نشانه های ریاکار
پرسش :
نشانه ریاکاران چیست؟
پاسخ :
نفوذ ریا در عمل بسیار مرموز و مخفى است، چه بسا انسان سال ها عملى را انجام مى دهد بعداً مى فهمد که عمل او ریائى بوده است، مثل داستان معروفى که درباره یکى از مؤمنین پیشین نقل مى کنند که نماز جماعت سالیان دراز را قضا کرد، و دلیلش این بود که همه روز در صفّ اوّل مى ایستاد، یک روز دیر به جماعت آمد و در صفوف آخر ایستاد احساس کرد از این جریان ناراحت است، چرا که مردم او را در صفوف آخر مى بینند، باید همیشه در صف اوّل باشد!
ولى افراط و تفریط در این مسأله مانند همه مسائل، اشتباه و خطاست، باید از علامات ریا پى به وجود آن برد و از آن پرهیز کرد، ولى وسواس غلط است.
علماى اخلاق در این زمینه بحث هاى جالبى دارند؛ از جمله، مرحوم فیض کاشانى در «محجّة البیضاء» سؤالى به این صورت طرح مى کند: «اگر عالم و واعظ بخواهد بداند در وعظ خود صادق و مخلص است و ریاکار نیست از کجا بداند؟»
سپس به پاسخ این سؤال پرداخته مى گوید: «این امر نشانه هایى دارد، از جمله این که اگر واعظى بهتر از او و آگاه تر و مقبول تر در میان مردم پیدا شود خوشحال گردد و حسد او را به دل نگیرد، آرى! مانعى ندارد که در مقام غبطه بر آید و آرزو کند که او مانند آن عالم و واعظ گردد (یا از او بهتر).
نشانه دیگر این که اگر بزرگان و شخصیّت ها در مجلس او حضور یابند سخنانش تغییر نکند، و همه مردم را به یک چشم نگاه کند (و به خاطر جلب توجّه آن عالم و اظهار فضل و کمال در پیشگاه او در سخنانش تغییرى حاصل نشود).
نشانه دیگر این که اگر گروهى از مستمعین پشت سر او در کوچه و بازار به راه بیفتند خوشحال نباشد».(1)
بهترین محک براى شناخت اعمال ریایى از غیر ریایى همان معیارهایى است که در روایات اسلامى آمده است؛ از جمله:
1 ـ در حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه و آله) مى خوانیم که فرمودند: «اَمّا عَلامَةُ الْمُرائِى فَاَرْبَعَةٌ: یَحْرُصُ فَى الْعَمَلِ لِلّهِ اِذا کانَ عِنْدَهُ اَحَدٌ وَ یَکْسِلُ اِذا کانَ وَحْدَهُ وَ یَحْرُصُ فى کُلِّ اَمْرِهِ عَلَى الْمَحْمِدَةِ وَ یُحْسِنُ سَمْتهُ بِجُهْدِهِ»(2)؛ (امّا علامت ریاکار چهار چیز است: هنگامى که کسى نزد اوست تلاش مى کند اعمال الهى انجام دهد و هنگامى که تنها شد در انجام عمل کسل است! و در تمام کارهایش اصرار دارد مردم از او مدح و ستایش کنند، وسعى مى کند ظاهرش را در نظر مردم خوب جلوه دهد).
2 ـ در حدیث دیگرى همین معنى با تعبیرات جالب دیگرى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) نقل شده است فرمودند:
«لِلْمُرائِى اَرْبَعُ عَلامات: یَکْسِلُ اِذا کانَ وَحْدَهُ، وَ یَنْشُطُ اِذا کانَ فى النّاسِ، وَ یَزیدُ فى الْعَمَلِ اِذا اُثْنِىَ عَلَیْهِ، وَ یَنْقُصُ مِنْهُ اِذا لَمُ یُثْنى عَلَیْهِ»(3)؛ (ریا کار چهار علامت دارد: اگر تنها باشد اعمال خود را با کسالت انجام مى دهد، و اگر در میان مردم باشد بانشاط انجام مى دهد، هرگاه او را مدح و ثنا گویند بر عملش مى افزاید، و هرگاه ثنا نگویند از آن مى کاهد).
شبیه همین معنى از لقمان حکیم نیز نقل شده است.(4)
خلاصه، هرکارى که با انگیزه بهتر نشان دادن عمل در انظار مردم صورت گیرد، سبب نفوذ ریا در عمل است و این انگیزه را هر چند مرموز باشد از دوگانگى برخورد انسان به اعمالى که در خلوت و جلوت انجام مى دهد مى توان دریافت.
