خداوند عقل را، به عنوان کارشناس عالی رتبه در مساله ازدواج، در وجود انسان نهاده است.
چکیده : یکی از مهمترین چالش هایی که در مساله ازدواج مطرح است، این است که آیا قلب باید تصمیم بگیرد یا عقل؟ در این مقاله ما به شما خواهیم گفت که بهتر است همیشه عقل را مقدّم بر قلب در نظر داشته باشید؛ یعنی عقل حرف اوّل را به عنوان کارشناس بزند و قضاوت آخر را قلب به عنوان حرف آخر بیان کند. با ما همراه باشید.
تعداد کلمات 803 / تخمین زمان مطالعه 4 دقیقه
تعداد کلمات 803 / تخمین زمان مطالعه 4 دقیقه
مقدمه
از اساسیترین مباحث ازدواج در بخش انتخاب همسر، مجالس خواستگاری و آداب آن است. اگر جوانان عزیز در چگونگی و آداب خواستگاری دقّت لازم را نداشته باشند، چه بسا به دلیل عدم رعایت یک مسألهی بسیار کوچک موفّق به انتخاب مناسب خود نشوند و با وجود اینکه فرد مورد نظر خود را یافتهاند و تمام شرایط یک همسر ایدهآل را در آن مجسّم دیدهاند، به دلیل روش غیرمتعارف، آن فرد را از دست بدهند. و چه بسا به عکسِ مورد ذکر شده، فردی نامناسب و ناشایست که خود را فردی مناسب جلوه دهد، در پیش دختر و یا پسر جوان خوب قلمداد شود و ازدواج نامناسبی صورت گیرد و به دنبال آن، مشکلات متعدّد نه تنها برای آن دو که برای خانواده و حتّی فامیل طرفین بوجود آید. از اینرو، به مباحث این بخش توجّه دقیقی داشته باشید تا با عمل نمودن به این آداب، به مطلوب خود دست یابید. انشاءالله.
جایگاه قلب و عقل در انتخاب همسر کجاست؟
اوّلین مسألهی مهم در آداب خواستگاری این است که بدانیم در انتخاب همسر، انتخابگر اصلی در وجود ما کیست؟ یعنی مشخص شود که آیا «قلبِ» انسان تصمیم میگیرد یا «عقل»؟ اگر جایگاه عقل و قلب در تصمیمگیری در انتخاب همسر تبیین شود، آداب آن براحتی مشخّص خواهد شد. به تناسبِ پاسخ به این سؤال، آداب متفاوتی در برابر ما جلوه مینماید. عموماً پاسخ میدهند عقل تصمیمگیرنده است و اغلب ما چنین ادّعایی داریم که باید عقل تصمیم بگیرد؛ امّا در عمل تصمیمگیرنده قلب است. یعنی در مقام ادّعا عموماً بر عقل تأکید میورزند ولی در عمل، تابع حکم قلب خود هستند و بین این واقعیت و آن حقیقت تفاوت دیده میشود.
نظر ما به عکس دیدگاه و ادّعای عموم، تأکید بر تکیه نمودن به حکم قلب است. زیرا در حقیقت تصمیمگیرندهی واقعی در مسألهی ازدواج قلب است. چنانکه بر روی کارتهای ازدواج نیز تصویر دو قلب صنوبری که به هم پیوند خوردهاند دیده میشود. هیچگاه بر روی کارتهای دعوت عقد و عروسی، شاهد نبودهایم که دو مغز را به هم بچسبانند و بنویسند پیوندتان مبارک! زیرا ازدواج پیوند قلبهاست نه مغزها. بنابراین قلبها باید با هم سنخیت داشته باشند. از اینرو، با صراحت و بیپرده خطاب ما به جوانان این است که باید ببینید دلتان چه میگوید.
بدون هیچ تردیدی همسری را انتخاب کنید که دل شما آن را برمیگزیند. ریاست و فرماندهی ازدواج با دل است. امّا یک اصل مدیریتی را نباید از نظر دور کنیم و آن اینکه مدیرانی موفّق هستند که در کنار خود، کارشناسانی آگاه را به کار بگمارند. یعنی مدیران موفّق قبل از اقدام به هر کاری و فرمانی و اظهارنظری باید به کارشناسان خود فرصت بدهند تا آنان نظر کارشناسی خود را اعلام دارند و کارشناسان بدون اینکه نگران نظر مدیر باشند و از نظر مدیر اطّلاع داشته باشند، با خیال آسوده کارشناسی خود را انجام دهند، نتایج آن را به مدیر ارائه دهند و محاسن، معایب، کیفیت و کمّیت پروژهی مورد نظر را گزارش دهند. سپس مدیر با آگاهی از تمام نکات مؤثّر در موضوع، تصمیم بگیرد که پروژه انجام شود یا دستور به توقّف آن دهد.
در امر ازدواج نیز قبل از هر گونه تصمیم و گزارشی، قلب باید از کارشناس ویژهی خود ـ یعنی عقل ـ کار کارشناسی طلب کند، زیرا خداوند عقل را به عنوان کارشناس عالی رتبه در وجود انسان نهاده است. در فرایند ازدواج ابتدا عقل باید با خیال آسوده و بدون هیچ آشفتگی خاطر، فرصت اظهارنظر پیدا کند. عقل باید فارغ از نگرانی دل و شوقی که در دل ایجاد شده یا نفرتی که در دل بوجود آمده است، شروع به شناسایی نقاط ضعف و قوّت فرد مورد نظر نماید و در این امر باید نظرات کارشناسان دیگر مانند پدر و مادر، مشاوران امین و معرّفهای مطمئن را جمعبندی کند.
