سه‌شنبه، 14 اسفند 1403
تخمین زمان مطالعه: 14 دقیقه
موارد بیشتر برای شما

پاسخ به سه پرسش پیرامون حقیقت و عظمت قرآن برگرفته از آثار امام راحل

پرسش :

پرسش اول: حقیقت قرآن کریم چیست؟ پرسش دوم: آیا درک حقیقت قرآن کریم برای عموم مردم میسر است؟ پرسش سوم: چرا قرآن کریم این همه دارای عظمت و منزلت شده؛ چرا دیگر کتب آسمانی این ویژگی را ندارند؟


پاسخ :
پرسش اول: حقیقت قرآن کریم چیست؟
 
پاسخ:
این کتاب شریف صورت احدیت، جمع جمیع اسم و صفات و معرّف مقام مقدس حق به تمام شئون و تجلیات است. و به عبارت دیگر، این صحیفه نورانیه صورت «اسم اعظم» است، چنانچه انسان کامل نیز صورت اسم اعظم است؛ بلکه حقیقت این دو در حضرت غیب یکی است، و در عالم تفرقه از هم به حسب صورت متفرّق گردند، ولی باز به حسب معنا از هم متفرّق نشوند. و این یکی از معانی «لَن یفتَرِقا حَتّی یرِدا عَلَی الحَوضَ» (1) می باشد.
 
و چنانچه حق تعالی بیدی الجلال و الجمال (با دو دست جلال و جمال) تخمیر طینت آدم اول و انسان کامل فرموده، بیدَی الجمال و الجلال تنزیل کتاب کامل و قرآن جامع فرموده. و شاید به همین جهت آن را «قرآن» نیز گویند؛ چه که مقام احدیت جمع وحدت و کثرت است. و از این جهت، این کتاب قابل نسخ و انقطاع نیست، زیرا که اسم اعظم و مظاهر او ازلی و ابدی است و تمام شرایع دعوت به همین شریعت و ولایت محمّدیه است. (2)
 
قرآن در حد ما نیست، در حد بشر نیست. قرآن سرّی است بین حق و ولی الله اعظم که رسول خداست، به تبع و نازل می شود تا می رسد به این جایی که به صورت حروف و کتاب درمی‌ آید که ما هم از آن استفاده ناقص می کنیم (3)
 
...این حقیقت برای احدی حاصل نشود به علوم رسمیه و نه به معارف قلبیه و نه به مکاشفه غیبیه مگر به مکاشفه تامّه الهیه برای ذات مبارک نبی ختمی صلّی الله علیه و آله و سلّم در محفل انس «قابَ قَوسَین» بلکه در خلوتگاه سرّ مقام «أَو أَدنی» (4) و دست آمال عائله بشریه از آن کوتاه است مگر خلّص از اولیاء الله که به حسب انوار معنویه و حقایق الهیه با روحانیت آن ذات مقدس مشترک و به واسطه تبعیت تامّه فانی در آن حضرت شدند، که علوم مکاشفه را بالوراثه از آن حضرت تلقّی کنند و حقیقت قرآن به همان نورانیت و کمال که در قلب مبارک آن حضرت تجلّی کند به قلوب آنها منعکس شود بدون تنزّل به منازل و تطوّر به اطوار (گونه گونه شدن راه و روش)؛ و آن قرآن بی‌ تحریف و تغییر است و از کتاب وحی الهی.
 
کسی که تحمل این قرآن را می تواند کند، وجود شریف ولی الله مطلق، علی بن ابی‌طالب علیه السلام [است]؛ و سایرین نتوانند اخذ این حقیقت کنند مگر با تنزّل از مقام غیب به موطن شهادت و تطوّر به اطوار ملکیه و تکسّی به کسوه الفاظ و حروف دنیاویه... (5)
 
پرسش دوم: آیا درک حقیقت قرآن کریم برای عموم مردم میسر است؟
 
پاسخ:
ما بخواهیم یاد بگیریم قرآن را باید چه بکنیم؟ این مسائل به آن معنا تعلیم و تعلمی نیست. ما وقتی بخواهیم قرآن را نگاه کنیم و همین تفاسیری که متعارف است نگاه کنیم، بعضی ‌شان به این معانی اشاره دارند؛ همین تعلیم و تعلم با کر و کورهاست. قرآن همه مسائل را دارد؛ لکن آن کسی که ادراک می کند «إنَّما یعرِفُ القُرآنَ مَن خُوطِبَ بِهِ» (6) است.
 
