حقیقت اسلام از دیدگاه امام علی علیه السلام
پرسش :
امام علی(علیه السلام) «اسلام» واقعی و حقیقت آن را چگونه توصیف می نماید؟
پاسخ :
امام(علیه السلام) در حکمت 125 نهج البلاغه حقیقت اسلام را به گونه اى تفسیر مى کند که پیش از او هیچ کس تفسیر نکرده، آن حضرت مى فرماید: (اسلام را چنان تفسیر مى کنم که هیچ کس پیش از من آن را چنین تفسیر نکرده باشد)؛ «لاَنْسُبَنَّ الاْسْلاَمَ نِسْبَةً لَمْ یَنْسُبْهَا أَحَدٌ قَبْلِی».
سپس در شش جمله پى در پى که هر کدام با جمله پیشین به گونه ای زیبا پیوند خورده، روح اسلام و حقیقت آن را هویدا مى کند.
نخست مى فرماید: (اسلام همان تسلیم است)؛ «ألاْسْلاَمُ هُوَ التَّسْلِیمُ». تسلیم در برابر فرمان خدا و دستورات پیامبر اکرم و امامان معصوم(علیهم السلام)، و تسلیم در برابر فرمان عقل و فطرت. قرآن در آیه 83 سوره آل عمران مى فرماید: «وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِى السَّماوَاتِ وَالاْرْضِ طَوْعاً وَکَرْهاً وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ»؛ (و تمام کسانى که در آسمان ها و زمین هستند، از روى اختیار یا از روى اجبار، در برابرِ [فرمان] او تسلیم اند و به سوى او باز گردانده مى شوند).
در جمله دوم مى فرماید: (تسلیم همان یقین است)؛ «وَالتَّسْلِیمُ هُوَ الْیَقِینُ». زیرا بدون ایمان و یقین، تسلیم حاصل نمى شود، در واقع «تسلیم» از لوازم «یقین» است که امام(علیه السلام) انهاا را لازم و ملزوم یک دىگر شمرده و مى فرماید: «تسلیم همان یقین است».
در جمله سوم مى فرماید: (یقین همان تصدیق است)؛ «وَالْیَقِینُ هُوَ التَّصْدِیقُ». منظور از «تصدیق» در اینجا علمى است که از مقدمات یقینى حاصل مى شود و تا این علم حاصل نگردد «یقین» پیدا نمى شود و تا یقین حاصل نگردد، تسلیم که روح اسلام است نیز حاصل نخواهد شد و در واقع اعتقادى که نام یقین بر آن گذارده ایم نتیجه علمى است که به صورت تصدیق در مى آید و در واقع تصدیق و یقین، لازم و ملزوم یکدیگرند که امام(علیه السلام) به واسطه شدت ارتباط این دو با یکدیگر آنها را یکى شمرده و فرموده: «یقین همان تصدیق است».
در چهارمین جمله مى فرماید: (تصدیق همان اقرار است)؛ «وَالتَّصْدِیقُ هُوَ الاْقْرَارُ». اشاره به این که تصدیق قلبى به تنهایى کافى نیست، باید با زبان نیز اقرار شود و به صورت شهادتین که بیان ارکان اسلام است درآید و به همین دلیل تا افراد اقرار به شهادتین نمى کردند مسلمان شمرده نمى شدند.
در پنجمین جمله مى فرماید: (اقرار همان اداست)؛ «وَالاْقْرَارُ هُوَ الاْدَاءُ». منظور از «اداء» در اینجا احساس مسئولیت و آماده شدن و عزم را جزم کردن بر انجام تکالیف است، زیرا اگر اقرار از دل برخیزد، آمادگى براى انجام وظائف و اداى مسئولیت ها را ایجاد خواهد کرد. در غیر این صورت اقرار، اقرار دروغین است.
آن گاه در ششمین و آخرین جمله مى فرماید: (و ادا همان عمل است)؛ «وَالاْدَاءُ هُوَ الْعَمَلُ». زیرا کسى که عزم خود را بر اداى مسئولیت ها جزم مى کند بلافاصله وارد صحنه عمل مى گردد و اعمال صالحى بر طبق احساس مسئولیت درونى برخاسته از اقرار واقعى و تصدیق و یقین و تسلیم انجام مى دهد.
سخن امام(علیه السلام) در این تفسیر عمیق براى اسلام، اشاره به اسلام واقعى و حقیقى دارد که در درون جان انسان نفوذ کرده و آثار آن یکى پس از دیگرى ظاهر می گردد؛ نخست در مقام تسلیم برآید؛ تسلیمى که زائیده یقین است و یقینى که مولود تصدیق است و سپس اقرار از این تصدیق متولد مى شود و این اقرار چون از عمق جان برمی خیزد ملازم با احساس مسئولیت در برابر فرمان الهى است و به دنبال این احساس اعمال صالح یکى پس از دیگرى ظاهر مى شود و قلب و زبان و عمل هر سه هماهنگ مى گردند.
