فراگيري و نشر دانش
اسلام به دانش پژوهي، سفارش فراوان کرده و جايگاه آن را بس والا دانسته است؛ از اين روي، سنت دانشجويي در اسلام همواره بين مبتدي و منتهي برقرار بوده است. همه ي دانشوران سعي بر آن داشته اند، در سلک دانشجويان باشند. بدين جهت، فقها پس از سال ها تحصيل، براي افزودن بر يافته هاي علمي خويش و انتقال آن به ديگران، همواره سير و سفرهاي علمي داشته اند. در اين جا از فقيهاني که براي فراگيري و نشر دانش، افزون از ديگران مسافرت داشته اند، ياد مي کنيم:1. ابوالفتح شيخ محمد کراجکي (374- 449 هـ . ق)
از بزرگان فقها و متکلمان شيعه اماميه که براي کسب دانش، ادب، فقه، حديث و... به سرزمين هاي اسلامي سير و سفر بسيار داشته است. وي در فراگيري دانش سخت کوش بوده و دانش و معرفت، گم شده ي او به شمار مي رفته و در پي آن سرزمين هاي بسياري را در نورديده است. از دانشوراني که در شهرهاي گوناگون زيسته اند، گرچه موافق اهل بيت نبوده اند، بهره مي برده است. در سال 407 هـ . ق. و 426 هـ . ق. سفري به مصر داشته، و با دانشمندان آن ديار ديدار کرده است. در سال 410 هـ. ق. 412 هـ . ق. و 416 هـ . ق. وارد رمله فلسطين شد و در حوزه درس دانشوران آن جا شرکت کرد و از نزديک با مراکز علمي آنجا آشنا شد. در سال 412 هـ . ق. به زيارت خانه ي خدا براي انجام مناسک حج و مدينه سفر کرد و در سال 418 هـ . ق. به بلبيس و 399 هـ . ق. به ميافارقين ( از شهرهاي ترکيه ) رفت. وي، افزون بر اين، ميان شهرها و کشورهاي گوناگون، چون: دمشق، بغداد، حلب، طبريه، صيدا، صور و طرابلس رفت و آمد داشت و در هر منطقه مدتي اقامت مي گزيد. بر اثر مسافرت هاي بسيار، با شخصيت هاي سياسي، قضات و دانشمندان برجسته ي کشورهاي ياد شده آشنا شده بود و بر انديشه و افکار معاصر احاطه کامل داشت. از اين روي، پاسخ گوي توانايي به مسائل مورد ابتلاي جامعه خويش بود.وي، بيشتر آثار خود را در سفر در پاسخ به مسائل مورد نياز، يا به درخواست مؤمنان نگاشته است، از جمله:
* انتفاع المؤمنين بما في أيدي السلاطين:
اين اثر را به درخواست برخي برادران ايماني در سفر به صيدا نگاشته است.* الزاهد في آداب الملوک:
اين اثر را در پاسخ به درخواست امير صارم الدوله نوشته است. (1)2. ابوعبدالله اسد بن فرات بن سنان:
در 142 هـ. ق . در حران ديده به جهان گشود. در کودکي همراه پدر، به قيروان سفر کرد و از آن جا به تونس رفت و پس از مدتي عازم بلاد شرق شد. در مدينه از حوزه ي درس مالک، موطأ را آموخت. پس از آن به عراق رخت کشيد و در حلقه درس ابويوسف و محمد بن حسن شيباني، شرکت جست. پس از رحلت مالک (م 179 هـ . ق). به مصر رفت. در نتيجه ي سفر زياد و بهره وري از عالمان بسيار، از جايگاه رفيعي در فقه برخوردار شد و سرانجام به قيروان بازگشت. در 203 هـ . ق. منصب قضاوت را پذيرفت و قاضي القضات قيروان شد. (2)3. ابو زکريا يحيي بن عمر بن يوسف بن عامر کناني
