سپاسگذاری با مقابله به مثل لطف
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:
مَن تَقَدَّمَت اِلَیهِ یدٌ، کانَ عَلیهِ مِنَ الحَقِّ أن یکافِیءَ، فاِن لَم یفعَل فالثّناءُ، فإن لَم یفعَل فَقَد کَفَرَالنِّعمَةَ؛
کسی که نعمت به او برسد، اگر مقابله به مثل نکند (لفظا تشکر نکند)، کفران نعمت کرده است.
تحفالعقول، ص 55
شرح حدیث:
شرح حدیث توسط حضرت آیتالله العظمی مکارم شیرازی مدظلهالعالی:
به طور اجمال از آیات و روایات چنین به دست میآید که اسلام بر پایه حقشناسی است. اگر کسی خدمتی به شما کرد، آن را از یاد نبرید و این خدمت را روزی جبران کنید. گاه انسان نمیتواند جبران کند، یا به خاطر اینکه توانایی او کم است و یا خدمتی که به او شده به قدری زیاد است که قابل جبران نیست؛ در این صورت حدّاقل باید با زبانش تشکّر کند در غیر این صورت کفران نعمت کرده و مستحق زوال نعمت است.
کسانی که به ما خدمت میکنند بسیارند، پدر، مادر، استاد، همسایگان، علما، شهدا و ...، و ما مدیون خدمات زیادی هستیم و عوامل زیادی دست به دست هم دادهاند تا ما بتوانیم از آسایش برخوردار و از علم و دانش بهرهمند شویم و نمیتوانیم همهی آنها را جبران کنیم، بنابراین لااقل باید قدرشناسی کنیم.
قرآن میفرماید: «لَئِن شَکَرْتُمْ لأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ»؛ اگر شکرگزاری کنید (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود و اگر ناسپاسی کنید مجازاتم شدید است».(1)
شکر نعمت، نعمتت افزون کند *** کفر، نعمت از کفت بیرون کند
مطابق آیه نه تنها نعمت از او گرفته میشود بلکه عذاب الهی جانشین نعمت میشود.
این دربارهی نعمتهایی که از ناحیهی انسانها به هم میرسد نیز صادق است که اگر بتوانیم جبران کنیم و اگر نتوانیم به زبان شکرش را انجام میدهیم، امّا دربارهی نعمت الهی که سرتاپای ما را فرا گرفته چگونه میتوانیم شکر کنیم؟! نعمت وجود، عقل، سلامت، هدایت، ایمان، ولایت و ... حتّی اگر شکر بگوییم خود شکر هم نعمت است. در عبارت امام سجاد علیه السلام آمده است: «فَکَیفَ لی بِتَحصیلِ الشُّکرِ و شُکری اِیاکَ یفتَقِرُ إلی شُکرٍ، فَکُلَّما قُلتُ لَکَ الحَمدُ وَجَبَ عَلَی لِذالکَ اَن اَقولَ لَکَ الحمدُ؛ چگونه میتوان حقّ شکر تو را بجای آورم، در حالی که همین شکر من نیاز به شکری دارد، و هر زمان که میگویم تو را سپاس بر من لازم است که به خاطر همین توفیق شکرگزاری بگویم تو را سپاس».(2)
به همین جهت بزرگان میگویند که شکر نعمت خدا فقط یک راه دارد و آن اظهار عجز و ناتوانی از شکر نعمتهای اوست، همانگونه که در حدیثی از امام صادق علیه السلام میخوانیم که میفرماید:
«خداوند به موسی علیه السلام وحی فرستاد که حقّ شکر مرا ادا کن، عرض کرد: پروردگارا چگونه حقّ شکر تو را ادا کنم، در حالی که هر زمان شکر تو را بجا آورم، این موفقیت خود نعمت تازهای برای من خواهد بود، خداوند فرمود: ای موسی الآن حقّ شکر مرا ادا کردی، چون میدانی حقّ این توفیق از ناحیهی من است».(3)
بنده همان به که زتقصیر خویش *** عذر به درگاه خدا آورد
ورنه سزاوار خداوندیش*** کس نتواند که بجا آورد
ما نعمتهای زیادی داریم که هر کدام از آنها با دنیا برابری میکند، اگر چشم یا عقل ما را بگیرند و تمام دنیا را بدهند، راضی نیستیم. این آبی که سطح چشم قرار دارد اگر نباشد پلک روی چشم میساید و در مدّت کوتاهی چشم زخم میشود، امّا این آب، آن را نرم نگه میدارد که پلک بتواند به سادگی بالا و پایین رود.
