فلسفه وجود برده دارى در اسلام
پرسش :
لطفاً توجیه دقیق و دلایل اصلى عدم موضعگیرى قاطع اسلام و قرآن را در برابر مسئله «برده دارى» بیان کنید و فلسفه وجود برده دارى در اسلام چیست؟
پاسخ :
در پاسخ به چند نکته اشاره مىکنیم:
آیین اسلام، آیین آزادى و آزادگى، رحم و مروت است و قوانین و شیوههاى برخورد اسلام، با مسأله برده دارى نیز یکى از مصادیق همین آزادى و آزادى خواهى است. چون در عصر ظهور اسلام، برده دارى در سراسر جهان معمول بوده است، لذا مناسب است ابتدا به تاریخ برده دارى نگاهى کوتاه بکنیم.
ریشه و اساس بردهگیرى یکى از سه چیز بوده است:
1. زور و قلدرى: مثلاً رئیس قبیله به زور مىتوانست دیگران را به بردگى بگیرد؛
2. داشتن ولایت ارث و شوهرى و غیره؛ به عنوان مثال: پدر مىتوانست فرزند خود را بفروشد؛
3. جنگ؛ که از همه بیشتر بردهگیرى در جنگ معمول بوده است و حتى در بین ملل داراى تمدن، نظیر روم، هند، یونان، ایران؛ نیز معمول بوده است؛ زیرا ابتدا این گونه بود که قبیله پیروز در جنگ، تا آخرین نفر از طرف مغلوب را مىکشت؛ امّا در طول زمان، و نیز از باب نوع دوستى، بنا را بر این گذاشتند که اسیران جنگى را غنیمت بگیرند، هر چند در آن دوران هم روشها فرق مىکرد و رومىها و یونانىها سختگیرتر بودند.3
دین اسلام قانونى به نام برده دارى تأسیس نکرد؛ بلکه از سه روش؛ دو روش نخست را ردّ و یک روش را تحت شرایطى امضا کرد تا به مرور زمان و با شرایطى که قرار داده است، زمینههاى آن نوع برده دارى را هم از بین ببرد. به گونهاى که در کشورهاى اسلامى از صدها سال قبل، بردهدارى ریشهکن شده بود در حالى که در سایر مناطق غیراسلامى بویژه مناطق اروپایى، در صد سال پیش و به تبعیت از اسلام، نظام برده دارى آن هم فقط در یک بخش، یعنى «زور و قلدرى» ملغا اعلام گردید؛ زیرا تمام مبارزات ضد برده دارى، مربوط به بردگان آفریقایى بود و بیشتر بردگان جهان هم آفریقایى بودند و در آفریقا هم که جنگ نشده بود؛ بلکه به وسیله قهر و غلبه مردم را دستگیر مىکردند و مىفروختند؛ پس دنیا چیزى را الغا کرد که اسلام از قرنها پیش آن را ملغا اعلام کرده بود.4
اما این که چرا اسلام راه سوم بردهگیرى را مردود ندانست؛ بلکه تضییقاتى در آن ایجاد کرد؟ بدان سبب بود که:
اولاً: اصلاح عادات غلط به زمان نیازمند است؛
ثانیاً: در آن زمان بردگان فراوانى وجود داشتند و گاهى بخش عظیمى از جامعه را بردگان تشکیل مىدادند، و اگر از ابتدا بردگى بهطور کلّى ملغا مىشد، خود رهایى بردگان باعث نابودى آنان و خانواده هایشان مىشد؛ زیرا بردگان در آن زمان نه کسب و کار مستقلى داشتند و نه زندگى مستقلى5 حداقل اثر سوء آزاد کردن این جمعیت انبوه، مختل کردن امنیت جامعه بود. بررسى این نکته نشان مىدهد که برخورد ضربتى و دفعى با مسأله بردهدارى، امرى غیر حکیمانه، بلکه غیر ممکن بود؛ از این رو اسلام، در برخورد با این مسأله به اصلاح تدریجى پرداخت.
ثالثاً: بردگان در آغاز اسلام منبع اقتصادى و نیروى نظامى نیرومندى براى مشرکان و حتى مسلمانان بودند. مشرکان آنان را در مزرعهها، نخلستانها و میدانهاى جنگ به کار مىگرفتند؛ چنانچه اسلام در همان ابتدا دستور آزادى بردگان را مىداد، بدیهى بود که تنها مسلمانان به آن عمل مىکردند؛ چون مشرکان به آن اعتقادى نداشتند.
