گفتوگو با دکتر فرشته روحافزا
رهبر معظم انقلاب در سخنرانیها و مناسبتهای مختلف، به آسیبشناسی مشکلات فراروی جوانان برای ازدواج پرداختهاند. ایشان معتقدند موانع «فرهنگی»، بخش قابل توجهی از این مشکل اجتماعی را به خود اختصاص داده است و جوانان، خانوادهها و مسئولان مربوطه باید در جهت رفع این موانع تلاش کنند. ایشان در یکی از سخنرانیهای اخیر خود فرمودند: «بعضى از تصورات و سنتهاى غلط در مورد ازدواج وجود دارد که اینها دستوپاگیر است، مانع از رواج ازدواج جوانهاست. این سنتها را باید عملاً نقض کرد. شما که جوانید، مطالبهگرید، پرنشاطید، پیشنهادکنندهى نقض خیلى از عادتها و سنتها هستید، به نظر من، این سنتهاى غلطى را هم که در زمینهى ازدواج وجود دارد، بایستى شماها نقض کنید.»[1]در این خصوص، گفتوگویی ترتیب دادهایم با خانم دکتر فرشته روحافزا، مدیر طرح، برنامه و تدوین سیاست شورای فرهنگی اجتماعی زنان و خانواده، که در ادامه میخوانید.
چندی پیش که رهبر معظم انقلاب با دانشجویان دیدار داشتند و دربارهی موضوع ازدواج با آنان صحبت کردند، سه گروه جوانان، خانوادهها و مسئولین را مخاطب خود قرار دادند. به نظر شما، هرکدام از این سه گروه، چه نقشی در تسهیل امر ازدواج دارند؟
میدانید که در حال حاضر، سن ازدواج در کشور افزایش پیدا کرده است و حدود 23 میلیون جوان در کل کشور در سن ازدواج قرار دارند. رهبر معظم انقلاب هم به این نکتهی مهم توجه کردهاند که امر ازدواج باید در سن ازدواج صورت گیرد که اگر چنین نشود، آسیبهای آن، جامعه را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.بنابراین مسئولین باید به این مسئله بپردازند و از بروز این اتفاق پیشگیری کنند، زیرا در غیر این صورت، بعدها جامعه با مشکلات متعددی در حوزهی فرهنگ، اقتصاد و جمعیت مواجه خواهد شد.
آنچه مسئولین باید به آن پردازند و رهبر هم در صحبتهای خود خواستار توجه مسئولین به آن بودند، موانعی است که بر سر راه ازدواج جوانان وجود دارد. یکی از مهمترین موانع درونزا که بیشتر به خانواده مربوط میشود، اما مسئولین هم در آن نقش دارند، همان تمکن مالی و داشتن امکانات اولیهی زندگی برای جوانان است که مسئولین باید این امکانات را تا حدی تأمین کنند. البته منظور من این نیست که هرکس که بخواهد ازدواج کند، باید همهی امکانات زندگی او تأمین باشد، بلکه منظور من فراهم کردن امکانات اولیهی زندگی مثل مسکن است. اگر قرار باشد قیمت مسکن رشد تصاعدی خود را طی کند و مسئولین هم به این موضوع نپردازند، هرچه پیش برویم، شرایط ازدواج سختتر خواهد شد. البته این موضوع عمومی نیست، زیرا در حال حاضر، میزان افراد ازدواجنکرده در قشر مرفه بیشتر است که نشان میدهد مسئلهی ازدواج نکردن فقط یک ریشه ندارد که آن هم فقط مسکن باشد. بنابراین در حقیقت، معضل تأخیر در امر ازدواج یا رد ازدواج، ریشههای مختلفی دارد.
البته اینکه در خانوادههای مرفه جوانان کمتر ازدواج میکنند، تقصیرها فقط به خانواده بازنمیگردد و به نظر من، آسیبهای اجتماعی و مشکلات فرهنگی هم که در کشور شکل میگیرد، در این زمینه بسیار مؤثر است. بنابراین ما نمیتوانیم بگوییم که نشریات، صداوسیما، وزارت ارشاد، تئاتر و حتی رمانهایی که نوشته میشود، در زمینهی فرهنگ ازدواج و در حقیقت نهادینه کردن آن هیچ نقشی ندارند.