اگر این نعمتهای بزرگ خدا را صحیح در مسیرش مصرف کنیم، شکر عملی اوست، و اگر وسیلهای شد برای طغیان، خودپرستی، غرور، غفلت، بیگانگی و دوری از خدا این عین ناسپاسی است.
حق همی گوید چه آوردی مرا *** اندرین مهلت که دادم من تو را
پنج حس را در کجا پالودهای*** گوهر دیده کجا فرسودهای
امام صادق علیه السلام فرمود: «کمترین شکر این است که نعمت را از خدا بدانی، بیآنکه قلب تو مشغول به آن نعمت شود، و خدا را فراموش نکنی، و همچنین راضی بودن به نعمت او و اینکه نعمت خدا را وسیلهی عصیان او قرار ندهی، و دستورات او را با استفاده از نعمتهایش زیر پا نگذاری».(4)
و نیز فرمود: «شَکرُ النِّعمَةِ اجتِنابِ المَحَارِم؛ شکر نعمت آن است که از گناهان پرهیز شود».(5)
روایاتی دربارهی شکر نعمت:
1.امام علی علیه السلام در یکی از حکمتهای خود میفرماید: «اِذا وَصَلَت اِلَیکُم أَطرافُ النِّعَمِ فَلا تُنَفِّروا أَقصاها بِقِلَّةِ الشُّکرِ؛ هنگامی که مقدّمات نعمتهای خداوند به شما میرسد سعی کنید با شکرگزاری، بقیه را به سوی خود جلب کنید، نه آنکه با شکرگزاری کم آن را از خود برانید».(6)
2. تنها شکر و سپاسگزاری از خداوند در برابر نعمتها کافی نیست، بلکه باید از کسانی که وسیلهی آن موهبت بودهاند نیز تشکّر نماییم وحقّ زحمات آنها را از این طریق ادا کنیم، و آنها را از این راه به خدمات بیشتر تشویق نماییم.
در حدیثی از امام سجّاد علیه السلام میخوانیم که میفرماید: «روز قیامت خداوند به بعضی از بندگانش میفرماید: آیا فلان شخص را شکرگزاری کردی؟ عرض میکند: پروردگارا من شکر تو را بجا آوردم، میفرماید: چون شکر او را بجا نیاوردی شکر مرا هم ادا نکردی. سپس امام فرمود: أَشکُرُکُم لِلهِ أشکَرُکُم لِلنّاسِ؛ شکر گزارترین شما برای خدا آنها هستند که از همه بیشتر شکر مردم را بجای آوردند».(7)
کمترین حدّ تشکّر آن است که برخوردها، پرمحبّت و صمیمی بوده و از هرگونه آزار و رنجش به دور باشد و عالیترین تشکّر آن است که در برابر خوبی افراد، چندین برابر خوبی کرده و خوبی آنها را در ظاهر و باطن، و زبان و عمل به بهترین وجه جبران نماییم. رسول خدا صلّی الله علیه و آله میفرماید: «مَن لَم یشکُرِالنّاسَ لَم یشکُرِالله؛ کسی که از انسانها تشکّر نکند ازخدا تشکّر نکرده است».(8)
امام رضا علیه السلام میفرماید: «مَن لَم یشکُروالِدَیهِ لَم یشکُرِاللهَ؛ کسی که از پدر و مادرش تشکر نکند، شاکر خداوند هم نبوده است».(9)
در زندگی پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام موارد متعدّدی دیده میشود که از افراد نیکوکار قدردانی و تشکّر میکردند که چند نمونه از آن را ذکر میکنیم:
الف) پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله به پاس خدمات حضرت خدیجه علیها السلام همواره از او یاد میکرد و از خدمتهای او قدردانی و تشکّر مینمود و بر او درود میفرستاد و از درگاه خدا برای او طلب آمرزش مینمود و میفرمود: خدیجه وقتی به من پیوست که همه از من دور میشدند. او در راه اسلام، هرگز مرا تنها نگذاشت و همواره از من حمایت نمود. خدا او را رحمت کند که بانوی پر برکتی بود و من از او دارای شش فرزند شدم.(10)
ب) در دوران شیرخوارگی پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله چند روز کنیز آزاد شدهی ابولهب به نام ثُوَیبه و مدّتی هم حلیمهی سعدیه به او شیر دادند و از او سرپرستی کردند. سالها از این ماجرا گذشت، پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله به خاطر محبّتهای ثُوَیبه در دوران شیرخوارگی، به او احترام میگذارد؛ حتّی در مدینه برای او که در مکّه میزیست لباس و هدیههای فراوانی میفرستاد، ثویبه در سال هفتم هجرت از دنیا رفت. پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله از وفات او غمگین گردید، از خویشان او جویا شد تا به آنها محبّت کند و به این ترتیب از زحمات گذشته او سپاسگزاری نماید.