این شیوه رفتار، پیامدهاى بسیار ناخوشایند و ضربههاى مهلکى را براى جامعه اسلامى نوپا در پى داشت. از جمله:
الف) مسلمانان به یکباره از نیروى اقتصادى و نظامى عظیمى محروم مىشدند و این ضربه مهلک اقتصادى به آنان بود.
ب) بردگانى که به اسیرى گرفته مىشدند، چنانچه آزاد مىشدند، چون جا و مکان و درآمد مناسبى نداشتند، به ناچار به پیش مشرکانى که کار مىکردند بر مىگشتند و آنان دوباره، از اینها براى تقویت بنیه اقتصادى و نیروى نظامى استفاده مىکردند.
نتیجه این که آزادى بندگان به تدریج، مانع از خسارت اقتصادى و نظامى مسلمانان شد.
رابعاً: بهطور کلى، دشمن محارب به جز نابودى انسانیت و از بین بردن نسل بشر و از بین بردن آبادانىها هدف دیگرى ندارد و بى تردید، فطرت بشر چنین فردى را محکوم به فنا دانسته، دست کم به بردگى گرفتن او را تجویز مىکند.
خامساً: علاوه بر حکم فطرى، تا آنجا که تاریخ نشان داده است، انسانها دشمنان خود را به صورت غنیمت اسیر مىگرفتهاند.6
بردهگیرى که اسلام معتبر دانسته، حقى است که با فطرت بشر مطابقت دارد که همان بردهگیرى دشمنان دین و مجتمع اسلامى است و چنین کسانى به حکم اجبار به داخل جامعه جذب مىشوند و در لباس بردگى در مىآیند تا به تربیت صالح دینى تربیت یافته، به تدریج آزاد شوند. به عبارت دیگر، افرادى که تحت تربیت صالح هستند، آزادى اراده و عمل از آنان سلب مىشود تا اینکه در آینده بهطور کامل صلاحیت آزاد شدن پیدا کنند؛ همانند مریضى که طبیب آزادى عمل او را تحت کنترل در مىآورد.
جهان متمدن هر چند به ظاهر، نظام بردهدارى را آن هم فقط در «زور و قلدرى» ملغا اعلام کرد، امّا هنوز هم همان نظام به شکلى دیگر در جهان معمول است. که با نگاهى کوتاه به جنگ جهانى دوم و قیمومیت بر ملل محروم و مغلوب مىبینیم که چه فجایعى به بار آوردند و هنوز هم محرومان ملل، گرفتار آن نظام قیمومیتى غلط هستند.7
اسلام نه تنها برده دارى را تأسیس نکرده؛ بلکه براى حل تدریجى اما سریع آن راه حل هایى را ارائه داده است که در محورهاى زیر آنها را مورد توجه قرار مىدهیم:
الف) بستن سرچشمههاى بردگى: همان گونه که گفتیم اسلام از بین سه راه معمول بردهگیرى در آن زمان، دو راه را ردّ کرد و نپذیرفت (زور و قلدرى، ولایت شوهر، ارث و غیره) و به عللى که گذشت، براى از بین بردن راه سوم (راه بردهگیرى در جنگ) تضییقاتى ایجاد کرد، حتى در صورت پیروزى در جنگ هم گرفتن برده الزامى نبوده است، بلکه دستور اسلام در این مورد این است که بعد از خاتمه جنگ با کفار، افرادى که اسیر مىشوند، به چند صورت با آنان برخورد مىشود:
1. از آنان فدیه گرفته شده، آزاد مىشوند؛
2. با اسیران مسلمان مبادله مىشوند؛
3. در نهایت، در مواردى که دو راه قبلى صلاح نبود، به جاى این که آنها را بکشند، اسیرشان کرده، براى خدمت، به کار بگمارند و بین مردم تقسیم کنند.8
ب) گشودن دریچه آزادى: اسلام، تمهیداتى دیگر براى آزادى بردگان اندیشیده است، از جمله:
- آزادى اسیر را یکى از کفارات قرار داده است.9
- با ازدواج زنى که برده است با یک انسان آزاد و بچه دار شدن آن زن، فروش آن زن ممنوع مىشود تا از سهمیه ارث فرزند آزاد شود.10
- در زکات براى خرید برده و آزاد کردن آن سهمى قرار داده شد. که بدین ترتیب یک بودجه دایمى براى این کار از بیت المال در نظر گرفته شده است که تا آزادى کامل همه بردگان ادامه خواهد یافت.11
- آزادى بردگان یکى از عبادات شمرده شده و بزرگان در این زمینه پیش قدم بودهاند تا آنجا که گفته شده حضرت على بن ابى طالب علیه السلام با دسترنج خود هزار بنده را آزاد کرد.12
- هر کس سهم خود از برده مشترک آزاد کند، سهم شریک دیگر بهطورى قهرى آزاد مىشود.13
- هرگاه کسى مالک یکى از پدر، مادر، اجداد، فرزندان، عمو، عمّه، دایى، خاله، برادر، خواهر، برادرزاده و یا خواهرزاده خود شود، آنها فوراً آزاد مىشوند.
