طریقه درمان ریا
پرسش :
چگونه ریا را از وجودمان ریشه کن کنیم؟
پاسخ :
راه مبارزه با ریاکارى، مانند همه اخلاق و اعمال مذموم و ناپسند، دو چیز است: نخست توجّه به علل و ریشه هاى آن براى خشکانیدن و نابود کردن آنها، و سپس مطالعه در پیامدهاى آن براى آگاه شدن از عواقب دردناکى که در انتظار آلودگان به این اخلاق مذموم است.
ریشه ریا همان «شرک افعالى» و عدم توجّه به حقیقت توحید است.
اگر پایه هاى توحید افعالى در درون جان ما محکم شود و بدانیم عزّت و ذلّت و روزى و نعمت به دست خداست و دلهاى مردم نیز در اراده و اختیار اوست هرگز به خاطر جلب رضاى این و آن اعمال خود را آلوده به ریا نمى کنیم! اگر به یقین بدانیم کسى که با خداست همه چیز دارد، و کسى که از او جداست فاقد همه چیز است، و به مصداق «اِنْ یَنْصُرُکُمْ اللّهُ فَلا غالِبَ لَکُمْ وَ اِنْ یَخْذُلُکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذى یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ»؛ (اگر خداوند شما را یارى کند هیچ کس بر شما غلبه نخواهد کرد و اگر دست از یارى شما بر دارد هیچ کس نمى تواند شما را یارى کند).(1)
و اگر به این حقیقت قرآنى توجّه کنیم که تمام عزّت نزد خدا و به دست خداست: «الَّذِینَ یَتَّخِذُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاء مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ أَیَبْتَغُونَ عِندَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ العِزَّةَ لِلّهِ جَمِیعًا»؛ (آیا کسانى که با دشمنان خدا طرح دوستى مى ریزند مى خواهند عزّت و آبرو نزد آنها کسب کنند، با این که همه عزّتها از آن خداست).(2)
آرى! اگر ایمان به این امور در اعماق جان مستقر شود دلیلى ندارد که انسان براى جلب توجّه مردم و کسب وجاهت و آبرو یا جلب اعتماد آنها خود را آلوده به اعمال نفاق آلود کند!
بعضى از علماى اخلاق گفته اند ریشه اصلى ریاکارى حبّ جاه و مقام است که اگر آن را تشریح کنیم به سه اصل باز مى گردد: علاقه به ستایش مردم، فرار از مذّمت و نکوهش آنها، و طمع ورزیدن به آنچه در دست مردم است. سپس مثالى براى آن در مورد جهاد فى سبیل اللّه مى زنند که انسان گاه به جهاد مى رود براى این که مردم از شجاعت و قهرمانى او سخن بگویند، و گاه به جهاد مى رود تا او را به ترس و جُبن متّهم نسازند، و گاه به خاطر به چنگ آوردن غنائم جنگى قدم در میدان مى گذارد! تنها کسى مى تواند از جهادش بهره بگیرد که براى عظمت آئین حق و دفاع از دین خدا پیکار کند.
این از یک سو، و از سوى دیگر، هنگامى که انسان به آثار مرگبار ریاکارى بیندیشد که:
ریا همچون آتش سوزانى است که در خرمن اعمال انسان مى افتد و همه را خاکستر مى کند؛ نه تنها عبادات و طاعات انسان را بر باد مى دهد بلکه گناه عظیمى است که مایه روسیاهى صاحب آن در دنیا و آخرت است.
ریا همچون موریانه اى است که ستون هاى کاخ سعادت انسان را از درون تهى مى کند و بر سر صاحبش ویران مى سازد.
ریا کارى نوعى کفر و نفاق و شرک است.
ریاکارى شخصیّت انسان را در هم مى کوبد و آزادگى و حریّت و کرامت انسانى را از او مى گیرد و بدبخترین مردم در قیامت ریاکارانند!
توجّه به این حقایق، اثر باز دارنده مهمّى بر ریاکاران دارد.
این نکته نیز قابل توجّه است که پنهان کردن نیّتهاى آلوده به ریا، براى مدّت طولانى ممکن نیست، و ریاکاران غالباً در همین دنیا شناخته و رسوا مى شوند و از لا به لاى سخنان و رفتار آنها آلودگى نیّت آنها فاش مى شود، و ارزش خود را نزد خاصّ و عام از دست مى دهند؛ توجّه به این معنى نیز اثر باز دارنده مهمّى دارد.
لذّتى که از عمل خالص و نیّت پاک به انسان دست مى دهد با هیچ چیز قابل مقایسه نیست، و همین امر براى خلوص نیّت کافى است.
بعضى از علماى اخلاق گفته اند: یکى از طرق درمان عمل ریا این است که انسان تلاش براى پنهان نگاه داشتن عبادات و حسنات خود کند و به هنگام عبادت در را بر روى خود ببندد، و هنگام انفاق و کارهاى خیر دیگر سعى بر کتمان آن نماید تا تدریجاً به این کار عادت کند.
ولى این به آن معنا نیست که از شرکت در جمعه و جماعت و مراسم حج و اعمال دسته جمعى دیگر خوددارى نماید که آن نیز ضایعه اى است بزرگ!
پینوشتها:
(1). سوره آل عمران ،آیه 160.
(2). سوره نساء ،آیه 139.
منبع: اخلاق در قرآن، آیت الله ناصر مکارم شیرازى، قم: مدرسه الامام على بن ابى طالب علیه السلام، 1377.