این مطلب به اندازه اى ظریف و مرموز است که گاه انسان براى فریب وجدان خود اعمال خود را در خلوت بسیار جالب انجام مى دهد تا خود را قانع کند که در اجتماع نیز همان گونه انجام دهد و دوگانگى در آن نباشد در حالى که هم عملى را که در اجتماع انجام مى دهد ریا است و هم آن را که در خلوت انجام داده آلوده به نوعى ریا است.
امّا همان گونه که در بالا نیز اشاره شد، افراط در این مسأله جایز نیست چرا که دیده شده افرادى از نماز جماعت و وعظ و ارشاد بر سر منبر و تدریس و تصنیف کتاب محروم مى شوند به این عنوان که مى ترسیم عمل ما ریائى باشد.
در روایات اسلامى نیز به این مطلب اشاره شده است که اگر انسان عملى انجام دهد و مردم از آن با خبر شوند و از آن مسرور گردد در حالى که انگیزه او از آغاز ارائه به مردم نبوده ضررى به قصد قربت و عمل الهى او نمى زند.(5)
از اینجا روشن مى شود که تشویق نیکوکاران نسبت به اعمال صالحى که انجام داده اند در یک مجلس عمومى یا در وسائل ارتباط جمعى به این قصد که دیگران نیز به این کار تشویق شوند منع شرعى ندارد، بلکه از کارهایى است که بزرگان همیشه انجام مى داده اند و اجر و پاداش انجام دهنده کار نیز ضایع نمى شود، مشروط به این که انگیزه اش از آغاز چنین مطلبى نبوده باشد.
در آیات قرآنى و روایات اسلامى نیز بارها تشویق به صدقات و خیرات پنهانى و آشکار شده است، و این نشان مى دهد که انسان مى تواند با انجام اعمال صالحه بطور آشکار انگیزه هاى الهى خود را نیز حفظ کند، و از ریا برکنار بماند.
در پنج آیه از قرآن مجید تشویق به انفاق «سِرّاً وَعَلانِیَةً» یعنى بخشش در پنهان و آشکار یا «سِرّاً وَ جَهْراً» که همان معنا را مى دهد شده است.(6)
اصولاً قسمتى از عبادات اسلامى بطور آشکار انجام مى شود همانند نماز جمعه و جماعت و مراسم با شکوه حجّ خانه خدا و تشییع جنازه مؤمن و جهاد و امثال آن؛ درست است که باید انگیزه در تمام اینها الهى باشد ولى اگر گرفتار وسوسه شود همه این اعمال را ترک مى کند و این نیز ضایعه بزرگى است.
پینوشتها:
(1). المحجة البیضاء فی تهذیب الإحیاء، ملا محسن فیض کاشانى، محقق/ مصحح: غفارى، على اکبر، مؤسسه انتشارات اسلامى جامعه مدرسین، قم، چاپ چهارم، 1417 هجرى قمرى، ج 6، ص 200، فصل «فإن قلت: فهذه الآفات ظاهرة ...».
(2). تحف العقول، ابن شعبه حرانى، حسن بن على،محقق/ مصحح: غفارى، على اکبر، جامعه مدرسین، قم، چاپ دوم، 1404 / 1363 ق، ص 22، «و من حکمه ص و کلامه ...».
(3). شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله، محقق/ مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم، چاپ اول، 1404 ق، ج 2، ص 180، فصل «فی ذکر الآیات و الأخبار الواردة فی ذم الریاء و الشهرة ...».
(4). الخصال، ابن بابویه، محمد بن على، محقق/ مصحح: غفارى، على اکبر، جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، 1362 ش، ج 1، ص 121، «العلامات الثلاث ...».
(5). وسائل الشیعة، شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، مؤسسة آل البیت علیهم السلام، قم، چاپ اول، 1409 ق، ج 1، ص 75، باب 15 «عدم کراهة سرور الإنسان...».
(6). سوره بقره، آیه 274؛ سوره رعد، آیه 22؛ سوره ابراهیم، آیه 31؛ سوره نحل ،آیه 75؛ سوره فاطر، آیه 29.
منبع: اخلاق در قرآن، آیت الله ناصر مکارم شیرازى، قم: مدرسه الامام على بن ابى طالب علیه السلام، 1377.
