تمدّن، پيشينه اي طولاني در جامعه هاي بشري دارد و مراحل گوناگوني را طي کرده تا به اين مرحله از رشد و تکامل رسيده است. در هر زماني، پيش رفت هاي محسوس سازوار با زمان خود داشته است. هزاران سال از آغاز نخستين تمدّن بشري مي گذرد. تمدّن هاي شناخته شده و مهم محدوداند. تمدّن هاي آشوريان، يونانيان، هنديان، روميان، ايرانيان، مسلمانان و اکنون غربيان.
صاحب نظران بر اين باورند: ايجاد تمدّن، هيچ ارتباطي با نژاد و رنگ ندارد، بلکه سرزمين هاي خاصي که بي بهره از دهش هاي طبيعي نيستند، زمينه ي مناسب براي ايجاد تمدّن هستند که مردمش با تلاش و کوشش و پيروي از سنت هاي پايدار، به سربلندي و ترقي مي رسند و بر اوج قرار مي گيرند. به طور معمول، تمدني پايدار است که از دست آوردهاي گذشتگان بهره برد و دانش هاي گوناگون را به اندوخته هاي علمي خود بيفزايد و عقل و خرد را ملاک عمل قرار دهد و به نقد و بررسي خود اهتمام داشته باشد.
تمدّن، يعني خروج از بدويت متفرق و ورود در اجتماع متحد؛ اجتماعي که از خودآگاهي اجتماعي و سياسي برخوردار است و در جهت مشترک با همدلي و هماهنگي و وحدت حرکت مي کند و به خلاقيت علمي و فرهنگي دست مي يابد. تمدّن اسلامي نيز با الهام از دستورهاي قرآن و پيامبر، که انسان ها را به دانش آموزي دعوت مي کند و علمِ با تقوا را بر همه چيز مقدم مي دارد، بارور، شد و توانست بخش مهمّ جهان را در برگيرد و دانش هاي گوناگون را به تعالي برساند و پيشرفت هاي علمي چشمگيري براي بشر به ارمغان بياورد.
سخن در اين است که آيا در دوران تمدّن اسلامي، به گردش گري توجّه شده است يا نه؟ اگر گردش گري مورد توجّه بوده چه انگيزه هايي داشته. و چه آثاري به جاي گذاشته است؟
در اين جا، دو نکته بايد روشن شود، تا بحث، جايگاه خود را باز يابد:
1. محدوده ي تمدّن اسلام، تا بحث جهان گردي در اين محدوده مورد ارزيابي قرار گيرد.
2. شناسايي جهان گردان مسلمان و جهان گردان غربي که در دوران تمدّن اسلامي از دنياي اسلام ديدن کرده اند.
دوران تمدّن اسلام
دوران شکوفايي تمدّن اسلام از قرن دوم آغاز و تا قرن دوازدهم ادامه دارد و در اين مدت، فراز و نشيب هاي بسياري داشته است. عظمت تمدّن و فرهنگ يک ملتي با توجّه به نکته هاي گوناگون و بررسي مسائل مختلف روشن مي شود: گسترش سرزمين، ثروت، فرهنگ، آثار معماري و هنري، پيش رفت در دانش هاي گوناگون، ادبيات، صنعت و ابزارها و مراکز علمي مانند: آموزشگاه ها، دانشگاه ها، کتابخانه ها، گروه ها، مقامات دولتي و علمي (دانشمندان)، وضعيت اداري، سياسي، قضايي، اقتصادي، وضعيت اجتماعي اقوام مختلف انديشه هاي گوناگون مذهبي و اقليّت هاي ديني، آسايش عمومي، وضعيت حقوقي زنان، آداب و رسوم اجتماعي در سطوح مختلف و بررسي عوامل و علل رواج آن گونه اي که به صورت فرهنگ درآمده است.جهان گردي نيز، از ويژگي مهمّ تمدّن است که هم با آموزش دانش ها و تبادل ديدگاه ها و هم با رشد اقتصادي و امنيت اجتماعي در پيوند است.
با ويژگي هايي که ياد شد، درخشان ترين دوران تمدّن اسلام را قرن چهارم دانسته اند و به تحليل و بررسي گزاره هاي آن پرداخته اند. در اين زمان، سرزمين اسلام از نظر وسعت و گستره از هند تا اندلس و از در بند قفقاز تا زنگبار در آفريقا بوده. (1)
که در قرن هاي بعد گسترش يافته است. در قرن چهارم، حکومت هاي محلّي نيز سر برآوردند و در کاروان تمدّن اسلام شريک شدند؛ امّا آن چه مهم مي نمود و لازمه ي يک تمدّن بزرگ به شمار مي رود، وحدت ايجاد شده (2) بر پايه ي اسلام بود که بر همه جا سايه گسترانده بود و دانشمندان، مورد احترام تمام حکومت هاي منطقه اي بودند و گردش در تمام شهرها و يا جامعه هاي اسلامي براي آنان ميسّر بود و گونه اي رقابت در جذب دانشمندان بين حکمرانان مناطق کشور اسلامي احساس مي شد. البته در مواردي دانشمندان از آسيب در امان نبودند و براي حفظ جان خويش ناچار به سفر بودند.