در حال حاضر، مدلی که رهبر معظم انقلاب بسیار خوب و ریشهای به آن پرداختهاند، مدل سبک زندگی است. ایشان در این رابطه به آسیبها و آفتهای سبک زندگی غیراسلامی اشاره کردهاند. مدل سبک زندگی ما اسلامی نیست و در این شرایط، نمیتوان انتظار داشت که از سبک زندگی غیراسلامی نتایج اسلامی به دست آید. وقتی که تئاتر، سینما، رمان، کتاب مدرسهی بچهها، آموزشوپرورش و دانشگاههای ما به این مقوله نمیپردازد، هویت غلط به جوانان داده میشود.
بنابراین بحث کلان فرهنگی مطرح است و ما نمیتوانیم بگوییم که دربارهی این موضوع فقط خانوادهها مقصر هستند. مسئولین ما هم در عرصهی فرهنگی بهدرستی به این موضوع نپرداختهاند و ما در این زمینه مشکل داریم. مثلاً در نحوهی تربیتی یا سبک زندگی ما، لازمهی ورود به زندگی، چه برای دختر و چه برای پسر، قبولی در دانشگاه است. من مخالف درس خواندن نیستم، ولی باید راجعبه این موضوع بحث شود، زیرا این ذهنیت یا تعریف غلط در ذهن جوانان وجود دارد که لازمهی موفق شدن در اجتماع فقط مهندس یا دکتر شدن است و در غیر این صورت، جوان گمان میکند که هویتی در جامعه نخواهد داشت.
بنابراین از نظر او، یک نویسندهی بسیار قوی رمان یا کتاب یا یک شاعر که هنوز مشهور نشده است، جایگاهی در اجتماع ندارد. اینگونه مسائل آفتهایی است که در کشور ما وجود دارد. ما نباید فکر کنیم که فقط استادان دانشگاه یا اعضای هیئتعلمی دانشگاهها بهترینها هستند، زیرا ما اینگونه الگوی هویتی غلطی را برای جوانان تعریف میکنیم. همچنین اگر به فیلمنامهها توجه کنیم، میبینیم که اگر بخواهند یک فرد فرهیخته یا یک شخصیت برجسته را نشان دهند، باز هم در قالب همین قشر، یعنی استاد دانشگاه او را نشان میدهند، در صورتی که شاید یک خانم خانهدار باتقوا و مؤمن، معلومات بالاتری از یک استاد دانشگاه داشته باشد، اما یک استاد به علت مدرکی که گرفته است، دارای هویت و شخصیت بارزی در جامعه است.
این مسئله بسیار مهم است و به نظر من، مسئولین ما باید دربارهی هویتبخشی به لایههای فرهنگی، تلاش بیشتری انجام دهند، همچنین مشخص است که سهم مسئولین کشور برای تأمین معاش، اشتغال جوانان و همچنین تأمین مسکن آنان، که مانع ازدواج بهموقع جوانان میشود، کم نیست و دولت باید از نظر اجتماعی بیشتر به اینگونه مسائل توجه کند.