نفوذ ریا در عمل بسیار مرموز و مخفى است، چه بسا انسان سال ها عملى را انجام مى دهد بعداً مى فهمد که عمل او ریائى بوده است، مثل داستان معروفى که درباره یکى از مؤمنین پیشین نقل مى کنند که نماز جماعت سالیان دراز را قضا کرد، و دلیلش این بود که همه روز در صفّ اوّل مى ایستاد، یک روز دیر به جماعت آمد و در صفوف آخر ایستاد احساس کرد از این جریان ناراحت است، چرا که مردم او را در صفوف آخر مى بینند، باید همیشه در صف اوّل باشد!
ولى افراط و تفریط در این مسأله مانند همه مسائل، اشتباه و خطاست، باید از علامات ریا پى به وجود آن برد و از آن پرهیز کرد، ولى وسواس غلط است.
علماى اخلاق در این زمینه بحث هاى جالبى دارند؛ از جمله، مرحوم فیض کاشانى در «محجّة البیضاء» سؤالى به این صورت طرح مى کند: «اگر عالم و واعظ بخواهد بداند در وعظ خود صادق و مخلص است و ریاکار نیست از کجا بداند؟»
سپس به پاسخ این سؤال پرداخته مى گوید: «این امر نشانه هایى دارد، از جمله این که اگر واعظى بهتر از او و آگاه تر و مقبول تر در میان مردم پیدا شود خوشحال گردد و حسد او را به دل نگیرد، آرى! مانعى ندارد که در مقام غبطه بر آید و آرزو کند که او مانند آن عالم و واعظ گردد (یا از او بهتر).
نشانه دیگر این که اگر بزرگان و شخصیّت ها در مجلس او حضور یابند سخنانش تغییر نکند، و همه مردم را به یک چشم نگاه کند (و به خاطر جلب توجّه آن عالم و اظهار فضل و کمال در پیشگاه او در سخنانش تغییرى حاصل نشود).
نشانه دیگر این که اگر گروهى از مستمعین پشت سر او در کوچه و بازار به راه بیفتند خوشحال نباشد».(1)
بهترین محک براى شناخت اعمال ریایى از غیر ریایى همان معیارهایى است که در روایات اسلامى آمده است؛ از جمله:
1 ـ در حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه و آله) مى خوانیم که فرمودند: «اَمّا عَلامَةُ الْمُرائِى فَاَرْبَعَةٌ: یَحْرُصُ فَى الْعَمَلِ لِلّهِ اِذا کانَ عِنْدَهُ اَحَدٌ وَ یَکْسِلُ اِذا کانَ وَحْدَهُ وَ یَحْرُصُ فى کُلِّ اَمْرِهِ عَلَى الْمَحْمِدَةِ وَ یُحْسِنُ سَمْتهُ بِجُهْدِهِ»(2)؛ (امّا علامت ریاکار چهار چیز است: هنگامى که کسى نزد اوست تلاش مى کند اعمال الهى انجام دهد و هنگامى که تنها شد در انجام عمل کسل است! و در تمام کارهایش اصرار دارد مردم از او مدح و ستایش کنند، وسعى مى کند ظاهرش را در نظر مردم خوب جلوه دهد).
2 ـ در حدیث دیگرى همین معنى با تعبیرات جالب دیگرى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) نقل شده است فرمودند:
«لِلْمُرائِى اَرْبَعُ عَلامات: یَکْسِلُ اِذا کانَ وَحْدَهُ، وَ یَنْشُطُ اِذا کانَ فى النّاسِ، وَ یَزیدُ فى الْعَمَلِ اِذا اُثْنِىَ عَلَیْهِ، وَ یَنْقُصُ مِنْهُ اِذا لَمُ یُثْنى عَلَیْهِ»(3)؛ (ریا کار چهار علامت دارد: اگر تنها باشد اعمال خود را با کسالت انجام مى دهد، و اگر در میان مردم باشد بانشاط انجام مى دهد، هرگاه او را مدح و ثنا گویند بر عملش مى افزاید، و هرگاه ثنا نگویند از آن مى کاهد).
شبیه همین معنى از لقمان حکیم نیز نقل شده است.(4)
خلاصه، هرکارى که با انگیزه بهتر نشان دادن عمل در انظار مردم صورت گیرد، سبب نفوذ ریا در عمل است و این انگیزه را هر چند مرموز باشد از دوگانگى برخورد انسان به اعمالى که در خلوت و جلوت انجام مى دهد مى توان دریافت.