اين دوران طلايي ( قرن چهارم ) به مرور رو به رکود نهاد. عوامل خارجي و داخلي چندي در آن رکود نقش داشت. از عوامل خارجي مي توان به يورش هاي پياپي و طولاني صليبيان به مدت 185 سال اشاره کرد که بخشي از نيروي مسلمانان را به تحليل برد. گرچه نتيجه ي نهايي آن پيروزي مسلمانان بود. مهم ترين عامل خارجي را مي توان، حمله ي وحشيانه ي مغول به سرزمين هاي اسلامي دانست که ويراني هاي زيادي در پي داشت و سبب فروپاشي خلافت بني عباس در سال 656 هـ / 1258 م. شد. در اين يورش ها، مراکز علمي نابود و دانشمندان آواره شدند و کتاب ها و کتابخانه ها از بين رفت. (3) از عوامل داخلي مي توان از فساد حکومت ها، اختلافات مذهبي و قومي و تشکيل حکومت هاي ضعيف مستبد منطقه اي ياد کرد که زمينه ي رشد و شکوفايي استعدادها را از بين برد واين وضعيت ناخوش آيند ادامه يافت تا اين که سال هاي بعد، با ظهور دولت عثماني ( 699- 1342هـ/ 1300 - 1923م ). در آسياي صغير، امپراتوري صفويه ( 907- 1148هـ/ 1502 - 1736م. ) در ايران و مغولان تيموري ( 1274 - 932 هـ / 1858 - 1526م. ) در هند، بار ديگر جهان اسلام شاهد بروز استعدادها و شکوفايي تمدّن خويش بود. اين سه امپراتوري عظيم اسلامي، به مدت يک قرن و نيم از سال 962 هـ / 1555 م. تا 1119 هـ / 1707 م. د رکنار هم زيستند و بخش اعظم جهان اسلام را از آن خود کردند. امپراتوري عثماني در سال 962 هـ/ 1555 م در اوج ترقي بود. مغولان تيموري در روزگار اکبر شاه (1014 - 963 هـ/1604 - 1553 م). و جهان گير شاه (1036 - 1008 هـ. / 1627 - 1600م) دوران پيشرفت را مي گذراندند و صفويان در روزگار سلطنت شاه عباس اوّل (1038 - 996 هـ / 1629- 1588م. ) به رشد و شکوفايي بزرگي رسيدند. (4) و پس از آن تمدّن اسلام رو به افول نهاد. يکي از علت هاي رکود و افول پيشرفت در قرن هاي اخير تمدّن اسلام، گسسته شدن پيوند بين دانشمندان و جامعه هاي اسلامي و جابه جا نشدن اکتشافات علمي مهم از ناحيه اي به ناحيه ي ديگر بود.
از جمله در ناحيه ي شرق دنياي اسلام در قرن هفتم و هشتم، ديدگاه هاي جديدي در دانش هيئت ارائه شد که زمينه ي باطل شدن عقيده بطلميوس را درباره ي کره ي زمين فراهم مي ساخت و در قرن ششم در بخش غربي جهان اسلام نيز، در خفا ديدگاه هايي بر ضد همان عقيده پديدار شده بود؛ اما جا به جا نشدن اين نظريه ها از ناحيه اي به ناحيه ي ديگر، آنها را در ابهام قرارداد و همين ديدگاه ها، بعدها به جهان غرب مسيحي رسيد و دانشمندان غربي آن را به نام خود ثبت کردند.
از اين موارد مي توان از پيشرفت هاي علمي و فلسفي ياد کرد که در قرن يازدهم هجري در ايران رخ داد و ملاصدرا ( م: 1050هـ/ 1641م ) با طرح انديشه ي حرکت جوهري و نوآوري هاي ديگر در مسائل فلسفي پيشگام بود؛ اما به هيچ روي اين انديشه هاي برجسته فلسفي از محدوده ي ايران فراتر نرفت و براي جهان اسلام ناشناخته ماند. اگر آن رابطه گذشته بين مسلمانان، به ويژه عالمان برقرار بود، مسائل ياد شده در رفت و آمدها به ديگران منتقل مي شد و با نقد و بررسي و افزودن بر آن، مورد پذيرش واقع مي گرديد. اين جاست که براي گردش گري مي توان نقش مهمّي در تمدّن اسلامي باور داشت.
در سه امپراتوري قرن 11 و 12 مسلمانان نه تنها پيوند و بستگي بايسته را با هم نداشتند، بلکه گونه اي رقابت و تضاد بر روابط آنها حکم فرما بود. دولت عثماني با دولت صفوي در نزاع و دشمني و اختلاف به سر مي بردند و دانشمندان هر دو کشور، بيشتر در صدد استوار کردن بنيادهاي ديني مذهبي خود بودند. دانشمندان دربار اکبر شاه، گرچه زبان علمي خود را فارسي قرار داده بودند و پيوند قومي با ايرانيان داشتند، از نظر عقيدتي بيشتر رانده شدگان دربار صفوي به شمار مي آمدند و پيوندهاي علمي آنان بسيار ضعيف بود و همان درگيري که دولت صفوي با عثماني داشت، علماي دربار پادشاه تيموريان هند با دانشمندان ايراني داشتند. روشن است آن زمان که کليت اسلام از ياد برود و مسائل جزئي مذهبي بزرگ جلوه کند و استعدادها در راه محکوم سازي و تکفير يک ديگر و ردّ انديشه هاي عقل گرايانه به کار گرفته شود، خود و تحجر چيره مي گردد و زمينه ي انتقال انديشه هاي علمي و پيشرفت از بين مي رود.