- در برخى موارد، اگر صاحب برده نسبت به بردهاش مجازاتهاى سختى انجام دهد، آن برده خود به خود آزاد خواهد شد.14 و...
ج) احیاى شخصیت بردگان: در دورانى که بناست بردگان به تدریج آزاد شوند؛ دین مبین اسلام براى احیاى حقوق آنان اقدامات وسیعى کرده است؛ بهطورى که هیچ فرقى بین بردگان و آزادها قرار نمىدهد، جز به تقوا و پرهیزگارى؛ لذا به بردگان اجازه مىدهد پستهاى اجتماعى را عهدهدار شوند و از فرماندهى گرفته تا پستهاى حساس دیگر.
د) رفتار انسانى با بردگان؛ در اسلام دستورهاى فراوانى درباره مدارا با بردگان آمده است از جمله:
- پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: جبرئیل آنقدر براى آزادى برده سفارش کرد که من فکر کردم براى آزادى برده مهلت معینى مقرر گردید.15
روایاتى داریم که دربارۀ بردگان، مدّت هفت سال را مطرح کردهاند و فرمودهاند:
بعد از هفت سال برده را از کار معاف و او را آزاد کنید.16
حضرت امام صادق علیه السلام مىفرمود: هرگاه پدرم به غلامش دستورى مىداد و ملاحظه مىکرد که آن کار، سخت است خودش بسم اللّه مىگفت و کمک مىکرد.17
خوش رفتارى نسبت به بردگان در این دوران انتقالى، به حدى است که حتى بیگانگان نیز روى آن تمجید کردهاند؛ براى نمونه، جرجى زیدان مىگوید: اسلام نسبت به بردگان فوق العاده مهربان است و پیامبر این دین درباره بردگان سفارش بسیار نموده است؛ براى مثال: «کارى که برده تاب آن را ندارد به او واگذار نکنید» یا «هر چه خودتان مىخورید به او بدهید.»18
پینوشتها:
(1). مریم/ 93
(2). ر. ک: المیزان، علامه طباطبایى، ترجمه سید محمدباقر موسوى همدانى، ج 6، ص 538
(3). همان، ص 544
(4). همان
(5). همان
(6). همان، ص 549
(7). همان، ص 561-566
(8). همان، ج 18، ص 337-341
(9). تحریر الوسیله، امام خمینى، ج 2، ص 110-117
(10). مکاسب، شیخ انصارى، ص 175، سطر 14
(11). تفسیر نمونه، ج 12، ص 418
(12). بحارالانوار، ج 41، ص 43.
(13). جواهر الکلام، شیخ محمد حسن نجفى، ج 34، ص 154-158.
(14). وسائل الشیعه، شیخ حر عاملى، ج 23، ص 43.
(15). وسائل الشیعه، همان.
(16). همان
(17). بحارالانوار مجلسى، ج 74، ص 142، ح 13
(18) تاریخ تمدن، جرجى زیدان، ج 4، ص 54. براى آگاهى بیشتر ر. ک: ترجمه تفسیر المیزان، ج 6، ص 494-497؛ بحارالانوار مجلسى، ج 74، ص 1141؛ مناظره دکتر و پیر، شهید هاشمىنژاد، ص 159-178؛ تفسیر نمونه، ج 14، ص 451-467
منبع: پرسمان قرآنی فلسفه احکام، سید علی هاشمی نشلجی، نشر جمال، 1390.
