پرسش :
با توجه به اين كه »زينتهاى ظاهر زنان اشكال ندارد«، آيا زن مىتواند با صورت آرايش كرده جلوى نامحرم ظاهر شود؟
پاسخ :
در آيهى 31 سورهى نور كه يكى از آيات حجاب است، دو استثنا براى آشكار كردن زينتها مطرح شده است: يكى محارم و ديگرى اين كه: و لا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها. )و زينتهايشان را آشكار نكنند جز آن مقدارى كه آشكار است. .
از اين عبارت معلوم مىشود كه زينتهاى زن دو نوع است: يكى زينت آشكار، و ديگرى زينتى كه مخفى است مگر آن كه زن عمدا بخواهد آن را آشكار كند؛ و فقط پوشاندن زينت نوع دوم واجب است. حال اين پرسش پيش مىآيد كه: مقصود از زينت آشكار چيست؟ آن طور كه استاد شهيد مرتضى مطهرى توضيح دادهاند، مقصود »آشكار بودن آرايشهاى عادى و معمولى است كه غالبا در چهره و دست وجود دارد؛ نظير سرمه و خضاب كه معمولا زن از آنها خالى نيست و پاك كردن آنها يك عمل فوقالعاده به شمار مىرود.« )مسألهى حجاب، ص 151. براى تفصيل شرح اين بحث، ر. ك:همان، صص 152 - 154. البته ايشان در ادامه تأكيد داشتهاند كه اين مطلب بر اساس استنباط خود ايشان از آيه و روايات مربوط است و هر كس در اين مسأله بايد از فتواى مرجع تقليد خود تبعيت كند. )هر چند به نظر ايشان فتواى مخالفى وجود ندارد و آنچه هست، احتياط است نه فتواى صريح.(
شهيد مطهرى، اين موضوع را چنين توضيح مىدهد:
»در ميان مسلمانان در خصوص نحوهى حجاب زنان، دو رويكرد هست، عدهاى طرفدار فلسفهى پردهنشينى زن و ممنوعيت او از هر نوع كارى جز در محيط خاص خانه يا محيطهاى صد در صد اختصاصى زنان هستند؛ و عدهاى ديگر طرفدار اين فلسفهاند كه لزومى ندارد زن الزاما به درون خانه رانده شود و پردهنشين باشد، بلكه مطلب در اين حد است كه هر نوع لذت جنسى بايد صرفا به محيط خانواده اختصاص يابد و كانون اجتماع بايد پاك و منزه باشد و هر گونه كامجويى بصرى يا لمسى يا سمعى نبايد در خارج از حيطهى همسرى صورت بگيرد. گروه اول طبيعتا معتقد به وجوب پوشاندن وجه و كفين )خصوصا چهره( براى زن شدهاند، اما كسانى كه طرفدار واجب نبودن آن هستند، فلسفهى دوم را پذيرفتهاند. در واقع، استثناى وجه و كفين، به منظور رفع حرج و امكان دادن به فعاليت زن است و اگر زن قصد اغواگرى نداشته باشد، پوشيدن يك لباس ساده كه تمام سر و بدن، جز چهره و دست تا مچ را بپوشاند، مانع هيچ فعاليت بيرونى نخواهد بود.« )مرتضى مطهرى، همان، صص 184 - 187. .
برخى مىگويند، اگر زيبايى زن عامل وجوب پوشش است، همان گونه كه موها زيباست، صورت زن هم زيباست. پس اگر قرار بر پوشش است، بايد هر دو پوشيده باشد و اگر قرار بر پوشش نداشتن صورت است، چه فرقى بين اين دو است؟ پاسخ مسأله اين است كه وجه حرمت داشتن يا نداشتن بيرون بودن مو و ساير اندامهاى زن، با صورت و دست او متفاوت است. اگر اسلام قائل به واجب نبودن پوشش صورت شده، نه به اين دليل است كه صورت زن زيبا نيست، بلكه به اين دليل است كه در صورت پوشاندن آن، زن عملا امكان بسيارى از فعاليتهاى اجتماعى عادى - نظير رانندگى و... - را نخواهد داشت. در واقع، اين جواز ناشى از همان امرى كه موجب وجوب پوشش بقيهى بدن شده نيست، بلكه ناشى از رفع سختى و حرجى است كه پوشاندن اين قسمتها بر زن تحميل مىكند.
حال در مورد آرايشها هم همين دو مطلب را بايد با هم در نظر گرفت. در واقع آرايشهاى ظاهرى زنان بر دو قسم است: برخى آرايشها اساسا براى جلب توجه و تحريك مخاطب انجام مىشود كه اصطلاحا به آن آرايش زننده مىگويند. اما برخى آرايشها براى زنان كاملا طبيعى و معمولى است، يعنى اساسا خانمها بدون اين گونه آرايشها نيستند. شايد بهترين مثال اين آرايشها در جامعهى قديم همان سرمه و خضاب، و در جامعهى جديد، برداشتن موهاى صورت و مرتب كردن ابرو باشد. پس مبناى بحث اين است كه اگر آرايشى به لحاظ عرفى - البته مقصود عرف جامعهى اسلامى است نه عرف جامعهاى كه معيارهاى غربى و غير اسلامى بر آن مسلط باشد - عادى باشد، بدون اشكال است و تشخيص مصداق در اين گونه موارد بر عهدهى خود مكلف است.