در سال 213 هـ. ق. در اندلس چشم به جهان گشود و در نواحي به تحصيل دانش نزد عبدالملک بن حبيب (م 238 هـ . ق. ) پرداخت. در جواني به قيروان سفر کرد و از حوزه ي درس دانشمند بلندآوازه، « سَحنون » (240 هـ . ق. ) استفاده برد. از آن جا به سرزمين مصر رفت و از حوزه ي بحث يحيي بن بکير ( م 231 هـ . ق. ) بهره برد. آنگاه به حجاز رخت کشيد. در حلقه درس ابي مصعب زهري شرکت جست و با تلاش و پشتکار به مرحله اي رسيد که داناتر از او به موطأ مالک و المدونه سحنون کسي نبوده، سرانجام در « سوسه » اقامت گزيد و در سال 289 هـ . ق. بدرود حيات گفت. (3)4. امام محمد غزالي (450 - 505 هـ. ق)
وي از دانشمندان بنام اسلام است. در سي سالگي در تمام علوم رسمي و فنون متعارف زمان، سرآمد و استاد کامل شد و در نيشابور به کار تأليف و تدريس پرداخت. پس از فوت امام الحرمين (م 478هـ . ق) خدمت خواجه نظام الملک، وزير ملکشاه سلجوقي رسيد. (4) خواجه او را گرامي داشت. روز به روز بر عزتش افزوده گشت. در سال 484 هـ . ق. منصب تدريس نظاميه بغداد به او واگذار شد. (5) از آن پس بر کرسي تدريس وعظ و خطابه نشست و به مناظره نگارش يافته هاي علمي خود پرداخت. 39 سال داشت که انقلاب دروني در او ايجاد شد. از همه ي وايستگي ها در گذشت و آن چه در باطن داشت. آشکار ساخت.وضعيت جديد غزالي، عنان از کفش ربود. آهنگ سفر شام در سرداشت و به ظاهر، زيارت خانه خدا را بهانه کرد. در ذيقعده سال 488 هـ . ق. با ابوالقاسم حاکمي (م: 525 هـ . ق) از بغداد بيرون رفت. در اين سفر به گونه ي ناشناس، با لباس مبدل در بلاد شام، جزيره ي ( بين النهرين )، بيت المقدس و حجاز به گشت و گذار پرداخت. در سفر بيت المقدس به رياضت، خلوت و زيارت حضرت ابراهيم (عليه السّلام) در الخليل و ديگر مشاهده مشرفه سرگرم بود. (6) پس از آن در 418 هـ . ق. به حجاز سفر کرد. پس از اداي مناسک حج، زيارت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و مشاهده و مکان هاي مقدس مدينه، به بغداد بازگشت. پس از اندکي توقف در بغداد، به نيشابور سفر کرد و سرانجام در طوس اقامت گزيد. (7)
دست آورد سفر دوازده ساله ي وي، افزون بر گردش گري و سياحت در سرزمين هاي اسلامي، آشنايي با مردم و گروه هاي گوناگون و سير و سفر روحاني، نگارش اثر ارزش مند احياء علوم الدين بود که در دوران عزلت در شام، آن را پايان برد و در اين بين، اثر ديگري به نام اربعين به جا گذاشت. هنگامي که در نيشابور اقامت داشت، اثر مهم ديگري به نام المنقذ من الضلال را نوشت که از ديد برخي دانشوران، اين اثر اعتراف نامه غزالي است.