راه مبارزه با ریاکارى، مانند همه اخلاق و اعمال مذموم و ناپسند، دو چیز است: نخست توجّه به علل و ریشه هاى آن براى خشکانیدن و نابود کردن آنها، و سپس مطالعه در پیامدهاى آن براى آگاه شدن از عواقب دردناکى که در انتظار آلودگان به این اخلاق مذموم است.
ریشه ریا همان «شرک افعالى» و عدم توجّه به حقیقت توحید است.
اگر پایه هاى توحید افعالى در درون جان ما محکم شود و بدانیم عزّت و ذلّت و روزى و نعمت به دست خداست و دلهاى مردم نیز در اراده و اختیار اوست هرگز به خاطر جلب رضاى این و آن اعمال خود را آلوده به ریا نمى کنیم! اگر به یقین بدانیم کسى که با خداست همه چیز دارد، و کسى که از او جداست فاقد همه چیز است، و به مصداق «اِنْ یَنْصُرُکُمْ اللّهُ فَلا غالِبَ لَکُمْ وَ اِنْ یَخْذُلُکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذى یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ»؛ (اگر خداوند شما را یارى کند هیچ کس بر شما غلبه نخواهد کرد و اگر دست از یارى شما بر دارد هیچ کس نمى تواند شما را یارى کند).(1)
و اگر به این حقیقت قرآنى توجّه کنیم که تمام عزّت نزد خدا و به دست خداست: «الَّذِینَ یَتَّخِذُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاء مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ أَیَبْتَغُونَ عِندَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ العِزَّةَ لِلّهِ جَمِیعًا»؛ (آیا کسانى که با دشمنان خدا طرح دوستى مى ریزند مى خواهند عزّت و آبرو نزد آنها کسب کنند، با این که همه عزّتها از آن خداست).(2)
آرى! اگر ایمان به این امور در اعماق جان مستقر شود دلیلى ندارد که انسان براى جلب توجّه مردم و کسب وجاهت و آبرو یا جلب اعتماد آنها خود را آلوده به اعمال نفاق آلود کند!
بعضى از علماى اخلاق گفته اند ریشه اصلى ریاکارى حبّ جاه و مقام است که اگر آن را تشریح کنیم به سه اصل باز مى گردد: علاقه به ستایش مردم، فرار از مذّمت و نکوهش آنها، و طمع ورزیدن به آنچه در دست مردم است. سپس مثالى براى آن در مورد جهاد فى سبیل اللّه مى زنند که انسان گاه به جهاد مى رود براى این که مردم از شجاعت و قهرمانى او سخن بگویند، و گاه به جهاد مى رود تا او را به ترس و جُبن متّهم نسازند، و گاه به خاطر به چنگ آوردن غنائم جنگى قدم در میدان مى گذارد! تنها کسى مى تواند از جهادش بهره بگیرد که براى عظمت آئین حق و دفاع از دین خدا پیکار کند.
این از یک سو، و از سوى دیگر، هنگامى که انسان به آثار مرگبار ریاکارى بیندیشد که:
ریا همچون آتش سوزانى است که در خرمن اعمال انسان مى افتد و همه را خاکستر مى کند؛ نه تنها عبادات و طاعات انسان را بر باد مى دهد بلکه گناه عظیمى است که مایه روسیاهى صاحب آن در دنیا و آخرت است.
ریا همچون موریانه اى است که ستون هاى کاخ سعادت انسان را از درون تهى مى کند و بر سر صاحبش ویران مى سازد.
ریا کارى نوعى کفر و نفاق و شرک است.
ریاکارى شخصیّت انسان را در هم مى کوبد و آزادگى و حریّت و کرامت انسانى را از او مى گیرد و بدبخترین مردم در قیامت ریاکارانند!
توجّه به این حقایق، اثر باز دارنده مهمّى بر ریاکاران دارد.
این نکته نیز قابل توجّه است که پنهان کردن نیّتهاى آلوده به ریا، براى مدّت طولانى ممکن نیست، و ریاکاران غالباً در همین دنیا شناخته و رسوا مى شوند و از لا به لاى سخنان و رفتار آنها آلودگى نیّت آنها فاش مى شود، و ارزش خود را نزد خاصّ و عام از دست مى دهند؛ توجّه به این معنى نیز اثر باز دارنده مهمّى دارد.
لذّتى که از عمل خالص و نیّت پاک به انسان دست مى دهد با هیچ چیز قابل مقایسه نیست، و همین امر براى خلوص نیّت کافى است.
بعضى از علماى اخلاق گفته اند: یکى از طرق درمان عمل ریا این است که انسان تلاش براى پنهان نگاه داشتن عبادات و حسنات خود کند و به هنگام عبادت در را بر روى خود ببندد، و هنگام انفاق و کارهاى خیر دیگر سعى بر کتمان آن نماید تا تدریجاً به این کار عادت کند.
ولى این به آن معنا نیست که از شرکت در جمعه و جماعت و مراسم حج و اعمال دسته جمعى دیگر خوددارى نماید که آن نیز ضایعه اى است بزرگ!
پینوشتها:
(1). سوره آل عمران ،آیه 160.
(2). سوره نساء ،آیه 139.
منبع: اخلاق در قرآن، آیت الله ناصر مکارم شیرازى، قم: مدرسه الامام على بن ابى طالب علیه السلام، 1377.