نشانه هاى عاقل و جاهل
امام صادق علیه السلام فرمودند:
الْعَاقِلُ غَفُورٌ وَالْجَاهِلُ خَتُورٌ، وَإِنْ شِئْتَ أَنْ تُکْرَمَ فَلِنْ وَإِنْ شِئْتَ أَنْ تُهَانَ فَاخْشُنْ، وَمَنْ کَرُمَ أَصْلُهُ لانَ قَلْبُهُ، وَمَنْ خَشُنَ عُنْصُرُهُ غَلُظَ کَبِدُه؛
انسان عاقل، عیب پوش، بخشنده و اهل گذشت است. اما جاهل، کینه توز، خیانت پیشه و نابکار است. اگر دوست دارى مورد اکرام و احترام دیگران قرار گیرى، ملایم و مهربان باش و اگر مى خواهى به تو اهانت شود خشونت پیشه کن و کسى که خمیرمایه اش کرامت و بزرگوارى است، قلبش نرم و پرعاطفه است و کسى که ذاتآ خشن است قلبش سخت و انعطاف ناپذیر است.
کافى، ج 1، ص 27، کتاب العقل و الجهل، ح 29.
شرح حدیث:
مراتب و مراحل عقل
اوّل: عقلِ معاد؛ همان چیزى که در حدیث معروف آمده است:
«عاقل کسى است که به فکر معادش باشد» (مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَاکْتُسِبَ بِهِ الْجِنَان).{1}
دوم: عقلِ علم و دانش؛ منظور از این نوع عقل درک کلیات مسایل مختلف است که در آیات قرآن مجید به آن اشاره شده است. مثلا در آیه شریفه 190 سوره آل عمران مى خوانیم: «(إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لاَیَاتٍ لِّأُولِى الْأَلْبَابِ)؛ به یقین در آفرینش آسمان ها و زمین، و آمد و شد شب و روز، نشانه ها (ى روشنى) براى خردمندان است».
سوم: عقلِ معاش؛ که همان تدبیر و مدیریت زندگى است. عاقل با خود مى اندیشد که چه کند تا بهتر زندگى کند و از مواهب زندگى استفاده بیشترى ببرد و از ناملایمات بپرهیزد و گرفتارى نداشته باشدو زندگى آرامى را براى خود بسازد؟ این را عقل معاش مى گویند.
منظور از عقل در این روایت، قسم سوم یعنى عقلِ معاش است. در این روایت سه نشانه براى انسان عاقل و جاهل بیان شده که به توضیحى کوتاه درباره هرکدام مى پردازیم:
نشانه اوّل: غفور بودن
براى غفور سه معنا ذکر شده است:
1. عیب پوش، کسى که عیب دیگران را بپوشاند غفور است، واین هنر است که در عین انجام وظیفه امربه معروف و نهى از منکر و ارشاد و راهنمایى دیگران، عیب پوش آنها باشیم.
2. آمرزنده و بخشنده.
3. عفو و گذشت کننده؛
همه این معانى درمورد خداوند غفور وجود دارد، اما درمورد انسان ها بیشتر معناى اوّل و سوم به کار مى رود.
آرى، انسان عاقل، غفور و شخص جاهل و نادان، ختور است.
براى «ختور» نیز معانى متعدّدى گفته شده است، ازجمله «خیانت پیشه»، «بدجنس»، «فریب کار»، «نابکار»، نتیجه این که عاقل عیب پوش و اهل گذشت، و جاهل خیانت پیشه و نابکار است.
سؤال: چرا عاقل غفور و جاهل ختور است؟
جواب: اگر اساس زندگى بر خشونت باشد انسان هرگز آرامش نخواهد داشت، طبیعت خشونت تصاعدى است و هرچه ادامه یابد شدیدتر مى شود. اینکه گاه شنیده مى شود فلان شخص برادرش یا همسرش یا فرزندش را کشته، نتیجه همین خشونت تصاعدى است. خشونت گاه از یک نقطه ساده شروع مى شود{2} اما اگر کنترل نشود آثارش به خانواده، فامیل، قبیله، شهر و کشور، و گاه دین و آیین شخص آسیب مى زند و موجب اندوه و حسرت دائمى مى گردد. بدین علت باید در یک نقطه پایان گیرد و این مطلب با کوتاه آمدن یکى از دو طرف درگیر، و عفو و گذشت حاصل مى شود.