در پاسخ به چند نکته اشاره مىکنیم:
آیا بردهدارى مورد تأیید اسلام است؟
قرآن کریم اساس دعوت دینى را بر این نهاده است که همه انسانها بندگان خدا هستند؛ حتى علاوه بر انسان، فرشتگان و جنّ را نیز همینگونه توصیف کرده است؛ زیرا خداوند به معناى واقعى کلمه، مالک هر چیزى است هیچ موجودى در آسمانها و زمین نیست؛ جز آن که فرمانبردار خداست2.1آیین اسلام، آیین آزادى و آزادگى، رحم و مروت است و قوانین و شیوههاى برخورد اسلام، با مسأله برده دارى نیز یکى از مصادیق همین آزادى و آزادى خواهى است. چون در عصر ظهور اسلام، برده دارى در سراسر جهان معمول بوده است، لذا مناسب است ابتدا به تاریخ برده دارى نگاهى کوتاه بکنیم.
ریشه و اساس بردهگیرى یکى از سه چیز بوده است:
1. زور و قلدرى: مثلاً رئیس قبیله به زور مىتوانست دیگران را به بردگى بگیرد؛
2. داشتن ولایت ارث و شوهرى و غیره؛ به عنوان مثال: پدر مىتوانست فرزند خود را بفروشد؛
3. جنگ؛ که از همه بیشتر بردهگیرى در جنگ معمول بوده است و حتى در بین ملل داراى تمدن، نظیر روم، هند، یونان، ایران؛ نیز معمول بوده است؛ زیرا ابتدا این گونه بود که قبیله پیروز در جنگ، تا آخرین نفر از طرف مغلوب را مىکشت؛ امّا در طول زمان، و نیز از باب نوع دوستى، بنا را بر این گذاشتند که اسیران جنگى را غنیمت بگیرند، هر چند در آن دوران هم روشها فرق مىکرد و رومىها و یونانىها سختگیرتر بودند.3
دین اسلام قانونى به نام برده دارى تأسیس نکرد؛ بلکه از سه روش؛ دو روش نخست را ردّ و یک روش را تحت شرایطى امضا کرد تا به مرور زمان و با شرایطى که قرار داده است، زمینههاى آن نوع برده دارى را هم از بین ببرد. به گونهاى که در کشورهاى اسلامى از صدها سال قبل، بردهدارى ریشهکن شده بود در حالى که در سایر مناطق غیراسلامى بویژه مناطق اروپایى، در صد سال پیش و به تبعیت از اسلام، نظام برده دارى آن هم فقط در یک بخش، یعنى «زور و قلدرى» ملغا اعلام گردید؛ زیرا تمام مبارزات ضد برده دارى، مربوط به بردگان آفریقایى بود و بیشتر بردگان جهان هم آفریقایى بودند و در آفریقا هم که جنگ نشده بود؛ بلکه به وسیله قهر و غلبه مردم را دستگیر مىکردند و مىفروختند؛ پس دنیا چیزى را الغا کرد که اسلام از قرنها پیش آن را ملغا اعلام کرده بود.4
اما این که چرا اسلام راه سوم بردهگیرى را مردود ندانست؛ بلکه تضییقاتى در آن ایجاد کرد؟ بدان سبب بود که:
اولاً: اصلاح عادات غلط به زمان نیازمند است؛
ثانیاً: در آن زمان بردگان فراوانى وجود داشتند و گاهى بخش عظیمى از جامعه را بردگان تشکیل مىدادند، و اگر از ابتدا بردگى بهطور کلّى ملغا مىشد، خود رهایى بردگان باعث نابودى آنان و خانواده هایشان مىشد؛ زیرا بردگان در آن زمان نه کسب و کار مستقلى داشتند و نه زندگى مستقلى5 حداقل اثر سوء آزاد کردن این جمعیت انبوه، مختل کردن امنیت جامعه بود. بررسى این نکته نشان مىدهد که برخورد ضربتى و دفعى با مسأله بردهدارى، امرى غیر حکیمانه، بلکه غیر ممکن بود؛ از این رو اسلام، در برخورد با این مسأله به اصلاح تدریجى پرداخت.
ثالثاً: بردگان در آغاز اسلام منبع اقتصادى و نیروى نظامى نیرومندى براى مشرکان و حتى مسلمانان بودند. مشرکان آنان را در مزرعهها، نخلستانها و میدانهاى جنگ به کار مىگرفتند؛ چنانچه اسلام در همان ابتدا دستور آزادى بردگان را مىداد، بدیهى بود که تنها مسلمانان به آن عمل مىکردند؛ چون مشرکان به آن اعتقادى نداشتند.