هم زمان با رکود علمي دنياي اسلام، غرب به يک نوع وحدت و هم گرايي مي رسيد و جنگ هاي صليبي که از سال 488 هـ / 1095 م. آغاز و تا 185 سال بعد ادامه داشت. (5) آنان را به وحدت عليه اسلام کشاند و تلاش کردند با آموختن دانش مسلمانان کمبودهاي خود را جبران کنند. آنان در اندلس دانش هاي گوناگون را آموختند. انتقال دانش هاي عربي و اسلامي به غرب، از ميانه هاي قرن چهارم هجري شروع شد و تا آغازين سال هاي قرن نهم ادامه يافت. (6)
با ايجاد نخستين مدرسه ي ترجمه از زبان عربي به اسپانيايي در شهر تولدو ( طُلَيطَلَه ) اسپانيا در سال 526 هـ / 1130م. توسط سر اسقف تولدو، دون ريموند، اين انتقال سرعت يافت و کتاب هاي زيادي از دانشمندان اسلامي ترجمه کردند در جمع مترجمان افرادي از فرانسه، ايتاليا و انگلستان حضور داشتند. (7)
مورخ فرانسوي ژول ميشله، اعتراف مي کند: بدون مسلمانان اسپانيا ما هيچ نبوديم. و مي نويسد: تا قرن هجدهم ديوان محاسبات ما از اعداد عربي استفاده مي کردند. (8)
غرب که تمدنش مرهون تمدّن اسلام است، پس از آن که قدرت گرفت، با نقشه و نيرنگ در سال 898 هـ / 1492م. بر سرزمين اسلامي اندلس چيره شد و اين منطقه را از دنياي اسلام جدا کرد. سپس با قدرتي که در اثر پيشرفت هاي علمي به دست آورد، بر ديگر سرزمين هاي اسلامي چيره گرديد. انگلستان با ورود به شبه جزيره هند در سال 1274 هـ / 1858م. حکومت تيموريان را از هم فرو پاشاند. (9) و در هنگامه ي جنگ جهاني اوّل، دولت عثماني را متلاشي کرد و کشور ايران با فرو پاشي صفويه، گرفتار حکومت هاي ناپايدار و متزلزلي شد که هيچ گونه اختيار و استقلال از خود نداشتند.
سخن ما از جهان گردي در تمدّن اسلامي در محدوده ي قرن دوم تا قرن دوازدهم است که شماري از مسلمانان و گروهي از غربيان به گردش گري در جهان اسلام و دنيا پرداخته اند، دوراني که با فراز و نشيب هايي که داشت، مي توان، آن را دوره ي تمدّن اسلام ناميد.
جهان گردي در اسلام
قرآن کريم، در بيش از شش آيه فرمان به سير در زمين مي دهد (10) و در پيش از هفت آيه به گونه ي استفهام، به سير در زمين فرا مي خواند (11) تا با ديدن آثار گذشتگان، افراد از آن عبرت گيرند. براي آگاهي از چگونگي آفرينش در سوره ي عنکبوت دستور به سير مي دهد و در آيه ي ديگري سير را براي خردورزي در مسائل و آگاهي از وضعيت گذشتگان مطرح مي سازد. (12) و در آيه اي ديگر براي آگاهي از سنتهاي گذشتگان، سير را واجب مي داند و آن را توضيح و بيانيه اي براي مردم و سبب هدايت پارسايان مي شمارد:( قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُروا کَيْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِينَ )؛ (13)
پيش از شما سنت هايي وجود داشت [ و هر قوم برابر رفتار و صفات خود سرنوشت هايي داشتند که همانند آن را شما نيز داريد ] پس در روي زمين گردش کنيد و ببينيد سرانجام تکذيب کنندگان چگونه بود؟ اين بياني است براي عموم مردم و هدايت و اندرزي است براي پرهيزکاران.
و همين تشويق ها و آيات و رواياتي که در تشويق به علم آموزي وارد شده است، در ايجاد روحيه ي جست وجوگري در ميان مسلمانان نقش داشت و آنان، براي گسترش علم و دانش و آگاهي از اوضاع جهان در مناطق گوناگون به گردش گري مي پرداختند و يا خليفه، گروه هايي را براي تحقيق درباره ي رخدادهاي تاريخي که در قرآن آمده، اعزام مي کرد. خليفه ي عباسي، واثق بالله (حکومت 227- 232 هـ / 842- 848م. ) محمد بن موسي خوارزمي ( م: 205 ) ستاره شناس معروف و مسئول کتابخانه دارالحکمه مأمون (14) را براي تحقيق درباره ي اصحاب کهف به روم فرستاد. (15)
و همان خليفه، سلام ترجمان را که گفته اند: به سي زبان سخن مي گفته، همراه با کارواني مجهز به آذوقه يک سال، به منطقه ارمنستان و خزر فرستاد، تا درباره ي سدّ يأجوج و مأجوج به تحقيق بپردازد. (16) و همين علاقه به تحقيق و جست و جو، دانشمندان را به سفرها و رحله هاي علمي سوق مي داد و شماري نيز به گردش گري مي پرداختند. جهان گردان مسلمان با دقت و تحقيقي که در مناطق گوناگون جهان داشتند، توانستند کتاب هايي در تاريخ و جغرافيا و شگفتي هاي جهان به جاي بگذارند و گزارش دقيق از فاصله ي شهرها، موقعيت آنها، مراکز مهم و ديدني به جاي مانده از گذشتگان و نکته هاي شگفت انگيز ارائه دهند و در مردم شناسي و گزارش آداب و رسوم نژادهاي گوناگون، موفق باشند. با وحدت نسبي که بر دنياي اسلام حکمفرما بود، به نظر مي رسد، محدوديتي براي گردش و سفر وجود نداشته و اگر پديده اي رخ مي داده، تنها بر اثر ناآرامي منطقه اي بوده است و گرنه سياحان و دانشمندان از منزلت بالايي نزد مردم و حاکمان برخوردار بودند و رمز تقديم کتاب ها به حکام و رهبران سياسي، از اين تشويقها و ارزش گذاري ها نشأت مي گرفته است.