قرآن را آن که مخاطبش است می فهمد؛ و معلوم است آن کسی که «مَن خُوطِبَ بِهِ» است و قرآن را می فهمد، آن مرتبه ‌ای از قرآن است که: نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِینُ(7)، «نَزَلَ عَلی قَلبِهِ» این را غیر از خود او نمی تواند مشاهده کند. قضیه، قضیه ادراک عقلی نیست، قدم برهان نیست، قضیه مشاهده است، آن هم «مشاهده غیبیه». مشاهده با چشم نیست، مشاهده با نفس نیست، مشاهده با عقل نیست، با قلب نیست.
 
آن قلبی که قلب عالم است، قلب نبی، مشاهده با اوست، دریافته، لکن نمیتواند بیان کند؛ مگر در لفافه امثله و الفاظ، به یک آدمی که کور است چطور شما میتوانید بفهمانید که نور چیست؟ با چه زبانی، با چه حرفی؟ جز این است که می گویی نور یک چیزی [است که] روشن می کند؟ آدمی که ندیده است نور را، چطور آن کسی که نور را دیده می تواند به او افهام کند؟ جز اینکه عقده (گره) در لسانش هست؛ و این عقده برای این است که طرف، عقده در گوشش است؛ آن عقده ‌ای که در لسان انبیا بود، پیغمبر اکرم عقده اش از همه بیشتر بود، برای این که آنچه او یافته بود، آنچه از قرآن در قلب او نازل شده بود، برای چه کسی بیان بکند، مگر آن که رسیده [باشد] به مقام ولایت تامه.
 
شاید یکی از معانی «ما أُوذِی نَبِی مِثلَ ما أُوذیتُ» (8) - اگر وارد شده باشد از رسول الله - این باشد که یک آدمی که آنچه را باید برساند نتواند برساند؛ آن که کسی را نیابد که به او آنچه یافته بگوید، تأثر دارد. [خصوصاً] آنچه که او یافته بود، فوق همه آنها بود که سایرین یافته بودند؛ و کسی که یافته است اموری [را] و میل دارد همه بیابند، و نتواند برساند، تأثر[ش چقدر است؟] آن پدری که می خواهد بچه اش شمس را ببیند، ولی بچه کور است، تأثرش چقدر است؟ بخواهد افهام کند، چه بگوید؟ چه بگوید که این نور را بفهمد؟ عناوینی که همه ‌اش مجهول [است]، جز مجهولات چیزی نیست ... (9)
 
[پس] استفاده اعلایش را آن می برد که برایش نازل شده: «إِنَّما یعرِفُ القُرآن مَن خُوطِبَ بِهِ.» (10) آن استفاده اعلا مال اوست، لکن نباید ما مأیوس بشویم. باید ما هم از این سفره بهره ‌ای برداریم؛ و اولش این است که خیال نکنیم که غیر از این مسائل طبیعی چیز دیگری نیست در کار، و قرآن آمده است برای این که مسائل اجتماعی را بگوید و مسائل طبیعی را بگوید و برای زندگی آمده، زندگی دنیا. این انکار همه نبوّات است، قرآن آمده است که انسان را انسان کند، و همه اینها وسیله است برای همان یک مطلب.
 
تمام عبادات، وسیله است، تمام ادعیه، وسیله است، همه وسیله ‌ای برای این است که انسان این لبّابش ظاهر بشود. آن که بالقوه است و لبّ انسان است، به فعلیت برسد و انسان بشود آدم. انسان بالقوه، بشود یک انسان بالفعل. انسان طبیعی، بشود یک انسان الهی که همه چیزش الهی باشد. هر چه می بیند حق ببیند. انبیا هم برای همین آمده ‌اند. انبیا نیامده اند حکومت درست کنند، حکومت را می خواهند چه کنند؟ این هم هست، اما نه این است که انبیا آمده اند که دنیا را اداره کنند، حیوانات هم دنیا دارند، کار خودشان را اداره می کنند، البته بسط عدالت، همان بسط صفت حق تعالی است برای اشخاصی که چشم دارند. بسط عدالت هم می دهند، عدالت اجتماعی هم به دست آنهاست، حکومت هم تأسیس می کنند، حکومتی که حکومت عادله باشد؛ لکن مقصد این نیست، اینها همه وسیله است که انسان برسد به یک مرتبه دیگری که برای آن، انبیا آمده ‌اند. (11)
 
پرسش سوم: چرا قرآن کریم این همه دارای عظمت و منزلت شده؛ چرا دیگر کتب آسمانی این ویژگی را ندارند؟
 
پاسخ:
فهم عظمت قرآن کریم خارج از طوق (محدوده) ادراک است، لکن اشاره اجمالیه به عظمت همین کتاب متنزّل، که در دسترس همه بشر است، موجب فوائد کثیره است.
 