این شیوه رفتار، پیامدهاى بسیار ناخوشایند و ضربههاى مهلکى را براى جامعه اسلامى نوپا در پى داشت. از جمله:
الف) مسلمانان به یکباره از نیروى اقتصادى و نظامى عظیمى محروم مىشدند و این ضربه مهلک اقتصادى به آنان بود.
ب) بردگانى که به اسیرى گرفته مىشدند، چنانچه آزاد مىشدند، چون جا و مکان و درآمد مناسبى نداشتند، به ناچار به پیش مشرکانى که کار مىکردند بر مىگشتند و آنان دوباره، از اینها براى تقویت بنیه اقتصادى و نیروى نظامى استفاده مىکردند.
نتیجه این که آزادى بندگان به تدریج، مانع از خسارت اقتصادى و نظامى مسلمانان شد.
رابعاً: بهطور کلى، دشمن محارب به جز نابودى انسانیت و از بین بردن نسل بشر و از بین بردن آبادانىها هدف دیگرى ندارد و بى تردید، فطرت بشر چنین فردى را محکوم به فنا دانسته، دست کم به بردگى گرفتن او را تجویز مىکند.
خامساً: علاوه بر حکم فطرى، تا آنجا که تاریخ نشان داده است، انسانها دشمنان خود را به صورت غنیمت اسیر مىگرفتهاند.6
بردهگیرى که اسلام معتبر دانسته، حقى است که با فطرت بشر مطابقت دارد که همان بردهگیرى دشمنان دین و مجتمع اسلامى است و چنین کسانى به حکم اجبار به داخل جامعه جذب مىشوند و در لباس بردگى در مىآیند تا به تربیت صالح دینى تربیت یافته، به تدریج آزاد شوند. به عبارت دیگر، افرادى که تحت تربیت صالح هستند، آزادى اراده و عمل از آنان سلب مىشود تا اینکه در آینده بهطور کامل صلاحیت آزاد شدن پیدا کنند؛ همانند مریضى که طبیب آزادى عمل او را تحت کنترل در مىآورد.
جهان متمدن هر چند به ظاهر، نظام بردهدارى را آن هم فقط در «زور و قلدرى» ملغا اعلام کرد، امّا هنوز هم همان نظام به شکلى دیگر در جهان معمول است. که با نگاهى کوتاه به جنگ جهانى دوم و قیمومیت بر ملل محروم و مغلوب مىبینیم که چه فجایعى به بار آوردند و هنوز هم محرومان ملل، گرفتار آن نظام قیمومیتى غلط هستند.7
اسلام نه تنها برده دارى را تأسیس نکرده؛ بلکه براى حل تدریجى اما سریع آن راه حل هایى را ارائه داده است که در محورهاى زیر آنها را مورد توجه قرار مىدهیم:
الف) بستن سرچشمههاى بردگى: همان گونه که گفتیم اسلام از بین سه راه معمول بردهگیرى در آن زمان، دو راه را ردّ کرد و نپذیرفت (زور و قلدرى، ولایت شوهر، ارث و غیره) و به عللى که گذشت، براى از بین بردن راه سوم (راه بردهگیرى در جنگ) تضییقاتى ایجاد کرد، حتى در صورت پیروزى در جنگ هم گرفتن برده الزامى نبوده است، بلکه دستور اسلام در این مورد این است که بعد از خاتمه جنگ با کفار، افرادى که اسیر مىشوند، به چند صورت با آنان برخورد مىشود:
1. از آنان فدیه گرفته شده، آزاد مىشوند؛
2. با اسیران مسلمان مبادله مىشوند؛
3. در نهایت، در مواردى که دو راه قبلى صلاح نبود، به جاى این که آنها را بکشند، اسیرشان کرده، براى خدمت، به کار بگمارند و بین مردم تقسیم کنند.8
ب) گشودن دریچه آزادى: اسلام، تمهیداتى دیگر براى آزادى بردگان اندیشیده است، از جمله:
- آزادى اسیر را یکى از کفارات قرار داده است.9
- با ازدواج زنى که برده است با یک انسان آزاد و بچه دار شدن آن زن، فروش آن زن ممنوع مىشود تا از سهمیه ارث فرزند آزاد شود.10
- در زکات براى خرید برده و آزاد کردن آن سهمى قرار داده شد. که بدین ترتیب یک بودجه دایمى براى این کار از بیت المال در نظر گرفته شده است که تا آزادى کامل همه بردگان ادامه خواهد یافت.11
- آزادى بردگان یکى از عبادات شمرده شده و بزرگان در این زمینه پیش قدم بودهاند تا آنجا که گفته شده حضرت على بن ابى طالب علیه السلام با دسترنج خود هزار بنده را آزاد کرد.12
- هر کس سهم خود از برده مشترک آزاد کند، سهم شریک دیگر بهطورى قهرى آزاد مىشود.13
- هرگاه کسى مالک یکى از پدر، مادر، اجداد، فرزندان، عمو، عمّه، دایى، خاله، برادر، خواهر، برادرزاده و یا خواهرزاده خود شود، آنها فوراً آزاد مىشوند.
