معنای «نزول» و «تجلی» قرآن
پرسش :
«نزول» و «تجلی» قرآن به چه معناست؟
پاسخ :
امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید: «فَتَجَلَّى لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِی کِتَابِهِ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَکُونُوا رَأَوْه»(1) یعنی، خدای تعالی در این کتاب برای بندگانش تجلی کرده و آنان کتاب خدا را می نگرند و می خوانند، امّا خدا را نمی بینند. یکی از بهترین و ظریفترین تعبیرات در فرهنگ اسلامی، همان تعبیر ظریف تجلّی است. معنای تجلّی در قرآن و روایات چنین است که خدای سبحان، حقیقتی را از جهان غیب تنزّل داده، پایین آورد تا برای ما تبیین کند. تجلّی غیر از تجافی است. قرآن در ماه رمضان نازل شد؛ اما نه به گونه ای که باران از بالا می بارد؛ چون وقتی باران نازل می شود، به صورت تجافی است؛ یعنی چون بالا هست در پایین نیست و وقتی پایین آمد دیگر در بالا نیست. اما وقتی خدای سبحان می فرماید: «در ماه مبارک رمضان قرآن را نازل کردیم»، نزول قرآن مانند بارش باران نیست که وقتی پیش خداست، دیگر در دست ما نباشد و وقتی به زمین آمد دیگر پیش خدا نباشد.
معنای «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ»(2) و نیز معنای «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ»(3) چنین است که قرآن در این ماه تنزّل کرد نه نزول؛ یعنی این حقیقت که نزد خدا بود و الآن هم هست و همیشه خواهد بود، رقیق شد؛ تنزل کرد؛ به صورت لفظ در آمد تا انسان بتواند آن را بگوید، بشنود، بنویسد و بخواند. مجتهد فقیه یا حکیم الهی نیز مطلبی منقول یا معقول را که جزء معارف بلند اسلامی است در عاقله خود می پروراند، آنگاه برای اینکه قابل استفاده دیگران هم باشد آن معنای بلند نقلی یا عقلی را تنزّل می دهد و به صورت لفظ یا نقش کتاب در می آورد که با زبان بگوید یا به نوشتاری تبدیل کند، این بدان معنا نیست که دیگر در عاقله و فکر او اثری نباشد. مطالب فقهی را به صورت مسئله ساده در می آورد که هر منطقی بخواند و بفهمد در حالی که ملکه اجتهاد در جان و روح بلند او هست؛ زیرا آن ملکه اجتهاد را پایین نیاورده؛ بلکه آن حقیقت را تنزل داده و بر اساس همان حقیقت، الفاظ و معانی و مفاهیمی را به دیگران القا کرده است.
صحیفه سجادیه امام سجاد(علیه السلام) از کتابهای ارزشمند امامیه است و در کنار قرآن کریم و نهج البلاغه حضور دارد. حضرت سجاد(علیه السلام) در دعای «ختم قرآن» که پس از فراغت از تلاوت قرآن خوانده می شود از عظمت قرآن و برکات آن برای قاری سخن گفته است تا آنجا که به خدای سبحان عرض می کند: «تَجَلَّى مَلَکُ الْمَوْتِ لِقَبْضِهَا مِنْ حُجُبِ الْغُیُوبِ، وَ رَمَاهَا عَنْ قَوْسِ الْمَنَایَا بِأَسْهُمِ وَحْشَةِ الْفِرَاق»(4) روزی که فرشته مرگ، عزرائیل(سلام الله علیه) از پشت پرده های غیب برای قبض ارواح متجلّی شود، در آن روز به ما رحم کن. در اینجا از نازل شدن عزرائیل(سلام الله علیه) به عنوان تجلی یاد شده است که فرشته مرگ برای محتضر، تجلّی می کند. چنانکه اصطلاح تجلی در قرآن، در ماجرای موسای کلیم(علیه السلام) نیز آمده است: «فَلَمَّا تَجَلَّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسی صَعِقاً»(5)؛ (آنگاه که نور تجلی خدا بر کوه تابش کرد، آن را متلاشی ساخت و موسی بی هوش افتاد ...).
پینوشتها:
(1). نهج البلاغة، شریف الرضى، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صبحی صالح، هجرت، قم، 1414 قمری، چاپ: اول، ص 204، (خطبه 147).
(2). سوره قدر، آیه 1.
(3). سوره بقره، آیه 185.
(4). صحیفه سجادیه، امام على بن الحسین(علیه السلام)، دفتر نشر الهادى، قم، 1376 شمسی، چاپ: اول، ص 180، (دعای 42).
(5). سوره اعراف، آیه 143.
منبع: حکمت عبادات، جوادی آملی، عبدالله، محقق: شفیعی، حسین، مرکز نشر اسراء، قم، 1388 شمسی، چاپ: پانزدهم، ص 199.
امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید: «فَتَجَلَّى لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِی کِتَابِهِ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَکُونُوا رَأَوْه»(1) یعنی، خدای تعالی در این کتاب برای بندگانش تجلی کرده و آنان کتاب خدا را می نگرند و می خوانند، امّا خدا را نمی بینند. یکی از بهترین و ظریفترین تعبیرات در فرهنگ اسلامی، همان تعبیر ظریف تجلّی است. معنای تجلّی در قرآن و روایات چنین است که خدای سبحان، حقیقتی را از جهان غیب تنزّل داده، پایین آورد تا برای ما تبیین کند. تجلّی غیر از تجافی است. قرآن در ماه رمضان نازل شد؛ اما نه به گونه ای که باران از بالا می بارد؛ چون وقتی باران نازل می شود، به صورت تجافی است؛ یعنی چون بالا هست در پایین نیست و وقتی پایین آمد دیگر در بالا نیست. اما وقتی خدای سبحان می فرماید: «در ماه مبارک رمضان قرآن را نازل کردیم»، نزول قرآن مانند بارش باران نیست که وقتی پیش خداست، دیگر در دست ما نباشد و وقتی به زمین آمد دیگر پیش خدا نباشد.
معنای «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ»(2) و نیز معنای «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ»(3) چنین است که قرآن در این ماه تنزّل کرد نه نزول؛ یعنی این حقیقت که نزد خدا بود و الآن هم هست و همیشه خواهد بود، رقیق شد؛ تنزل کرد؛ به صورت لفظ در آمد تا انسان بتواند آن را بگوید، بشنود، بنویسد و بخواند. مجتهد فقیه یا حکیم الهی نیز مطلبی منقول یا معقول را که جزء معارف بلند اسلامی است در عاقله خود می پروراند، آنگاه برای اینکه قابل استفاده دیگران هم باشد آن معنای بلند نقلی یا عقلی را تنزّل می دهد و به صورت لفظ یا نقش کتاب در می آورد که با زبان بگوید یا به نوشتاری تبدیل کند، این بدان معنا نیست که دیگر در عاقله و فکر او اثری نباشد. مطالب فقهی را به صورت مسئله ساده در می آورد که هر منطقی بخواند و بفهمد در حالی که ملکه اجتهاد در جان و روح بلند او هست؛ زیرا آن ملکه اجتهاد را پایین نیاورده؛ بلکه آن حقیقت را تنزل داده و بر اساس همان حقیقت، الفاظ و معانی و مفاهیمی را به دیگران القا کرده است.
صحیفه سجادیه امام سجاد(علیه السلام) از کتابهای ارزشمند امامیه است و در کنار قرآن کریم و نهج البلاغه حضور دارد. حضرت سجاد(علیه السلام) در دعای «ختم قرآن» که پس از فراغت از تلاوت قرآن خوانده می شود از عظمت قرآن و برکات آن برای قاری سخن گفته است تا آنجا که به خدای سبحان عرض می کند: «تَجَلَّى مَلَکُ الْمَوْتِ لِقَبْضِهَا مِنْ حُجُبِ الْغُیُوبِ، وَ رَمَاهَا عَنْ قَوْسِ الْمَنَایَا بِأَسْهُمِ وَحْشَةِ الْفِرَاق»(4) روزی که فرشته مرگ، عزرائیل(سلام الله علیه) از پشت پرده های غیب برای قبض ارواح متجلّی شود، در آن روز به ما رحم کن. در اینجا از نازل شدن عزرائیل(سلام الله علیه) به عنوان تجلی یاد شده است که فرشته مرگ برای محتضر، تجلّی می کند. چنانکه اصطلاح تجلی در قرآن، در ماجرای موسای کلیم(علیه السلام) نیز آمده است: «فَلَمَّا تَجَلَّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسی صَعِقاً»(5)؛ (آنگاه که نور تجلی خدا بر کوه تابش کرد، آن را متلاشی ساخت و موسی بی هوش افتاد ...).
پینوشتها:
(1). نهج البلاغة، شریف الرضى، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صبحی صالح، هجرت، قم، 1414 قمری، چاپ: اول، ص 204، (خطبه 147).
(2). سوره قدر، آیه 1.
(3). سوره بقره، آیه 185.
(4). صحیفه سجادیه، امام على بن الحسین(علیه السلام)، دفتر نشر الهادى، قم، 1376 شمسی، چاپ: اول، ص 180، (دعای 42).
(5). سوره اعراف، آیه 143.
منبع: حکمت عبادات، جوادی آملی، عبدالله، محقق: شفیعی، حسین، مرکز نشر اسراء، قم، 1388 شمسی، چاپ: پانزدهم، ص 199.