نقش گردش گري در تمدّن اسلام
بي گمان، گردش گري در ايجاد تمدّن ها و رشد آن نقش اساسي دارد. شماري از صاحب نظران بر اين باورند که هجرت، لازمه ي يک تمدّن است و نخستين تمدّن هاي بزرگ که در بين النهرين به وجود آمده از مهاجرت آرامي ها به بين النهرين سرچشمه گرفته است. (17) هجرت وقتي تمدّن ساز است که با هدف و انگيزه اي عالي همراه باشد. دريافت آثار پيشينيان و بهره وري از آنها با هجرت و گردش گري هدف مند، ممکن مي شود. سفر نقش آفرينان به مراکز علمي براي دست يابي به کتاب هاي پيشينيان و نسخه هاي خطي و بهره مندي از علم دانشمندان انجام مي پذيرفته است. بسياري از دانشمندان کتاب هاي خود را در سفر نگاشته اند. ابن سينا، بخش هاي منطق، مجسطي، اقليدس، رياضيات، موسيقي کتاب شفا را در اصفهان به پايان رساند. کتاب الانصاف خود را نيز در اصفهان نوشت. (18)شهر بصره و کوفه از سابقه ي علمي برخوردار بودند، ولي با رونق شهر بغداد که مرکز خلافت اسلامي بود، اين شهر مرکزيت علمي يافت و در آن جا تمام کتابهاي پيشينيان مورد توجّه قرار گرفت و به عربي ترجمه شد. از باب نمونه « اثولوجيا » افلوطين به دستور معتصم عباسي توسط عبدالمسيح بن عبدالله بن ناعمه حمصي و با نظارت ابويوسف يعقوب بن اسحاق کندي ( م: 258 هـ / 871م. ) به عربي ترجمه شد.
دانشمندان و طالبان علم از سرتاسر جهان اسلام به بغداد مي آمده اند. خطيب بغدادي در کتاب تاريخ خود که شرح حال دانشمندان و بزرگان وارد در بغداد را تا سال 463هـ/ 1071م. نگاشته، زندگي نامه 7799 تن دانشمند مرد و 32 تن دانشمند زن را ياد کرده است. (19)
دانشمدي مسلمان درباره ي نقش سفرهاي علمي در باروري علم و تمدّن در اسپانيا مي نويسد:
سفر از اندلس به سوي شرق در ميان دانشمندان روج بسيار داشت؛ زيرا که جريان تمدّن ساز همواره از مرکز به سمت نقاط کم فرهنگ تر روان مي شود. اندلس در آغاز بر علوم شرقي بسيار تکيه مي کرد و آنها را هم چون سر منشأ و اساس شناخت خود مي شمرد. به همين دليل مسافرت، عامل تقويت و تأييد پيوند ميان دو طرف شد و به زندگي علمي و فرهنگي اندلس امکان رشد و توسعه داد. اين مسافرت ها به اندلس امکان دادند تا از صورت کشور به نسبه عقب مانده و وابسته به مشرق، به صورت رقيب و گاهي بالاتر از آن درآيد. (20)
لازم به يادآوري است که ديدن و گزارش پيشرفت هاي ديگران، آن گاه در ترقي ملتي اثر دارد که خود را باور کرده باشند و به استعداد و توانايي خود اعتقاد داشته باشند. در غير اين صورت، اين آگاهي ها زمينه ي جذب و وابستگي به بيگانگان را فراهم مي سازد و اصل خويش را از ياد خواهند برد که به زودي به نمونه هايي از آن اشاره خواهد شد. اين گردش ها علاوه بر انتقال علوم، در ايجاد پيوند و دوستي بين ملت ها و انتقال فرهنگ و آداب و رسوم پسنديده به ديگر منقطه ها، دادوستدهاي اقتصادي و تجاري و يادگيري مهارت ها و معماري ها نقش داشته است.
