دلایل یگانگی خداوند
پرسش :
چه دلایلی بر یگانگی خداوند وجود دارد؟
پاسخ :
در این باره براهین متعدد است که به چند مورد اشاره میشود:
احتمال اول: یکی از دو خدای مفروض، کامل مطلق و نامحدود و واجد همه کمالات و دیگری ناقص و محدود و فاقد برخی کمالات خدای ازلی باشد، در این صورت، معلوم است که خدای حقیقی همان اول است و دومی به دلیل نقص و محدودیت نمیتواند خدا باشد، بدین ترتیب احتمال اول به جای تعدد به توحید (وحدت خداوند) میانجامد. اما احتمال دوم: هر یک از دو خدای مفروض دارای کمال باشد که دیگری فاقد آن است، نتیجه این احتمال آن است که هیچ یک از آنها خدا نباشد و این خلاف فرض است. دلیل این مطلب این است که بر اساس احتمال دوم، دو خدای مفروض از وجود و عدم (عدم برخی کمالات وجودی) ترکیب مییابند در حالی که خدا از هر گونه ترکیبی منزّه است. بدین ترتیب فرض تعدد واجب الوجود و دو خدا در یک صورت به توحید میانجامد. در صورت دوم، مستلزم امری محال (ترکیبی ذاتی واجب) است، در نتیجه فرضی تعدد خدا فرض معقولی نخواهد بود.
هرگاه دو خداوند فرض شود، با سه احتمال رو به رو خواهیم بود:
۱ـ تنها یکی از آن دو میتواند از تحقق اراده دیگری جلوگیری کند، ولی دیگری قادر به چنین کاری نیست، در این صورت روشن است که خدای حقیقی همان اولی است و دومی به دلیل مغلوب بودن ارادهاش نمیتواند خدا باشد.
۲ـ هر دو میتوانند از تحقق ارادة دیگری جلوگیری کند.
۳ـ هیچ کدام نمیتوانند از تحقق ارادة دیگری جلوگیری کند.
دو احتمال اخیر نیز به نوعی با فرض اولیه ما، یعنی فرض وجود دو خدا سازگار نیست، زیرا احتمال دوم مستلزم مغلوب شدن ارادة خدایان مفروض و احتمال سوم مقتضی عجز و ناتوانی آنها از غلبه بر دیگری است و این دو معنا یعنی مغلوب شدن اراده و عجز از غلبه بر دیگری، با وجوب وجود منافات دارد. بنابر این احتمال دوم و سوم نیز نامعقولاند و چون احتمال دیگری در بین نیست ،فرض تعدد خدایان باطل میگردد.(۳)
برهان یاد شده از این آیه گرفته شده:
«لو کان فیهما آلهةٌ إلاّ الله لفسدتا؛(۴) اگر در آسمان و زمین غیر از خدای یکتا خدایی بود ، جهان فاسد میشد».
بنابر این فرض دو خدا برای عالم شرعاٌ و عقلاٌ محال است. برای مطالعه در باب توحید و خداشناسی، کتاب «توحید در قرآن» تألیف استاد جوادی آملی و کتاب آموزش کلام اسلامی، ج ۱، تألیف محمد سعیدی مهر، مفید و مناسب است.
اما درباره این فرض که دو واجب الوجود یا بیشتر از روی مصلحت و توافق با هم بسازند و در اداره جهان با توافق هم عمل کنند، این فرض نیز مردود است، زیرا:
اولاً: مصلحتاندیشی و سازش بر سر انجام یک کاری برخاسته از ذهن آدمیان و بعد از آفرینش جهان و در واقع بر گرفته از نظام اجتماعی است که برای به نتیجه رسیدن بر سر کاری بالاخره از در مصلحتاندیشی و سازش پیش آمده و بر سر یک مسئله به توافقمیرسند.
به عبارت دیگر، قانون و یا قوانینی بر نظام هستی حاکم است. انسان های عاقل و مختار یا هر موجود با این صفات بر اساس آن قوانین و نظاماتی که وجود دارد برای رسیدن به بیشترین خیر با هم توافق می کند، اما سخن در مورد اصل آفرینش جهانی که هنوز قانونی از پیش تعیین شده ندارد و قانون و نظام با خود آفرینش ایجاد می شود و سخن در مورد خدایی که از هر گونه نیازی مبرا است و هیچ نقصی در وجودش نیست تا بخواهد به بیشترین خیر دست یابد ، فرض دو خدای سازگار در آفرینش معنا ندارد.