هنگامی که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در 25 سالگی در مکّه با حضرت خدیجه علیها السلام ازدواج کرد، یک سال بر اثر خشکسالی، قحطی شد و حلیمهی سعدیه به علت تهیدستی به مکّه آمد تا معاش زندگی خود را تأمین نماید. نزد پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله آمد و شرححال خود را بیان نمود. پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله از اموال خدیجه چهل گوسفند و شتر به حلیمه داد و به پاس خدمات گذشتهی او، احترام شایانی به او نمود.(11)
ج) پیرمردی نابینا و مسیحی به محضر امیرمؤمنان علی علیه السلام آمد و تقاضای کمک کرد. حاضران چنین وانمود کردند که نباید به او کمک کرد. علی علیه السلام پس از تحقیق دریافت که او هنگام توانمندی برای مسلمانان کار کرده و درخدمت اسلام بوده است، فرمود: شگفتا! او تا وقتی که توان داشت از او کار کشیدید، اکنون که پیر و ناتوان شده او را به حال خود واگذار کردهاید؟ آنگه دستور داد از بیتالمال به او کمک کردند و حقوق ماهیانهای برای او تعیین نمود.(12) به این ترتیب، از کار او در ایام جوانی قدردانی کرد، هر چند او مسیحی بود.
3. پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و اهلبیت علیه السلام در همهی لحظات عمر خود، نهایت شکرگذاری در پیشگاه خداوند را در عالیترین مراتبش انجام میدادند.
آنها مظهر شکر و بندگی و اطاعت بودند و شکر خود را به صورت عبادت و نهایت خضوع در برابر خداوند آشکار میساختند که به ذکر چند نمونه از مقام بندگی و شکرگزاری آنها اکتفا میکنیم:
ابنعبّاس میگوید: «پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در شبی که روز آن جنگ بدر رخ داد از شب تا صبح نماز میخواند و اشک میریخت و بانهایت خضوع دعا میکرد و میگفت: اَللهُمَ اَنجِزلی ماوَعَدتَنی؛ خدایا آنچه را به من وعده دادهای به آن وفا کن. و به سجده میرفت و در سجده زار زار میگریست و خدا را عبادت میکرد.»(13)
آن بزرگوار آنقدر برای نماز و عبادت ایستاد که پاهایش ورم کرد و آنقدر نماز شب خواند که چهرهاش زرد شد. آنقدر هنگام عبادت میگریست که بیحال میشد. شخصی به آن حضرت عرض کرد: مگر نه این است که خداوند گناه گذشته و آیندهی تو را بخشیده است، چرا خود را اینگونه به زحمت میاندازی؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: «أفَلا اَکونُ عَبَداً شکوراً؛ آیا بنده سپاسگزار خدا نباشم؟».(14)
امام باقر علیه السلام در شأن پدرش امام سجّاد علیه السلام میفرماید: «آن حضرت در شبانهروز هزار رکعت نماز میخواند... او در نخلستان دارای پانصد درخت خرما بود و در کنار هر کدام از آنها، دو رکعت نماز میخواند. هنگامی که به نماز میایستاد رنگش تغییر میکرد و حال او در نماز همچون حال بندهی ذلیل در برابر پادشاه بزرگ بود. اعضای بدنش میلرزید و به گونهای نماز میخواند که گویی آخرین نماز اوست و هرگز بعد از آن زنده نمیماند».