نشانۀ دوم: نرمى و ملایمت
امام (علیه السلام) در جمله دوم رمز کرامت و بزرگوارى و مورد احترام مردم قرار گرفتن را پرهیز از خشونت و داشتن برخوردى نرم و ملایم بیان مى کند. خشونت و سنگدلى و قساوت قلب آن قدر اثر منفى دارد که اگر شخصیتى همچون پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نیز گرفتار آن شود مردم از گرد او پراکنده مى شوند، همان گونه که در آیه 159 سوره آل عمران به آن اشاره شده است: (وَلَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ) لذا اگر اسلام را آیین رحمت بنامیم سخن گزافى نگفته ایم.{3}
نشانۀ سوم: اصالت خانوادگى و ژنتیکى
انسان هاى نرم و ملایم و بامحبّت کسانى هستند که اوصاف ارزشمند ژنتیکى دارند. کسانى کریم الاصل هستند که از خانواده اى اصیل باشند، اما کسانى که عنصر و ذاتشان خبیث است، انسان هاى سنگدلى هستند.
«کبد» در اینجا به معناى آن عضو خاص بدن انسان نیست، بلکه به معناى روح و جان آدمى است، لذا پیامبر گرامى اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمود: «اَوْلادُنا اَکْبادُنا»{4} یعنى فرزندان ما روح و جان ما هستند.
دستورات سه گانه خداوند به پیامبرش (صلی الله علیه و آله)
خداوند متعال در آیه 13 سوره مائده سه دستور به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) مى دهد، توجه کنید:
«(وَلاَ تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَى خَائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلاَّ قَلِیلا مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ)؛ و پیوسته از خیانتى (تازه) از آنها آگاه مى شوى، مگر عدّه کمى از آنان، ولى از آنها درگذر و صرف نظر کن، که خداوند نیکوکاران را دوست مى دارد».
دستور اوّل: از زیردستان خطاکار درگذر و آنها را مورد عفو خود قرار ده.
دستور دوم: علاوه بر عفو و گذشت، خطاى آنها را به فراموشى بسپار و آن را از بایگانى ذهنت حذف کن.
دستور سوم: علاوه بر آن دو کار، به شخص خطاکار احسان ونیکى کن، تا در پیشگاه خداوند محبوب شوى.
راستى چه دستورالعمل ارزشمند و زیبایى! چند نفر از ما و شما درمقابل خطاکاران این گونه رفتار مى کنیم؟ اگر این دستورالعمل عملى گردد بسیارى از پرونده هاى دادگاه ها مختومه گشته و دنیا گلستان مى شود.
پینوشتها:
1. کافى، ج 1، ص 11، ح 3.
2. لذا در روایتى از امام على (علیه السلام) مى خوانیم: «وَإِنَّ بَدْوَ الْقِتَالِ اللِّطَامُ؛ سرچشمه جنگ ها (گاه) یک سیلى است» (بحارالانوار، ج 96، ص 291).
3. شرح این مطلب را در کتاب ما «آیین رحمت» مطالعه فرمایید.
4. بحارالانوار، ج 43، ص 284 و ج 104، ص 97، ح 58.
منبع: نخستین آفریده خدا، آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظله)، تهیه و تنظیم: ابوالقاسم علیان نژادی، انتشارات امام علی بن ابی طالب علیه السلام، قم، 1394.
اوّل: عقلِ معاد؛ همان چیزى که در حدیث معروف آمده است:
«عاقل کسى است که به فکر معادش باشد» (مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَاکْتُسِبَ بِهِ الْجِنَان).{1}
دوم: عقلِ علم و دانش؛ منظور از این نوع عقل درک کلیات مسایل مختلف است که در آیات قرآن مجید به آن اشاره شده است. مثلا در آیه شریفه 190 سوره آل عمران مى خوانیم: «(إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لاَیَاتٍ لِّأُولِى الْأَلْبَابِ)؛ به یقین در آفرینش آسمان ها و زمین، و آمد و شد شب و روز، نشانه ها (ى روشنى) براى خردمندان است».
سوم: عقلِ معاش؛ که همان تدبیر و مدیریت زندگى است. عاقل با خود مى اندیشد که چه کند تا بهتر زندگى کند و از مواهب زندگى استفاده بیشترى ببرد و از ناملایمات بپرهیزد و گرفتارى نداشته باشدو زندگى آرامى را براى خود بسازد؟ این را عقل معاش مى گویند.
منظور از عقل در این روایت، قسم سوم یعنى عقلِ معاش است. در این روایت سه نشانه براى انسان عاقل و جاهل بیان شده که به توضیحى کوتاه درباره هرکدام مى پردازیم:
نشانه اوّل: غفور بودن
براى غفور سه معنا ذکر شده است:
1. عیب پوش، کسى که عیب دیگران را بپوشاند غفور است، واین هنر است که در عین انجام وظیفه امربه معروف و نهى از منکر و ارشاد و راهنمایى دیگران، عیب پوش آنها باشیم.
2. آمرزنده و بخشنده.