بدان ای عزیز که عظمت هر کلام و کتابی یا به عظمت متکلّم و کاتب آن است، و یا به عظمت مطالب و مقاصد آن است، و یا به عظمت نتایج و ثمرات آن است، و یا به عظمت رسول و واسطه آن است، و یا به عظمت مُرسَلٌ إلیه و حامل آن است، و یا به عظمت حافظ و نگهبان آن است، و یا به عظمت شارح و مبین آن است، و یا به عظمت وقت ارسال و کیفیت آن است.
 
و بعض از این امور ذاتاً و جوهراً در عظمت دخیل است، و بعضی عَرَضاً و بلواسطه، و بعضی کاشف از عظمت است. و جمیع این امور که ذکر شد، در این صحیفه نورانیه به وجه اعلی و اوفی موجود بلکه از مختصّات آن است، که کتاب دیگری را در آن یا اصلا شرکت نیست و یا به جمیع مراتب نیست.
 
اما عظمت متکلّم آن و منشی و صاحب آن: پس آن، عظیم مطلق است که جمیع عظمت های متصوّره در ملک و ملکوت و تمام قدرت‌ های نازل در غیب و شهادت رشحه‌ ای (قطره‌ای) از تجلّیات عظمت فعل آن ذات مقدّس است. و حق تعالی با تجلی به عظمت برای احدی ممکن نیست تجلی کند؛ و از پس هزاران حجب و سرادقات (سراپرده) تجلی کند؛ چنانچه در حدیث است: انّ لله سَبعینَ الف حِجابٍ مِن نورٍ و ظُلمَةٍ. لو کُشِفَت، لَا حرَقَت سُبُحاتُ وَجهِهِ دُونَهُ. (12) و پیش اهل معرفت این کتاب شریف از حق تعالى به مبدئیت جمیع شئون ذاتیه و صفاتیه و فعلیه و به جمیع تجلّیات جمالیه و جلالیه صادر شده، و دیگر کتب سماویه (آسمانی) را این مرتبت و منزلت نیست.
 
و اما عظمت آن به واسطه محتویات و مقاصد و مطالب آن: «... در این کتاب شریف، مسائلی هست که مهمش مسائل معنوی است. و رسول اکرم و سایر انبیا نیامدند که اینجا حکومت تأسیس کنند، مقصد اعلا این نیست؛ نیامدند که اینجا عدالت ایجاد کنند، آن هم مقصد اعلا نیست، اینها همه مقدمه است. تمام زحمت‌ ها[یی] که اینها کشیدند، چه از حضرت نوح گرفته، از حضرت ابراهیم گرفته تا آمده است اینجا به رسول اکرم رسیده است، تمام مشقت‌ هایی که کشیدند و کارهایی که کردند، مقدمه یک مطلب است و او معرفی ذات مقدس حق [است.] کتاب‌های آسمانی هم، [که] بالاترینش کتاب قرآن کریم است، تمام مقصدش همین است که معرفی کند حق تعالی را با همه اسماء و صفاتی که دارد.» (13)
 
و اما عظمت رسول وحی و واسطه ایصال: پس آن، جبرئیل امین و روح اعظم است که پس از خروج رسول اکرم صلّى الله علیه و آله و سلّم از جلباب (پوسته) بشریت و توجّه دادن شطر (ناحیه) قلب را به حضرت جبروت، متّصل به آن روح اعظم شود. و آن یکی از ارکان اربعه دار تحقق، بلکه اعظم ارکان و اشرف انواع آن است؛ چه که آن ذات شریف نورانی مَلَک موکَّل علم و حکمت و صاحب ارزاق معنویه و اطعمه روحانیه است. و از کتاب خدا و احادیث شریفه تعظیم جبرئیل و تقدّم او بر دیگر ملائکه استفاده شود.
 
و اما عظمت مرسل إلیه (کسی که به او ارسال شده) و متحمّل آن: پس آن، قلب تقی نقی احمدی احدی جمعی محمّدی است که حق تعالی به جمیع شئون ذاتیه و صفاتیه و اسمائیه و افعالیه بر آن تجلّی نموده؛ و دارای ختم نبوّت و ولایت مطلقه است؛ و اکرم بریه و اعظم خلیقه و خلاصه کون و جوهره وجود و عصاره دار تحقّق و لبنه اخیره و صاحب برزخیت کبری و خلافت عظمی است. (14)
 
و اما حافظ و نگاهبان آن، ذات مقدس حق جل جلاله است؛ چنانچه فرماید در کریمه مبارکه: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ». (15)
 
و اما شارح و مبین آن، ذوات مطهّره معصومین از رسول خدا تا حجت عصر عجّل الله فرجه، که مفاتیح وجود و مخازن کبریا و معادن حکمت و وحی و اصول معارف و عوارف و صاحبان مقام جمع و تفصیلند.
 
