رويکردهاي تفسيري و عوامل آزادي

از ديدگاه استاد جوادي آملي، آزادي مفهومي گسترده دارد؛ به طوري که معناي کلي آن، رهايي از هر بند است. آزادي با اين جامعيت، اطلاق ذاتي دارد. روشن است که آزادي به معناي گسترده و بي تحديدش، هرگز به دست نيامده است و نه
پنجشنبه، 13 آذر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
رويکردهاي تفسيري و عوامل آزادي
 رويکردهاي تفسيري و عوامل آزادي

 

نويسنده: حجت الاسلام دکتر محمد جواد رودگر




 

از ديدگاه استاد جوادي آملي، آزادي مفهومي گسترده دارد؛ به طوري که معناي کلي آن، رهايي از هر بند است. آزادي با اين جامعيت، اطلاق ذاتي دارد. روشن است که آزادي به معناي گسترده و بي تحديدش، هرگز به دست نيامده است و نه مقدور و نه مطلوب است، زيرا انسان هرگز نمي تواند رهايي مطلق باشد، ليکن همين مفهوم جامع، چندين تقسيم دارد که به اجمال به آن ها اشاره مي شود.
اين واژه مفهومي عقلي دارد که در مباحث کلامي و فلسفي از آن بحث مي شود و مفهومي اخلاقي که در کتاب هاي اخلاقي بدان مي پردازند و مفهومي عرفاني که اهل معرفت در آثار عرفاني خويش به آن توجه کرده اند و مفهومي حقوقي که حقوق دانان آن را در مباحث حقوقي تجزيه و تحليل مي کنند و نيز داراي مفهومي سياسي است که حاکمان سياسي در مباحث اجتماعي و روابط بين جوامع به کار مي برند و ...

رويکرد فلسفي

در آثار فلاسفه و متکلمان، اين بحث مطرح است که آيا انسان مجبور است يا به خود وانهاده است؟ محققان از حکما و متکلمان اسلامي، انسان را نه مجبور مي دانند تا اسناد کارهايش به او مجازي باشد و نه مفوض تا اسناد کارها و افعال وي به شکل استقلال باشد، زيرا موجودي که در اصل هستي خود محتاج علت است و بي ايجاد آن يافت نمي شود، چگونه در اثرگذاري خود بي نياز از علت خواهد بود. بنابراين هم جبر باطل است و هم تفويض و حق « امر بين الامرين » است که از آن به « اختيار آزادي در انتخاب » تعبير مي شود. اعتقاد حکماي اسلامي اين است که انسان در افعال خويش، حد اعلاي آزادي را دارد و اين برخلاف تفکر غربي ها و برخي فرقه هاي اهل سنت ( مانند اشاعره ) است.

رويکرد اخلاقي

آزادي اخلاقي يعني يعني رهايي از بند رذايل اخلاقي و خواستن فضايل انساني؛ رهايي از قيد و بندهاي هوا و هوس و خواهش هاي نفساني که بردگي انسان را در پي دارد. در علم اخلاق، انسان آزاد کسي است که هيچ يک از وابستگي هاي دنيوي و خواهش هاي نفساني، او را در بند خود محصور و محدود نکرده باشد؛ چرا که زندان هوس، پست ترين درکات روح است که انسان را از هرگونه گام نهادن يا رو کردن به سوي تعالي باز مي دارد. پس آزادي حقيقي در روح است و نه در جسم و اگر انسان بخواهد روحش آزاد باشد، نمي تواند در قيد تن بماند.

رويکرد عرفاني

آزادي عارفانه يعني انسان از هر آنچه رنگ تعلق و تعين پذيرد، آزاد باشد و هيچ چيز جز ذات اقدس حق براي او جاذبه نداشته باشد. آزادي اخلاقي که در کتاب ها و آثار اخلاقي از آن بحث مي شود، شمه اي از آزادي عرفاني و يافته هاي اهل معرفت است. عارف کامل، آزادي خود را در فناي خويش مي داند؛ به طوري که هرگز غير خدا را نبيند، حضور دائمي نزد خدا داشته باشد و اراده و اختيار خود را با اراده ي الهي پيوند زند. آزادي عرفاني را بايد در آزادي قلب از عقال عقل و حريت دل از مفهوم حصولي و نيل آن به شهود حضوري يافت که جهاد اکبر نام دارد. لذا فوق اخلاق است که جهاد اوسط است.

رويکرد حقوقي

انسان در زندگي اجتماعي، حقوقي دارد که آزادي در ابعاد مختلف آن مورد توجه اسلام قرار گرفته است. آزادي عقيده، آزادي بيان، آزادي مسکن، آزادي شغل و ... از جمله اموري است که مسلمانان در جامعه ي اسلامي از آن برخوردارند. انسان در حيات اجتماعي اسلام، افزون بر محدوديت هاي طبيعي، داراي برخي از محدوديت هاي قانوني است. محدوديت طبيعي او آن است که اگر به تنهايي هم زندگي کند، نمي تواند به شکل دلخواه بر اساس خواست شخصي خود عمل کند يا اراده ي گزاف داشته باشد. محدوديت قانوني اش آن است که چون بهره برداري از مواهب طبيعي براي همگان است، اگر کسي بخواهد به دلخواه خود آزادانه از آن استفاده کند، قانون به او اجازه ي چنين آزادي و تجاوزي را نمي دهد.