این مطلب به اندازه اى ظریف و مرموز است که گاه انسان براى فریب وجدان خود اعمال خود را در خلوت بسیار جالب انجام مى دهد تا خود را قانع کند که در اجتماع نیز همان گونه انجام دهد و دوگانگى در آن نباشد در حالى که هم عملى را که در اجتماع انجام مى دهد ریا است و هم آن را که در خلوت انجام داده آلوده به نوعى ریا است.
امّا همان گونه که در بالا نیز اشاره شد، افراط در این مسأله جایز نیست چرا که دیده شده افرادى از نماز جماعت و وعظ و ارشاد بر سر منبر و تدریس و تصنیف کتاب محروم مى شوند به این عنوان که مى ترسیم عمل ما ریائى باشد.
در روایات اسلامى نیز به این مطلب اشاره شده است که اگر انسان عملى انجام دهد و مردم از آن با خبر شوند و از آن مسرور گردد در حالى که انگیزه او از آغاز ارائه به مردم نبوده ضررى به قصد قربت و عمل الهى او نمى زند.(5)
از اینجا روشن مى شود که تشویق نیکوکاران نسبت به اعمال صالحى که انجام داده اند در یک مجلس عمومى یا در وسائل ارتباط جمعى به این قصد که دیگران نیز به این کار تشویق شوند منع شرعى ندارد، بلکه از کارهایى است که بزرگان همیشه انجام مى داده اند و اجر و پاداش انجام دهنده کار نیز ضایع نمى شود، مشروط به این که انگیزه اش از آغاز چنین مطلبى نبوده باشد.
در آیات قرآنى و روایات اسلامى نیز بارها تشویق به صدقات و خیرات پنهانى و آشکار شده است، و این نشان مى دهد که انسان مى تواند با انجام اعمال صالحه بطور آشکار انگیزه هاى الهى خود را نیز حفظ کند، و از ریا برکنار بماند.
در پنج آیه از قرآن مجید تشویق به انفاق «سِرّاً وَعَلانِیَةً» یعنى بخشش در پنهان و آشکار یا «سِرّاً وَ جَهْراً» که همان معنا را مى دهد شده است.(6)
اصولاً قسمتى از عبادات اسلامى بطور آشکار انجام مى شود همانند نماز جمعه و جماعت و مراسم با شکوه حجّ خانه خدا و تشییع جنازه مؤمن و جهاد و امثال آن؛ درست است که باید انگیزه در تمام اینها الهى باشد ولى اگر گرفتار وسوسه شود همه این اعمال را ترک مى کند و این نیز ضایعه بزرگى است.
پینوشتها:
(1). المحجة البیضاء فی تهذیب الإحیاء، ملا محسن فیض کاشانى، محقق/ مصحح: غفارى، على اکبر، مؤسسه انتشارات اسلامى جامعه مدرسین، قم، چاپ چهارم، 1417 هجرى قمرى، ج 6، ص 200، فصل «فإن قلت: فهذه الآفات ظاهرة ...».
(2). تحف العقول، ابن شعبه حرانى، حسن بن على،محقق/ مصحح: غفارى، على اکبر، جامعه مدرسین، قم، چاپ دوم، 1404 / 1363 ق، ص 22، «و من حکمه ص و کلامه ...».
(3). شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله، محقق/ مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم، چاپ اول، 1404 ق، ج 2، ص 180، فصل «فی ذکر الآیات و الأخبار الواردة فی ذم الریاء و الشهرة ...».
(4). الخصال، ابن بابویه، محمد بن على، محقق/ مصحح: غفارى، على اکبر، جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، 1362 ش، ج 1، ص 121، «العلامات الثلاث ...».
(5). وسائل الشیعة، شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، مؤسسة آل البیت علیهم السلام، قم، چاپ اول، 1409 ق، ج 1، ص 75، باب 15 «عدم کراهة سرور الإنسان...».
(6). سوره بقره، آیه 274؛ سوره رعد، آیه 22؛ سوره ابراهیم، آیه 31؛ سوره نحل ،آیه 75؛ سوره فاطر، آیه 29.
منبع: اخلاق در قرآن، آیت الله ناصر مکارم شیرازى، قم: مدرسه الامام على بن ابى طالب علیه السلام، 1377.