به نظر شما، دستاندرکاران مؤثر در محیطهای دانشجویی و دانشگاهی برای تحقق ازدواج آسان چه نقشی میتوانند داشته باشند؟
متأسفانه ما مدل صحیحی از ازدواج دانشجویی تعریف نکردهایم، اما اگر بخواهیم دانشجویان در دانشگاه به فکر ازدواج باشند، به نظر من، ابتدا باید کاری کنیم که دانشجویان جایگاه خود را در دانشگاه پیدا کنند. سپس مدل درست ازدواج، ملاکهای همسرگزینی، موفقیتهای اجتماع دانشجویان و همچنین طولانی بودن مدت زمان تحصیل زنان را در نظر بگیریم. اشتغال دانشجویان و طولانی بودن مدت زمان تحصیلی در دانشگاه، بهخصوص در رشتههای پیوستهی دانشگاهی، بسیار مهم است و باید برای این دانشجویان، مخصوصاً دختران، برنامهریزی درستی صورت گیرد و سیاستهای صحیحی در نظر گرفته شود.قبول شدن یک دختر در کارشناسیارشد پیوسته نشان میدهد که او دانشآموز بسیار خوب، نخبه و درسخوانی است که این یک امتیاز برای او محسوب میشود، اما نباید اینگونه باشد که بخواهد به دلیل امتیازی که در جامعه به دست آورده است، نقش مادری، همسری و همهی نقشهای دیگر زندگی خود را فدا کند. اگر در حال حاضر، شرایط جامعهی ما اینگونه شده، به این دلیل است که ما در برنامهریزیهای دانشگاهی، روش صحیحی نداشتهایم و برای چنین مواردی برنامهی خاصی پیشبینی نکردهایم. مثلاً باید میزان واحدهای درسی دانشجویان متأهل، متفاوت از دانشجویان مجرد باشد. همچنین اگر چنین دانشجویانی بخواهند بچهدار شوند، باید برای آنان مرخصی تحصیلی خوبی در نظر گرفته شود.
در حال حاضر، چنین شرایطی دز جامعهی ما وجود ندارد و به همین دلیل، دانشجویان احساس میکنند موفقیتی را که با سختیهای فراوان و کنکور دشوار به دست آوردهاند، هرگز نباید رها کنند. همانطور که میبینید، در رفتارهای ما تناقض در تعریف وجود دارد. به دانشآموز میگوییم درس بخوان و نخبه شو و همواره او را تشویق میکنیم، اما وقتی میخواهد وارد مرحلهای از زندگی خود شود، به او میگوییم دست نگه دار تا درس خود را تمام کنی. هیچ مکتبی دست نگه داشتن برای ازدواج را تأیید نمیکند و در هیچجای دنیا، کسی این کار را انجام نمیدهد.
اگر میخواهیم در محیطهای دانشگاهی ازدواج را بهصورت صحیح خود مبنا قرار دهیم، باید آن را درست تعریف کنیم و شورای عالی انقلاب فرهنگی هم باید دربارهی آن مصوبه دهد که یک دختر دانشجو بعد از ازدواج بتواند در مواقع لزوم از مرخصی تحصیلی استفاده کند. البته دربارهی پسران هم باید تمهیداتی اندیشید. پسران هم موانع مخصوص به خود را دارند. من با تعطیلی سربازی مخالف هستم و رهبر معظم انقلاب هم در صحبتهای خود به این موضوع پرداختهاند. در هر صورت، پسران جوان ما باید این دوران را بگذرانند، اما به هر حال، برای پسران هم این موضوع دقیقاً مانعی برای ازدواج است. در صورتی که میتوانیم طوری برنامهریزی کنیم که پسران جوان ما هم دورهی سربازی خود را بگذرانند و هم دانشجو باشند. حتی باید تسهیلاتی برای این قشر قائل شویم که آنان در این شرایط اگر بخواهند، بتوانند ازدواج کنند. بنابراین این کار برای دختران و پسران برنامهریزی خاص خود را دارد.