3. عفو و گذشت کننده؛
همه این معانى درمورد خداوند غفور وجود دارد، اما درمورد انسان ها بیشتر معناى اوّل و سوم به کار مى رود.
آرى، انسان عاقل، غفور و شخص جاهل و نادان، ختور است.
براى «ختور» نیز معانى متعدّدى گفته شده است، ازجمله «خیانت پیشه»، «بدجنس»، «فریب کار»، «نابکار»، نتیجه این که عاقل عیب پوش و اهل گذشت، و جاهل خیانت پیشه و نابکار است.
سؤال: چرا عاقل غفور و جاهل ختور است؟
جواب: اگر اساس زندگى بر خشونت باشد انسان هرگز آرامش نخواهد داشت، طبیعت خشونت تصاعدى است و هرچه ادامه یابد شدیدتر مى شود. اینکه گاه شنیده مى شود فلان شخص برادرش یا همسرش یا فرزندش را کشته، نتیجه همین خشونت تصاعدى است. خشونت گاه از یک نقطه ساده شروع مى شود{2} اما اگر کنترل نشود آثارش به خانواده، فامیل، قبیله، شهر و کشور، و گاه دین و آیین شخص آسیب مى زند و موجب اندوه و حسرت دائمى مى گردد. بدین علت باید در یک نقطه پایان گیرد و این مطلب با کوتاه آمدن یکى از دو طرف درگیر، و عفو و گذشت حاصل مى شود.
نشانۀ دوم: نرمى و ملایمت
امام (علیه السلام) در جمله دوم رمز کرامت و بزرگوارى و مورد احترام مردم قرار گرفتن را پرهیز از خشونت و داشتن برخوردى نرم و ملایم بیان مى کند. خشونت و سنگدلى و قساوت قلب آن قدر اثر منفى دارد که اگر شخصیتى همچون پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نیز گرفتار آن شود مردم از گرد او پراکنده مى شوند، همان گونه که در آیه 159 سوره آل عمران به آن اشاره شده است: (وَلَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ) لذا اگر اسلام را آیین رحمت بنامیم سخن گزافى نگفته ایم.{3}
نشانۀ سوم: اصالت خانوادگى و ژنتیکى
انسان هاى نرم و ملایم و بامحبّت کسانى هستند که اوصاف ارزشمند ژنتیکى دارند. کسانى کریم الاصل هستند که از خانواده اى اصیل باشند، اما کسانى که عنصر و ذاتشان خبیث است، انسان هاى سنگدلى هستند.
«کبد» در اینجا به معناى آن عضو خاص بدن انسان نیست، بلکه به معناى روح و جان آدمى است، لذا پیامبر گرامى اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمود: «اَوْلادُنا اَکْبادُنا»{4} یعنى فرزندان ما روح و جان ما هستند.
دستورات سه گانه خداوند به پیامبرش (صلی الله علیه و آله)
خداوند متعال در آیه 13 سوره مائده سه دستور به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) مى دهد، توجه کنید:
«(وَلاَ تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَى خَائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلاَّ قَلِیلا مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ)؛ و پیوسته از خیانتى (تازه) از آنها آگاه مى شوى، مگر عدّه کمى از آنان، ولى از آنها درگذر و صرف نظر کن، که خداوند نیکوکاران را دوست مى دارد».
دستور اوّل: از زیردستان خطاکار درگذر و آنها را مورد عفو خود قرار ده.
دستور دوم: علاوه بر عفو و گذشت، خطاى آنها را به فراموشى بسپار و آن را از بایگانى ذهنت حذف کن.
دستور سوم: علاوه بر آن دو کار، به شخص خطاکار احسان ونیکى کن، تا در پیشگاه خداوند محبوب شوى.
راستى چه دستورالعمل ارزشمند و زیبایى! چند نفر از ما و شما درمقابل خطاکاران این گونه رفتار مى کنیم؟ اگر این دستورالعمل عملى گردد بسیارى از پرونده هاى دادگاه ها مختومه گشته و دنیا گلستان مى شود.
پینوشتها:
1. کافى، ج 1، ص 11، ح 3.
2. لذا در روایتى از امام على (علیه السلام) مى خوانیم: «وَإِنَّ بَدْوَ الْقِتَالِ اللِّطَامُ؛ سرچشمه جنگ ها (گاه) یک سیلى است» (بحارالانوار، ج 96، ص 291).
3. شرح این مطلب را در کتاب ما «آیین رحمت» مطالعه فرمایید.
4. بحارالانوار، ج 43، ص 284 و ج 104، ص 97، ح 58.
منبع: نخستین آفریده خدا، آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظله)، تهیه و تنظیم: ابوالقاسم علیان نژادی، انتشارات امام علی بن ابی طالب علیه السلام، قم، 1394.