آقا بزرگ تهراني در الذريعه درباره ي سفرنامه ها و فايده ها و و نتيجه هاي آن ها در بالا بردن پايه هاي علمي جامعه، مي نويسد:
رحله يا سفرنامه، به کتابي گفته مي شود که نويسنده آن چه را در شهر يا شهرهايي که به آن جا سفر کرده از اخبار مردم، عقايد، آداب و رسم هاي آنان، در زندگي و مرگ ديده و شنيده گردآورده است، يا در آن کتاب، گزارش سفر ديگري را ارائه کرده است. در گذشته اين گونه کتاب ها اثر فراواني در بالا بردن انديشه هاي ملت ها داشته است؛ زيرا آميختگي فرهنگ ها، راه را براي نرم کردن و مهرباني و مهرورزي هاي بشري فراهم مي سازد. کمي وسيله هاي نقليه و سختي سفر در گذشته، مهم ترين بازدارنده در اين راه بوده است. به گونه اي که اگر کسي اقدام به مسافرت طولاني مي کرد و به شهرهاي دور مي رفت، مردي شجاع و قهرمان و آگاه و با تجربه شناخته مي شد. ولي سختي ها مانع حرکت تاريخ به جلو نشد. در طول زمان مردان جهان گردي پيدا شدند که مشهور شدند و به مناطق دور دست سفر کردند و اطلاعاتي را جمع و فراهم کرده و آن چه در سفرها ديدند نگاشتند. (21)
به طور معمول، جهان گردان موفق کساني بودند که از سفرنامه هاي پيشينيان بهره مي بردند و با استفاده از مطالب آنها به کامل کردن اطلاعات خويش مي پرداختند و بيشتر آنان را افراد با انگيزه و دانشمند تشکيل مي داد.
اوج و فرود گردش گري در جهان اسلام
با دقت در سفرنامه هايي که به جاي مانده به اين نتيجه مي رسيم که آن چه از قرن سوم تا قرن هفتم وجود دارد، سياحت مسلمانان است به کشورهاي خاورميانه و خاور دور، مانند: ژاپن، آفريقا و اروپا. جهان گردان مسلمان گزارش سفر خويش را در کتاب هاي جغرافيايي و يا در تحقيقات تاريخي و عقيدتي ارائه داده اند. و در اين دوران خبري از رفت و آمد سياحان اروپايي و مردمان غرب مسيحي نيست. و گويا آنان هيچ گونه علاقه اي به گردش گري نداشته اند. گاه گاهي به يک جهان گرد و تاجر يهودي غربي در بلاد شرق بر مي خوريم. از قرن هشتم به بعد، به ويژه در قرن دهم مي بينيم که جريان گردش گري به طور دقيق به عکس جريان يافته است.جهان گردان مهم را غربي هايي تشکيل مي دهندکه به سرزمين هاي شرق روي آورده و گزارش هاي گوناگوني از آداب، ميراث فرهنگي، شيوه هاي حکومتي، اجناس و محصولات شهرهاي اسلامي داده اند و خبري از جهان گردان مسلمان نيست و يا اگر رحله هايي وجود دارد، در محدوده ي سفر حج و از منطقه اي اسلامي به منطقه اي ديگر است. در اين مقطع کمتر کسي با سياح مسلمان در مغرب زمين برخورد مي کند. در اين دوران سفرنامه نويسي و گردش گري در اختيار جهان گردان غربي است و در دنياي اسلام علاقه اي به آن ديده نمي شود. رمز اين تغيير و دگرگوني چيست؟ چرا کساني که علاقه اي به جهان گردي نداشتند، به حرکت و تکاپو مي افتند و مردماني که در دوران سخت دنيا را مي پيمودند بي تمايل به سفر مي شوند؟ به نظر مي رسد که علت عمده ي اين تغيير با رشد اقتصادي و فرهنگي جامعه ها بستگي دارد. زماني که دنياي اسلام و جهان شرق، پرچمدار تمدّن و پيشرفت بودند و براي دست يابي به حقايق و علوم تلاش مي کردند، جهانگردي در شرق از رونق بالايي برخوردار بود و سير و سياحت در اختيار مشرقيان مسلمان، زيرا هم از توانايي هاي مادي لازم برخوردار بودند و هم به کسب دانش و نشر آن اهميّت مي دادند و هم دانشمندان جامعه از ارزش والايي برخوردار بودند. در آن زمان دنياي غرب مسيحي دوران تاريک قرون وسطي را مي پيمود و مردمان آن از آگاهي هاي علمي بي بهره بودند و از جهت فرهنگي و اقتصادي دوران نکبت و سياهي را مي گذراندند. از اين روي، جايي براي سير و سياحت در انديشه آنان نبود. آن زمان که دنياي غرب راه پيش رفت را در پيش گرفت، سير و سياحت فرنگيان به دنياي شرق آغاز شد.
با ضعف دنياي اسلام و قدرت يافتن غرب، جهان گردان غرب در شرق زياد شدند و آنان پيش تازان تسخير سرزمين هاي اسلامي بودند. برابر اطلاعاتي که وجود دارد خاخام ها و کشيشان يهودي مسيحي در اين کار پيشگام بودند و گاهي آنان همراه با گروه هاي اعزامي رسمي به شرق مي آمدند. غربيان در اين سفرها تا آن جا که توانستند ميراث فرهنگي و يادگارهاي تمدّن اسلامي را به غارت بردند. موزه هاي انگلستان، فرانسه، آمريکا، آلمان و روسيه با آثاري تزيين شده است که از جهان اسلام و از جمله ايران به غارت رفته است. آنان بناها را ويران مي کردند تا سنگ هاي با ارزش آنان را به غارت برند. البته در اين خيانت، غارت گران و جاهلان داخلي نيز نقش داشتند. در کتابخانه هاي آنها به ويژه کتابخانه ي واتيکان، نسخه هاي خطي نگاشته هاي اسلامي فراوان ديده مي شود. برخلاف جهان گردان مسلمان که در پي کسب حقيقت بودند و مردم را به سوي رستگاري ره مي نمودند. جهان گردان غربي پيام آور غارت و تجاوز و پيش قراول يورش به حوزه اسلامي و باني غارت ميراث فرهنگي مسلمانان بودند. آن چه مسلم است کسي مي تواند جهان گرد باشد که از توانايي هاي مادي کافي برخوردار باشد، چه آن ابزار را دولت در اختيار او قرار دهد و يا خود از ثروت کافي بهره مند باشد و يا اين که با تجارت و کار، سفرهاي خويش را ادامه دهد و يا مانند عرفا و متصوفه کشکول به دست، سرزمين ها را در نوردد.