در آيهى 31 سورهى نور كه يكى از آيات حجاب است، دو استثنا براى آشكار كردن زينتها مطرح شده است: يكى محارم و ديگرى اين كه: و لا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها. )و زينتهايشان را آشكار نكنند جز آن مقدارى كه آشكار است. .
از اين عبارت معلوم مىشود كه زينتهاى زن دو نوع است: يكى زينت آشكار، و ديگرى زينتى كه مخفى است مگر آن كه زن عمدا بخواهد آن را آشكار كند؛ و فقط پوشاندن زينت نوع دوم واجب است. حال اين پرسش پيش مىآيد كه: مقصود از زينت آشكار چيست؟ آن طور كه استاد شهيد مرتضى مطهرى توضيح دادهاند، مقصود »آشكار بودن آرايشهاى عادى و معمولى است كه غالبا در چهره و دست وجود دارد؛ نظير سرمه و خضاب كه معمولا زن از آنها خالى نيست و پاك كردن آنها يك عمل فوقالعاده به شمار مىرود.« )مسألهى حجاب، ص 151. براى تفصيل شرح اين بحث، ر. ك:همان، صص 152 - 154. البته ايشان در ادامه تأكيد داشتهاند كه اين مطلب بر اساس استنباط خود ايشان از آيه و روايات مربوط است و هر كس در اين مسأله بايد از فتواى مرجع تقليد خود تبعيت كند. )هر چند به نظر ايشان فتواى مخالفى وجود ندارد و آنچه هست، احتياط است نه فتواى صريح.(
شهيد مطهرى، اين موضوع را چنين توضيح مىدهد:
»در ميان مسلمانان در خصوص نحوهى حجاب زنان، دو رويكرد هست، عدهاى طرفدار فلسفهى پردهنشينى زن و ممنوعيت او از هر نوع كارى جز در محيط خاص خانه يا محيطهاى صد در صد اختصاصى زنان هستند؛ و عدهاى ديگر طرفدار اين فلسفهاند كه لزومى ندارد زن الزاما به درون خانه رانده شود و پردهنشين باشد، بلكه مطلب در اين حد است كه هر نوع لذت جنسى بايد صرفا به محيط خانواده اختصاص يابد و كانون اجتماع بايد پاك و منزه باشد و هر گونه كامجويى بصرى يا لمسى يا سمعى نبايد در خارج از حيطهى همسرى صورت بگيرد. گروه اول طبيعتا معتقد به وجوب پوشاندن وجه و كفين )خصوصا چهره( براى زن شدهاند، اما كسانى كه طرفدار واجب نبودن آن هستند، فلسفهى دوم را پذيرفتهاند. در واقع، استثناى وجه و كفين، به منظور رفع حرج و امكان دادن به فعاليت زن است و اگر زن قصد اغواگرى نداشته باشد، پوشيدن يك لباس ساده كه تمام سر و بدن، جز چهره و دست تا مچ را بپوشاند، مانع هيچ فعاليت بيرونى نخواهد بود.« )مرتضى مطهرى، همان، صص 184 - 187. .
برخى مىگويند، اگر زيبايى زن عامل وجوب پوشش است، همان گونه كه موها زيباست، صورت زن هم زيباست. پس اگر قرار بر پوشش است، بايد هر دو پوشيده باشد و اگر قرار بر پوشش نداشتن صورت است، چه فرقى بين اين دو است؟ پاسخ مسأله اين است كه وجه حرمت داشتن يا نداشتن بيرون بودن مو و ساير اندامهاى زن، با صورت و دست او متفاوت است. اگر اسلام قائل به واجب نبودن پوشش صورت شده، نه به اين دليل است كه صورت زن زيبا نيست، بلكه به اين دليل است كه در صورت پوشاندن آن، زن عملا امكان بسيارى از فعاليتهاى اجتماعى عادى - نظير رانندگى و... - را نخواهد داشت. در واقع، اين جواز ناشى از همان امرى كه موجب وجوب پوشش بقيهى بدن شده نيست، بلكه ناشى از رفع سختى و حرجى است كه پوشاندن اين قسمتها بر زن تحميل مىكند.
حال در مورد آرايشها هم همين دو مطلب را بايد با هم در نظر گرفت. در واقع آرايشهاى ظاهرى زنان بر دو قسم است: برخى آرايشها اساسا براى جلب توجه و تحريك مخاطب انجام مىشود كه اصطلاحا به آن آرايش زننده مىگويند. اما برخى آرايشها براى زنان كاملا طبيعى و معمولى است، يعنى اساسا خانمها بدون اين گونه آرايشها نيستند. شايد بهترين مثال اين آرايشها در جامعهى قديم همان سرمه و خضاب، و در جامعهى جديد، برداشتن موهاى صورت و مرتب كردن ابرو باشد. پس مبناى بحث اين است كه اگر آرايشى به لحاظ عرفى - البته مقصود عرف جامعهى اسلامى است نه عرف جامعهاى كه معيارهاى غربى و غير اسلامى بر آن مسلط باشد - عادى باشد، بدون اشكال است و تشخيص مصداق در اين گونه موارد بر عهدهى خود مكلف است.