شما سالهاست در حوزهی خانواده فعالیت دارید و با خانوادههای بسیاری در ارتباط بودهاید. به نظر شما، چه سنتهای غلطی در خانوادههای ایرانی دربارهی ازدواج وجود دارد و شما چه راهی را برای اصلاح این سنتها پیشنهاد میکنید؟
قبل از پاسخ به این سؤال شما، میخواهم بگویم که من برطبق میزان تقصیر این سه قشر به این موضوع پرداختهام که خوشبختانه با روند سؤالات شما هم همخوانی دارد. به نظر من، دربارهی این موضوع اول مسئولین مقصر هستند، بعد خانوادهها و در انتها، خود جوانان که البته من اصلاً جوانان را مقصر نمیدانم، زیرا جوان برای برآورده کردن نیاز طبیعی خود، از خانواده و مسئولین کمک میخواهد و پاسخی هم دریافت نمیکند. به هر حال، از بحثهای اساسی مربوط به خانواده، بحث فرهنگی این موضوع است، مثل تجملگرایی در ازدواج و قرار دادن شرایط کاملاً خاص و سخت که باید بگویم در این قضیه، مسئولین ما هم تقصیرهای ابتدایی دارند؛ مثلاً کسی که به خواستگاری میرود، اول از او سؤال میکنند که شغل دارد یا خیر. مجلس در حال حاضر، سیاستهای تشویقی جمعیتی مصوب کرده که به نظر من، در حقیقت مانع بزرگی برای ازدواج است. مشخص است که یک جوان بدون داشتن شغل نمیتواند ازدواج کند و مجلس هم تصویب کرده است که یک فرد تا زمانی که ازدواج نکرده باشد، سیاستهای تشکیل ازدواج به او تعلق نمیگیرد. طبق این قانون، یک جوان باید ازدواج کند و بچهدار هم بشود تا دارای شغل خوبی شود، اما از سوی دیگر، هیچکس بدون داشتن شغل خوب، نمیتواند ازدواج کند.موقعیت اجتماعی یک جوان برای خانوادهها بسیار مهم و مطرح است. همانطور که در پاسخ به سؤال قبلی شما اشاره کردم، مثلاً یک جوان با داشتن یک شغل معمولی، مثل کتابفروشی، جایگاه اجتماعی خوبی ندارد. همچنین خانوادهها فکر میکنند که قبل از ازدواج دختر و پسر باید تمام آنچه را که لازم دارند، مثل درآمد، امکانات رفاهی، شغل و موقعیت اجتماعی به دست آورده باشند و به همین دلیل، جای هیچ رشدی در مراحل ازدواج و بعد از آن برای آنها باقی نمیگذارند.
اگر فردی بخواهد مقطع دکتری خود را هم تمام کند و سپس ازدواج کند، دیگر از سن ازدواج او گذشته است و در آینده هم با وجود اختلاف سنی زیاد، شاید نتواند پدر خوبی برای فرزند خود باشد. این تجملگرایی و ظاهری دیدن ازدواج، فقط در نحوهی مراسم، میزان مهریه و جهیزیه خلاصه نمیشود و به اندیشه و فرهنگ خانوادهها و جامعه نیز مربوط میشود. مگر چند درصد از جامعهی ما نخبه، نفرات اول کنکور یا اعضای هیئتعلمی دانشگاهها هستند که فقط آنها را افراد مطرح جامعه یا قشر فرهیخته بدانیم و به بقیهی افراد جامعه اصلاً کاری نداشته باشیم. بسیاری از اختلافات خانوادگی به همین موضوعات مربوط میشود.
به نظر شما، علت اصلی کاهش ازدواج چیست؟
علت اصلی کاهش ازدواج در قشرهای مختلف متفاوت است. گرایش پسرها، دخترها و خانوادهها به ازدواج، تفاوت دارد. یکی از علل مهم گرایش نداشتن جوانان به ازدواج، بالا رفتن آمار طلاق و عدم اطمینان جوانان به ازدواج و علت دیگر آن دوستیهای قبل از ازدواج است، زیرا در این دوستیها به هر حال، هم پسران و هم دختران مقداری پاسخ روحی و روانی دریافت میکنند که این موضوع میتواند احساس نیاز به ازدواج را به تأخیر اندازد. یکی از علتهای مهم دیگر در رابطه با پسران، نداشتن شغل و امکانات لازم برای زندگی است. در واقع برخی از پسران هم بدون این امکانات اقدام به ازدواج میکنند، اما به دلیل اینکه نمیتوانند بهخوبی از عهدهی آن برآیند، سرخورده میشوند. به نظر من، ما باید جوانان را ترغیب کنیم که در سن ازدواج برای آن اقدام کنند، زیرا این مسئله بسیار مهم است. اجرای برنامههای طرح تنظیم خانواده باعث بالا رفتن سن ازدواج در کشور شده که باید بیشتر به آن پرداخته شود. در برخی موارد، گرایش جوانان به تجرد به دلیل کمالگرایی و داشتن ترس و واهمه از نرسیدن به یک زندگی موفق است، زیرا برای جوانان امروز حد متوسط یا شرایط خاکستری تعریف نشده است و برای آنها بین صفر تا صد معنی ندارد؛ یعنی معتقدند که یا نیست یا اگر هست، حتماً باید بهترین باشد.از مهمترین بحثهایی که باید به آن پرداخت، عدم مسئولیتپذیری جوانان در خانوادههاست و دلیل آن این است که خانوادهها بیشترِ بار زندگی و مسئولیت جوانان خود را، چه پسر و چه دختر، تا زمانی که آنها ازدواج نکردهاند، میپذیرند. مثلاً یک پسری 25ساله خود را موظف نمیداند که در خانه به پدر و مادرش کمک کند یا در خرج خانواده سهیم باشد. مشخص است که این جوان انگیزهای برای ازدواج ندارد و نمیخواهد مسئولیت زندگی خود را بپذیرد و خرج یک زندگی و اجارهی منزل خود را بپردازد.