امروز نيز، جريان جهان گردي از غرب به شرق، رونق بيشتري دارد و اين ناشي از توسعه و پيش رفت علمي و توان اقتصادي آنهاست؛ چرا که دنياي اسلام هنوز به مرحله ي رشد کافي نرسيده و خود باوري کامل را در نيافته است.
به هر حال، بحث درباره ي گردش گري در تمدّن اسلامي را در دو محور پي مي گيريم.
* جهان گردان مسلمان؛
* جهان گردان غربي.
جهان گردان مسلمان در دوران تمدّن اسلامي
در دوران تمدّن اسلامي بيشتر گردش گران مسلمان را دانشمندان تشکيل مي دادند: شماري از آنان در سفرهاي رسمي به نگارش سفر خود مي پرداختند و گروهي به جهت مسئوليتي که در ديوان و يا بريد ( پست ) داشتند علاقه مند به سير و سفر بودند، تا اطلاعات دقيق تري براي کار خويش داشته باشند، شماري بر اثر علاقه به فراگيري علم و تجربه، به جهان گردي مي پرداختند و شماري نيز سفرهاي خود را به اماکن ديني و مقدس آغاز کرده و به ديگر جاي ها نيز مي رفتند.جهان گرداني در تاريخ نامشان باقي مانده که گزارش سفر خويش را به گونه هاي مختلف نوشته و در دسترس قرارداده اند که برخي از آن گزارش ها موجود است. بسياري نيز فقط، در کتاب هاي پيشينيان از سفر آنان گزارشي ارائه شده است. اين سفرنامه ها نقش فراواني در گسترش و جابه جايي فرهنگ و علوم و ترقي آن به جاي گذاشته است.
انگيزه هاي جهان گردان مسلمان
گردش گري در تمدّن اسلامي، به انگيزه هاي گوناگوني انجام مي پذيرفت و افراد را از خانه و وطن، به سرتاسر جهان مي کشاند و به ترک اقوام و نزديکان تشويق مي کرد که به مهم ترين آنها اشاره مي شود:1. کسب دانش:
علاقه به دانش، انسان را به حرکت و هجرت وا مي دارد. آوازه ي مراکز علمي بزرگ و شخصيت هاي ساکن در شهرهاي گوناگون، اشخاص را به تکاپو و حرکت فرا مي خواند. بسياري از شخصيت هاي فرهيخته ي علمي کساني هستند که در پي فراگيري دانش به سير و سفر پرداخته اند و اين مهم در تمام رشته هاي علوم اسلامي شواهد و مدارک دارد.نهضتي که در قرن دوم و سوم هجري براي گردآوري حديث ايجاد شده بود، افراد علاقه مند را وادار ساخت که به گردش گري براي ثبت و اندوختن حديث بپردازند. شيخ صدوق (م: 381 هـ / 1002م. ) سفر خود را براي گردآوري حديث از رجب سال 339 هـ /950 م- سال 347 هـ / 985م. ادامه داد. او از قم و ري به مشهد رفت و در شهرهاي نيشابور، مرو، بغداد، کوفه، مکه، فيد، همدان، بلخ، سرخس، ايلاق، سمرقند و فرغانه به گردآوري حديث پرداخته (22) و کتاب هاي مفيدي مانند: من لايحضره الفقيه، عيون أخبار الرضا، علل الشرائع ، ماني الأخبار، توحيد صدوق، خصال و ثواب الاعمال، با باب بندي و موضوعات ابتکاري را نگاشته است.
ابن عساکر (م: 571 هـ. / 1176 م. ) صاحب کتاب گران سنگ تاريخ دمشق، اهتمام زيادي به کسب حديث داشت. وي، در اين کتاب، شرح حال تمام کساني را که از اول اسلام تا زمان وي به شهر دمشق آمده بودند نگاشته و دو سفر علمي به نقاط مختلف دنياي اسلام داشته است.
سفر اوّل:
نخست به بغداد رفت و در مدرسه ي نظاميه و ديگر حوزه هاي علميه آن شهر حديث شنيد، فقه و خلاف و نحو آموخت. در سال 521 هـ / 1117م. به مکه رفت و در مکه و مدينه از کسان بسياري حديث شنيد. در بازگشت از مکه 525 هـ / 1131 م. در بغداد ماند. در خلال 5 سالي که در بغداد بود از شهرهاي کوفه، موصل، رحبه، ديار بکر و جزيره ديدار کرد و با محدثان و حافظان حديث گفت و شنيد. سپس به دمشق بازگشت و ازدواج کرد.سفر دوم:
ابن عساکر در 529 هـ / 1135 م. به قصد خراسان و از راه آذربايجان حرکت کرد. در اين سفر با سمعاني صاحب انساب در مرو ديدار کرد و همراه او به نيشابور و هرات رفت. در اين سفر 4 ساله در نيشابور، مرو، مزار، سرخس، ابيورد، طوس، بسطام، بيهق، دامغان، زنجان، تبريز، ري، اصفهان، حلوان و همدان حديث گفت و شنيد. شمار اساتيد او را در حديث بالغ بر 1300 مرد و بيش از 80 زن نوشته اند. (23)او کتاب الاربعين البلدانيه را در اين سفر نگاشت که چهل حديث در چهل مکان، در چهل موضوع از چهل محدّث، شنيده بود.