5. علامه حلي (648 - 726 هـ . ق)
دانشور جامع شيعه، در افق شهر حلّه درخشيد و در جواني به عالي ترين مدارج علمي دست يافت و براي ديدار با دانشمندان مذاهب اسلامي، به شهرهاي عراق، از جمله: بغداد سفر کرد. سپس براي آشنايي با ديار عجم و نشر دانش، راهي ايران گرديد. از بسياري از شهرهاي ايران ديدن کرد. در محافل علمي حضور يافت و با علماي اهل سنت به مناظره و بحث علمي پرداخت. علامه در سلطانيه با علماي بزرگي چون: علاء الدوله سمناني و صفي الدين اردبيلي، ديدار داشت. در همين سفر بود که سلطان محمد خدابنده با راهنمايي هاي علامه به مذاهب شيعه گرويد و به علامه علاقه مند شد. در سفر و حضر، علامه همراه شاه بود. براي بهره مندي شاگردان از حوزه درس علامه، شاه، امکانات مدرسه سيّار را فراهم ساخت. در سفر چادرهايي به صورت غرفه هاي مجزا بر پا مي شد و در هر کدام، حلقه ي درس برگزار مي شد. از نوشته هاي علامه استفاده مي شود. وي برخي از آثار خود را در مدرسه ي سيّار کرمانشاه نگاشته است. بدين گونه علامه، دانش پژوهشي و دانش گستري را با سير و سفر هم آهنگ ساخت. (8)6. محمد بن جمال الدين مکي عاملي، معروف به شهيد اول (734 - 786 هـ . ق)
از فقهاي بلند آوازه شيعه، در جزين از شهرهاي لبنان ديده به جهان گشود و پس از بهره گيري از دانش دانشوران برجسته ديار خود، به سير و سفر علمي پرداخت و به دورترين مراکز علمي و مهم ترين کانون هاي دانش چون: حله، بغداد، مکه مکرمه، مدينه منوّره، شام، بيت المقدس و... رخت کشيد. چندين سفر به حلّه، که در آن زمان بزرگ ترين مرکز دانش شيعه بود، داشت. از دانشمندان آن جا، از جمله فخر المحققين بهره برد. وي براي احاطه بر ديدگاه هاي عصر خود، در مراکز علمي شيعه و سني، به ويژه در حوزه ي درس علماي اهل سنت بسيار رفت و آمد داشت. کتاب هاي آنان را به دقت مطالعه مي کرد. در اين سفرها، افزون بر آگاهي دقيق از آرا و ديدگاه هاي مختلف و تضارب ديدگاه هاي گوناگون، با اقطاب مذاهب اسلامي ديدار داشت. از حدود چهل شيخ اهل سنت، که هر کدام در منطقه اي از جمله: در مکه مکرمه، مدينه منوره، دارالسلام بغداد، مصر، دمشق، بيت المقدس، الخليل و... مي زيستند، اجازه ي نقل روايت و آثار آنان را دريافت کرد. (9) از باب نمونه، در « الخيل » با شيخ برهان الدين جعبري ديدار کرد، از وي دانش آموخت. (10) در شام در 776 هـ . ق.، با قطب الدين رازي، شاگرد علامه حلي، مؤلف المحاکمتين، شرح مطالع، شرح قواعد و... ديدار داشت. اين فيلسوف مورد اعجاب شهيد بود و از او به « بحر لاينزف » ياد کرده است. در حوزه ي علوم عقلي او شرکت جست. (11) و از درياي دانش او بهره فراوان برد. از او اجازه ي نقل آن چه خود او اجازه داشت، دريافت کرد.شهيد اوّل، در سير و سفرهاي علمي خويش، نه تنها به آموزش مي پرداخت، بلکه دانش گستر نيز بود. در حجاز، مصر، سوريه (دمشق)، فلسطين، عراق، به ويژه در حلّه و دمشق، حوزه ي درس مستقل فقه و اصول داشت. وقتي به وطن خويش بازگشت، حوزه ي دانش جزين را تأسيس کرد. در سفرهاي ياد شده شاگردان بسياري از او بهره برده اند که نام آنان در کتاب هاي تراجم آمده است.
شهيد اوّل، پس از سال ها تلاش و سير و سفرهاي دانش اندوزي و دانش گستري و پرورش نيروهاي علمي کارآمد، سرانجام در 786هـ. ق. ديده از جهان فرو بست. (12)
7. شيخ مرتضي انصاري (1214 - 1281 هـ . ق)
از فقهاي نام آور قرن اخير، از دزفول بارها براي تحصيل دانش به حوزه ي کربلا و نجف سفر کرد و از فقها و بزرگان عصر بهره برد. شيخ در 1240 هـ . ق. به قصد زيارت امام رضا (عليه السّلام)، ديدار رجال دانش و بهره وري علمي از آنان در شهرهاي ايران آغاز سفر کرد. شيخ به هنگام بيرون رفتن از دزفول، انگيزه ي سفر خويش را اين گونه بيان مي کند:آن چه را از علماي عراق بايد ببينم، ديده ام و مايلم در اين سفر اگر از علماي ساکن ايران شخصيت هايي يافت شود که ممکن باشد مورد استفاده قرار گيرند، آنان را ملاقات کرده و از ايشان بهره مند گردم... . (13)
شيخ انصاري همراه برادرش شيخ منصور، سير و سفر علمي را آغاز کرد. در مسير راه حتي به هنگام حرکت، به برادرش درس معالم مي داد. با وي مباحثه علمي داشت، تا به شهر بروجرد وارد شد. پس از دو روز توقف و ديدار با علماي بروجرد عازم اصفهان شد. در حوزه ي درس سيد محمد باقر رشتي حاضر گرديد. سيد وقتي به مقام علمي شيخ آشنا شد، از شيخ انگيزه ي سفر به اصفهان را جويا شد. شيخ هدف خود را از سفر به اصفهان، ديدار با دانشمندان و آشنايي با مراکز دانش شمرد. سيد با اصرار بسيار از شيخ خواست در اصفهان بماند، شيخ نپذيرفت و اصفهان را به مقصد کاشان ترک گفت. در کاشان با عالم برجسته، مرجع فتوا، ملا احمد نراقي ديدار کرد و وي را از هر جهت کامل يافت. حدود چهار سال در کاشان ماند. از حوزه ي درس نراقي بهره برد. وقتي شيخ از کاشان عازم سفر شد، نراقي گفت:
در مسافرت هاي مختلف، بيش از پنجاه مجتهد مسلم ديده ام، ولي هيچ يک مرتبه علمي شيخ انصاري را نداشتند.
ملا احمد نراقي، براي شيخ اجازه ي بسيار مفصلي صادر کرد. شيخ انصاري از کاشان به قصد مشهد مقدس حرکت کرد. در مشهد به زيارت و ديدار علما پرداخت. سپس به تهران بازگشت و از آن جا راهي دزفول شد.
از آن جا که شيخ انصاري به مرکز دانش شيعه ي نجف اشرف بسيار علاقه مند بود، ميدان فعاليت علمي و پرورش نيروهاي کارآمد را در آنجا بيشتر فراهم مي ديد، دزفول را به قصد نجف اشرف ترک گفت. در 1249 هـ . ق. وارد نجف شد. شيخ انصاري در زماني که در نجف مي زيست، سفري به مکه مکرمه و مدينه نيز داشت. اين سفر جهت زيارت و انجام مناسک بوده است. شيخ انصاري پس از صاحب جواهر مرجعيت عامه يافت و منشأ برکات بسيار براي جهان اسلام شد. (14)
تبليغ و ترويج دين
يکي از اساسي ترين هدف هاي فقيهان و دانشوران، رساندن پيام اسلام، به قشرهاي گوناگون جامعه و گسترش آن در ميان مردم است. فقهاي اسلام از اين وظيفه ي خطير هيچ گاه غافل نبوده اند. بسياري از آنان در انجام اين رسالت، سير و سفر بسيار به مناطق مختلف جهان داشته اند، از جمله:1. شيخ علي بن حسين کرکي، معروف به محقق ثاني (868 - 940 هـ . ق)