فرهنگ راحتطلبی و علاقهمندی به زندگی مرفه و از سوی دیگر، طولانی بودن مدت تحصیل و موفق نبودن جوانان در به دست آوردن کار شایسته با درآمد مکفی بلافاصله بعد از تحصیل، از دیگر دلایل بالا رفتن سن ازدواج است. همچنین در خانوادههای مدرن، تغییر سبک زندگی بهشکل زندگی غربی، از دیگر دلایل این موضوع و مانع زندگی صحیح و موفق جوانان است. در بعضی از مواقع هم عدم تمکن مالی و نداشتن هیچگونه امکانات اولیه برای زندگی، از عوامل دیگر تأخیر در ازدواج است. در بحثهای عوامل برونزا هم باید به عواملی مثل تأثیرپذیری از فضاهای سایبری و ماهواره، وجود نگاههای غلط فمینیستی، تشویق به تساوی جنسیتی و برابری و تشویق به اشتغال زنان و استقلال مالی آنان پرداخته شود. این عوامل هم در رابطه با موضوع ازدواج بسیار مهم است که باید مورد بحث و بررسی بیشتر قرار گیرد.
واقعیت این است که فردگرایی دارد در جامعهی ما تقویت میشود و این اتفاق بسیار بدی است که موجب میشود افراد نتوانند ازدواج موفقی داشته باشند و صبورانه با مشکلات خود برخورد کنند. البته این موضوع چندان در کشور ما عمومیت ندارد، ولی به هر حال، یکی از آسیبهای موجود در جامعه است.
در بعضی از خانوادهها هم وابستگی به والدین یک آسیب جدی است و جوانان نمیتوانند از خانوادههای خود راحت جدا شوند و مستقل زندگی کنند. این خانوادهها به فرزندان خود الگوی صحیح استقلال را یاد ندادهاند و بچهها هم در دوران بعد از بلوغ خود، استقلال فردی را تجربه نکردهاند. البته آمار چنین مشکلی در کشور بسیار پایین است، اما به هر حال وجود دارد و ما تا به حال نتوانستهایم الگویی را برای بهبود این شرایط معرفی کنیم.
یکی از موضوعاتی که در بحث ازدواج مطرح میشود، موضوع واسطه و واسطهگری است. در حال حاضر، ایدههایی برای استفادهی جوانان از فضای مجازی، سایتهای ازدواجیابی و همسریابی وجود دارد. نظر شما در مورد واسطهگری چیست و چقدر میتواند در ازدواج جوانان مفید و مؤثر باشد؟ نوع مؤثر آن چگونه انجام میشود و افراد مختلف مثل نهادها، شخصیتها و کنشگرهای فرهنگی چگونه میتوانند نقش واسطهگری مفیدی در ازدواج داشته باشند؟
من با بحث واسطهگری کاملاً موافق هستم، زیرا از صدر اسلام هم این موضوع بهعنوان یک الگو مطرح بوده است. معمولاً ازدواجهایی هم که با این مدل انجام شده، پایدارتر از ازدواجهای مدلهای دیگر بوده است. اما با واسطهگری در فضای مجازی بههیچوجه موافق نیستم، زیرا فضای مجازی اصلاً قابل اطمینان نیست و افراد بهراحتی میتوانند در آن دروغ بگویند و شخصیتی غیرواقعی از خود ارائه دهند. البته افراد سوءاستفادهگر هم در چنین فضاهایی بیشتر توان فعالیت و مانور دارند. بنابراین آسیبهای واسطهگری در فضای مجازی بیشتر از منفعت آن است.