رويکرد سياسي

اسلام بر حاکميت تعاليم ديني در جامعه بسيار تأکيد دارد و بر همين اساس، آزادي در حقوق سياسي اسلام جايگاه ويژه اي يافته است. آزادي انتخاب شدن، برگزيدن و حق رأي، مشارکت مردم در فرآيند امور سياسي، حق نظارت بر عملکرد حاکمان و جلوگيري از رفتارهاي زشت و تبعيض آميز و اظهار نظر در تصميمات دولتمردان، از جمله مصاديق آزادي هاي سياسي در اسلام است.

عوامل آزادگي و آزادي

با توجه به آموزه هاي اسلامي و معارف وحياني، موارد گزينش شده اي که در ادامه مي آيد، از جمله عوامل تأثيرگذار بر آزاد ساختن انسان و آزادگي است:

معرفت الهي و آزادي

انسان آگاه به خدا و خود در ميدان مبارزه و جهاد با نفس، پيروز است و بر قواي تحريکي و نفساني خويش، امارات و مديريت مي نمايد و چنين انساني عقل آزاد و آزادي عقل، دلي آزاده و آزادگي قلب دارد و لذا در انديشه و عقيده، آزاد محور است و از آزادي به عنوان وسيله ي کمال بهره مي برد، نه اينکه آن را کمال بداند که کمال آزادي در آزادي براي کمال است و اين معناي آزادي وسيله اي است، نه هدفي!

عبوديت و آزادي

عبادت و بندگي انسان در برابر خداوند، عامل باز شناسي و بازسازي و بازيابي خود است و در حقيقت فلسفه ي عبادت، تنظيم رابطه ي انسان با خدا و در نتيجه رابطه ي انسان با جامعه و جهان است. عبوديت انسان را در مدار اصلي هستي و آفرينش قرار مي دهد و بذر حکمت، عدالت، حريت و حرکت تکاملي را در انسان شکوفا مي سازد و انسان را از آلودگي ها و تيرگي هاي علمي و عملي و وابستگي و غرق شدن در ماديات نجات مي دهد.

تقوا و آزادي

تقوا به معناي خود نگهداري و لازمه ي انسانيت است که باعث مصونيت و آزادي از قيد هر رقيت و بردگي مي شود. تقوا به انسان آزادي معنوي ( رهايي از خواهش هاي نفساني ) و سپس آزادي اجتماعي مي بخشد و نوعي تزکيه ي نفس و طهارت عقل علمي و عملي را به دنبال دارد. در نتيجه تقوا در عرصه ي معرفتي و در بُعد رفتاري، خواه فردي يا اجتماعي، اثرات سرنوشت سازي را بر جاي مي گذارد و عامل مهم تربيت عقلي و آزادي اخلاقي و گذر از موانع درست انديشي و گزينش هاي منطقي و کارآمد خواهد بود.

زهد و آزادي

زهد به معناي اعراض از دنيا و ماسواي الهي، عدم دل بستگي و وابستگي به امور مادي است که چنين انساني به يقين انساني آزاده و آزاد از همه ي تعلقات است. شهيد مطهري معتقد است: « ميان زهد و آزادگي پيوندي کهن و ناگسستني برقرار است... و بي نيازي ملاک آزادگي است... خطرناک ترين جبرها و تحميل ها و قيد و بندها آن است که به صورت يک نياز دروني درآيد و آدمي از درون خويش به زنجير کشيده شود... گرايش انسان به زهد، ريشه اي در آزاد منشي او دارد. انسان بالفطره ميل به تصاحب و تملک و بهره مندي از اشياء دارد، ولي آنجا که مي بيند اشياء به همان نسبت که در بيرون او را مقتدر ساخته، در درون ضعيف و زبونش کرده و مملوک و برده اش ساخته است، در مقابل اين بردگي طغيان مي کند و نام اين طغيان، زهد است. »

ياد خدا و آزادي

اگرچه ياد خدا در مقوله ي معرفت و عبادت مي گنجد، اما در اينجا برآنيم تا ياد خدا را نه به عنوان محصول عبادت و معرفت، بلکه به عنوان ريشه ي رهايي از غير خدا و انقطاع از ما سوي الله معرفي کنيم؛ چرا که انسان با ياد خدا، به خود حقيقي و فطرتش باز مي گردد و پايه هاي ايمان و خلوص در عملش تقويت مي شود. لذا در برون، ديگر تسليم خواهش هاي نفساني و امور دنيوي نمي شود و آزادي را وسيله ي کمال عملي خود و ديگران قرار مي دهد. در نتيجه، آزادگي درون و برون ذات او سرچشمه ي خير و برکت و کمال براي فرد و جامعه است. با توجه به عوامل فوق، مي توان نتيجه گرفت که از منظر اسلام، آزادي اجتماعي در همه ي ابعاد و اقسامش، تنها در سايه ي آزادي معنوي ( که همان آزادي اخلاقي و عرفاني است )، قابليت عينيت و مصداق يابي دارد و در غير اين صورت، سرابي از آزادي است که در حقيقت اسارتي براي انسان و مانعي براي رشد و به فعليت رساندن استعدادهاي وجودي آدمي است و همه ي گرفتاري جامعه ي بشري در تفکيک آزادي اجتماعي از آزادي معنوي و آزادي بيروني را منهاي آزادي دروني جست و جو کردن است.
منبع مقاله :
نشريه خردنامه همشهري، شماره 122



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط