سلام من پسری 25 ساله هستم این ترم کارشناسی رو تموم میکنم. من در 18 سالگی با یکی از دخترای فامیل دورمون اشنا شدم 4 سال باهم دگ فقط رابطه تلفنی داشتیم و قرار شد باهم دگ ازدواج کنیم همدیگر رو خیلی دوس داریم طوری بود که واسه دختر خواستگار هم اومد ولی به خاطر من حاضر نشد باهاشون ازدواج کنه.من بعد اتمام سربازی با خانوادم صحبت کردم ک بریم خواستگاری،از انجایی ک محل زندگی انها با ما خیلی دوره تصمیم گرفتیم زنگ بزنیم وقتی زنگ زدیم چون دختره تک دختر خانواده است به همین خاطر خانواده شرط ازدواج برای من رفتن به ان شهر گذاشتند.چون از یک طرف من شرایط زندگی کردن در شهر دیگر را نداشتم و همچنین نمیتونستم از خانوادم جدا بشم به همین خاطر باعث شد که ازدواج ما دوتا کلا کنسل بشه. منم نمیتونم فراموشش کنم- دختره هم همچنین نمیتونه منو فراموش بکنه. میخواستم راهنماییم کنید من باهاش ازدواج بکنم؟ ازدواج بکنیم با توجه به مشکلاتی که گفتم در اینده به مشکل بر نمیخوریم؟ چجوری راضیش کنم که بیاد شهر ما زندگی کنه؟ آیا من برم شهرشون؟ بی زحمت راهنماییم کنید با تشکر