اين دو نمونه اي از محدثان شيعه و اهل سنت بود که به آن اشارت شد.
براي فراگيري دانش فقه نيز بسيتري از فرهيختگان به گردش گري پرداختند و سرزمين هاي گوناگون را در نورديدند، تا از محضر بزرگان بهره برند. از جمله شافعي بود که هم در عراق و حجاز بوده وهم در مصر به سر برده است. علامه حلّي، شهيد اول و ثاني، کراجکي و شيخ بهائي را مي توان از دانشمندان شيعه به عنوان نمونه معرفي کرد. سفرهاي علماي شيعه سبب آگاهي آنان از آراي فقهاي اهل سنت و ارائه ي ديدگاه هاي نو بوده است؛ از اين روست که ديدگاه هاي علامه حلي و دو شهيد از برجستگي خاصي برخوردار است و فروع هاي بيشتري را مطرح کرده اند.
در دانش عرفان بزرگان صوفيه براي کسب معنويت و بهره بردن از محضر بزرگان به گردش گري مي پرداختند و اين امر در ميان عرفا از ويژگي خاصي برخوردار است. حلاّج ( م: 309هـ / 922م. ) ابن عربي ( م: 638 هـ/ 1241م. ) مولوي ( م: 670هـ / 1271 م. ) نسفي ( م: 616 هـ / 1219 م. ) مؤلف المصباح في التصوف و... بارها به سياحت پرداخته اند. آنان افزون بر فراگيري دانش به نشر انديشه در اين سفرها دست مي زدند و مريدان دل باخته اي را با خود همراه مي ساختند. (24) در علوم ديگر نيز، اين گردش گري معمول بود. پختگي انديشه هاي افرادي مانند: بوعلي و سعدي از سفرهايي نشأت مي گيرد که در آن به تجربه اندوزي پرداخته اند.
2. تبليغ:
تبليغ و نشر انديشه ي اسلامي يکي ديگر از انگيزه هاي جهان گردان مسلمان بود. برخي از سفرنامه نويسان، انگيزه ي سفر خويش را نشر احکام ديني بر شمرده اند.احمد بن فضلان بن عباس بن راشد، از گردش گراني است که هدف اصلي خويش را تبليغ و آشنا ساختن مردم بلغار با اسلام معرفي کرده است. وي در صفر 309 هـ /921 م. همراه گروهي به عنوان فرستاده ي خليفه ي عباسي ( المقتدر بالله )، به جانب بلغارستان حرکت کرد. علت اين مأموريت اين بود که پادشاه بلغار و مردمش در روزگار المقتدر، مسلمان شدند و او نماينده اي را نزد خليفه فرستاد و از او خواست کسي را بفرستد تا به آنان نماز و احکام ديني بياموزد. براي آنها مسجد بسازد و منبري نصب کند، تا در تمام شهرها و اقطار مملکت، اسلام را معرفي کنند و خود را از پادشاهان مخالف حفظ کند. (25)
ياقوت حموي مي نويسد:
از چگونگي اسلام آنها اطلاعي ندارد و فقط اطلاعات وي از رساله ابن فضلان است. (26)
ياقوت از اين سفرنامه در معرفي شهرهاي: خوارزم، باشغرد، بلغار، اتل، روس و خزر، استفاده کرده است. بار تولد: معتقد است پايتخت بلغارها که ابن فضلان به آن جا رفته، نزديک روستاي کنوني بلغاري، واقع در جمهوري خود مختار تاتارستان شوروي سابق است. (27)
از ديگر جهان گردان، شيخ احمد قمي است. وي، در سال 922 هـ / 543 م. در قم متولد شد و در زمان حکومت صفويه که گروه هايي از طلاب و روحانيون ايراني همراه تجار و جهان گردان علاقه مند براي تبليغ و تجارت به سوي ديگر کشورها مي رفتند، شيخ احمد قمي نيز به سيام ( تايلند ) رفت و ده سال به تبليغ پرداخت و در شهر آيوتايا شهرت زيادي پيدا کرد و شماري را مسلمان کرد و با خانمي از خانواده هاي بزرگ و سرشناس آن جا ازدواج کرد. تبار وي هم اکنون مسلمانان تايلند را تشکيل مي دهند و در سال 1385 هـ / 1965 م. سنگ قبر وي مشخص شد و يکي از نوادگان او به نام احمد، همراه با ديگر نوادگانش که شماري بودايي نيز هستند، مقبره اي براي وي ساختند. (28)
به نظر مي رسد که ارتباط دربار صفويه با سيام و منطقه تايلند، زياد بوده است. در سال 1096 هـ/ 1685م. محمد ربيع بن محمد ابراهيم به عنوان واقعه نويس، همراه با هيئتي به سرپرستي محمد حسين بيک به سوي سيام رفت. محمد ربيع سفرنامه ي خود را به نام « سفينه ي سليماني » نگاشت و گزارش نسبتاً خوبي ارائه داد. (29)
مسلمانان اندونزي، اسلام خود را مرهون دو جهان گرد تاجر عرب ايراني نژاد، به نام هاي: عبدالله عريف و برهان الدين شاگرد وي، بودند که از بازرگانان مقيم گُجرات هند به شمار مي رفتند. (30) بنابراين، تبليغ اسلامي يکي از انگيزه هاي جهان گردان مسلمان و تاجران مؤمن بوده است.