شبی مشغول نماز بود، یکی از پسرانش در کنارش به زمین افتاد و دستش شکست اهل خانه جیغ و فریاد کشیدند، همسایهها آمدند و شکستهبند آوردند، آن کودک از شدت درد فریاد میکشید، شکستهبند، دست او را بست، ولی امام سجّاد علیه السلام هیچ کدام از این فریادها را نشنید، تا اینکه صبح آن شب متوجّه شد دست پسرش برگردنش آویزان است، فرمود: چه شده؟ ماجرا را به اطلاع آن حضرت رساندند.
در مورد دیگری آن حضرت در حال سجدهی نماز بود، آتشسوزی در خانه رخ داد، حاضران فریاد میزدند: «یابنَ رَسولِ اللهِ اَلنّارُ اَلنّارُ؛ ای پسر رسول خدا آتش! آتش!».
آن حضرت سرش را بلند نکرد تا اینکه آتش خاموش گردید. پس از سجده به آن حضرت گفته شده چه چیز تو را از آتشسوزی باز داشت؟ فرمود : «اَلهَتنی عَنها الَنّارُ الکُبری؛ آتش عظیم دوزخ، مرا از این آتشسوزی سرگرم و غافل ساخت».(15)
پینوشتها:
1. ابراهیم، آیهی 7 .
2. مناجات شاکرین از مناجاتهای پانزدهگانهی امام سجاد علیه السلام در بخش دوم مفاتیح نوین اثر آیتالله العظمی مکارم شیرازی.
3. اصول کافی، ج 2، بابالشکر، ح 27.
4. سفینةالبحار، ج 1، ص 710.
5. تفسیر نورالثقلین، ج 2، ص 529.
6. نهجالبلاغه، کلمات قصار، شمارهی 13.
7. اصول کافی، ج 3، ص 156، باب الشکر، ح 30.
8. آثارالصادقین، ج 9، ص 465.
9. بحارالانوار، ج 74 ، ص 68.
10. بحارالانوار، ج 16، ص 12؛ اسدالغابة، ج 5، ص 438.
11. کحلالبصر، ص 54؛ بحارالانوار، ج 15، ص 401.
12. تهذیبالاحکام، ج 6، ص 292، ح 811.
13. بحارالانوار، ج 19، ص 317.
14. همان مدرک، ج 17، ص 257.
15. بحارالانوار، ج 46، ص 80.
منبع: گفتار معصومین علیهمالسلام، جلد اول (درس اخلاق حضرت آیتالله العظمی مکارم شیرازی)، گردآوری: سید محمد عبداللهزاده، قم: انتشارات امام علی بن ابیطالب علیهالسلام، چاپ سوم، 1391.
به طور اجمال از آیات و روایات چنین به دست میآید که اسلام بر پایه حقشناسی است. اگر کسی خدمتی به شما کرد، آن را از یاد نبرید و این خدمت را روزی جبران کنید. گاه انسان نمیتواند جبران کند، یا به خاطر اینکه توانایی او کم است و یا خدمتی که به او شده به قدری زیاد است که قابل جبران نیست؛ در این صورت حدّاقل باید با زبانش تشکّر کند در غیر این صورت کفران نعمت کرده و مستحق زوال نعمت است.
کسانی که به ما خدمت میکنند بسیارند، پدر، مادر، استاد، همسایگان، علما، شهدا و ...، و ما مدیون خدمات زیادی هستیم و عوامل زیادی دست به دست هم دادهاند تا ما بتوانیم از آسایش برخوردار و از علم و دانش بهرهمند شویم و نمیتوانیم همهی آنها را جبران کنیم، بنابراین لااقل باید قدرشناسی کنیم.
قرآن میفرماید: «لَئِن شَکَرْتُمْ لأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ»؛ اگر شکرگزاری کنید (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود و اگر ناسپاسی کنید مجازاتم شدید است».(1)
شکر نعمت، نعمتت افزون کند *** کفر، نعمت از کفت بیرون کند
مطابق آیه نه تنها نعمت از او گرفته میشود بلکه عذاب الهی جانشین نعمت میشود.
