دوشنبه، 31 فروردين 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

خطبه پيامبر پس از فتح مكه كه حاوي مطالب اجتماعي و انساني كم نظيري است چه بوده؟


پاسخ :
پيامبر خدا پس از فتح مكه وارد مسجد الحرام شد و پس از شكستن بت ‌‌ها و محو كردن تصاوير و شمايل، از در كعبه خارج شد. در ميان درب ايستاد. اكنون اين محمد است غرقه در فتحي بزرگ، و در اوج آرزوي ديرين خويش با ده‌ هزار مجاهد پيكارگر، و در مقابل او قريشي شكست خورده و مردماني كه كوچك و بزرگ، زن و مرد، سپاهي و غيرسپاهي چشم به لبان محمد دوخته ‌اند. همه منتظر فرمان اويند. سرنوشت مردمي كه سيزده ‌سال پيامبر را دشنام دادند و افتراء بستند و ساحر و شاعر خواندند و سنگ و خار بر سر و رويش ريختند و سرنوشت آناني كه مسلمين را به جرم پيروي از محمد بر روي شن‌هاي سوزان و زير تخته ‌سنگ ‌هاي سنگين و نيزه ‌هاي برنده به شهادت رساند و 3 سال بني ‌هاشم را در شعبي محاصره كردند، همه و همه در دست محمد است و اكنون هم منتظر سخن اويند. محمد شروع به سخن مي ‌كند:
«الحمد لله الذي صدق وعده و نصر عبده و هزم الاحزاب وحده.» (سپاس خدايي را كه وعدة خويش را راست فرمود و بندة خود را ياري داد و خود به تنهايي احزاب را منهزم كرد) آنگاه به قريش كه در انتظار انتقام پيامبر و كشته شدن مردان و اسارت زنان بودند، فرمود: «ماذا تقولون و ماذا تظنون؟» (چه مي‌گوييد و چه مي‌پنداريد؟) گفتند: « نقول خيراً و نظن خيراً اخ كريم و ابن اخ كريم و قد قدرت» (به نيكي، كه تو برادري بزرگوار و برادرزاده ‌اي بزرگواري و اكنون به قدرت رسيده ‌اي) ناگاه در اوج ناباوري ديگران پيامبر چنين فرمود: «لا تثريب عليكم اليوم يغف رالله لكم و هو ارحم الراحمين»[1] (امروز شما را سرزنش نبايد كرد. خدا شما را مي‌ بخشايد كه او مهربان ‌ترين مهربانان است).[2] و با جملة «‌اذهبو فانتم الطلقاء» (برويد كه شما آزاد شديد)،[3] ‌عفو عمومي اعلام كرد.
سپس شروع به سخن گفتن با مردم كرد:
«هر ربايي كه در جاهليت معمول بود و هر خون و مالي كه برعهده داشتيد و همة افتخارات واهي زير پا نهاده شده و از ميان رفته ‌است، مگر پرده داري كعبه و سقايت حاجيان. همانا در مورد كساني كه با چوبدستي يا تازيانه يا قتل خطا كشته مي ‌شوند، خونبها در كمال شدت بايد به صورت صد ماده‌ شتر كه چهل عدد آن باردار باشند، پرداخت شود. خداوند نخوت و تكبر جاهليت و افتخار به پدران را از ميان برد. همة شما از آدميد و آدم از خاك است و گرامي‌ ترين شما در پيشگاه خداوند پرهيزگارترين شماست. همانا خداوند مكه را هنگام آفرينش آسمانها و زمين حرم امن قرار داده‌ است و به واسطة حرمتي كه خداوند براي آن قرار داده ‌است، همواره حرم امن الهي خواهد بود. براي هيچ كس پيش از من و براي هيچ كس پس از من شكستن حرمت آن جايز نبوده و نيست و براي من هم شكستن حرمت آن جز به اندازة ساعتي از يك روز جايز نبوده است. صيد مكه را نبايد شكار كرد و يا كوچ داد و درختان آن را نبايد قطع كرد و هرچه كه در آن گم شده باشد، برداشتنش روا نيست، مگر براي كسي كه قصد اعلان كردن داشته باشد و نيز جايز نيست كه سبزه هاي آن را بكنند به جز اذخر (گياهي است خوشبو و خودرو كه در اطراف مكه فراوان است.) كه حلال است. و در مورد وارث وصيت درست نيست. فرزند از آن فراش و زوج است (و جز آن حرام است) و جزاي زناكار سنگ است و براي هيچ زني روا نيست كه از ثروت شوهر خود بدون اجازه، بخشش كند. مسلمان برادر مسلمان است و همة مسلمانان برادرند و مسلمانان همگي در برابر دشمن بايد متحد و هماهنگ باشند. خون‌ هاي ايشان بايد محفوظ بماند. در جنگ‌ها ابتدا و انتهاي لشكر، نيرومند و ناتوان، شركت در جناج چپ يا راست لشكر، همه به صورت يكسان غنيمت مي ‌برند. مسلمان را در برابر كافر نبايد بكشند و هيچ صاحب پيماني در برابر پيمان نبايد كشته شود. اهل دو دين مختلف از يكديگر ارث نمي‌برند و نبايد صدقات و زكات مسلمين گرفته شود مگر در خانه و منطقة خودشان. و نبايد كه زن هووي خاله و عمة خود شود. مدعي بايد دليل و شاهد آورد و سوگند از آن منكر است و هيچ زن نبايد بدون محرم به سفري كه مسافت آن بيش از سه روز راه است، برود و پس از عصر و بعد از صبح نمازي نيست و از روزة دو روز شما را منع مي‌كنم، عيد قربان و عيد فطر و از اينكه آنگونه لباس بپوشيد كه قسمت‌هايي از بدنتان كه نشايد ديده شود، بدون جامه باشد.»[4]

پي نوشت:
[1] . يوسف، آية 92.
[2] . محمد بن عمر واقدي، كتاب المغازى، (تحقيق مارسدن جونس، بيروت، مؤسسة الأعلمى، ط الثالثة، 1409ق) ج2، ص 835.
[3] . ابن هشام، السيرة النبوية، (تحقيق مصطفى السقا و ابراهيم الأبيارى و عبد الحفيظ شلبى، بيروت، دار المعرفة، بى تا) ج2، ص412؛ ابن أثير، الكامل في التاريخ، (بيروت، دار صادر - دار بيروت، 1385ق) ج2، ص252.
[4] . محمد بن عمر واقدي، كتاب المغازى، ج2، ص 835؛ ابن هشام، السيرة النبوية، ج2، ص412؛ ابن كثير، البداية و النهاية، (بيروت، دار الفكر، 1407ق) ج4، ص301.
منبع:سایت انوار طاها


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.