چندی پیش آقای حدادعادل پیشنهاد تأسیس بنیاد ازدواج را مطرح و آن را خدمت مقام معظم رهبری ارائه کردند و ایشان هم دستور تأسیس آن بنیاد را صادر نمودند. به هر حال، واسطهگری فقط به معنی معرفی جوانان به هم نیست و غیر از این موضوع، تسهیل ازدواج هم مطرح است. در این بنیان، افراد خَیّر نیز حضور دارند، مثل کسانی که خیّرین مدرسهساز هستند و در حال حاضر که در کشور مدرسهی مازاد وجود دارد، آنها میتوانند برای جوانان که میخواهند ازدواج کنند، مسکن بسازند و با تسهیل ازدواج در این کار واسطهگری کنند. به نظر من، به وجود آمدن چنین شرایطی بسیار کارساز و مفید خواهد بود. البته باید دقت کنیم که چنین گروههایی که میخواهند واسطه شوند، بسیار دقیق باشند. متأسفانه در اینگونه کارها مشکلات متعددی وجود دارد. مثلاً ممکن است افراد وقتی بخواهند این بنیادها را معرفی کنند و واسطه قرار بگیرند، از شرایط آن سوءاستفاده کنند. بنابراین گروههایی که مبادرت به انجام چنین کارهایی میکنند، باید پیشبینیهای بسیار قوی داشته باشند و گروههای تحقیقاتی قوی پشتیبانی برای کار خود انتخاب کنند تا بتوانند این کار را درست شروع کنند و آن را ادامه دهند. باید دقت کنیم که اگر این کار درست آغاز نشود، قطعاً آسیب آن بسیار بیشتر از نفع آن خواهد بود. اما به نظر من، این مسئله بسیار مهم است و ما واقعاً به وجود چنین مراکزی برای معرفی جوانان به هم نیاز داریم.
مهمترین اقدام عملی که گروهها، سازمانها یا افراد مختلف میتوانند برای تحقق ازدواج انجام دهند، چیست؟
به نظر من، حتماً باید موانع اشتغال جوانان در نظر گرفته و برطرف شود و اشتغال آسان نیز تعریف گردد. معنی اشتغال آسان این است که شغلهای موقت به جوانان داده شود. وزارت کار باید مثلاً برای جوانانی که در حال حاضر دانشجوی مهندسی هستند و در آینده میخواهند مهندس شوند، زمینهی اشتغال آسان را فراهم کند. مهمترین نکته در خانوادهها هم این است که خانوادهها باید تفکر تجملگرایی و آرمانگرایی در انتخاب همسر را از بین ببرند و خود را دربارهی انتخاب همسر، موظف به پاسخگویی به جامعه، همسایگان و فامیل ندانند. در حال حاضر متأسفانه همهی ما آبرو، شخصیت و هویت خود را در پاسخگویی به مردم، آن هم با یک نوع مدل خاص، میدانیم که این یک مشکل فرهنگی بزرگ در خانوادههاست و باید حل شود. همچنین رفاهزدگی، تنبلی، نداشتن دید صحیح به خانواده و تمتع جستن در دوستیها، مشکلاتی است که باید در قشر جوان ما حل شود. بنابراین ما دربارهی موضوع ازدواج در کشور، علاوه بر اقدامات اقتصادی، حقیقتاً به کار فرهنگی گسترده هم نیاز داریم.پينوشتها:
[1]. بیانات در دیدار با دانشجویان، 1 مرداد 93.
منبع مقاله : برهان/ج