مرثیه حضرت فاطمه (س) بر پیامبر اکرم (ص)
پرسش :
حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) چگونه بر رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مرثیه سرایی کردند؟
پاسخ :
سبط بن جوزی از علی (علیه السلام) روایت کرده که آن حضرت فرمود: «لمّا دفن رسول الله (صلی الله علیه و آله) جائت فاطمه فوقفت علی قبره و أخذت قبضةً من تراب القبر و أنشأت تقول:
1ـ ماذا علی مَن شم تربة احمد *** اَلاّ یشمّ مدی الزمان غوالیا
2ـ صبّت علی مصائب لو انّها *** صبت علی الأیام عدن لیالیا»
(زمانی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در دل خاک جای گرفت، فاطمه (علیها السلام) بر سر قبر آن حضرت آمد و مشتی خاک بر گرفت و چنین فرمود:
1ـ چه اشکالی دارد کسی که خاک تربت احمد (صلی الله علیه و آله) را بویید دیگر در طول زمان هیچ عطر و مشکی را نبوید.
2ـ مصیبت هایی بر من وارد شد که اگر بر روز روشن وارد می شد، آن را به شب بر می گرداند).
و روایت شده که آن حضرت به شعر فاطمه دختر احجم تمثل کرده و فرمود:
«قد کنتَ لی جبلاً الوذ بظلّه *** فترکتنی أمشی لأجرد ضاحی
قد کنت ذات حمیة ما عشت لی *** أمشی البراز و کنت أنت جناحی
فالیوم أخضع للذلیل و أتقی *** مه و أدفع ظالمی بالراح ِ»(1)
1- همانا تو برای من تکیه گاهی چون کوه بودی که به سایه اش پناه می بردم، پس مرا تنها گذاشتی تا در آفتاب سوزان را ه بپیمایم.
2- تا زمانی که در کنارم بودی از من حمایت می کردی؛ به همه جا می رفتم در حالی که تو بال و پر من بودی.
3- اما امروز از هر آدم ضعیف و ذلیلی (به خاطر فقدان تو) می ترسم و ستم کننده به خویش را با مرگ از خود دفع می کنم).
همچنین از انس روایت شده که آن حضرت رو به اطرافیان کرد و فرمود:
«کیف طابت نفوسکم أن تحثّوا التراب علی رسول الله»؛
(چگونه راضی شدید که خاک بر (پیکر) رسول خدا بریزید؟!)(2)
و نیز نسایی در «سنن» می نویسد: فاطمه هنگامى که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) وفات کرد گریست و گفت:
«ابی وا ابتاه اجاب رباً دعاه
جنة الفردوس مأواه من ربه ما أدناه
الی جبرائیل نعاه»
(پدرم! وای پدرم! دعوت پرودگارش را اجابت کرد! جایگاهش بهشت فردوس است. چقدر به پروردگارش نزدیک شد! خبر رحلتش را به جبرییل می دهیم.)
این روایت را به همان صورتى که نسائى نقل کرده، حاکم (3) و احمد بن حنبل(4) نیز روایت کرده اند.
پینوشتها:
(1). مناوی، اتحاف السائل بما لفاطمة من الفضائل، ص 14.
(2). همان.
(3). مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 59.
(4). مسند احمد بن حنبل، ج 3، ص 197.
سبط بن جوزی از علی (علیه السلام) روایت کرده که آن حضرت فرمود: «لمّا دفن رسول الله (صلی الله علیه و آله) جائت فاطمه فوقفت علی قبره و أخذت قبضةً من تراب القبر و أنشأت تقول:
1ـ ماذا علی مَن شم تربة احمد *** اَلاّ یشمّ مدی الزمان غوالیا
2ـ صبّت علی مصائب لو انّها *** صبت علی الأیام عدن لیالیا»
(زمانی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در دل خاک جای گرفت، فاطمه (علیها السلام) بر سر قبر آن حضرت آمد و مشتی خاک بر گرفت و چنین فرمود:
1ـ چه اشکالی دارد کسی که خاک تربت احمد (صلی الله علیه و آله) را بویید دیگر در طول زمان هیچ عطر و مشکی را نبوید.
2ـ مصیبت هایی بر من وارد شد که اگر بر روز روشن وارد می شد، آن را به شب بر می گرداند).
و روایت شده که آن حضرت به شعر فاطمه دختر احجم تمثل کرده و فرمود:
«قد کنتَ لی جبلاً الوذ بظلّه *** فترکتنی أمشی لأجرد ضاحی
قد کنت ذات حمیة ما عشت لی *** أمشی البراز و کنت أنت جناحی
فالیوم أخضع للذلیل و أتقی *** مه و أدفع ظالمی بالراح ِ»(1)
1- همانا تو برای من تکیه گاهی چون کوه بودی که به سایه اش پناه می بردم، پس مرا تنها گذاشتی تا در آفتاب سوزان را ه بپیمایم.
2- تا زمانی که در کنارم بودی از من حمایت می کردی؛ به همه جا می رفتم در حالی که تو بال و پر من بودی.
3- اما امروز از هر آدم ضعیف و ذلیلی (به خاطر فقدان تو) می ترسم و ستم کننده به خویش را با مرگ از خود دفع می کنم).
همچنین از انس روایت شده که آن حضرت رو به اطرافیان کرد و فرمود:
«کیف طابت نفوسکم أن تحثّوا التراب علی رسول الله»؛
(چگونه راضی شدید که خاک بر (پیکر) رسول خدا بریزید؟!)(2)
و نیز نسایی در «سنن» می نویسد: فاطمه هنگامى که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) وفات کرد گریست و گفت:
«ابی وا ابتاه اجاب رباً دعاه
جنة الفردوس مأواه من ربه ما أدناه
الی جبرائیل نعاه»
(پدرم! وای پدرم! دعوت پرودگارش را اجابت کرد! جایگاهش بهشت فردوس است. چقدر به پروردگارش نزدیک شد! خبر رحلتش را به جبرییل می دهیم.)
این روایت را به همان صورتى که نسائى نقل کرده، حاکم (3) و احمد بن حنبل(4) نیز روایت کرده اند.
پینوشتها:
(1). مناوی، اتحاف السائل بما لفاطمة من الفضائل، ص 14.
(2). همان.
(3). مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 59.
(4). مسند احمد بن حنبل، ج 3، ص 197.