بنابراین اگر کسانى ایمان داشته باشند و اقرار به شهادتین کنند ولى در عمل کوتاهى نمایند چنان نیست که مسلمان نباشند و گرنه اکثر مسلمانان از اسلام بیرون خواهند رفت، بلکه اسلامِ آنها اسلامى در مرحله پایین و ضعیف است و آنچه امام(علیه السلام) در این کلام پربار بیان فرموده اسلام در درجات عالى وکامل است.
شبیه همین معنا در روایات دیگر اسلامى نیز آمده که عمل را معیار ایمان شمرده اند. در حدیثى در غررالحکم از امام امیر مؤمنان(علیه السلام) مى خوانیم: «الشَّرَفُ عِنْدَ اللهِ بِحُسْنِ الاْعْمالِ لا بِحُسْنِ الاْقْوالِ»؛ (شرف و مقام والا در نزد خداوند سبحان به اعمال نیک است نه سخنان زیبا). در همان کتاب حدیث دیگرى نقل شده که: «اَلْعَمَلُ شِعارُ الْمُؤمِنِ»؛ (عمل شعار افراد باایمان است). از این رو بهترین ذخیره انسان براى بعد از مرگ و روز قیامت عمل صالح شمرده شده همان گونه که امام(علیه السلام) در نامه معروف خود خطاب به مالک اشتر می فرمایند: «فَلْیَکُنْ أحَبَّ الذَّخائِرِ اِلَیْکَ ذَخیرَةُ الْعَمَلِ الصالِحِ»؛ (بهترین ذخیره ها را نزد خود ذخیره عمل صالح قرار بده).
بنابراین کسانى که به نام اسلام قناعت مى کنند یا تنها به ایمان قلبى و اقرار زبانى قانع هستند و یا تنها به بعضى از ظواهر اسلام پایبندند از حقیقت اسلام دورند و در بیراهه مى روند و خیال مى کنند در مسیر حقند. در کلام حکیمانه 113 نیز بر این معنا تأکید شده آنجا که امام(علیه السلام) می فرماید: «وَلاَ تِجَارَةَ کَالْعَمَلِ الصَّالِحِ».
منبع: پیام امام امیرالمؤمنین(علیه السلام)، مکارم شیرازى، ناصر، تهیه و تنظیم: جمعى از فضلاء، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1386 شمسی، چاپ: اول، ج 13، ص43.
امام(علیه السلام) در حکمت 125 نهج البلاغه حقیقت اسلام را به گونه اى تفسیر مى کند که پیش از او هیچ کس تفسیر نکرده، آن حضرت مى فرماید: (اسلام را چنان تفسیر مى کنم که هیچ کس پیش از من آن را چنین تفسیر نکرده باشد)؛ «لاَنْسُبَنَّ الاْسْلاَمَ نِسْبَةً لَمْ یَنْسُبْهَا أَحَدٌ قَبْلِی».
سپس در شش جمله پى در پى که هر کدام با جمله پیشین به گونه ای زیبا پیوند خورده، روح اسلام و حقیقت آن را هویدا مى کند.
نخست مى فرماید: (اسلام همان تسلیم است)؛ «ألاْسْلاَمُ هُوَ التَّسْلِیمُ». تسلیم در برابر فرمان خدا و دستورات پیامبر اکرم و امامان معصوم(علیهم السلام)، و تسلیم در برابر فرمان عقل و فطرت. قرآن در آیه 83 سوره آل عمران مى فرماید: «وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِى السَّماوَاتِ وَالاْرْضِ طَوْعاً وَکَرْهاً وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ»؛ (و تمام کسانى که در آسمان ها و زمین هستند، از روى اختیار یا از روى اجبار، در برابرِ [فرمان] او تسلیم اند و به سوى او باز گردانده مى شوند).
در جمله دوم مى فرماید: (تسلیم همان یقین است)؛ «وَالتَّسْلِیمُ هُوَ الْیَقِینُ». زیرا بدون ایمان و یقین، تسلیم حاصل نمى شود، در واقع «تسلیم» از لوازم «یقین» است که امام(علیه السلام) انهاا را لازم و ملزوم یک دىگر شمرده و مى فرماید: «تسلیم همان یقین است».
در جمله سوم مى فرماید: (یقین همان تصدیق است)؛ «وَالْیَقِینُ هُوَ التَّصْدِیقُ». منظور از «تصدیق» در اینجا علمى است که از مقدمات یقینى حاصل مى شود و تا این علم حاصل نگردد «یقین» پیدا نمى شود و تا یقین حاصل نگردد، تسلیم که روح اسلام است نیز حاصل نخواهد شد و در واقع اعتقادى که نام یقین بر آن گذارده ایم نتیجه علمى است که به صورت تصدیق در مى آید و در واقع تصدیق و یقین، لازم و ملزوم یکدیگرند که امام(علیه السلام) به واسطه شدت ارتباط این دو با یکدیگر آنها را یکى شمرده و فرموده: «یقین همان تصدیق است».
