معنای صفت شفیع برای خداوند
پرسش :
چرا به خداوند «شَفِیْع» می گویند؟
پاسخ :
«شَفِیْع» از ماده «شَفع» (بر وزن نَفع) در اصل به معنى ضمیمه کردن چیزى به دیگرى است، براى به دست آوردن نتیجه مطلوبى و نقطه مقابل آن، «وَتر» است. به گوسفندى که نوزادش با او حرکت مى کند «شافع» مى گویند، و «حق الشّفعه» در مورد دو شریک است که یکى از آن دو، سهم خود را به شخص سومى فروخته، ولى شریکش مى خواهد آن معامله را به همان مبلغ براى خودش تمام کند و سهم شریکش را از این طریق به سهم خود ضمیمه نماید. به چشم هاى دو بین نیز «شافعه» مى گویند: چرا که یک شخص را دو شخص مى بیند، این واژه به معناى معین و کمک کننده نیز آمده است.(1)
واژه «شفاعت» سپس در مورد طلبِ بخششِ گناه کسى، از سوى فردِ با شخصیّتى به کار رفته، گوئى شخصِ بزرگ، خود را در کنار شخص گنهکار قرار مى دهد تا صاحب حق به خاطر او، نظر لطف و محبت به گنهکار کند. «شفاعت» در قرآن، بحث هاى گسترده اى دارد؛ اما آنچه در اینجا در پى آن هستیم، انتخاب این وصف به عنوان یکى از صفات الهى است. به هر حال اطلاق واژه «شفیع» در مورد خداوند، مخصوصاً در قیامت، به خاطر آن است که سلطه مطلقه، از آنِ او است و هیچ کس بدون اجازه و اذن او قادر بر انجام کارى نیست، حتّى شفاعت شفیعان همچون پیامبران و امامان و فرشتگان و مؤمنان راستین تنها با اجازه او ممکن است: «مَنْ ذَا الَّذی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلّا بِإِذْنِهِ»(2)؛ (کیست که در نزد او، جز به فرمانش شفاعت کند).
به همین دلیل در آیه 44 سوره زُمر به پیامبرش خطاب کرده مى فرماید: «قُلْ لِلّهِ الشَّفاعَةُ جَمِیعاً لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ»؛ (بگو: تمام شفاعت تنها از آنِ خداست [؛زیرا] حاکمیّت آسمانها و زمین از آنِ اوست، سپس همه شما به سوى او باز گردانده مى شوید). بنابراین چون اجازه شفاعت را خدا مى دهد، شفیع واقعى او است. گوئى خداوند نزد خود براى بندگانش شفاعت مى کند و این، بالاترین مرحله بزرگوارى است.
بعضى نیز گفته اند اطلاق «شفع» (یا شفیع) بر خداوند به خاطر این است که همه جا در کنار بندگانش حاضر و ناظر است، چنانچه قرآن در آیه 7 سوره مجادله مى فرماید: «أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللهَ یَعْلَمُ ما فِى السَّماواتِ وَ ما فِى الْأَرْضِ ما یَکُونُ مِنْ نَجْوى ثَلاثَةٍ إِلّا هُوَ رابِعُهُمْ»(3)؛ (آیا نمى دانى که خداوند آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمین است مى داند؛ هیچ گاه سه نفر با هم نجوا نمى کنند مگر این که خداوند چهارمین آنهاست). ولى این معنی در مورد «شفیع» بعید به نظر مى رسد؛ چرا که در مفهوم آن نوعى کمک، حمایت، تکامل و تربیت افتاده است.
این نکته نیز قابل توجّه است که شفاعت ممکن است جنبه تکوینى داشته باشد، یا تشریعى. شفاعتِ تشریعى همان معناى معروف آن است که شخص بزرگى براى نجات گناهکارى نزد صاحبِ حق شفاعت مى کند و امّا شفاعتِ تکوینى همان ربوبیت پروردگار نسبت به موجودات و سیر دادن آنها در مسیر تکامل طبق قوانین آفرینش است.
پیامى که این وصفِ الهى، از نظر تربیتى به ما مى دهد از یک سو توجّه به این حقیقت است که هرگز نباید از لطف، عنایت، عفو و مرحمت خدا مأیوس شد؛ چرا که او حتّى نزد خودش از بندگان شفاعت مى کند و به پیامبران و فرشتگان و امامان نیز دستور مى دهد که از گنهکاران امت ها شفاعت کنند (البتّه در آنجا که لیاقتِ شفاعت باشد). مسلّماً توجّه به این امر تأثیر عمیقى در جلوگیرى از تکرار گناه دارد تا امیدِ شفاعت بر باد نرود و شایستگىِ شفاعت محفوظ باشد.