این دربارهی نعمتهایی که از ناحیهی انسانها به هم میرسد نیز صادق است که اگر بتوانیم جبران کنیم و اگر نتوانیم به زبان شکرش را انجام میدهیم، امّا دربارهی نعمت الهی که سرتاپای ما را فرا گرفته چگونه میتوانیم شکر کنیم؟! نعمت وجود، عقل، سلامت، هدایت، ایمان، ولایت و ... حتّی اگر شکر بگوییم خود شکر هم نعمت است. در عبارت امام سجاد علیه السلام آمده است: «فَکَیفَ لی بِتَحصیلِ الشُّکرِ و شُکری اِیاکَ یفتَقِرُ إلی شُکرٍ، فَکُلَّما قُلتُ لَکَ الحَمدُ وَجَبَ عَلَی لِذالکَ اَن اَقولَ لَکَ الحمدُ؛ چگونه میتوان حقّ شکر تو را بجای آورم، در حالی که همین شکر من نیاز به شکری دارد، و هر زمان که میگویم تو را سپاس بر من لازم است که به خاطر همین توفیق شکرگزاری بگویم تو را سپاس».(2)
به همین جهت بزرگان میگویند که شکر نعمت خدا فقط یک راه دارد و آن اظهار عجز و ناتوانی از شکر نعمتهای اوست، همانگونه که در حدیثی از امام صادق علیه السلام میخوانیم که میفرماید:
«خداوند به موسی علیه السلام وحی فرستاد که حقّ شکر مرا ادا کن، عرض کرد: پروردگارا چگونه حقّ شکر تو را ادا کنم، در حالی که هر زمان شکر تو را بجا آورم، این موفقیت خود نعمت تازهای برای من خواهد بود، خداوند فرمود: ای موسی الآن حقّ شکر مرا ادا کردی، چون میدانی حقّ این توفیق از ناحیهی من است».(3)
بنده همان به که زتقصیر خویش *** عذر به درگاه خدا آورد
ورنه سزاوار خداوندیش*** کس نتواند که بجا آورد
ما نعمتهای زیادی داریم که هر کدام از آنها با دنیا برابری میکند، اگر چشم یا عقل ما را بگیرند و تمام دنیا را بدهند، راضی نیستیم. این آبی که سطح چشم قرار دارد اگر نباشد پلک روی چشم میساید و در مدّت کوتاهی چشم زخم میشود، امّا این آب، آن را نرم نگه میدارد که پلک بتواند به سادگی بالا و پایین رود.
اگر این نعمتهای بزرگ خدا را صحیح در مسیرش مصرف کنیم، شکر عملی اوست، و اگر وسیلهای شد برای طغیان، خودپرستی، غرور، غفلت، بیگانگی و دوری از خدا این عین ناسپاسی است.
حق همی گوید چه آوردی مرا *** اندرین مهلت که دادم من تو را
پنج حس را در کجا پالودهای*** گوهر دیده کجا فرسودهای
امام صادق علیه السلام فرمود: «کمترین شکر این است که نعمت را از خدا بدانی، بیآنکه قلب تو مشغول به آن نعمت شود، و خدا را فراموش نکنی، و همچنین راضی بودن به نعمت او و اینکه نعمت خدا را وسیلهی عصیان او قرار ندهی، و دستورات او را با استفاده از نعمتهایش زیر پا نگذاری».(4)
و نیز فرمود: «شَکرُ النِّعمَةِ اجتِنابِ المَحَارِم؛ شکر نعمت آن است که از گناهان پرهیز شود».(5)
روایاتی دربارهی شکر نعمت:
1.امام علی علیه السلام در یکی از حکمتهای خود میفرماید: «اِذا وَصَلَت اِلَیکُم أَطرافُ النِّعَمِ فَلا تُنَفِّروا أَقصاها بِقِلَّةِ الشُّکرِ؛ هنگامی که مقدّمات نعمتهای خداوند به شما میرسد سعی کنید با شکرگزاری، بقیه را به سوی خود جلب کنید، نه آنکه با شکرگزاری کم آن را از خود برانید».(6)
2. تنها شکر و سپاسگزاری از خداوند در برابر نعمتها کافی نیست، بلکه باید از کسانی که وسیلهی آن موهبت بودهاند نیز تشکّر نماییم وحقّ زحمات آنها را از این طریق ادا کنیم، و آنها را از این راه به خدمات بیشتر تشویق نماییم.