و اما وقت وحی، لیلة القدر است، که اعظم لیلی و «خیر من الف شهر» و نورانی ترین ازمنه و فی الحقیقه وقت وصول ولی مطلق و رسول ختمی صلّی الله علیه و آله و سلّم است. (16)
 
و اما کیفیت وحی و تشریفات آن،... این از لطایف معارف الهیه و از اسرار حقایق دینیه است که کم کسی می تواند به شمّه‌ ای از آن اطلاع پیدا کند به طریق علمی. و جز کمّل از اولیاء، که اوّل آنها خود وجود مبارک رسول ختمی است و پس از آن به دستگیری آن سرور دیگر از اولیاء و اهل معارفند، کسی دیگر نتواند به طریق کشف و شهود از این لطیفه الهیه مطلّع شود؛ زیرا که مشاهده این حقیقت نشود جز به وصول به عالم وحی و خروج از حدود عوالم امکانی. (17)
 
پینوشتها:
1- کتاب خدا و عترت من از هم جدا نمی گردند تا در کنار حوض (کوثر) بر من وارد شوند. قسمتی از حدیث مشهور و متواتر «ثقلین».
2- آداب الصلاة، ص 321.
3- صحیفه امام خمینی (رحمه الله)، ج 19، ص 285.
4- اشاره است به آیه شریفه 9 سوره مبارکه نجم: فَکَانَ قَابَ قَوْسَینِ أَوْ أَدْنَى؛ یعنی رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) تا [فاصله اش به پروردگار] به اندازه دو کمان یا نزدیک تر گردید.
5- آداب الصلاة، ص 181.
6- زید شحام گوید که قتادة بن دعامة خدمت امام باقر (علیه السلام) رسید، حضرت به او فرمودند: آیا تو فقیه اهل بصره هستی؟ قتادة عرض کرد: چنین گمان می ‌کنند. سپس حضرت فرمود: خبردار شده ‌ام که تو قرآن تفسیر می کنی؟ قتاده جواب داد: آری. حضرت فرمودند: آیا قرآن را از روی علم و آگاهی تفسیر می کنی یا بر پایه جهل و نادانی؟ گفتگوی آنان ادامه پیدا کرد تا آنجا که حضرت فرمودند: وَیحَکَ یا قَتَادَةُ یعرِفُ القرآنَ مَن خوطِبَ بِهِ؛ وای بر تو ای قتاده! جز این نیست که قرآن را فقط آن کسی که مورد خطاب آن قرار گرفته، می‌ شناسد؛ بحارالأنوار، ج 46؛ تاریخ الامام محمدالباقر؛ باب 20، ص 349، ح 2.
7- «روح الامین» آن را بر دلت نازل کرد، سوره مبارکه شعرا، کریمه 193.
8- هیچ پیامبری آن گونه که من اذیت شدم آزار ندید. الجامع الصغیر 2: 144.
9- تفسیر سوره مبارکه حمد، ص 138.
10- تفسیر سوره مبارکه حمد، پاورقی ص 48.
11- تفسیر سوره مبارکه حمد، ص 171.
12- همانا خدا را هفتاد هزار حجاب است از نور و ظلمت؛ اگر آن حجاب ‌ها کنار روند سبحاتِ روی او ما سوی را خواهد سوخت. در بحارالانوار، ج 55، ص 45، این حدیث از طریق عامّه نقل شده است.
13- صحیفه امام خمینی (رحمه الله)، ج 20، ص 409.
14- عبارت به این معنا است که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم)؛ کریم ترین و بزرگ ترین مخلوق خداوند و خلاصه تمامی عوالم و صاحب بالاترین مقام ولایت و خلافت است.
15- بی‌ تردید، ما این قرآن را به تدریج نازل کرده‌ایم، و قطعاً نگهبان آن خواهیم بود. سوره مبارکه حجر، کریمه 9.
16- آداب الصلاة، ص 184.
17- آداب الصلاة، ص 322.
 
منبع: پرسش ها و پاسخ ‌های قرآنی (برگرفته از آثار امام خمینی قدس سره)، علیرضا صادقی، مشهد: مؤسسه فرهنگی پیوند با امام قدس سره، چاپ اول، 1393ش.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
پرسش و پاسخ مرتبط