از شخصيت هاي بزرگ فقهي شيعه است که به انگيزه ي گسترش دامنه ي آگاهي علمي، آشنايي با مراکز دانش، تبليغ و ترويج دين به سفرهاي پردامنه اي دست زده است. ابتدا به شام ( دمشق ) سفر کرد. از آن جا راهي بيت المقدس و الخليل شد، سپس به مصر رفت. در همه ي اين سفرهاي پي در پي در حلقه ي درس علماي اهل سنت شرکت مي جست و از بسيار آنان موفق به دريافت اجازه ي نقل روايت گرديد. وي با کوله باري از تجربه ي علمي و ديدار با چهره هاي متفکر جهان اسلام، راهي سفر عراق شد. در نجف اشرف، مرکز دانش شيعه اقامت گزيد. به بحث، تدريس و تحقيق سخت سرگرم شد. در اين زمان پادشاهان صفوي در ايران حکومت داشتند. شاه اسماعيل صفوي طي پيامي از محقق ثاني براي آمدن به ايران دعوت رسمي به عمل آورد.اين درست در زماني بود که شاه اسماعيل به سمت خراسان با سپاه خود در حرکت بود. محقق ثاني شرايط پيش آمده را بررسي و سبک و سنگين کرد. سرانجام به اين نتيجه رسيد که بايد از فرصت پيش آمده در جهت تبليغ و ترويج دين بهره گرفت و شيعيان را که در طول تاريخ مظلوم بوده اند، ياري رساند. به اين انگيزه، به ايران سفر کرد و در مسير خراسان به شاه اسماعيل صفوي پيوست ودر فتح هرات با او همراه بود. محقق ثاني با آمدن به ايران منشأ آثار و برکات فراوان شد. در پرتو تلاش هاي علمي و ارشادي او اسلام دوباره يافت و تشيع از غربت رهيد. (15)
2. شيخ عزالدين حسين، پدر شيخ بهايي (915 - 985 هـ . ق. )
وي از دانشمندان و فقهاي برجسته جبل عامل بود که به دليل فشارهاي سياسي از سوي حکومت عثماني شهر و ديار خود را ترک گفت و به دنبال سرزميني که بتواند به وظايف ديني - اجتماعي خويش عمل کند و آيين تشيع را تبليغ و ترويج کند، به سير و سفر پرداخت. ابتدا به همراه شهيد ثاني به سوي استانبول و مصر سفري داشته که شهيد در سفر قسطنطنيه از همراه خود، شيخ حسين بن عبدالصمد ياد مي کند و نقطه ي جدايي خود را در استانبول ياد مي کند. شيخ حسين بن عبدالصمد پس از جدا شدن از شهيد به سوي ايران حرکت کرد و شهيد به سمت عراق (16 ق)، پس از ديدار از شهرها و استفاده از علماي بلاد اسلامي به شهر قزوين، که آن روزگار پايگاه اصلي شيعه و مرکز حکومت شاه طهماسب صفوي بود، وارد شد. پس از مدتي که در قزوين ماند، از سوي حکومت منصب شيخ الاسلامي هرات به او محول شد. به سوي خراسان و هرات بار سفر بست. در آن زمان، مردم خطّه ي ماوراء النهر با آيين تشيع آشنايي چنداني نداشتند. شيخ عزالدين حسين با هماهنگي شاه طهماسب، هشت سال در سرزمين هرات ماند و به تدريس علوم و نشر معارف اهل بيت و اجراي احکام و مقررات اسلام و تبليغ و ترويج دين پرداخت. در پرتو هدايت هاي او گروه هاي بسياري از مردم خطّه ي هرات به مذهب شيعه گرويدند. وي پس از هشت سال اقامت، به زيارت خانه خدا و مجاورت دوست به مکه سفر کرد که در اين سفر، خوابي سرنوشت او را تغيير داد و به بحرين کوچيد و در آن جا بدرود حيات گفت. (16)3. ابوبکر بن شهاب حضرمي، عالم جامع نگر و اصلاح طلب