ثانیاً: تزاحم ارادهها و سازش بر سر یک مسئله برای رفع تزاحم ارادهها یا ناشی از منفعتخواهی و خودپرستی است و یا ناشی از جهل و نادانی و عدم تشخیص امور. همه این گونه مسایل از ساحات قدسی الهی دور است.
ثالثاً: اگر دو واجب الوجود یا بیشتر وجود داشته باشد، به حکم این که هر موجودی که امکان وجود پیدا میکند و شرایط وجودش تحقق مییابد، از طرف واجب افاضه وجود به او میشود، باید به این موجود افاضه وجود بشود. البته همه واجبها در این جهت نسبت واحد دارند با او، و اراده همه آنها به طور مساوی به وجود او تعلق میگیرد، پس از طرف همه واجبها باید به او افاضه وجود بشود، و از طرف دیگر به حکم اینکه وجود هر معلول به علتش یکی است، پس دو ایجاد مستلزم دو وجود است و چون معلول مورد نظر امکان پیش از وجود واحد ندارد، پس جز امکان انتساب به واحد ندارد، در این صورت انتساب معلول به یکی از واجبها با این که هیچ امتیازی و رجحانی میان آنها نیست ،ترجّح بلا مرجّح است، و انتساب او به همه آنها مساوی است با تعدد وجود آن معلول به عدد واجب الوجودها، این محال است، زیرا فرض این است چیزی که امکان وجود یافته و شرایط وجودش محقق شد ،یکی بیش نیست.
اگر فرض کنیم امکان وجودهای متعدد در کار است ،درباره هر یک از آنها این اشکال وجود شود و هم چنین هرگز به واحدهایی که متعدد نشوند منتهی نگردد، پس هیچ چیزی وجود پیدا نکند، به فرض تعدد وجود واجب الوجود و چند خدای لازم میآید که هیچ چیزی وجود پیدا نکند، زیرا وجود آن موجود محال میشود، پس صحیح است که اگر واجب الوجود متعدد بود ،جهان نیست و نابود می شد.
بر اساس اصل سنخیت در علت، در علت های حقیقی هر معلولی از علت خاص خود صادر می شود. علت با معلول خود تناسب خاصی دارد که علت دیگر با معلول خود آن نسبت را ندارد. بنابر این اصل معلول هر علتی تفاوت ذاتی با معلول علیت دیگر دارد.
حال اگر فرض کنیم که آفرینش عالم هستی یا حتی تدبیر نظام عالم، به بیش از دو علت نسبت داشته باشد، هیچ گاه نظام عالم یکپارچه ایجاد نخواهد شد، زیرا با تعدد علت ذاتی و حقیقی (نه علت های مادی و صوری و یا علت های معدّه) معلول حقیقتاً و ذاتاً متعدد خواهد شد ، نه واحد و یکپارچه. هم چنین با تعدد اراده ها ، نظام عالم که مراد خواهد بود ،باید متعدد شده و نظام یکپارچه نخواهد شد .معنای بودن دو اله در جهان ، نتیجه نابودی و فساد عالم می دهد که در آیه فوق به آن اشاره شد.
تعدد واجب الوجود در تمام فرضها محال است. معلوم میشود که خدای عالم خدای یکتا و بیهمتا است و شریک ندارد.
پینوشتها:
۱. اصول کافی، ج ۱، ص ۹۳، کتاب توحید، باب النهی عن الکلام فی الکیفیه.
۲. همان.
۳. ر،ک: آموزش کلام اسلامی، ج ۱، ص ۸۰، نشر طه، قم ۱۳۷۷ش.
۴. انبیا (۲۱) آیه ۲۲.