از سوى دیگر به بندگان مى آموزد که آنها نیز چنین باشند و در شفاعت از نادمان، شکسته بالان و افراد ضعیف و ناتوان بکوشند. در حدیثى آمده است: «اِشْفَعُوا تُوجَروُا»(4)؛ (شفاعت کنید تا به شما اجر و پاداش داده شود).
پینوشتها:
(1). المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، المقری الفیومی، أحمد بن محمد بن علی، موسسه دار الهجرة، قم، بی تا، چاپ دوم، ج 2، ص 317، ماده: شفع؛ معجم المقاییس اللغة، ابن فارس، أحمد بن فارس، محقق / مصحح: هارون، عبد السلام محمد، مکتب الاعلام الاسلامی، قم، 1404 ق، چاپ اول، ج 3، ص 201، ماده: شفع؛ لسان العرب، ابن منظور، محمد بن مکرم، دار صادر، بیروت، 1414 ق، چاپ سوم، ج 8، ص 183، ماده: شفع؛ النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ابن اثیر جزرى، مبارک بن محمد، محقق / مصحح: طناحى، محمود محمد / زاوى، طاهر احمد، موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، قم، 1367ش، چاپ چهارم، ج 2، ص 485، ماده: (شفع)؛ التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، مصطفوى، حسن، دار الکتب العلمیة، مرکز نشر اثار علامه مصطفوی، بیروت، قاهره، لندن، بی تا، چاپ سوم، ج 6، ص 82، ماده: شفع؛ کتاب العین، فراهیدى، خلیل بن احمد، انتشارات هجرت، قم، 1410 ق، چاپ دوم، ج 1، ص 260، ماده: شفع.
(2). قرآن کریم، سوره بقره، آیه 255.
(3). المصباح(جنة الأمان الواقیة و جنة الإیمان الباقیة)، کفعمى عاملى، ابراهیم بن على، دار الرضى(زاهدى)، قم، 1405 ق، چاپ دوم، ص 344، السابع عشر؛ القاموس المحیط، فیروز آبادى، محمد بن یعقوب، دار الکتب العلمیة، بیروت، بی تا، چاپ اول، ج 3، ص 59، ماده: شفع.
(4). مجمع البیان فى تفسیر القرآن، طبرسى، فضل بن حسن، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1372 ش، چاپ سوم، ج 3، ص 129، سوره نساء، آیه 85.
منبع: پیام قرآن، مکارم شیرازى، ناصر، با همکاری جمعى از فضلاء، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1386 ش، چاپ نهم، ج 4، ص 378.
«شَفِیْع» از ماده «شَفع» (بر وزن نَفع) در اصل به معنى ضمیمه کردن چیزى به دیگرى است، براى به دست آوردن نتیجه مطلوبى و نقطه مقابل آن، «وَتر» است. به گوسفندى که نوزادش با او حرکت مى کند «شافع» مى گویند، و «حق الشّفعه» در مورد دو شریک است که یکى از آن دو، سهم خود را به شخص سومى فروخته، ولى شریکش مى خواهد آن معامله را به همان مبلغ براى خودش تمام کند و سهم شریکش را از این طریق به سهم خود ضمیمه نماید. به چشم هاى دو بین نیز «شافعه» مى گویند: چرا که یک شخص را دو شخص مى بیند، این واژه به معناى معین و کمک کننده نیز آمده است.(1)
واژه «شفاعت» سپس در مورد طلبِ بخششِ گناه کسى، از سوى فردِ با شخصیّتى به کار رفته، گوئى شخصِ بزرگ، خود را در کنار شخص گنهکار قرار مى دهد تا صاحب حق به خاطر او، نظر لطف و محبت به گنهکار کند. «شفاعت» در قرآن، بحث هاى گسترده اى دارد؛ اما آنچه در اینجا در پى آن هستیم، انتخاب این وصف به عنوان یکى از صفات الهى است. به هر حال اطلاق واژه «شفیع» در مورد خداوند، مخصوصاً در قیامت، به خاطر آن است که سلطه مطلقه، از آنِ او است و هیچ کس بدون اجازه و اذن او قادر بر انجام کارى نیست، حتّى شفاعت شفیعان همچون پیامبران و امامان و فرشتگان و مؤمنان راستین تنها با اجازه او ممکن است: «مَنْ ذَا الَّذی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلّا بِإِذْنِهِ»(2)؛ (کیست که در نزد او، جز به فرمانش شفاعت کند).
به همین دلیل در آیه 44 سوره زُمر به پیامبرش خطاب کرده مى فرماید: «قُلْ لِلّهِ الشَّفاعَةُ جَمِیعاً لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ»؛ (بگو: تمام شفاعت تنها از آنِ خداست [؛زیرا] حاکمیّت آسمانها و زمین از آنِ اوست، سپس همه شما به سوى او باز گردانده مى شوید). بنابراین چون اجازه شفاعت را خدا مى دهد، شفیع واقعى او است. گوئى خداوند نزد خود براى بندگانش شفاعت مى کند و این، بالاترین مرحله بزرگوارى است.