در سال 1262 هـ . ق. در حضرموت ديده به جهان گشود. براي کسب دانش به مکه ي مکرمه سفر کرد. از محضر درس شيخ المشايخ حجاز، احمد زيني دحلان استفاده کرد. سپس به حضرموت بازگشت، آن گاه به عدن و سرزمين هاي اطراف آن سفر کرد و با اميران حج ارتباط برقرار کرد. از آن جا به سنگاپور و جاوه رخت کشيد و مدت چهار سال در مناطق خاور زمين به تجارت پرداخت. در ضمن تجارت، از مسائل سياسي و حوادث اجتماعي غافل نبود. وي را در سرزمين هاي شرقي چون: هند، ماله و جاوه به عنوان عالمي اصلاح طلب مي شناختند.حضرمي، در 1302 هـ . ق . سفر تبليغي- تجاري به عدن، مکه مکرمه و مدينه داشت و از آن جا رهسپار مصر، شام، بيت المقدس و استانبول شد و سرانجام در حيدر آباد دکن ديده از جهان فرو بست. برخي وي را شيعه و برخي او را دوستدار اهل بيت دانسته اند. (17)
4. علامه سيد محمد بن عقيل بن عبدالله (1279 - 1350 هـ. ق)
در 1279 هـ . ق. در شهر مسيله از شهرهاي حضرموت ديده به جهان گشود. نزد پدر و علماي حضرموت مقدمات علوم و فقه را فراگرفت. پس از مطالعه بسيار و رشد علمي، از حضرموت به قصد تبليغ و ترويج دين به سنگاپور و جاوه ( جزيره اي در اندلس ) سفر کرد. در تاريخ 1296 هـ . ق وارد سنگاپور شد و براي امرار معاش به تجارت پرداخت، با نظمي که در زندگي داشت، از اوقات خود بيشترين استفاده را مي کرد. با مطالعه ي فراوان به درجات عالي علمي رسيد. و در سنگاپور، مجلس مشاوره اسلام را پايه گذاري کرد. اين مجلس احکام اسلام را برابر مذاهب فقهي مسلمانان اجرا مي کرد. افزون بر اين، جمعيت اسلامي، مجله، روزنامه عربي و مدرسه عربي ديني بنا نهاد. از آن جا سفري به مکه داشت و بارها جهت سير و سياحت به هند، ژاپن و چين به مسافرت پرداخت و روسيه را تا آخرين نقطه جغرافيايي آن در نورديد. سفري هم به کشورهاي اروپايي؛ فرانسه و آلمان داشت. در اين سفر، به هنگام گردهم آيي تجاري، در يک خطبه و سخنراني بسيار پر محتوا و پر هيجان، ويژگي هاي مکتب اسلام را بر شمرد و شرحي از زندگي پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ارائه داد.بارها به عراق، سوريه و مصر سفر کرد. وي، اثر ارزش مند النصايح الکافية لمن يتولي معاويه را در سفر سنگاپور نگاشت. (18)
5. شيخ جعفر شوشتري (م 1303 هـ . ق)
از بزرگان مراجع و مشاهير علماي شيعه است. وي افزون بر مقام علمي، در رشته ي تبليغ دين و خطابه سهم بسيار داشت. در سه مرکز بزرگ علمي عراق: نجف، کربلا و کاظمين به وعظ و ترويج معارف دين مي پرداخت. شيخ جعفر در 1302 هـ. ق. سفر تبليغي، زيارتي و سياحتي، از نجف به ايران داشت و در مسير راه، وارد حضرت عبدالعظيم شد. پس از يک ماه توقف در شهر ري و تهران، به سوي مشهد حرکت کرد. چهل روز در مشهد به زيارت، تبليغ دين و ديدار دانشوران بزرگ حوزه پرداخت و سپس به سوي عراق روانه شد که در بين راه، در « کِرِند » کرمانشاه، در 28 صفر 1303 هـ . ق. بدرود حيات گفت.سخنراني ها و موعظه هاي شيخ جعفر شوشتري، که در ايام ماه مبارک رمضان، عاشورا، پنج شنبه و جمعه ها و ساير مناسبت ها ايراد شده، توسط شاگرد وي، ملا محمد طالقاني در کتابي به نام: فوائد المشاهد و نتايج المقاصد گردآوري، چاپ و منتشر شده است. شاگرد ديگر شوشتري، ميرزا محمد همداني، شرح زندگاني و سير و سفرهاي استاد را در اثري به نام غنيمة السفر گزارش کرده است. (19)