در حدیثی از امام سجّاد علیه السلام میخوانیم که میفرماید: «روز قیامت خداوند به بعضی از بندگانش میفرماید: آیا فلان شخص را شکرگزاری کردی؟ عرض میکند: پروردگارا من شکر تو را بجا آوردم، میفرماید: چون شکر او را بجا نیاوردی شکر مرا هم ادا نکردی. سپس امام فرمود: أَشکُرُکُم لِلهِ أشکَرُکُم لِلنّاسِ؛ شکر گزارترین شما برای خدا آنها هستند که از همه بیشتر شکر مردم را بجای آوردند».(7)
کمترین حدّ تشکّر آن است که برخوردها، پرمحبّت و صمیمی بوده و از هرگونه آزار و رنجش به دور باشد و عالیترین تشکّر آن است که در برابر خوبی افراد، چندین برابر خوبی کرده و خوبی آنها را در ظاهر و باطن، و زبان و عمل به بهترین وجه جبران نماییم. رسول خدا صلّی الله علیه و آله میفرماید: «مَن لَم یشکُرِالنّاسَ لَم یشکُرِالله؛ کسی که از انسانها تشکّر نکند ازخدا تشکّر نکرده است».(8)
امام رضا علیه السلام میفرماید: «مَن لَم یشکُروالِدَیهِ لَم یشکُرِاللهَ؛ کسی که از پدر و مادرش تشکر نکند، شاکر خداوند هم نبوده است».(9)
در زندگی پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام موارد متعدّدی دیده میشود که از افراد نیکوکار قدردانی و تشکّر میکردند که چند نمونه از آن را ذکر میکنیم:
الف) پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله به پاس خدمات حضرت خدیجه علیها السلام همواره از او یاد میکرد و از خدمتهای او قدردانی و تشکّر مینمود و بر او درود میفرستاد و از درگاه خدا برای او طلب آمرزش مینمود و میفرمود: خدیجه وقتی به من پیوست که همه از من دور میشدند. او در راه اسلام، هرگز مرا تنها نگذاشت و همواره از من حمایت نمود. خدا او را رحمت کند که بانوی پر برکتی بود و من از او دارای شش فرزند شدم.(10)
ب) در دوران شیرخوارگی پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله چند روز کنیز آزاد شدهی ابولهب به نام ثُوَیبه و مدّتی هم حلیمهی سعدیه به او شیر دادند و از او سرپرستی کردند. سالها از این ماجرا گذشت، پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله به خاطر محبّتهای ثُوَیبه در دوران شیرخوارگی، به او احترام میگذارد؛ حتّی در مدینه برای او که در مکّه میزیست لباس و هدیههای فراوانی میفرستاد، ثویبه در سال هفتم هجرت از دنیا رفت. پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله از وفات او غمگین گردید، از خویشان او جویا شد تا به آنها محبّت کند و به این ترتیب از زحمات گذشته او سپاسگزاری نماید.
هنگامی که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در 25 سالگی در مکّه با حضرت خدیجه علیها السلام ازدواج کرد، یک سال بر اثر خشکسالی، قحطی شد و حلیمهی سعدیه به علت تهیدستی به مکّه آمد تا معاش زندگی خود را تأمین نماید. نزد پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله آمد و شرححال خود را بیان نمود. پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله از اموال خدیجه چهل گوسفند و شتر به حلیمه داد و به پاس خدمات گذشتهی او، احترام شایانی به او نمود.(11)
ج) پیرمردی نابینا و مسیحی به محضر امیرمؤمنان علی علیه السلام آمد و تقاضای کمک کرد. حاضران چنین وانمود کردند که نباید به او کمک کرد. علی علیه السلام پس از تحقیق دریافت که او هنگام توانمندی برای مسلمانان کار کرده و درخدمت اسلام بوده است، فرمود: شگفتا! او تا وقتی که توان داشت از او کار کشیدید، اکنون که پیر و ناتوان شده او را به حال خود واگذار کردهاید؟ آنگه دستور داد از بیتالمال به او کمک کردند و حقوق ماهیانهای برای او تعیین نمود.(12) به این ترتیب، از کار او در ایام جوانی قدردانی کرد، هر چند او مسیحی بود.
3. پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و اهلبیت علیه السلام در همهی لحظات عمر خود، نهایت شکرگذاری در پیشگاه خداوند را در عالیترین مراتبش انجام میدادند.