بعضى نیز گفته اند اطلاق «شفع» (یا شفیع) بر خداوند به خاطر این است که همه جا در کنار بندگانش حاضر و ناظر است، چنانچه قرآن در آیه 7 سوره مجادله مى فرماید: «أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللهَ یَعْلَمُ ما فِى السَّماواتِ وَ ما فِى الْأَرْضِ ما یَکُونُ مِنْ نَجْوى ثَلاثَةٍ إِلّا هُوَ رابِعُهُمْ»(3)؛ (آیا نمى دانى که خداوند آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمین است مى داند؛ هیچ گاه سه نفر با هم نجوا نمى کنند مگر این که خداوند چهارمین آنهاست). ولى این معنی در مورد «شفیع» بعید به نظر مى رسد؛ چرا که در مفهوم آن نوعى کمک، حمایت، تکامل و تربیت افتاده است.
این نکته نیز قابل توجّه است که شفاعت ممکن است جنبه تکوینى داشته باشد، یا تشریعى. شفاعتِ تشریعى همان معناى معروف آن است که شخص بزرگى براى نجات گناهکارى نزد صاحبِ حق شفاعت مى کند و امّا شفاعتِ تکوینى همان ربوبیت پروردگار نسبت به موجودات و سیر دادن آنها در مسیر تکامل طبق قوانین آفرینش است.
پیامى که این وصفِ الهى، از نظر تربیتى به ما مى دهد از یک سو توجّه به این حقیقت است که هرگز نباید از لطف، عنایت، عفو و مرحمت خدا مأیوس شد؛ چرا که او حتّى نزد خودش از بندگان شفاعت مى کند و به پیامبران و فرشتگان و امامان نیز دستور مى دهد که از گنهکاران امت ها شفاعت کنند (البتّه در آنجا که لیاقتِ شفاعت باشد). مسلّماً توجّه به این امر تأثیر عمیقى در جلوگیرى از تکرار گناه دارد تا امیدِ شفاعت بر باد نرود و شایستگىِ شفاعت محفوظ باشد.
از سوى دیگر به بندگان مى آموزد که آنها نیز چنین باشند و در شفاعت از نادمان، شکسته بالان و افراد ضعیف و ناتوان بکوشند. در حدیثى آمده است: «اِشْفَعُوا تُوجَروُا»(4)؛ (شفاعت کنید تا به شما اجر و پاداش داده شود).
پینوشتها:
(1). المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، المقری الفیومی، أحمد بن محمد بن علی، موسسه دار الهجرة، قم، بی تا، چاپ دوم، ج 2، ص 317، ماده: شفع؛ معجم المقاییس اللغة، ابن فارس، أحمد بن فارس، محقق / مصحح: هارون، عبد السلام محمد، مکتب الاعلام الاسلامی، قم، 1404 ق، چاپ اول، ج 3، ص 201، ماده: شفع؛ لسان العرب، ابن منظور، محمد بن مکرم، دار صادر، بیروت، 1414 ق، چاپ سوم، ج 8، ص 183، ماده: شفع؛ النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ابن اثیر جزرى، مبارک بن محمد، محقق / مصحح: طناحى، محمود محمد / زاوى، طاهر احمد، موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، قم، 1367ش، چاپ چهارم، ج 2، ص 485، ماده: (شفع)؛ التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، مصطفوى، حسن، دار الکتب العلمیة، مرکز نشر اثار علامه مصطفوی، بیروت، قاهره، لندن، بی تا، چاپ سوم، ج 6، ص 82، ماده: شفع؛ کتاب العین، فراهیدى، خلیل بن احمد، انتشارات هجرت، قم، 1410 ق، چاپ دوم، ج 1، ص 260، ماده: شفع.
(2). قرآن کریم، سوره بقره، آیه 255.
(3). المصباح(جنة الأمان الواقیة و جنة الإیمان الباقیة)، کفعمى عاملى، ابراهیم بن على، دار الرضى(زاهدى)، قم، 1405 ق، چاپ دوم، ص 344، السابع عشر؛ القاموس المحیط، فیروز آبادى، محمد بن یعقوب، دار الکتب العلمیة، بیروت، بی تا، چاپ اول، ج 3، ص 59، ماده: شفع.
(4). مجمع البیان فى تفسیر القرآن، طبرسى، فضل بن حسن، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1372 ش، چاپ سوم، ج 3، ص 129، سوره نساء، آیه 85.
منبع: پیام قرآن، مکارم شیرازى، ناصر، با همکاری جمعى از فضلاء، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1386 ش، چاپ نهم، ج 4، ص 378.