پس از آنکه عقل گزارشها و اطّلاعات خود را آماده ساخت، قلب وارد میدان میشود و با توجّه به نظریات کارشناسانهی عقل، در نهایت اعلام نظر میکند که او را پذیرفته است یا نه. اگر با توجّه به اوصاف فرد مورد نظر و آگاهیبخشیهای عقل، آن فرد به دل ننشست، پاسخ روشن است و نباید آن ازدواج صورت گیرد. امّا نکتهی اساسی در اینجاست که دل باید حرف آخر را بزند، نه حرف اوّل را. مدیرانی که حرف آخر را میزنند موفّقند؛ نه اینکه از اوّل یک حرف را بزنند و تا آخر بر آن پافشاری داشته باشند.
ادامه دارد...
منبع: مطلع مهر، امیرحسین بانکی پور (1396)، انتشارات حدیث راه عشق، اصفهان، چاپ شصت و هشتم.
نظر ما به عکس دیدگاه و ادّعای عموم، تأکید بر تکیه نمودن به حکم قلب است. زیرا در حقیقت تصمیمگیرندهی واقعی در مسألهی ازدواج قلب است. چنانکه بر روی کارتهای ازدواج نیز تصویر دو قلب صنوبری که به هم پیوند خوردهاند دیده میشود. هیچگاه بر روی کارتهای دعوت عقد و عروسی، شاهد نبودهایم که دو مغز را به هم بچسبانند و بنویسند پیوندتان مبارک! زیرا ازدواج پیوند قلبهاست نه مغزها. بنابراین قلبها باید با هم سنخیت داشته باشند. از اینرو، با صراحت و بیپرده خطاب ما به جوانان این است که باید ببینید دلتان چه میگوید.
بدون هیچ تردیدی همسری را انتخاب کنید که دل شما آن را برمیگزیند. ریاست و فرماندهی ازدواج با دل است. امّا یک اصل مدیریتی را نباید از نظر دور کنیم و آن اینکه مدیرانی موفّق هستند که در کنار خود، کارشناسانی آگاه را به کار بگمارند. یعنی مدیران موفّق قبل از اقدام به هر کاری و فرمانی و اظهارنظری باید به کارشناسان خود فرصت بدهند تا آنان نظر کارشناسی خود را اعلام دارند و کارشناسان بدون اینکه نگران نظر مدیر باشند و از نظر مدیر اطّلاع داشته باشند، با خیال آسوده کارشناسی خود را انجام دهند، نتایج آن را به مدیر ارائه دهند و محاسن، معایب، کیفیت و کمّیت پروژهی مورد نظر را گزارش دهند. سپس مدیر با آگاهی از تمام نکات مؤثّر در موضوع، تصمیم بگیرد که پروژه انجام شود یا دستور به توقّف آن دهد.
در امر ازدواج نیز قبل از هر گونه تصمیم و گزارشی، قلب باید از کارشناس ویژهی خود ـ یعنی عقل ـ کار کارشناسی طلب کند، زیرا خداوند عقل را به عنوان کارشناس عالی رتبه در وجود انسان نهاده است. در فرایند ازدواج ابتدا عقل باید با خیال آسوده و بدون هیچ آشفتگی خاطر، فرصت اظهارنظر پیدا کند. عقل باید فارغ از نگرانی دل و شوقی که در دل ایجاد شده یا نفرتی که در دل بوجود آمده است، شروع به شناسایی نقاط ضعف و قوّت فرد مورد نظر نماید و در این امر باید نظرات کارشناسان دیگر مانند پدر و مادر، مشاوران امین و معرّفهای مطمئن را جمعبندی کند.
پس از آنکه عقل گزارشها و اطّلاعات خود را آماده ساخت، قلب وارد میدان میشود و با توجّه به نظریات کارشناسانهی عقل، در نهایت اعلام نظر میکند که او را پذیرفته است یا نه. اگر با توجّه به اوصاف فرد مورد نظر و آگاهیبخشیهای عقل، آن فرد به دل ننشست، پاسخ روشن است و نباید آن ازدواج صورت گیرد. امّا نکتهی اساسی در اینجاست که دل باید حرف آخر را بزند، نه حرف اوّل را. مدیرانی که حرف آخر را میزنند موفّقند؛ نه اینکه از اوّل یک حرف را بزنند و تا آخر بر آن پافشاری داشته باشند.
ادامه دارد...
منبع: مطلع مهر، امیرحسین بانکی پور (1396)، انتشارات حدیث راه عشق، اصفهان، چاپ شصت و هشتم.
بیشتر بخوانید:
جایگاه قلب و عقل در انتخاب همسر (بخش دوم)
اهمیت دستیابی به بلوغ اقتصادی در ازدواج
راه های دستیابی به بلوغ فرهنگی اجتماعی در ازدواج
اصلی ترین عامل ازدواج موفق چیست؟ (بخش اول)
اصلی ترین عامل ازدواج موفق چیست؟ (بخش دوم)