آنها مظهر شکر و بندگی و اطاعت بودند و شکر خود را به صورت عبادت و نهایت خضوع در برابر خداوند آشکار میساختند که به ذکر چند نمونه از مقام بندگی و شکرگزاری آنها اکتفا میکنیم:
ابنعبّاس میگوید: «پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در شبی که روز آن جنگ بدر رخ داد از شب تا صبح نماز میخواند و اشک میریخت و بانهایت خضوع دعا میکرد و میگفت: اَللهُمَ اَنجِزلی ماوَعَدتَنی؛ خدایا آنچه را به من وعده دادهای به آن وفا کن. و به سجده میرفت و در سجده زار زار میگریست و خدا را عبادت میکرد.»(13)
آن بزرگوار آنقدر برای نماز و عبادت ایستاد که پاهایش ورم کرد و آنقدر نماز شب خواند که چهرهاش زرد شد. آنقدر هنگام عبادت میگریست که بیحال میشد. شخصی به آن حضرت عرض کرد: مگر نه این است که خداوند گناه گذشته و آیندهی تو را بخشیده است، چرا خود را اینگونه به زحمت میاندازی؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: «أفَلا اَکونُ عَبَداً شکوراً؛ آیا بنده سپاسگزار خدا نباشم؟».(14)
امام باقر علیه السلام در شأن پدرش امام سجّاد علیه السلام میفرماید: «آن حضرت در شبانهروز هزار رکعت نماز میخواند... او در نخلستان دارای پانصد درخت خرما بود و در کنار هر کدام از آنها، دو رکعت نماز میخواند. هنگامی که به نماز میایستاد رنگش تغییر میکرد و حال او در نماز همچون حال بندهی ذلیل در برابر پادشاه بزرگ بود. اعضای بدنش میلرزید و به گونهای نماز میخواند که گویی آخرین نماز اوست و هرگز بعد از آن زنده نمیماند».
شبی مشغول نماز بود، یکی از پسرانش در کنارش به زمین افتاد و دستش شکست اهل خانه جیغ و فریاد کشیدند، همسایهها آمدند و شکستهبند آوردند، آن کودک از شدت درد فریاد میکشید، شکستهبند، دست او را بست، ولی امام سجّاد علیه السلام هیچ کدام از این فریادها را نشنید، تا اینکه صبح آن شب متوجّه شد دست پسرش برگردنش آویزان است، فرمود: چه شده؟ ماجرا را به اطلاع آن حضرت رساندند.
در مورد دیگری آن حضرت در حال سجدهی نماز بود، آتشسوزی در خانه رخ داد، حاضران فریاد میزدند: «یابنَ رَسولِ اللهِ اَلنّارُ اَلنّارُ؛ ای پسر رسول خدا آتش! آتش!».
آن حضرت سرش را بلند نکرد تا اینکه آتش خاموش گردید. پس از سجده به آن حضرت گفته شده چه چیز تو را از آتشسوزی باز داشت؟ فرمود : «اَلهَتنی عَنها الَنّارُ الکُبری؛ آتش عظیم دوزخ، مرا از این آتشسوزی سرگرم و غافل ساخت».(15)
پینوشتها:
1. ابراهیم، آیهی 7 .
2. مناجات شاکرین از مناجاتهای پانزدهگانهی امام سجاد علیه السلام در بخش دوم مفاتیح نوین اثر آیتالله العظمی مکارم شیرازی.
3. اصول کافی، ج 2، بابالشکر، ح 27.
4. سفینةالبحار، ج 1، ص 710.
5. تفسیر نورالثقلین، ج 2، ص 529.
6. نهجالبلاغه، کلمات قصار، شمارهی 13.
7. اصول کافی، ج 3، ص 156، باب الشکر، ح 30.
8. آثارالصادقین، ج 9، ص 465.
9. بحارالانوار، ج 74 ، ص 68.
10. بحارالانوار، ج 16، ص 12؛ اسدالغابة، ج 5، ص 438.
11. کحلالبصر، ص 54؛ بحارالانوار، ج 15، ص 401.
12. تهذیبالاحکام، ج 6، ص 292، ح 811.
13. بحارالانوار، ج 19، ص 317.
14. همان مدرک، ج 17، ص 257.
15. بحارالانوار، ج 46، ص 80.
منبع: گفتار معصومین علیهمالسلام، جلد اول (درس اخلاق حضرت آیتالله العظمی مکارم شیرازی)، گردآوری: سید محمد عبداللهزاده، قم: انتشارات امام علی بن ابیطالب علیهالسلام، چاپ سوم، 1391.