6. سيد هبة الدين شهرستاني
روز سه شنبه 24 رجب 1301 هـ . ق، در سامرا ديده به جهان گشود. وي از رجال علم و روشن فکر جامعه ي شيعه است که در دو حوزه ي بلند آوازه سامرا و نجف به مدارج عالي علمي دست يافت. وي در جهت تبليغ و نشر اسلام به تلاش هاي علمي، فرهنگي و سخنراني هاي روشن گر در جامعه ي عراق همّت گماشت. افزون بر اين، در رمضان 1330 هـ . ق. براي گسترش معارف دين و تبليغ اسلام به کشورها و شهرهاي زيادي از جمله: سوريه، لبنان، مصر، حجاز، يمن، هند، عمان، ايران، بوشهر، مسقط، عدن، حديده، مکه مکرمه، بمبئي، کراچي، کلکته، بطنه، بنارس، الله آباد، لکنهو، فيض آباد و... سفر کرد. در اين سفرها با چهره هاي برجسته ي علمي و سرشناس مسلمان ديدار و گفت وگو داشت. و در خطابه و سخنراني ها، بر عزت اسلام، اصلاح جوامع اسلامي و محور بودن قرآن و سنت، تکيه مي کرد.شهرستاني در 1332 هـ . ق. به نجف بازگشت و به کارهاي علمي، مطبوعاتي، فرهنگي، بيدارگري نسل جوان و نگارش پرداخت و در ضمن، در نهضت عراق نقش فعّال داشت. وي در 26شوال 1386 هـ . ق. ديده از جهان فرو بست. (20)
عالمان و فقيهاني که با انگيزه هاي گوناگون به سير و سفر پرداخته اند. بيش از آن است که اين مقال گنجايش آن را داشته باشد. در اين نوشتار تنها به بخشي اندک اشاره کرديم، اميد آن که مفيد افتد.
پينوشتها:
1. ابوالفتح محمد کراجکي، کنزالفوائد، دارالذخائر.
2. دائرة المعارف الاسلاميه، ج1، ص 494، چاپ اول؛ زرکلي، الاعلام، ج1، ص 291؛ دارالعلم للملابين.
3. ابن حجر، لسان الميزان، ج6، ص 270، مؤسسه اعلمي، بيروت.
4. ابن خلکان، وفيات الاعيان، ج3، ص 36، دارالصادر.
5. سبکي، طبقات الشافعيه، ج6، ص 196، حلبي، قاهره.
6. غزالي، فضائل الانام، من رسائل حجة الاسلام، چاپ عباس، اقبال، ص 1333.
7. وفيات الاعيان، ج2، ص 38.
8. علي دواني، مفاخر اسلام، ج4، ص 245، انتشارات امير کبير؛ روضات الجنات، ج2، ص 281.
9. اللمعة الدمشقيه، تصحيح کلانتر، مقدمه، دار العالم الاسلامي.
10. شهيد اول، القواعد و الفوائد، مقدمه، منشورات مکتبة مفيد.
11. شيخ عباس قمي، الکني و الالقاب، ج3، ص 61.
12. شهيد اول، القواعد و الفوائد، مقدمه.
13. زندگاني و شخصيت شيخ انصاري، ص 63 - 110، ناشر حسين علي نوبان.
14. همان.
15. رسائل کرکي، ج1، مقدمه، منشورات کتابخانه آيت الله مرعشي.
16. کليات اشعار و آثار شيخ بهايي.
17. دائرة المعارف بزرگ، ج5، ص 244.
18. الذريعه، ج24، ص 170؛ النصايح الکافية لمن يتولي معاويه، مقدمه، دارالثقافه.
19. محمد علي مدرسي، ريحانة الادب، ج3، ص 259، انتشارات خيام.
20. ملا علي واعظ خياباني تبريزي، علما المعاصرين، ص 40، کتابفروشي اسلاميه؛ آقابزرگ تهراني، نقباء البشر، ج4، ص 1413.
جمعي از نويسندگان مجله فقه، (1388)، جهان گردي در فقه و تمدن اسلامي، قم: مؤسسه بوستان کتاب ( مرکز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم )، چاپ سوم