پرسش :
آيا اسلام و ايمان آوردن سران قبايل حجاز،پس ازفتح مكه بخاطراسلام دوستي بوديا اهداف ديگري داشتند؟
پاسخ :
مكه در سال هشتم هجرت ، تسليم پيامبر شد. حشمت قريش درهم ريخت سران قبيله هاي حجاز كه تا آن سال در حالت انتظار به سر مي بردند، و مي خواستند بدانند پايان كار قريش چه خواهد بود، پي در پي مسلمان شدند. اما مسلماني همه اينان بدان معني نبود كه حقيقت دين را دريافته و به اخلاق اسلامي آراسته گشته اند . قرآن در وصف اين جماعت مي گويد: «قالت الاعراب آمنا قل لم تومنوا و لكن قولوا أسلمنا و لما يدخل الايمان في قلوبهم».[1] اعراب (بيابان نشين) گفتند ايمان آورديم، بگو ايمان نياورديد و لكن بگوييد مسلمان شديم و هنوز ايمان در دلهاي شما در نيامده است.
بسياري از شهرنشينان مسلمان شده نيز دست كمي از اين بيابان نشينان نداشتند. گروهي از مهتران و مهترزادگان قريش زماني به اسلام گرويدند كه دانستند چاره اي ديگر ندارند، به علاوه ديدند در تازه اي براي برخورداري از دنيا به روي آنان گشوده شده است. اين حديث نبوي كه بخاري آن را در مقدمه كتاب خود نهاده است نشان دهنده اين حقيقت است:
«الاعمال بالنية و لكن امري ما نوي . فمن كانت هجرته الي الله و رسوله فهجرته الي الله و رسوله ، و من كانت هجرتة لدنيا يصيبها او امراة يتزوجها فهجرته الي ما هاجر اليه». كردارها به نيتها بسته است، پاداش هر كس به نيتي است كه كرده، پس كسي كه براي خدا و رسول او از خانه به در آيد، هجرت او با خدا و رسول حساب شود. و كسي كه براي رسيدن به مال دنيا يا برخورداري از وصال زني هجرت كرد پاداش او همان است.
اينان پيش از آنكه مسلمان باشند مي خواستند در سازمان تازه مقامي را كه جوياي آن بودند بدست آورند و هيچ معلوم نيست آنچه بر زبان مي آوردند، دل آنان نيز با آن موافق بوده است.[2]
پي نوشت:--------------------------
[1] . حجرات،14.
[2] . سيدجعفرشهيدي، قيام حسين (عليه السلام)، ص27.
مكه در سال هشتم هجرت ، تسليم پيامبر شد. حشمت قريش درهم ريخت سران قبيله هاي حجاز كه تا آن سال در حالت انتظار به سر مي بردند، و مي خواستند بدانند پايان كار قريش چه خواهد بود، پي در پي مسلمان شدند. اما مسلماني همه اينان بدان معني نبود كه حقيقت دين را دريافته و به اخلاق اسلامي آراسته گشته اند . قرآن در وصف اين جماعت مي گويد: «قالت الاعراب آمنا قل لم تومنوا و لكن قولوا أسلمنا و لما يدخل الايمان في قلوبهم».[1] اعراب (بيابان نشين) گفتند ايمان آورديم، بگو ايمان نياورديد و لكن بگوييد مسلمان شديم و هنوز ايمان در دلهاي شما در نيامده است.
بسياري از شهرنشينان مسلمان شده نيز دست كمي از اين بيابان نشينان نداشتند. گروهي از مهتران و مهترزادگان قريش زماني به اسلام گرويدند كه دانستند چاره اي ديگر ندارند، به علاوه ديدند در تازه اي براي برخورداري از دنيا به روي آنان گشوده شده است. اين حديث نبوي كه بخاري آن را در مقدمه كتاب خود نهاده است نشان دهنده اين حقيقت است:
«الاعمال بالنية و لكن امري ما نوي . فمن كانت هجرته الي الله و رسوله فهجرته الي الله و رسوله ، و من كانت هجرتة لدنيا يصيبها او امراة يتزوجها فهجرته الي ما هاجر اليه». كردارها به نيتها بسته است، پاداش هر كس به نيتي است كه كرده، پس كسي كه براي خدا و رسول او از خانه به در آيد، هجرت او با خدا و رسول حساب شود. و كسي كه براي رسيدن به مال دنيا يا برخورداري از وصال زني هجرت كرد پاداش او همان است.
اينان پيش از آنكه مسلمان باشند مي خواستند در سازمان تازه مقامي را كه جوياي آن بودند بدست آورند و هيچ معلوم نيست آنچه بر زبان مي آوردند، دل آنان نيز با آن موافق بوده است.[2]
پي نوشت:--------------------------
[1] . حجرات،14.
[2] . سيدجعفرشهيدي، قيام حسين (عليه السلام)، ص27.