منبع: www.soalcity.ir
در این باره براهین متعدد است که به چند مورد اشاره میشود:
الف: کمال مطلق و نامحدودیت خداوند
مقدمه اصلی این دلیل است که ذات خداوند، نامتناهی، کامل و مطلق است و هیچ گونه محدودیتی در آن تصور نمیشود، زیرا وجوب وجود اقتضا میکند که ذات الهی فاقد هیچ کمال نباشد، چرا که فقدان کمال مساوی با نقص و نیازمندی است و نیازمندی با واجب الوجود بودن سازگاری ندارد. حال اگر دو خدا (واجب الوجود) فرض شود، لازم است بین آن دو تمایز باشد، زیرا به انتفای هر گونه تمایزی، فرض دو بودن منتفی خواهد شد، در این صورت با دو احتمال مواجهیم (احتمال سومی تصور نمیشود):احتمال اول: یکی از دو خدای مفروض، کامل مطلق و نامحدود و واجد همه کمالات و دیگری ناقص و محدود و فاقد برخی کمالات خدای ازلی باشد، در این صورت، معلوم است که خدای حقیقی همان اول است و دومی به دلیل نقص و محدودیت نمیتواند خدا باشد، بدین ترتیب احتمال اول به جای تعدد به توحید (وحدت خداوند) میانجامد. اما احتمال دوم: هر یک از دو خدای مفروض دارای کمال باشد که دیگری فاقد آن است، نتیجه این احتمال آن است که هیچ یک از آنها خدا نباشد و این خلاف فرض است. دلیل این مطلب این است که بر اساس احتمال دوم، دو خدای مفروض از وجود و عدم (عدم برخی کمالات وجودی) ترکیب مییابند در حالی که خدا از هر گونه ترکیبی منزّه است. بدین ترتیب فرض تعدد واجب الوجود و دو خدا در یک صورت به توحید میانجامد. در صورت دوم، مستلزم امری محال (ترکیبی ذاتی واجب) است، در نتیجه فرضی تعدد خدا فرض معقولی نخواهد بود.
ب: دلیل دیگر بر نفی تعدد خدا، برهان تمانع است
یکی از ادلة مشهور توحید، دلیلی است که به دلیل تمانع نام یافته است، از این دلیل تقریرها و روایتهای گوناگون ارائه شده است که در ذیل به یکی از این تقریرها اشاره میشود:هرگاه دو خداوند فرض شود، با سه احتمال رو به رو خواهیم بود:
۱ـ تنها یکی از آن دو میتواند از تحقق اراده دیگری جلوگیری کند، ولی دیگری قادر به چنین کاری نیست، در این صورت روشن است که خدای حقیقی همان اولی است و دومی به دلیل مغلوب بودن ارادهاش نمیتواند خدا باشد.
۲ـ هر دو میتوانند از تحقق ارادة دیگری جلوگیری کند.
۳ـ هیچ کدام نمیتوانند از تحقق ارادة دیگری جلوگیری کند.
دو احتمال اخیر نیز به نوعی با فرض اولیه ما، یعنی فرض وجود دو خدا سازگار نیست، زیرا احتمال دوم مستلزم مغلوب شدن ارادة خدایان مفروض و احتمال سوم مقتضی عجز و ناتوانی آنها از غلبه بر دیگری است و این دو معنا یعنی مغلوب شدن اراده و عجز از غلبه بر دیگری، با وجوب وجود منافات دارد. بنابر این احتمال دوم و سوم نیز نامعقولاند و چون احتمال دیگری در بین نیست ،فرض تعدد خدایان باطل میگردد.(۳)
برهان یاد شده از این آیه گرفته شده:
«لو کان فیهما آلهةٌ إلاّ الله لفسدتا؛(۴) اگر در آسمان و زمین غیر از خدای یکتا خدایی بود ، جهان فاسد میشد».
بنابر این فرض دو خدا برای عالم شرعاٌ و عقلاٌ محال است. برای مطالعه در باب توحید و خداشناسی، کتاب «توحید در قرآن» تألیف استاد جوادی آملی و کتاب آموزش کلام اسلامی، ج ۱، تألیف محمد سعیدی مهر، مفید و مناسب است.
اما درباره این فرض که دو واجب الوجود یا بیشتر از روی مصلحت و توافق با هم بسازند و در اداره جهان با توافق هم عمل کنند، این فرض نیز مردود است، زیرا:
اولاً: مصلحتاندیشی و سازش بر سر انجام یک کاری برخاسته از ذهن آدمیان و بعد از آفرینش جهان و در واقع بر گرفته از نظام اجتماعی است که برای به نتیجه رسیدن بر سر کاری بالاخره از در مصلحتاندیشی و سازش پیش آمده و بر سر یک مسئله به توافقمیرسند.