در چهارمین جمله مى فرماید: (تصدیق همان اقرار است)؛ «وَالتَّصْدِیقُ هُوَ الاْقْرَارُ». اشاره به این که تصدیق قلبى به تنهایى کافى نیست، باید با زبان نیز اقرار شود و به صورت شهادتین که بیان ارکان اسلام است درآید و به همین دلیل تا افراد اقرار به شهادتین نمى کردند مسلمان شمرده نمى شدند.
در پنجمین جمله مى فرماید: (اقرار همان اداست)؛ «وَالاْقْرَارُ هُوَ الاْدَاءُ». منظور از «اداء» در اینجا احساس مسئولیت و آماده شدن و عزم را جزم کردن بر انجام تکالیف است، زیرا اگر اقرار از دل برخیزد، آمادگى براى انجام وظائف و اداى مسئولیت ها را ایجاد خواهد کرد. در غیر این صورت اقرار، اقرار دروغین است.
آن گاه در ششمین و آخرین جمله مى فرماید: (و ادا همان عمل است)؛ «وَالاْدَاءُ هُوَ الْعَمَلُ». زیرا کسى که عزم خود را بر اداى مسئولیت ها جزم مى کند بلافاصله وارد صحنه عمل مى گردد و اعمال صالحى بر طبق احساس مسئولیت درونى برخاسته از اقرار واقعى و تصدیق و یقین و تسلیم انجام مى دهد.
سخن امام(علیه السلام) در این تفسیر عمیق براى اسلام، اشاره به اسلام واقعى و حقیقى دارد که در درون جان انسان نفوذ کرده و آثار آن یکى پس از دیگرى ظاهر می گردد؛ نخست در مقام تسلیم برآید؛ تسلیمى که زائیده یقین است و یقینى که مولود تصدیق است و سپس اقرار از این تصدیق متولد مى شود و این اقرار چون از عمق جان برمی خیزد ملازم با احساس مسئولیت در برابر فرمان الهى است و به دنبال این احساس اعمال صالح یکى پس از دیگرى ظاهر مى شود و قلب و زبان و عمل هر سه هماهنگ مى گردند.
بنابراین اگر کسانى ایمان داشته باشند و اقرار به شهادتین کنند ولى در عمل کوتاهى نمایند چنان نیست که مسلمان نباشند و گرنه اکثر مسلمانان از اسلام بیرون خواهند رفت، بلکه اسلامِ آنها اسلامى در مرحله پایین و ضعیف است و آنچه امام(علیه السلام) در این کلام پربار بیان فرموده اسلام در درجات عالى وکامل است.
شبیه همین معنا در روایات دیگر اسلامى نیز آمده که عمل را معیار ایمان شمرده اند. در حدیثى در غررالحکم از امام امیر مؤمنان(علیه السلام) مى خوانیم: «الشَّرَفُ عِنْدَ اللهِ بِحُسْنِ الاْعْمالِ لا بِحُسْنِ الاْقْوالِ»؛ (شرف و مقام والا در نزد خداوند سبحان به اعمال نیک است نه سخنان زیبا). در همان کتاب حدیث دیگرى نقل شده که: «اَلْعَمَلُ شِعارُ الْمُؤمِنِ»؛ (عمل شعار افراد باایمان است). از این رو بهترین ذخیره انسان براى بعد از مرگ و روز قیامت عمل صالح شمرده شده همان گونه که امام(علیه السلام) در نامه معروف خود خطاب به مالک اشتر می فرمایند: «فَلْیَکُنْ أحَبَّ الذَّخائِرِ اِلَیْکَ ذَخیرَةُ الْعَمَلِ الصالِحِ»؛ (بهترین ذخیره ها را نزد خود ذخیره عمل صالح قرار بده).
بنابراین کسانى که به نام اسلام قناعت مى کنند یا تنها به ایمان قلبى و اقرار زبانى قانع هستند و یا تنها به بعضى از ظواهر اسلام پایبندند از حقیقت اسلام دورند و در بیراهه مى روند و خیال مى کنند در مسیر حقند. در کلام حکیمانه 113 نیز بر این معنا تأکید شده آنجا که امام(علیه السلام) می فرماید: «وَلاَ تِجَارَةَ کَالْعَمَلِ الصَّالِحِ».
منبع: پیام امام امیرالمؤمنین(علیه السلام)، مکارم شیرازى، ناصر، تهیه و تنظیم: جمعى از فضلاء، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1386 شمسی، چاپ: اول، ج 13، ص43.