغییر در آن عرصه پرهیز شود، و آن « سنّت شایسته » است؛ یعنی هر راه و رسم پسندیده و عقلایی، و هر روش درست و دارای کارایی. امام (ع) در جهت تبیین این امر به مالک اشتر فرمود: « لَا تَنقُض سُنَّةً صَالِحَةً عَمِلَ بِهَا صُدُورُ هذِهِ الأمَّةِ، وَ اجتَمَعَت بِهَا الألفَةُ، وَ صَلَحَت عَلَیهَا الرَّعِیَّةُ. » ( سنّت شایسته ای را که بزرگان این امّت بدان رفتار نموده اند، و مردمان بدان وسیلت به هم پیوسته اند، و شهروندان بر پایه ی آن سروسامان یافته اند مشکن و برهم مریز ). در این جا امام (ع) سه معیار ارائه کرده است تا « سنّت شایسته » با آن ها شناخته شود:
1. آن چه بزرگان امّت و عقلای جامعه بدان رفتار کرده اند؛
2. آن چه موجب پیوستگی و الفت مردمان گردیده است؛
3. آن چه زندگی شهروندان و اوضاع اداره شوندگان را سروسامان داده است.
این ها معیارهایی است روشن و اجرایی برای حفظ سنّت های شایسته یا رویه های درست و معقول و پذیرفته شده در جامعه و سازمان. خِرَد جمعی و مایه های الفت اجتماعی و موجبات بسامانی زندگی شهروندی معیارهایی است که با تکیه بر آن ها می توان از شهوت تغییر جلوگیری کرد و مانع هزینه های گزاف انسانی و مالی شد و از بحران سازی در حکومت و مدیریت دوری نمود.
شهوت تغییر نشان دهنده ی قوّت و سلامت و تدبیر در مدیریت نیست، بلکه بیانگر ناتوانی های شخصی و فکری و بی تدبیری است، و موجب عدم ثبات در مدیریت، از بین رفتن حافظه ی سازمانی، ناتوانی در پیشبرد برنامه های درازمدت، کاهش پیوستگی اجتماعی، افزایش هزینه های مدیریت، افول سرمایه ی اجتماعی، و دامن زدن به تنش ها می گردد.
« یکی از چیزهایی که معمول حکومت ها است و در دنیا همیشه این جور بوده که هر حاکمی که تازه به کار مشغول می شود مثل این که هوسی، شهوتی در او وجود دارد که خودش یک چیز نویی بیاورد و قوانین و آیین نامه ها را عوض کند. مثلاً تشکیلات را، ساختمان را، مأمورین را عوض می کند. این یک شهوتی است. چرا باید انسان این جور باشد. اگر آمدی در یک مؤسّسه ای و دیدی آیین نامه ای، قانونی، یا روشی در آن مؤسّسه خوب است بگذار باشد؛ همان خوب است، به همان عمل کن. هوس این که یک کار تازه کرده باشی، نداشته باش. اگر کمبود دارد، کمبودها را جبران کن؛ بد است، اصلاحش کن؛ امّا خوبی ها را بگذار باشد. این هم یکی از شعب خودپسندی است که انسان دلش می خواهد کارها و بازده کارهای سابق را خراب کند و خودش از نو یک کار تازه انجام دهد. تمام نیرویت را صرف می کنی برای این که افراد را عوض کنی و قانون را عوض کنی، ساختمان را عوض کنی. تا تو بیایی این ها را عوض کنی دوباره تو می روی و نفر سومی می آید؛ آن سومی هم می خواهد مثل تو آن ها را عوض کند؛ این کشور و این ملّت همیشه گرفتار چنین حاکم هایی هستند که فقط می آیند روش همدیگر را خراب می کنند، کاری برای ملّت نمی کنند. این دردی است که همیشه در حکومت های تازه وجود داشته که در اثر غریزه ی خودپسندی، هوس می کرده همه ی تشکیلات سابق را که مربوط به خودش نبوده به هم بزند. این روش، روش بدی است. » (1) و گناه و پیامدهای حاصل از آن بر زمامداران و مدیرانی است که در این دام فرو رفته اند و چنان که امام (ع) به مالک اشتر هشدار داده است: « فَیَکُونَ الأجرُ لِمَن سَنَّهَا، وَ الوِزرُ عَلَیکَ بِمَا نَقَضتَ مِنهَا » ( در نتیجه پاداش نیک آن برای کسی بماند که آن ها را برنهاده است، و بار سنگین گناه آن بر دوش تو که آن را شکسته و زیرپا نهاده ای ). (2)
محسنان مُردند و احسان ها بماند
ای خُنُک آن را که این مَرکَب براند
ظالمان مُردند و ماند آن ظلم ها
وایِ جانی کو کند مگر و دَها
گفت پیغمبر: خُنُک آن را که او
شد ز دنیا، مانداز او فعل نکو
مُرد محسن، لیک احسانش نمرد
نزدِ یزدان دین و احسان نیست خُرد (3)

پی نوشت ها :

1- حسینعلی منتظری، درس هایی از نهج البلاغه، نامه امام علی (ع) به مالک اشتر، حزب جمهوری اسلامی، 1361ش. صص 91-92.
2- دلالت دولت، صص 328-329.
3- مثنوی معنوی، دفتر چهارم، ابیات 1201-1204.

منبع مقاله :
دلشاد تهرانی، مصطفی؛ (1390)، رایت درایت: اخلاق مدیریتی در عهدنامه ی مالک اشتر، تهران: انتشارات دریا، چاپ اول



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.