3. آشنايي با جهان:
شماري از سياحان مسلمان درصدد بودند با سرزمين هاي مختلف آشنا شوند و از آغاز سفر خويش نيز، در پي آگاهي و اطلاع از وضعيت شهرها، آداب و رسوم و شگفتي هاي تاريخي و منطقه اي بودند و در ضمن از فراگيري دانش و آشنايي با دانشمندان بزرگ غافل نبودند. اينان دست آوردهاي سفر خويش را در گزارش رخدادها خلاصه نمي کردند، بلکه با استفاده از آن به نگارش تاريخ و جغرافيا دست مي زدند و يا به روشن گري مسائل علمي مي پرداختند.4. مأموريت رسمي:
گروهي از جهان گردان، سفيران و نمايندگان دولت ها و حکومت هاي ديني بودند که به سرزمين هاي ديگر اعزام مي شدند. آنان در ضمن انجام مأموريت، خاطرات خود را مي نگاشتند و به تشريح وضعيت اجتماعي مردم آن منطقه ها و سرزمين ها و آداب و رسوم آنان مي پرداختند. سفرنامه ابو دُلَف در يک مأموريت رسمي نگاشته شده است.پينوشتها:
1. آدم مِتز، تمدّن اسلامي در قرن چهارم هجري، ترجمه: عليرضا ذکاوتي قراگزلو، ج9، ص 160، اميرکبير، تهران.
2. ويل دورانت، تاريخ تمدّن ، ج1، ص 4، انتشارات علمي، فرهنگي، وي درباره ي وحدت مي نويسد:
شايد لازم باشد که در ميان مردم در عقايد اساسي و ايمان به غيب و به چيزي که کمال مطلوب است وحدتي ايجاد شود، چه در اين صورت يپروي از اصول اخلاقي از مرحله سنجش ميان نفع و ضرر کار، تجاوز مي کند و به مرحله عبادت در مي آيد.
3. فؤاد سزگين، گفتارهايي پيرامون تاريخ علوم عربي و اسلامي، ترجمه: محمد رضا عطائي ص 210، آستان قدس.
4. ارنولد توين بي، تاريخ تمدّن، ترجمه يعقوب آژند، ص 661 و 573، انتشارات مولي.
5. فرهنگ معين، ج5، ص 1030 - 1031، امير کبير.
6. گفتارهايي پيرامون تاريخ علوم عربي و اسلامي ، ص 208.
7. مجله پيام يونسکو انتشار مهر 1371 شماره 259 ، ص 40، مقاله ي مکتب تولدو، عبدالرحمن بدوي.
8. همان، ص 27.
9. کليفور دادموند بوسورت، سلسله هاي اسلامي، ترجمه: فريدون بدره اي، ص 306، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، تهران.
10. عنکبوت (29) آيه 20؛ روم (30) آيه 42؛ نحل (16) آيه 36؛ نمل (27) آيه 69؛ انعام (6) آيه 11؛ آل عمران (13) آيه 137.
11. يوسف (12) آيه 109؛ روم (30) آيه 9؛ فاطر (35)آيه 44؛ غافر (40) آيه 21، 82؛ محمد (47) آيه 10.
12. حج (22) آيه 46.
13. آل عمران (3) آيه 137.
14. کشف الظنون، ج1، ص 46.
15. ابن خردادبه، مسالک و ممالک، ترجمه ي دکتر حسين قره چانلو، ص 82، نشر نو، تهران.
16. همان، ص 139.
17. دکتر شريعتي، تاريخ تمدّن، ج1، ص 56؛ مجموعه ي آثار، ص 11.
18. دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ص 4، ص 5.
19. دکتر منيرالدين احمد، نهاد آموزش اسلامي، ترجمه محمد حسين ساکت، ص 19، آستان قدس رضوي.
20. مجله پيام يونسکو، شماره ج37، ص 259.
21. آقا بزرگ تهراني، الذريعه، ج10، ص 165، دار الاضواء.
22. شيخ صدوق، معاني الاخبار، ص 9، مقدمه رباني شيرازي، ص 9- 25.
23. دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ج4، ص 292- 294.
24. فؤاد سزگين، تاريخ التراث العربي، ج4؛ في العقائد و التصرف، ص 137 و 138؛ کتابخانه آيت الله مرعشي، قم.
25. سفرنامه ابن فضلان، ترجمه سيد ابوالفضل طباطبائي، چاپ دوم انتشارات شرق، تهران.
26. ياقوت حموي، معجم البلدان، ج160، ص 486، دارا احياء التراث العربي.
27. دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ج4، ص 403.
28. مجله نامه فرهنگ، شماره ي 9، ص 163 و 166.
29. دکتر عبدالهادي حائري، نخستين رويارويي هاي انديشه گردان ايران با دو رويه ي تمدّن بورژوازي غرب، ص 164، امير کبير، تهران.
30. مرتضي اسعدي، جهان اسلام، ج1، ص 285.
جمعي از نويسندگان مجله فقه، (1388)، جهان گردي در فقه و تمدن اسلامي، قم: مؤسسه بوستان کتاب ( مرکز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم )، چاپ سوم