به عبارت دیگر، قانون و یا قوانینی بر نظام هستی حاکم است. انسان های عاقل و مختار یا هر موجود با این صفات بر اساس آن قوانین و نظاماتی که وجود دارد برای رسیدن به بیشترین خیر با هم توافق می کند، اما سخن در مورد اصل آفرینش جهانی که هنوز قانونی از پیش تعیین شده ندارد و قانون و نظام با خود آفرینش ایجاد می شود و سخن در مورد خدایی که از هر گونه نیازی مبرا است و هیچ نقصی در وجودش نیست تا بخواهد به بیشترین خیر دست یابد ، فرض دو خدای سازگار در آفرینش معنا ندارد.
ثانیاً: تزاحم ارادهها و سازش بر سر یک مسئله برای رفع تزاحم ارادهها یا ناشی از منفعتخواهی و خودپرستی است و یا ناشی از جهل و نادانی و عدم تشخیص امور. همه این گونه مسایل از ساحات قدسی الهی دور است.
ثالثاً: اگر دو واجب الوجود یا بیشتر وجود داشته باشد، به حکم این که هر موجودی که امکان وجود پیدا میکند و شرایط وجودش تحقق مییابد، از طرف واجب افاضه وجود به او میشود، باید به این موجود افاضه وجود بشود. البته همه واجبها در این جهت نسبت واحد دارند با او، و اراده همه آنها به طور مساوی به وجود او تعلق میگیرد، پس از طرف همه واجبها باید به او افاضه وجود بشود، و از طرف دیگر به حکم اینکه وجود هر معلول به علتش یکی است، پس دو ایجاد مستلزم دو وجود است و چون معلول مورد نظر امکان پیش از وجود واحد ندارد، پس جز امکان انتساب به واحد ندارد، در این صورت انتساب معلول به یکی از واجبها با این که هیچ امتیازی و رجحانی میان آنها نیست ،ترجّح بلا مرجّح است، و انتساب او به همه آنها مساوی است با تعدد وجود آن معلول به عدد واجب الوجودها، این محال است، زیرا فرض این است چیزی که امکان وجود یافته و شرایط وجودش محقق شد ،یکی بیش نیست.
اگر فرض کنیم امکان وجودهای متعدد در کار است ،درباره هر یک از آنها این اشکال وجود شود و هم چنین هرگز به واحدهایی که متعدد نشوند منتهی نگردد، پس هیچ چیزی وجود پیدا نکند، به فرض تعدد وجود واجب الوجود و چند خدای لازم میآید که هیچ چیزی وجود پیدا نکند، زیرا وجود آن موجود محال میشود، پس صحیح است که اگر واجب الوجود متعدد بود ،جهان نیست و نابود می شد.
بر اساس اصل سنخیت در علت، در علت های حقیقی هر معلولی از علت خاص خود صادر می شود. علت با معلول خود تناسب خاصی دارد که علت دیگر با معلول خود آن نسبت را ندارد. بنابر این اصل معلول هر علتی تفاوت ذاتی با معلول علیت دیگر دارد.
حال اگر فرض کنیم که آفرینش عالم هستی یا حتی تدبیر نظام عالم، به بیش از دو علت نسبت داشته باشد، هیچ گاه نظام عالم یکپارچه ایجاد نخواهد شد، زیرا با تعدد علت ذاتی و حقیقی (نه علت های مادی و صوری و یا علت های معدّه) معلول حقیقتاً و ذاتاً متعدد خواهد شد ، نه واحد و یکپارچه. هم چنین با تعدد اراده ها ، نظام عالم که مراد خواهد بود ،باید متعدد شده و نظام یکپارچه نخواهد شد .معنای بودن دو اله در جهان ، نتیجه نابودی و فساد عالم می دهد که در آیه فوق به آن اشاره شد.
تعدد واجب الوجود در تمام فرضها محال است. معلوم میشود که خدای عالم خدای یکتا و بیهمتا است و شریک ندارد.
پینوشتها:
۱. اصول کافی، ج ۱، ص ۹۳، کتاب توحید، باب النهی عن الکلام فی الکیفیه.
۲. همان.
۳. ر،ک: آموزش کلام اسلامی، ج ۱، ص ۸۰، نشر طه، قم ۱۳۷۷ش.
۴. انبیا (۲۱) آیه ۲۲.
منبع: www.soalcity.ir