- در برخى موارد، اگر صاحب برده نسبت به بردهاش مجازاتهاى سختى انجام دهد، آن برده خود به خود آزاد خواهد شد.14 و...
ج) احیاى شخصیت بردگان: در دورانى که بناست بردگان به تدریج آزاد شوند؛ دین مبین اسلام براى احیاى حقوق آنان اقدامات وسیعى کرده است؛ بهطورى که هیچ فرقى بین بردگان و آزادها قرار نمىدهد، جز به تقوا و پرهیزگارى؛ لذا به بردگان اجازه مىدهد پستهاى اجتماعى را عهدهدار شوند و از فرماندهى گرفته تا پستهاى حساس دیگر.
د) رفتار انسانى با بردگان؛ در اسلام دستورهاى فراوانى درباره مدارا با بردگان آمده است از جمله:
- پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: جبرئیل آنقدر براى آزادى برده سفارش کرد که من فکر کردم براى آزادى برده مهلت معینى مقرر گردید.15
روایاتى داریم که دربارۀ بردگان، مدّت هفت سال را مطرح کردهاند و فرمودهاند:
بعد از هفت سال برده را از کار معاف و او را آزاد کنید.16
حضرت امام صادق علیه السلام مىفرمود: هرگاه پدرم به غلامش دستورى مىداد و ملاحظه مىکرد که آن کار، سخت است خودش بسم اللّه مىگفت و کمک مىکرد.17
خوش رفتارى نسبت به بردگان در این دوران انتقالى، به حدى است که حتى بیگانگان نیز روى آن تمجید کردهاند؛ براى نمونه، جرجى زیدان مىگوید: اسلام نسبت به بردگان فوق العاده مهربان است و پیامبر این دین درباره بردگان سفارش بسیار نموده است؛ براى مثال: «کارى که برده تاب آن را ندارد به او واگذار نکنید» یا «هر چه خودتان مىخورید به او بدهید.»18
پینوشتها:
(1). مریم/ 93
(2). ر. ک: المیزان، علامه طباطبایى، ترجمه سید محمدباقر موسوى همدانى، ج 6، ص 538
(3). همان، ص 544
(4). همان
(5). همان
(6). همان، ص 549
(7). همان، ص 561-566
(8). همان، ج 18، ص 337-341
(9). تحریر الوسیله، امام خمینى، ج 2، ص 110-117
(10). مکاسب، شیخ انصارى، ص 175، سطر 14
(11). تفسیر نمونه، ج 12، ص 418
(12). بحارالانوار، ج 41، ص 43.
(13). جواهر الکلام، شیخ محمد حسن نجفى، ج 34، ص 154-158.
(14). وسائل الشیعه، شیخ حر عاملى، ج 23، ص 43.
(15). وسائل الشیعه، همان.
(16). همان
(17). بحارالانوار مجلسى، ج 74، ص 142، ح 13
(18) تاریخ تمدن، جرجى زیدان، ج 4، ص 54. براى آگاهى بیشتر ر. ک: ترجمه تفسیر المیزان، ج 6، ص 494-497؛ بحارالانوار مجلسى، ج 74، ص 1141؛ مناظره دکتر و پیر، شهید هاشمىنژاد، ص 159-178؛ تفسیر نمونه، ج 14، ص 451-467
منبع: پرسمان قرآنی فلسفه احکام، سید علی هاشمی نشلجی، نشر جمال، 1390.